به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم تمام اعتماد به نفسم رو میگیره، مدام سرزنشم میکنه

    سلام دوستای خوب همدردی
    همسر من انقدر سخت گیر و ایراد گیر هست که من دیگه کلافه شدم
    دارم به کل اعتماد به نفسم رو از دست میدم و به یک آدم افسرده تبدیل میشم
    به تمام حرکات و رفتارهای من گیر میده ... چرا توی جمع این حرف رو زدی ؟ چرا این حرف رو نزدی ؟ چرا کارای خونت رو فلان موقع انجام دادی ؟ فلان کار وقتش نست ... چرا این جا نشستی ، چرا میری تو اینترنت ؟ ....تو بی عرضه ای ، تو نفهمی ، تو خنگی ..... وای خدای من ، خسته شدم ...

    دارم به جنون میرسم و حق ندارم از دست حرفاش ناراحت شم ، اگر به آرومی بهش بگم که این حرفت من رو ناراحت میکنه ، میگه که خوب راست میگم خنگی ، و بعد میزنه زیر خنده
    اگر قهر کنم ، اونم انقدر قهر میکنه که خودم خسته شم برم باهاش آشتی کنم
    اگر باهاش حرف بزنم ، انقدر دادو بیداد راه میندازه و بد دهنی میکنه تا کتکم نزنه خیالش راحت نمیشه

    من تو زندگیم آدم موفقی بودم ، دختر باهوش و زرنگی که از پس همه کارام خودم بر میومدم
    تمام دوستانم برای زندگیشون از من راهنمایی میگرفتن ، اگز با همسرشون مشکلی داشتن من کمکشون میکردم و واقعا هم نتیجه مثبت داشت
    و آدم گرم و اجتمایی هستم که تمام دوستام و افراد فامیلم دوستم دارن ، اگر چند روز ازم بیخبر باشن ، حتما زنگ میزنن و میپرسن کجایی ؟ از پدر بزرگم و یا دایی هام بپرسین ، من و بیشتر از تمام نوه های فامیل دوست دارن و همیشه ازم تعریف میکنن و سالهاست که ارتباطم با هیچ کدوم از دوستام قطع نشده
    توی درسم آدم بسیار موفقی بودم ، و شاگرد و دانشجوی درس خون و زرنگی بودم
    قیافه و ظاهر زیبایی هم دارم . این و اطرافیانم همیشه بهم میگن .
    خوش سلیقه هستم طوری که دوستانم و یا فامیل وقتی میخوان خرید کنن ، حتما با من مشورت میکنن و من تا جایی که بتونم از هیچ کمکی برای هیچ کس دریغ نمیکنم و از این کارم لذت میبرم
    توی کارای خونه و تر و تمیزی و آشپزی و اینا هم برای همسرم سنگ تموم میزارم
    ...
    اینارو از روی غرورم تعریف نکردم ، فقط گفتم تا در جریان باشید ، آدم خل و چلی هم نیستم که همسرم این برخوردها رو با من داره ، مرتب من رو محکوم میکنه ، و شدیدا ایرادگیر شده
    نمیدونم شاید دلیل این رفتاراش موقعیت اجتمایی بسیار خوبی هست که داره ، غرورش زده بالا ...

    از وقتی که ازدواج کردم ، نه اجازه ادامه تحصیل بهم داده و نه کار کردن ، چندین ساله که با مدرکه فوق لیسانسم نشستم خونه . اما من دست بردار نیستم و تمام تلاشم رو برای سر کار رفتن میکنم ، هر شغلی رو که میگم ازش ایراد میگیره ... با کارای دولتی مثل استخدام توی اداره جات و یا بانک و .. مخالفه ، دلیلش هم اینه که زیاد وقتت رو پر میکنه و به خونه و زندگیت نمیرسی ،
    حتی گاهی اوقات میگه تو عرضه نداری بری سر کار ....

