به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 71
  1. #61
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آبان 94 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,926
    سطح
    26
    Points: 1,926, Level: 26
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 165 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    دوست عزیز انوش گرامی توصیه ای که شما کردید تنها باعث فاصله گرفتن بیشتر اقای کوهیار از همسرش میشه .
    خانومه واحد این هست دلیله حرفایی که گفتم..
    اگه جناب کوهیار نخوان به دنبال کمی جایگزینی برای احساساتشون باشن متاسفانه به شدت افسرده خواهند شد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط kohyar1360 نمایش پست ها
    باور كنيد اينقد افسرده و كم انرژي شدم كه ديگه حال و حوصله زندگي كردن رو ندارم چون فكر مي كنم اين زندگي درست بشو نيست.
    مرسي كه توجه كرديد.

    - - - Updated - - -
    نقل قول نوشته اصلی توسط kohyar1360 نمایش پست ها
    انقدر پژمرده شدم كه همه دوستام ميگن چته بي حالي. اينم شانس ماست ديگه.
    مرسي.

    ایشون شدیدا نیازمند یک سری جایگزین هستن تا راحتتر بتونن با این مشکلشون مقابله کنن. و در حال حاضر بهترین جایگزین پدر و مادر و برادر و دوستان صمیمیشونه که میتونه برای بهبود روحیهشون کمکشون کنه.
    تا روحیشون درست نشه زندگیشون هم درست نمیشه.
    ویرایش توسط anoosh : پنجشنبه 13 آذر 93 در ساعت 14:29

  2. کاربر روبرو از پست مفید anoosh تشکرکرده است .

    مهربونی... (شنبه 15 آذر 93)

  3. #62
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اقای کوهیار شما و خانمتون هنوز به شدت وابسته خانواده هاتون هستید . هنوز نتونستید به استقلال لازم برسید . هنوز توی خونه خودتون احساس ارامش و لذت ندارید . برای یک مرد متاهل همسرش باید اولویت اولش باشه . نه اینکه از ندیدن خانواده اش افسردگی بگیره . البته خانمتون هم اینطوره . ایشون به جای اینکه از روزه تعطیلی که هر دو خونه اید نهایت استفاده رو ببرد و از اینکه کنار همسرشه لذت ببرد دائم به فکر اینه که این خلوت رو به هم بریزه . روزهای جمعه رو دوست دارم چون همسرم دوست داره صبحانه رو خودش درست کنه . و در کنار هم از روز تعطیلمون لذت میبریم . منم براش ناهار مورد علاقه اش رو درست میکنم . البته بعضی جمعه ها هم برنامه سفر یا دیدن بزرگترها رو داریم . ایشون اصلا به فکر این نیست که برنامه باید دیدن خانواده اون باشه . منم به فکر این نیستم که برنامه دیدن خونواده من باشه . هدف اون اینه که کاری که منو خوشحال میکنه بکنه . و هدف من م اینه که برنامه ای که اونو خوشحال میکنه رو انجام بدم . اقای انوش اگر هر کدام زوجین به دیدن خانواده خودش بره فاصله بیشتر و صمیمیت کمتر میشه . در اوائل ازدواج وابستگی خانمها به خانواده شون زیاده و شما باید با ایجاد صمیمیت بیشتر ایشون رو به خونه و زندگی و همسرش وابسته کنید . اینطوری خود به خود از وابستگی به خانواده اش کم میشه . با زور و مخالفت نتیجه عکس گرفته میشه . اوائل ازدواجمون هفته ای یکبار به دیدن پدر مادر م میرفتیم . همسرم با علاقه به خاطر من اینکار رو میکرد . و میگفت شما 6 روز تو خونه منی و زحمت میکشی حق داری پدر مادرت رو ببینی . تازه به اونها هم خیلی زحمت میدیم .و ازشون تشکر میکرد ولی الان که بچه هامون بزرگ شدن و درس و مدرسه دارند هر یک ماه یکبار هم فرصت نمیکنیم به دیدنشون بریم . خانواده همسرمم دوست دارم چون میدونم که اونها رقیب من نیستند . من اولویت اول همسرم هستم . بنابرین هر کاری میکنم تا اون خوشحال باشه . شاید هم خانواده همسرم خیلی خوبن . اصلا نمیتونم تصور بدی از مادر شوهر یا خواهر شوهر بد داشته باشم .

