سلام یاد آوریش بازم برام سخته فقط از اون روز به بعد همش دارم سعی میکنم اطلاعاتم را بالا ببرم تا دیگه همچین اتفاقی نیفته برا همین به این سایت برخورد کردم
راستش تجربه زیادی نداشتم و از طریق نت فقط ایمیل پیام هایی میفرستادیم و نظرات همو در مورد هم میفهمیدیم ، فقط اواخر چند بار چت کردیم و کوتاه ، از طریق صحبتاشون یه حس بین دلبستگی و بعضی وقت ها احساس میکردم دارم یه جوری شخصیتم له میشه و حس ریاست به من دارن، ولی بدبختی نمیدونستم چکار کنم،چون خانواده مذهبی و سنتی دارم نمیتونستم از کسی راهنمایی بگیرم چون اینطوری نامتعارف بود و دید بدی از این نوع آشنایی بود، الان میفهمم یه جورایی درسته، خودمم از رابطه خسته شده بودم و سعی کردم زودتر ایشونو ببینم،بهشون درخواست دادم ولی بخاطر مشکلاتی که داشتند،یکم این رابطه طول کشید ولی بعد از اینکه ایشون اینو پذیرفتند، یکم مردد شدم چون ایشون یه جورایی احساسی بودن و من همون ذهنیت هنوز برام شبهه داشت،که دوسش داشتم ولی یه جورایی احساس میکردم حس مردونگیم داره له میشه، چون همش تو صحبتا یه جورایی امرو نهی صحبت میکردن، نمیدونستم چکار کنم هیچ شناخت قبلی هم نداشتم و نمیدونستم چطور باید مطمئن شم کدوم حسم درست تره، فقط تنها کاری که اونموقع به ذهنم رسید از طریق اینترنت برم و نظر یه کارشناسو بپرسم، که اونم بهم گفت که باید سریع قطع رابطه بشه چون آینده مشخصی نداره و ... ولی نمیدونم من بد توضیح داده بودم یا اشتباه عمل کردم قطع رابطه کردم ، تو بد موقعیتی بودم،فکر کردم اینطوری برای ایشونم بهتره اخه به نظر خودمم احساسات خیلی پاکی داشتن زیاد شناختی نسبت به احساسات خانمها نداشتم،نمیدونستم این نوع احساس چقدر قویه ولی واقعا بد کردم، از اون موقع غیر از اون حسها حس عذاب وجدانم بهشون اضافه شد، خودم که اینکارو کردم و الان اینقدر ضجر میکشم حتما ایشون بدتره از من و حس نامردی من، کاش میتونستم ازش عذر بخوام ولی حیف...
نمیدونم از جوانی بگم یا از حماقتم بود که اینطوری رفتار کردم فقط خدا کنه منو بخشیده باشه
شبه قدر کلی براش دعا کردم،ولی این که دل شکسترو درمان نمیکنه
اون موقع من 26 و ایشون 25 بودن
علاقه مندی ها (Bookmarks)