    با کار آزاد هم که به هیچ عنوان موافقت نمیکنه
    مرد کاملا سنتی و بسیار مرد سالار
    من دیگه کلافه شدم ، تو رو خدا بگید من چی کار کنم ؟ برای هر کاری که میخوام انجام بدم باید از شوهرم اجازه بگیرم . سن و سال کمی ندارم ، بچه نیستم
    ولی طوری با من رفتار میکنه که داره باورم میشه که شاید واقعا من بی عرضه هستم و یم مشکلی دارم ، مرتب سعی کردم که خودم رو بهش ثابت کنم و هر بار بیشتر من رو انداخته پایین ، تمام انرژی من رو ازم گرفته
    آدم کینه ای هست و هیچی از ذهنش پاک نمیشه

    توی آخرین دعوایی که با هم داشتیم، به من میگفت برو طلاق بگیر ،میخوام برم زن بگیرم ، این رو توی عصبانیت شدید گفت ، طوری بود که من احساس کردم بهش فکر کرده که الان داره به زبون میاره ... دلم خیلی ازش شکسته ، چند روزه که با هم قهریم ... صبرش هم خیلی زیاده
    الان حتما توقع داره با تمام فحش ها و کتک هایی که به من زده ، من برای آشتی پیش قدم شم ... شخصیت من و له کرده ، دیگه هیچی از من نمونده
    تو رو خدا من رو تنها نزارید ، حتما نظر خودتون که برام خیلی ارزش داره ، رو بنویسید ، حتی در یک خط

  2. 2 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    heaven65 (یکشنبه 18 خرداد 93), meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 05 خرداد 03 [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.آرامش وخونسردی خودت روحفظ کن،درصورتی ایرادهای همسرت توروآزارمیده که توخودت خودت رو نشناخته وتوانایی هات رو باور نکرده باشی.درهرصورت بهتره ابتدا مشخص بشه آیا همسرت از ناحیه ای احساس آسیب پذیری میکند؟آیااز رفتارخاصی ازت نگران هست که نتواند مدیریت کند؟
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : یکشنبه 18 خرداد 93 در ساعت 16:32

  4. 6 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 21 خرداد 93), heaven65 (یکشنبه 18 خرداد 93), meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93), tamanaye man (یکشنبه 18 خرداد 93), مسافر زمان (یکشنبه 18 خرداد 93), سعیداطی (یکشنبه 18 خرداد 93)

  5. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این لینک را بخوان و نظرت را بگو :
    http://www.hamdardi.net/thread-7704.html

  6. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 18 خرداد 93), سعیداطی (یکشنبه 18 خرداد 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلا شما و همسرت چند سالتونه چقد اختلاف سني دارين
    اصولاً آدمايي كه خودشون از نظر تيپ قيافه موقعيت اجتماعي كم دارن از همسرشون اعتماد بنفسشونو پايين ميارنو باهاشون دعوا راه ميندازن
    دقت كن ببين كسي وارد زندگيش نشده چرا انقد راحت حرف از جدايي زده البته اينو بدون تو عصبانيت مردا خيلي حرفاي چرت ميزنن و پشيمون ميشن ولي به روي خودشونم نميارن ..
    شايد شما خيلي جلوش از خودت تعريف كردي يا ديگران بيش از اندازه بهت توجه ميكننو برا همين حسادت داره ميكنه
    بنظر من باهاش بحث نكن و صبر كن چون بحث كردن ما با اين مردا فايده نداره و آخر سر خودمونو بايد كوچيك كنيم و عذر خاهي هم بايد كنيم اونا بيش از حد پرروئن منم خودم دارم اين موردو ،،
    سعي كردم باهاش بحث نكنم با اينكه واااااااااااااااااقعاً سخته و روم فشار مياره آخه بعد از هر دعوا فوقش رفتارش اينه كه افتخار ميده و باهام حرف ميزنه كه منظورش يعني ببخشيد ولي اگه بكشيش عذر خاهي نميكنه و نميگه كارم اشتباه بوده
    بيشتر از روابطتون توضيح بده ...

  8. 2 کاربر از پست مفید Sahar51 تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 18 خرداد 93), سعیداطی (یکشنبه 18 خرداد 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 آذر 97 [ 12:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 44 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    یه خصوصیت خیلی بدی که در اکثر پسرهای ایرانی وجود داره داشتن حس مالیکت و تحکم و برتری نسبت به همسرشون هست علت تقویت چنین خصلت هایی هم اکثرا بالا بردن اعتماد به نفس خودشون و جلب توجه بیشتر از طرف همسرشون و اطرافیان هست.

    شما ایرادی ندارین ولی ایشون برای بالا رفتن اعتماد به نفس خودشون و حس نیازمندی شما نسبت به خودشون سعی میکنن به شما کم هوشی و نادانی رو تلقین کنن که شما باور کنید تحت هر شرایطی نیاز دارین از ایشون کمک بگیرین یا عقل و نظر و ایده ایشون تنها راه کار نجات بخش شماست.

