سلام
يك راست برم سر اصل مطلب، بعد از اون جريان رد كردن خواستگار ثروتمندى كه ازم كوچيك تر بود يه چندتا مورد ديگه پشت سر هم برام خواستگار پيش اومد يكى از خارج از كشور كه مادرش منو براى پسرش پسنديد، كه بعد از چندبار چت كردن و صحبت با پسرش فهميديم رابطه از راه دور اشتباهه و نديده نميشه تصميم گرفت، قبل از اين كه وارد وابستگى مجازى بشيم زود ارتباط رو قطع كرديم و قرار شد وقتى ايشون ايران تشريف آوردند همديگه رو ببينيم و صحبت كنيم و از رابطه چتى و مجازى فاصله گرفتيم، ايشون ٢٧ ساله، دكتراى رشته مهندسى، بسيار بسيار باهوش (شاگرد اول دانشكده) اما تقريبا از نظر ظاهر و اندام به من نميخورند و من راستش ايشون رو از اين نظر فعلا (با توجه به عكسها و ويديو چت) نپسنديدم، و از بقيه جهات هم نميشناسمشون
يك خواستگار ديگه هم تو شركتى كه درش استخدام هستم برام پيش اومد، ايشون رو ميشناسم، بسيار بسيار پسر خوبى هستند و مورد تاييد همه، فوق العاده پسر زرنگ و كارى، تحصيلاتشون ليسانس، (من فوق دارم) قصد ادامه تحصيل ندارند، سربازى معاف شدند به دليل اين كه پدرشون مجروح جنگ هست، خانواده مذهبى، مثل خانواده من. خودشون هم مذهبى (اهل نماز اول وقت و روزه) من ولى خودم مذهبى نيستم، ايشون تفاوتش با اون خواستگار قبلى در اينه كه من از نظر ظاهر و اندام هم ايشون رو پسنديدم، قدشون ١٩٠ سانت و هيكل ورزيده و فوق العاده پسر خوش قيافه و خوش لباس، مشكلم با ايشون اينه كه به هيچ وجه قصد ادامه تحصيل ندارند و ميخوان كار كنند، وضع مالى نسبتا متوسط دارند، حقوق من تو شركت از ايشون بالاتره، ايشون مذهبى هستند، از من خواستند توى نوع پوششم تجديد نظر كنم، (مثلا با عكس بى حجاب براى وايبر مشكل داره) من ولى اصلا اعتقادى به حجاب ندارم، از نظر ريخت و پاش و خرج و مخارج ما از اونها بسيار بالاتريم (ثروتمند نيستيم ولى خوب خرج مى كنيم)... براى مهمونى توى خونه من حجاب نميذارم، با وجودى كه مادر من چادرى هست، ازش پرسيدم براى روز خواستگارى من حجاب ندارم، ايشون گفت اصلا و ابدا، ما سنتى هستيم و بايد شما لباس پوشيده بپوشى با روسرى (با اين حرفها قلبم به درد مياد و نميدونم ميتونم بپذيرم اين تغيير رو يا نه) ميگن حتى خارج از كشور رفتيم شما بايد حجاب بذارى، در صورتى كه خودشون ديدن من چطور لباس مى پوشم و اهل آرايشم، عكس وايبر عوض كردم ايشون بلافاصله تماس گرفت كه فلانى خانوم من خوشم نمياد شما از اين عكسها ميگذارين ( قبلا كه بحث خواستگارى نبود من هميشه اين نوع عكس ميذاشتم و ايشون شماره منو داشت و ديده بود) من عكس رو پاك نكردم چون هنوز مرددم و گفتم من خوشم مياد و اكثر دوستان من خانم هستند و دوست دارم عكس زيبا از خودم بگذارم، ايشون هم جواب داد خود دانى
شبش ما مهمون داشتيم و من به ايشون گفتم كه سرم شلوغه، ايشون بلافاصله از من پرسيد شما چه لباسى براى امشب در نظر گرفتين كه بپوشين! مى خواست بدونه جلوى دامادهاى عموم من حجاب دارم يا نه! كلا گير شده رو مساله حجاب من و با توجه به گير دادن هاى اون خواستگار قبليمم كه تو تاپيك هاى گذشته نوشتم من الان هر حرفى در مورد ظاهرم كسى مى زنه انگار بهم فحش داده خونم به جوش مياد.
بعد توى صحبتها من به ايشون گفتم كه شوهر دختر عموى من براى زنش سيصد ميليون داده و فلان ماشين شاسى بلند رو خريده، ولى خودش مگان سوار ميشه، (منظورم اين بود كه چنين داماد هاى لارج و دست و دلبازى داريم) ايشون سه ثانيه هم صبر نكرد و بلافاصله گفت از نظر من حماقت كرده و من اگر صدبرابر اون آقا پول داشته باشم نمى كنم، چون براش دردسر درست ميشه
مرددم و اين حرفها علاوه بر مساله حقوق و تحصيلات باعث ميشه فكر كنم خيلى ازش سرترم و بهتره بهش جواب رد بدم، از طرف ديگه ايشون مورد تاييد همه و بسيار بسيار آدم پاك و اهل حلال و حرام (واقعا يه تيكه جواهر كه نمونه ش تو پسرهاى امروز حكم كيميا) كه مادر من يك ساعت با ايشون ملاقات داشت بسيار بسيار ازش خوشش اومده، اما حرفش در مورد ماشين با وجودى كه اصلا نداره كه همچين ماشينى بخره مثل آب يخ بود برام، من آدم مادى نيستم كه چه بسا اگر بودم پدر اون خواستگار قبليم يكى از بزرگترين ملاكين و تيلياردر هاى تهران بود و پول ماشين براشون واقعا پول خرد، من ديدم اخلاقم با اون خانواده سازگار نيست ردش كردم، ولى كسى كه نداره و معلوم هم نيست كى بتونه بخره چرا بايد اين حرفو بزنه؟
كلا مردد شدم، و نميدونم زيادى مته به خشخاش ميذارم، يا واقعا تناسبى نيست باز بين من و ايشون
به نظر شما چه برخوردى داشته باشم و اون خواستگارى كه گفتم از كشور استراليا هست، تابستون مياد ايران، به نظرتون كلا ردش كنم و قضيه اين خواستگارمو جدى پيگيرى كنم، يا صبر كنم؟ كه ممكنه اين دومى رو از دست بدم، (مادر اون خواستگار اول هنوز با من در ارتباط هست و جدا عاشقمه)
علاقه مندی ها (Bookmarks)