نمی تونی یه سال مرخصی بگیری و بهش بگی اگه مشکلت شاغل بودن منه نمیرم سر کار؟
تشکرشده 263 در 86 پست
نمی تونی یه سال مرخصی بگیری و بهش بگی اگه مشکلت شاغل بودن منه نمیرم سر کار؟
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
اون می خواد شما کار نکنی و بالا سر بچت باشی
من اصلا با نظر دوستانی که می گن صبر کن ببین چی میشه موافق نیستم
اگه صبر کنی اونا به نبود شما عادت می کنن و حتی گزینه های ازدواج ممکنه براش پیش بیاد و مردم هم با دیدن این که مادری چند ماه بالا سر بچش نیست تشویقش می کنن به ازدواج و میگن حق با اقای شوهر هست
اما اگه بری دیدن بچه و استعفا بدی یعنی به خاطر اون کوتاه بیای حداقل بهش نشون میدی که به خاطر اون و دخترتون هر کاری حاضری بکنی
بهتره طولانی تر نشه تا همین جاش هم دخترت خیلی ازت دور بوده
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
paiize (شنبه 11 مرداد 93)
تشکرشده 599 در 247 پست
مگه من قبل از سرکار مشکل نداشتم الان بهونه اش کاره فردا یه چیز دیگه
وقتی من یه شهر باشم اون یه شهر دیگه اره ولی برم اونجا دیگه بهونه دوری مطرح نیست
چیزی که فهمیدم قبل از استخدامم مادرشوهرم چند بار تلاشش رو کرده که من استخدام نکنن ولی به هدفش نرسیده
کاغذ بی خط (شنبه 11 مرداد 93), zendegiye movafagh (شنبه 11 مرداد 93)
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
این طوری بخوای فکر کنی که نمیشه . زن و شوهرها هر روز ممکنه سر مسایل مختلف با هم اختلاف نظر داشته باشن .مگه من قبل از سرکار مشکل نداشتم الان بهونه اش کاره فردا یه چیز دیگه
یه روزی فکر می کرد بری سر کار بهتره هی دعوا می کرد که چرا نمی ری سر کار الان که رفتی پشیمون شده .
خب نرو به خاطرش
این مهمتر از بودن با دخترته
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
تشکرشده 263 در 86 پست
من فکر میکنم استعفا اصلا فکر خوبی نیست زندگی موفق.. ولی اگه می شد موقتا مرخصی بگیری تا هم به حرف همسرت احترام گذاشته باشی و اصطلاحا سر خونه زندگیت باشی و هم اینکه کارتو از دست ندادی تا اگه رویه طلاق را ادامه داد حداقل کارتو داشته باش.. بهار جان ما هم میدونیم که اینها همه بهانه ست اما شما باید این بهانه ها رو ازش بگیری تا یه کم احساس کنه که به حرفش احترام میذاری شاید بتونه بهتر تصمیم بگیره و رفتار کنه
zendegiye movafagh (شنبه 11 مرداد 93)
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
بهتره اینقدر حرف طلاق رو نزنید این آقا اگه قصدش طلاق بود تا حالا این کارو کرده بود و نمی رفت محل کار همسرش داد و بیداد راه بندازه. پس زندگیش براش مهمه اما شکایتش رو از این راه نشون می ده
- - - Updated - - -
در ضمن اگه هی بهت می گه ازت متنفرم برای اینه که می خواد عصبانیت و ناراحتیش رو بهت نشون میده
می خواد بهت بفهمونه دخترت بدون تو چه سختی کشید می خواد بگه هیچ کی مادر بچه نمیشه اما تو اونا رو همراهی نکردی
بعد میگی دوستت دارم
خب براش قابل قبول نیست و عصبانی میشه
اما تو باید بری پیششون چون براشون مهمی و باید بپذیری اشتباه کردی که همراهشون نبودی توی هر شرایطی
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
تشکرشده 599 در 247 پست
من وقتی بهش گفتمم اگه از کارم استعفا بدم حاضری دوباره باهم زندگی کنی؟ گفت نه نمیخوامت
خیلی ریسکش بالاست که استعفا بدم و درمورد مرخصی چون تازه استخدامم سخت میگیرن ولی با انتقالی موافقت کردن منم میرم اونجا
گفته اگه بیای بچه رو نمیارم و همه امکانات رفاهی هم ازت میگیرم در خونه رو هم قفل میکنم کاری میکنم دیوونه بشی
همه این حرفها رو زده و ممکنهه عمل کنه حالا فرض کنید من از کارم استعفا بدم و او این کارهارو کرد من که هم کارم رو از دست دادم و هم زندگیمو و هم بچه مو اونوقتت چی؟؟
ولی من میرم شاید چند روزی در و قفل کنه شاید یکم بداخلاقی کنه و نذاره برم سرکار ولی او هم آدمه احساس داره تحمل کنم دست از لجبازیش بر میداره امیدوارم
تمام سختی دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد خدایا میدانم که میبینی!