    پس در مرحله اول به نظر و ایده ایشون ارزش بدین و این ارزش دادن رو در کلام و عملتون نشون بدین (نه در مواردی که شما رو نصیحت میکنن در مواردی دیگه به صورت داوطلبانه نظر ایشون رو بپرسین و طبق نظر ایشون رفتار کنید) و از ایشون درباره بعضی امور نظرخواهی کنید.

    و در مواردی که سعی میکنن به شما بگن کم هوش و نصیحتتون کنن:

    از نظر من در شرایطی که از صحبت شما یا کار شما ایرادی میگیره شما با اعتماد به نفس بالا با دلایل و منطق خودتون از رفتاری که بی جهت بهش ایراد گرفته شده دفاع کنید و بگین برای من این مسئله اهمیت داشته و اگر باز هم در چنین موقعیتی قرار بگیرم چنین نظری خواهم داد (یعنی اعتماد به نفستون رو از دست ندین) به ایشون بگین تمایل دارین نظرش رو بدونید درباره مسائل ولی زمانی که خودتون احساس کنید نیازی به شنیدن نظر ایشون دارین ازشون سوال میپرسید نه در هر شرایطی!

    اگر هدف ایشون جلب توجه و نظر شما به سمت خودشون باشه شما می تونید ازشون بپرسید اگر شما جای من بودین در این شرایط چه صحبتی میکردین یا در این لحظه چه کاری میکردین و اجازه بدین به شما توضیح بده و نظرشون رو بگن و شما هم به نظرشون توجه کنید و تاییدش کنید ،ولی از نظر و ایده و کار خودتون هم دفاع کنید و بگین تشخیص من در اون لحظه این بود و الان هم فکر میکنم جواب کاملی دادم یا کاری که انجام دادم درست بود ولی اگر حس کنم نیاز هست که این کار یا حرف کاملتر بشه از شما درباره این قضیه حتما سوال میپرسم..

    اینطور نه ایشون احساس کمتر بودن یا عدم توجه از طرف شما رو پیدا میکنن نه اعتماد به نفس شما به خاطر صحبت های همسرتون کم میشه.

    درباره کار کردن و ادامه تحصیل شما قبل از ازدواج درباره این مسائل صحبت نکردین ؟
    اگر صحبت کردین که بهتر هست یه زمان مناسب درباره قرارهای قبل از ازدواجتون با هم صحبت کنید و یادآوری کنید به همون اندازه که قبل از ازدواج به کارکردن و تحصیل علاقه داشتین الان هم چنین حسی دارین و این میل کمتر نشده و میخواین برنامه ای تنظیم کنید که دوباره شروع به تحصیل و کار کنید (دقت کنید لحن اجازه گرفتن و خواهش نداشته باشین و عزت نفس خودتون رو حفظ کنید و صحبتتون درباره کار و تحصیل رو به صورت مشورت و درمیون گذاشتن مطرح کنید..)

  10. 6 کاربر از پست مفید آریـانـا تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 21 خرداد 93), heaven65 (یکشنبه 18 خرداد 93), meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93), mordad (یکشنبه 18 خرداد 93), tamanaye man (یکشنبه 18 خرداد 93), افتابگردون (یکشنبه 18 خرداد 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تمنا جان از اونجا که من هم شرایطی مشابه شما دارم به نظرم جناب اریانا و سحر عزیز راهنمایییشون بسیار کار امد هستش.امیدوارم به ارامش برسی

  12. کاربر روبرو از پست مفید افتابگردون تشکرکرده است .

    tamanaye man (یکشنبه 18 خرداد 93)

  13. #7
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از پاسخ های بسیار خوبتون
    ammin: فکر میکنم جواب سوال دومتون بلی هست . از نظر اون رفتارای من مشکل داره ، هیچ گاه از من تعریف نمیکنه ، تا بتونه ایراد میگیره .

    نوپو: خوندمش ، ممنونم ، نمیدونم منظورتون به من بود یا همسرم ، اما من یک سری از این خصوصیات رو در همسرم میبینم ، اون خیلی اعتماد به نفسش بالاست و مغرور هست ، حس خود برتربینی داره ، و جالبه که بعضی آدم ها رو این طوری میبینه . و کاملا در هر شرایطی خودش رو محق میدونه ، چه در رفتار با من چه با دیگران . اما ادمی نیست که داشته هاش رو به رخ بکشه ، ولی قضاوتش در مورد رفتار دیگران این و کاملا نشون میده ، من چون میشناسمش خوب اینا رو میفهمم . اگر با دوستی یا آشنایی مشکلی پیدا کنه ، شدیدا سعی در خراب کردن اون شخص در افکار دیگران داره .مثل خوره . انقدر از طرف بد تعریف میکنه ، و معایب اخلاقیش رو بزرگ جلوه میده ، که نظر همه نسبت به اون شخص بر میگرده . جالبه که این کار رو در نهایت سیاست و زرنگی انجام میده ، چون در آخر صحبتاش معمولا میگه که از حق هم نگذریم ، این خصوصیات خوب رو هم داره ... مثلا یکی دوتا خصوصیت میگه ، و خودش رو کاملا مورد اعتماد نشون میده ، طوری که همه بهش حق میدن دیگه .

