باسلام خدمت دوستان تالار،، بازهم اومدم ازتون راهنمایی بخوام. راستش مادرشوهر بنده چند ساله که مبتلا به بیماری پارکینسون شدید شده وپدر شوهر با هزار سختی ومخالفت از طرف بچه ها وهمسرش بلاخره تونست رضایتشون جلب کنه برای گرفتن زن جدید!!( البته همسر بنده از همون اولش مخالف بود وسر این موضوع بحثهای زیادی با پدرش کرده )ودر نهایت که دیگه زن گرفت همسرم هیچی نگفت وفقط از اون روز به بعد دیگه پاشو تو خونه پدرش حتی برای دیدن مادرش هم نمیذاره( چون زن پدرش اونجاست.)الان تقریبا ده روز از زن گرفتن پدرش میگذره والبته اینم بگم که خونه های ما دیوار به دیوار همه وپدر شوهرم سوپریش بغل خونه ماست وما هر روز وشب باهاش رودر رو میشیم! من از اولشم همیشه خودمو بی طرف همه بحثهای خانواده گیشون نشون دادم وبا پدر شوهرم خوبم! برادر شوهر ومادر شوهر از زن گرفتن پدر شوهرم راضی هستن ومیگن زن خوبیه. اما همسر من قبول نمیکنه به خاطر اون زن خونه پدرش بره ومنم این وسط موندم آیا من برای سر زدن به مادرشوهر برم اونجا وخودم بی طرف نشون بدم یا منم بشم مثل همسرم وقطع رابطه کنم؟؟؟ راستش چند بار خواهرشوهر کوجیکم به بهانه مشکل درسی بهم زنگ زده که برم اونجا وهر بار من با بهانه ای پیچوندمش ونرفتم!! اما تاکی اینکارو کنم؟ در صورتی که همیشه بی طرف مشکلات خانوادگی اونها بودم! الان میخوام بدونم آیا درسته که من بدون همسرم به اون خونه برم؟ یا منم مثل همسرم شم؟( البته اینم بگم که اگرم من برم همسرم زیاد مخالفتی نمیکنه )
علاقه مندی ها (Bookmarks)