paiize (شنبه 11 مرداد 93), zendegiye movafagh (شنبه 18 مرداد 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 15 مرداد 93)
تشکرشده 6,490 در 1,469 پست
بهارجان امیدوارباش وامیدت هم به خداباشه.واسه منم پیش اومده که شوهرم اینجوری تهدید کنه یاتصمیمهایی بگیره اماهیچکدوم روعملی نکردوقتی من بهش میگفتم باشه همین کاروکن خودش کم کم آروم میشد.به هیچ وجه باهاش لج نکن وحاضرجوابی نکن.مردهامتنفرن ازاین رفتار
بهارشوهرمن چندین باربهم گفت نمیزارم بری دانشگاه...چندین باربهم گفت حق نداری بری خونه بابات...چندین بارگفت که خودشم هم نمیره دانشگاه چون واسه من مهم بوداینجوری میگفت که اذیتم کنه اما هیچکدوم اینارواجرانکرد.من الان ترم آخردانشگاهم..هرروزنه امادوروزیه باردارم میرم خونه بابام.هفته ای یه بارهم باخودش میرم..خودشم داره درسش رومیخونه وتلاش میکنه.
بهارجان این چیزها میگذره مطمین باش.دلتوقرص کن وبه این ایمان داشته باش که چندوقت دیگه اینا گذشته وفقط خاطره میشه.خدامیدونه که چقدرواست دعامیکنم.شدی اولین دعام.حتمابقیه بچه هاهم واست دعامیکنن.نگران نباش
عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش مگیر...
کاغذ بی خط (یکشنبه 12 مرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 12 مرداد 93), بهار_68 (شنبه 11 مرداد 93), شیدا. (سه شنبه 14 مرداد 93)
تشکرشده 599 در 247 پست
نامه فدایت شوم آقا از طرف دادگاه اومد از امروز 10 روز وقت دارم که برم خونمون
دیروز مدیر نامه درخواست انتقالیمو امضا کرد و مراحل اداریش داره طی میشه برای انتقالی به شمال اگه مدیر شمال هم موافقت کنه انشالا از اول شهریور اونجام
اول برام دعا کنید
دوم همه اون چیزایی که باید رعایت کنم رو بهم یاداوری کنید
تمام سختی دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد خدایا میدانم که میبینی!
paiize (سه شنبه 14 مرداد 93), کاغذ بی خط (چهارشنبه 15 مرداد 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 15 مرداد 93), شیدا. (سه شنبه 14 مرداد 93)
تشکرشده 6,490 در 1,469 پست
بهارجان ازاین فرصت استفاده کن.
عزیزم به نظرم پستهای بچه هارویه باردیگه بخونی همه چی یادت میاد.مخصوصا پستهای بالهای صداقت وفرشته مهربان
بهارخواهش میکنم رفتی باهاش کل کل نکن..خواهش میکنم
آروم باش واسترس روبزارکنارانشالاهمه چی خوب پیش میره
واست دعامیکنیم
عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش مگیر...
کاغذ بی خط (چهارشنبه 15 مرداد 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 15 مرداد 93), شیدا. (سه شنبه 14 مرداد 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)