  4. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1393-3-02
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 53 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    البته من بعد از گذشت 12 روز از آخرين كامنت دوستان مجددا دارم براتون مي نويسم، البته بعد از اينكه خانمم يه چند روزي باهام قهر بود اومد و با يه بهانه اي آشتي كرد، خواهرش اومده بود تهران و ما رفتيم خونه باباش و يه شب هم اونا به اتفاق خانواده پدري اومدن خونه ما كه با خوشي و خرمي رفتن، دو روز بعدش قرار شد بريم شهرستان كه تعطيلات رو اونجا باشيم، خانمم با طرح موضوع نداشتن مرخصي اصرار داشت كه 2 روزه بريم برگرديم كه من قبول نكردم، كلي با هم بحثمون شد و كار به داد و بيداد هم رسيد و من تنهايي رفتم شهرستان، ديروز هم برگشتم و توي اين چند روز هيچ خبري از هم نداشتيم، باورتون نميشه قلبا راضي به ادامه اين شرايط نيستم، ولي اگر بخوام دوباره كوتاه بيام ديگه اوضاع از اين بدتر ميشه، قصد دارم كلا اهميت ندم و دنبالش نيوفتم، شايد از لحاظ منطقي راه روش من و خانمم درست نيست ولي فكر مي كنم اينطوري يه جوابي بگيرم، اوضاع روحيم مثل قبل خراب نيست، چون ميخواستم خانواده ام خيلي در جريان مشكلاتمون نباشن، ولي وقتي ديگه نميشه خيلي چيزا رو ازشون قايم كرد، اونا هم ناراحتن، ولي متاسفانه اوضاع جوري كه نبايد باشه شده، گذاشتم گذر زمان شايد گره اي از اين مشكل ما باز كنه.
    مرسي كه توجه كرديد.

  5. 2 کاربر از پست مفید kohyar1360 تشکرکرده اند .

    pbsm (پنجشنبه 04 دی 93), اثر راشومون (سه شنبه 09 دی 93)

  6. #64
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اقای کوهیار برای رفتن به شهرستان و دیدار خانواده تون دو روز هم کافی بود و نیازی به مرخصی نبود . این کار شما یعنی لجاجت و شما کار خوبی نکردید که تنهایی رفتید . اینطوری عملا به همسرتون نشون دادید که اون براتون مهم نیست و دیدار خانواده تون مهم تره . پس اگر ایشون هم همینگونه رفتار کنه تعجبی نداره . قهر کردن همسرتون رو تایید نمیکنم ولی اینکه ایشون خودش برگشته نشونه ضعف ایشون نیست بلکه نشون میده که به شما و زندگیتون علاقمنده . شما بعد از برگشتن ایشون چه عکس العملی داشتید ؟ کاش بغلش میکردی و میگفتی که چقدر دلتنگش بودی . و ازش میخواستی که دیگه هیچوقت اینکار رو نکنه . اقای کوهیار درسته که میگویند زمان مشکل رو حل میکنه ولی در صورتی که روش حل مشکل رو هم بدونی و به کار ببندی .

  7. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    pbsm (یکشنبه 07 دی 93)

  8. #65
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1393-3-02
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 53 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    اقای کوهیار برای رفتن به شهرستان و دیدار خانواده تون دو روز هم کافی بود و نیازی به مرخصی نبود . این کار شما یعنی لجاجت و شما کار خوبی نکردید که تنهایی رفتید . اینطوری عملا به همسرتون نشون دادید که اون براتون مهم نیست و دیدار خانواده تون مهم تره . پس اگر ایشون هم همینگونه رفتار کنه تعجبی نداره . قهر کردن همسرتون رو تایید نمیکنم ولی اینکه ایشون خودش برگشته نشونه ضعف ایشون نیست بلکه نشون میده که به شما و زندگیتون علاقمنده . شما بعد از برگشتن ایشون چه عکس العملی داشتید ؟ کاش بغلش میکردی و میگفتی که چقدر دلتنگش بودی . و ازش میخواستی که دیگه هیچوقت اینکار رو نکنه . اقای کوهیار درسته که میگویند زمان مشکل رو حل میکنه ولی در صورتی که روش حل مشکل رو هم بدونی و به کار ببندی .
    سلام
    مرسي كه جواب داديد، خانم واحد چرا فكر مي كنيد كه كار من لجاجت هستش و نكوهيده است، ولي خانمم كه دقيقا مي دونه كه داره بهانه گيري مي كنه لجاجت نميكنه،وقتي خانمم ديدار با خانواده اش و حتي مسائل مربوط به اونا از من براش مهم تره من بايد چيكار كنم، وقتي حرف زدن اعتراض و جر وبحث جواب نميده و اون حتي حاضر نيست در مورد حرف هاي من حتي فكر هم بكنه من چيكار بايد كنم، باور كنيد ديگه خسته شدم اينقد ملاحظه كاري كردم، خانم من بچه نيست كه بخواد من يكي بدو كنه، چرا تا موقعي كه منافع خودش در ميونه همه چي خوبه، وقتي نوبت من ميشه همه چيز داغونه، همه آدما بدن، الان نزديك 12 13 روزه كه باهاش حرف نزدم و اونم داره همين كارو ميكنه، خوب حالا يه بار اون پيش قدم بشه، من فكر مي كنم كارم و فكرم اشتباه نبوده و واقعا اگر هر اقدامي كه اون فكر كنه من پيشقدم شدم كه اشتباه منه رو خيانت در حق خودم و اعتقاداتم مي دونم، پس من كاري نخواهم كرد، مرگ يه بار شيون هم يه بار، آدمي به يكدندگي خانمم نديدم.در مورد برگشتش هم اينو بدونيد كه از خونه پدرش بخواد بره سره كار و برگرده يه خورده دوره و خسته كننده اس، پس اون دلش به حال من و زندگيش نميسوزه، من فكر مي كنم اون احساس واقعي نميكنه كه زندگيش در خطره، چون تا حالا من هميشه سعي مي كرده جم و جور كنم قضايا رو، ولي ديگه اينكارو نخواهم كرد ببينم چي ميشه. درد من اينه كه خانمم فقط دنبال اينه كه كم نياره، اينجا زندگيه و محل مسابقه نيست ولي بعضي آدما اينطورن.
    مرسي.