    آریانا : عزیزم من اتفاقا این کار رو میکردم ، اوایل که خیلی با هم دعوا میکردیم و به شدت عصبانی میشد ، کارگاه مرد مقتدر ، زن لطیف رو مطالعه کردم و از اون به بعد بهش قدرت میدادم ، مثلا برای کارام ازش اجازه میگرفتم ، و یا موقع دعوا سکوت میکردم ،یا در برابر حرف زورش لبخند میزدم و میگفتم چشم ... اوایل چون براش جدید بود ، خیلی خوب جواب میداد ، اما به مرور زمان براش مثل یک عادت شد ، الان همه چیز رو حق خودش میدونه ، اگر رو حرفش حرف بزنه ، انقدر بد اخلاق میشه ، که با یک ظرف عسل هم نمیشه خوردش ...بعد که به قول شما با اعتماد به نفس ، حرف خودم رو براش توضیح میدادم و با دلیل ... انقدر عصبانی میشد ، که فقط به فکر لجبازی بود ، باهام قهر میکرد که بهم نشون بده ، اگر میخوای حرف خودت رو بزنی ، نتیجش قهر منه .کلا صلاحش قهره ، و ایده ای که داره اینکه باید طرف رو کم محل کرد که مثل سگ پشیمون بشه ، من اگر برای آشتی پیش قدم میشدم ، فکر میکنه که فهمیدم که مقصر منم ، و ببخشید به غلط کردن افتادم ... در صورتی که من عقیده دارم با قهر کردن چیزی حل نمیشه و لجبازی بیشتر میشه .

    دلش میخواد تا از من ایراد میگیره من بدون چون و چرا قبول کنم ، و به حرفش عمل کنم ، حتی یک ذره هم بحث نکنم . فقط شخصیت من له شده این وسط ، خودم هم یادم رفته که باید چطور رفتار کنم .

    تاپیک قبلی من بیشتر در مورد کار کردنم بود ، قبل از ازدواج با این موضوع مشکلی نداشت ، الان هم دلش نمیخواد من برم سر کار ، ولی از اونجایی که من خیلی مشتاق و مصر هستم ، فقط با تدریس در آموزش و پرورش موافقه ، که خودتون اگر در جریان باشید میدونید که آموزش و پرورش اصلا استخدام نمیکنه . یعنی من چی کار کنم ؟


    sahar :ما 4 سال اختلاف سن داریم ، و اتفاقا موقعیت اجتماعیش خیلی بالاست و بخشی از غرورش به خاطر این موضوع هست که توی فامیل احساس برتری میکنه . فکر نمیکنم به من حسادت کنه ، بیشتر به خاطر اینه که خودش رو خیلی عاقل و فهمیده میدونه . عزیزم من هم اتفاقا سعی میکنم بحث نکنم ، ولی خیلی به همه کار من کار داره و همش میخواد من رو اذیت کنه . به چیزایی که باید توجه کنه که نمیکنه ، به اخلاق و رفتار من گیر میده . به کارایی که در طول روز میکنم ، چون با ایراد گرفتن بیشتر خودشو بالا میبینه .


    آفتابگردون : عزیزم شرایط شما چطوری هست ؟ همسر شما انقدر غرور داره ؟ من احساس میکنم همسرم من رو دوست نداره ، این من رو خیلی اذیت میکنه ،عاشقم نیست ، البته مرد پاکیه و اهل هیچی نیست . ولی اصلا به من نمیگه که دوستم داره یا نه ، اصلا از من تعریف نمیکنه . مگه میشه ؟ من هیچ جذابیتی براش ندارم . خودت زنی میدونی چقدر برای یک زن این مسایل سخته . آرزو به دل از این دنیا میرم ، چون یک بار ناز من رو نخریده ، یک بار برای آشتی پیش قدم نمیشه . فکر میکنم اگر 10 سال هم بگذره دلش برام تنگ میشه ؟ یعنی غرورش انقدر براش مهمه ؟ من چطور باید بفهمم که بود و نبود من براش فرقی داره یا نه ؟ چرا هر کاری میکنم راضیش نمیکنه ؟
    ویرایش توسط tamanaye man : یکشنبه 18 خرداد 93 در ساعت 23:48

  14. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93)

  15. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر علایم شخصیت خودشیفته را در همسرت می بینی بهتر است این موضوع را پیگیری کنید و مطمئن شوید که واقعا این اختلال را دارد یا نه.

