سلام سلام
دیروز این قدر زحمت کشیدم خودم را برای کارم برسونم.وقتی امروز رفتم دانشگاه به دلیل مشکلی از جانب یکی از اساتید جلسه کنسل شد! افتاد هفته دیگه...
ولی خیلی خوب شد من اگر فکر می کردم هفته بعد قرار دارم دوباره کارم را می ذاشتم یک روز قبلش...
ولی الان انجامش دادم و می تونم مسلط تر هم بشم ...
تو مسیرم به صورت بامزه ای با یه خانم آشنا شدم خیلی چیزهای خوب ازش یاد گرفتم که برای بعدهام به دردم می خوره...
تو راه فکر می کردم.فهمیدم من چقدر ضعیف هستم.
زندگی همینه دیگه...
هرکسی به یه نحوی سختی و امتحان داره. مال منم حالا یه چیزایی قاطی پاتی میشه.الان به دید خوب نگاش می کنم.
می دونم مهم نتیجه است که خدا برای من که بد نمی خواد. پس این از این... و خیالم راحته.
بقیه قسمت های قاطی پاتیش هم به دید طنز می بینم و می گم یه روز بعدا به این احوالم می خندم. حتی همین حالا سعی می کنم از دید یک فرد خارج از گود به موضوعم نگاه کنم و به این حال و احوالم بخندم... چرا بذارم برای بعد!!!همین الان مگه چشه؟ :)
آخه واقعا هم تجربه جالبیه! تا حالا چنین شرایطی برام پیش نیومده بود...
الان خوشحالم.
خیلی خیلی ممنون که برام دعا کردین
الهی شکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)