  9. 2 کاربر از پست مفید kohyar1360 تشکرکرده اند .

    pbsm (سه شنبه 09 دی 93), اثر راشومون (سه شنبه 09 دی 93)

  10. #66
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای کوهیار گفتین خانومتون چند سالشونه؟وچند وقته باهم ازدواج کردین؟

    بنظرم شما خیلی هم صبور بودین که تا الان سوکت کردین چون زن شاید بتونه رو حرف مرد زیاد حرف نزنه خدای نکرده نمیخوام اتیش بیار معرکهه بشم. ولی سعی کنین تا وقتی خانومتون به زبون نیامده شما چیزی نگین صبر کنین تا خانومتون به زبون بیاد شماهم اونموقع حرفای دلتون و دلخوری هاتونو بهش بگین
    اما اگه شما پیش قدم اتمام این قهر واشتی کردن بشین کارتون به هیچجا نمیرسه بلکه وضع از این به بعد بدتر هم میشه. شما خیلی صبورین بهتر تو این مسءله هم صبور باشین.

    خودمو مثال میزنم من بعضی مواقع میشه شاید هفته 3بار با خانواده همسرم ملاقات دارم با این حال همسرم بازم درکم نمیکنه ولی دیگه فرض کنین من با خانوادش بد بشم یا جواب زنگاشونو ندم یا همش ازشون ایراد بگیرم مطمءنا باهام جوره دیگه برخورد میکنه یه بار این رفتارو ازم ببینه.
    اینشالا که خانومتون به خودش میاد مشکلتون خیلی زود حل میشه.اصلا به جدایی فکر نکنین به ترمیم رابطون فک کنین ولی ایندفعه از جانب خانومتون پیش قدم شین..
    ویرایش توسط pbsm : سه شنبه 09 دی 93 در ساعت 13:01

  11. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 09 دی 93)

  12. #67
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1393-3-02
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 53 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط pbsm نمایش پست ها
    اقای کوهیار گفتین خانومتون چند سالشونه؟وچند وقته باهم ازدواج کردین؟

    بنظرم شما خیلی هم صبور بودین که تا الان سوکت کردین چون زن شاید بتونه رو حرف مرد زیاد حرف نزنه خدای نکرده نمیخوام اتیش بیار معرکهه بشم. ولی سعی کنین تا وقتی خانومتون به زبون نیامده شما چیزی نگین صبر کنین تا خانومتون به زبون بیاد شماهم اونموقع حرفای دلتون و دلخوری هاتونو بهش بگین
    اما اگه شما پیش قدم اتمام این قهر واشتی کردن بشین کارتون به هیچجا نمیرسه بلکه وضع از این به بعد بدتر هم میشه. شما خیلی صبورین بهتر تو این مسءله هم صبور باشین.