  16. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    tamanaye man (دوشنبه 19 خرداد 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 خرداد 94 [ 09:42]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    2,008
    سطح
    27
    Points: 2,008, Level: 27
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 59 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanaye man نمایش پست ها
    از پدر بزرگم و یا دایی هام بپرسین ، من و بیشتر از تمام نوه های فامیل دوست دارن و همیشه ازم تعریف میکنن و سالهاست که ارتباطم با هیچ کدوم از دوستام قطع نشده
    سلام عزيزم
    حالا ما پدربزرگ و داييت رو از كجا گير بياريم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!1

  18. کاربر روبرو از پست مفید hajes تشکرکرده است .

    tamanaye man (دوشنبه 19 خرداد 93)

  19. #10
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    hajes جان حق با شماست :)

    دیشب یاد حرفاش که توی دعوا بود افتاده بودم ، خیلی گریه کردم . اوایل ازدواجمون با هم دعوا کردیم ، و بعد قهر ... یکی از فامیل پا در میونی کرد ما رو با هم آشتی داد ، اون شب شوهرم توی دعوا میگفت ، خدا لعنتش کنه که ما رو با هم آشتی داد ، خدا از باعث و بانیش نگذره که من و تو داریم با هم زندگی میکنیم .
    خیلی دلم گرفته ، الان 4 روزه که با هم قهریم ، نمیدونم پیش خودش چی فکر کرده ؟ فکر میکنه باید برم به دست و پاش بیفتم ؟ با تمام این حرفایی که زده نمیتونم ، اگر برم باهاش آشتی کنم ، فکر میکنه که چون گفته میخوام برم زن بگیرم ، من ترسیده شدم .... از این به بعد فکر میکنه که نقطه ضعفم اینه ....

    به من میگه چرا تو انقدر خودخواهی ، چرا هر حرفی بهت میزنم زود ناراحت میشی ؟ بهش میگم که خوب عزیزم ، قربون صدقم که نرفتی من ناراحت شده باشم ، داشتی بهم بد و بیراه میگی، خوب معلومه ناراحت میشم .... میدونید برگشته چی به من جواب میده ؟ میگه تو قربون صدقه ای نیستی که آدم قربون صدقت بره ، خیلی دلم رو میشکنه
    تمام حرفاش نیش نداره .
    به خدا اگر من تاپیک یک نفر رو میخوندم که شوهرش بهش این حرفا رو زده ، حتما درصدی با خودم فکر میکردم که شاید زنش واقعا یک طوریش هست که شوهرش دوستش نداره ، شاید زشته ، یا بد تیپ و قیافه ، و یاشاید هم خیلی بد عنق ، و یا اونقدر جذاب نیست ... ولی به خدا من هیچ کدوم از اینا نیستم .

    مشکل ما اینجاست که اون حرف من رو اصلا نمیفهمه ، یا اینکه نمیخواد که بفهمه . منه احمق وقتی ازم ایراد میگیره به جای اینکه بهم بر بخوره ، زود میخوام قانعش کنم که عزیزم اشتباه متوجه شدی ، من منظوری نداشتم .... بهم میگه که داری کارات رو توجیه میکنی فکر میکنه که من واقعا مقصرم ... اه این حرفاش رو اعصابمه .

    شرمنده که من انقدر پر حرفی میکنم . من دلم خیلی گرفته ، با هیچ کس نمیتونم درد و دل کنم که مبادا کسی بفهمه که توی زندگی ما چه خبره ، چون هر کس ندونه فکر میکنه گل و بلبله .

    تو رو خدا کمکم کنید ، یک راه حلی جلو پام بگذارید ، بهتر نیست برم پیش مشاور و این مشکل رو ریشه ای حلش کنم ؟ میترسم همسرم بیشتر لجبازی کنه و وضع بد تر شه .
    تا کی باید قهر بمونیم و من توی این اتاق زندانی باشم، خسته شدم ، خسته ... 10 سالم بگذره سراغ من نمیاد

  20. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.