    خودمو مثال میزنم من بعضی مواقع میشه شاید هفته 3بار با خانواده همسرم ملاقات دارم با این حال همسرم بازم درکم نمیکنه ولی دیگه فرض کنین من با خانوادش بد بشم یا جواب زنگاشونو ندم یا همش ازشون ایراد بگیرم مطمءنا باهام جوره دیگه برخورد میکنه یه بار این رفتارو ازم ببینه.
    اینشالا که خانومتون به خودش میاد مشکلتون خیلی زود حل میشه.اصلا به جدایی فکر نکنین به ترمیم رابطون فک کنین ولی ایندفعه از جانب خانومتون پیش قدم شین..
    با سلام
    مرسي كه به تاپيكم توجه داريد، واقعاً همينه، من هميشه سعي كردم و به خودم مسلط باشم و موقع ناراحتي كاري نكنم كه بعدش پشيمون بشم، از شرايط حاضر اصلا راضي نيستم به هر حال زندگي منه و منم كه دارم عذاب ميكشم، ولي باور كنيد ديگه خسته شدم اينقده نامهري ديدم و توجه اي بهش نكردم، خانمم موقعي كه عصباني ميشه متاسفانه خيلي بد و بيراه ميگه، اينبار ديگه كاري به كارش ندارم، الان دو هفته س كه ديگه باهاش حرف نزدم و كاري بهش ندارم، اميدوارم كه به اشتباهش پي ببره كه خيلي خيلي ضعيفه اين احتمال، ديگه ميخوام از حقم نگذرم، فكر ميكنم گذشت زيادي اونو وقيح كرده، اصلا دوست نداشتم زندگيم اينطور بشه،زنم اينطور باشه، ولي اينو ميذارم به حساب بدشانسي و بي تجربگي، اميدوارم روزهاي آينده بهتر باشه و مثل گذشته داغونم نباشه، تصميمم جدي و ميخوام كه وايسم پاي كار تا درست بشه، شما هم برام دعا كنيد.
    مرسي كه توجه كرديد.

  13. کاربر روبرو از پست مفید kohyar1360 تشکرکرده است .

    pbsm (چهارشنبه 10 دی 93)

  14. #68
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1393-3-02
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 53 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    داستان زندگی ما کماکان ادامه داره و تغییری توی شرایط ایجاد نشده، متاسفانه شرایط اصلا خوب نیست، خانمم روزا میره سر کار و شبا هم میاد خونه میره اتاق و کارای خودشو انجام میده، از دیروز هم مشابه همفته قبل بعده کارش رفته خونه باباش و فردا هم از اونجا میره سر کار، داره لج بازی میکنه، البته منم همانطوری که گفتم هیچ علاقه ای برای اینکه برم سمتش ندارم، نمیدونم این وضعیت تا کی ادامه داره، البته این خیلی مهم نیست، مهم اینه که خروجی چی داره آیا تغییر در وضع زندگیمون ایجاد میشه یا نه، این وضع متاسفانه بارها تکرار شده، گرفتن تصمیم خیلی سخته، نمیدونم آیا میتونم اخلاق خانمم رو عوض کنم یا نه، خیلی سخته که به پایانش فکر کنم، ولی بعضی موقع ها میگم چیزی که قرار نیست درست بشه درست نمیشه، شاید زندگی منم همینطوره.مرسی که توجه کردید.
    ویرایش توسط kohyar1360 : جمعه 12 دی 93 در ساعت 19:56

  15. #69
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1393-3-02
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,376
    سطح
    29
    Points: 2,376, Level: 29
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 53 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان سلام
    بالاخره امروز تصمیم گرفتم و خودم رفتم پیشه مشاور، البته بیشتر دنبال این بودم ببینم آیا مشاور میتونه مشکل ما رو حل کنه، البته ایشون حرفهای منو شنید و سوالاتی ازم پرسید،البته قرار شد که با خانمم بریم پیش مشاور، تا حرفهای اونو هم بشنوه، البته یه سری چیزها هم گفت، اومدم خونه، ولی خانمم نیست، یعنی رفته خونه باباش، ببینید من چه زندگی ای دارم، دکتر مشاور گفت که بهش بگو بیاد پیش مشاور، نیست که بهش بگم، هیچ موقع فکر نمی کردم یه همچین زندگی ای داشته باشم، ولی اینه سرنوشت ما.
    مرسی.

  16. کاربر روبرو از پست مفید kohyar1360 تشکرکرده است .

    pbsm (یکشنبه 14 دی 93)

  17. #70
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آبان 94 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,926
    سطح
    26
    Points: 1,926, Level: 26
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 165 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای کوهیار من همیشه پیگیره نوشته هاتون هستم و برای موفقیتتون دعا میکنم.
    امیدوارم مشکلتون هرچه سریعتر حل بشه. بالاخره صبر و تحمل هم حدی داره و یک وقت میرسه که دیگه ادم میبره و باید اقدام کنه.
    بازهم تاکید میکنم شدیدا به دنبال تقویت روابط عاطفیتون باشید و از تنهایی که الان سراغتون امده نترسید.
    انشاالله که هرچی بهتر هست برای شما اتفاق میوفته. گاهی یک شکست و تغییر مسیر برای شما بهتر از ادامه یک مسیر اشتباه هست.
    خیلی خوشحالم که تونستید از اون حالت در بیاید و برای تغییر زندگیتون کاری بکنید.

  18. کاربر روبرو از پست مفید anoosh تشکرکرده است .

    pbsm (یکشنبه 14 دی 93)


 
صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.