به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مادری که پای چوبه دار قاتل پسرش را بخشید

    سال 86، چهارشنبه بازار شهرستان نور از توابع استان مازندران، شاهد نزاع خیابانی بود که منجر به قتل «عبدالله حسین‌ زاده» نوجوان ۱۷ ساله شد. بلال که هم سن و سال عبدالله بود به عنوان قاتل شناخته شد. پدر و مادر عبدالله که پسر کوچکترشان را در جریان یک تصادف از دست داده بودند باید داغ عبدالله را هم تحمل می کردند. حالا پس از ۷ سال، آنها در پای چوبه دار از انتقام انصراف دادند و اکنون با تنها دخترشان زندگی میکنند. عبدالغنی حسین زاده پدر عبدالله یکی از پیشکسوتان فوتبال مازندران است و به آموزش فوتبال می پردازد. او تصمیم دارد با دیه دریافتی مدرسه فوتبالی به نام پسرش در شهرستان نور راه اندازی کند.

    خانم سامره علی نژاد، مادری که قاتل فرزندش را پای چوبه دار از قصاص نجات داد به روزنامه شرق گفت:

    گفتند قبل از عید حکم را اجرا کنید. قبول کردیم وقتی برای ابلاغ رفتیم مسوول زندان گفت شب عید است و ما معمولا به‌خاطر اینکه خانواده‌های اعدامیان شب عیدشان خراب نشود حکم اجرا نمی‌کنیم اگر شما بخواهید حکم را اجرا می‌کنیم اما باز ترجیح این است که این کار را نکنید با خودم گفتم این اعدامی هم مادر دارد و من نباید شب عید مردم را عزادار کنم قرار شد 26فروردین حکم اجرا شود تا اینکه یک شب قبل از اعدام خوابی دیدم که تصمیمم را تغییر داد.

    پسرم را در 10سالگی دیدم. همه ما نشسته‌ بودیم و غذا می‌خوردیم پسرم بشقاب پلویش را برداشت و از خانه بیرون رفت گفتم پسرم چرا از ما جدا می‌شوی گفت دیگر با تو حرف نمی‌زنم و دیگر در این خانه غذا نمی‌خورم آن موقع بود که تصمیم خودم را گرفتم من نباید کاری می‌کردم که بچه‌ام در عذاب باشد.

    شب اجرای حکم تا صبح نخوابیدم و مرتب دعا می‌خواندم کسی در خانه ما نخوابید صبح با شوهرم برای اجرا رفتیم همه چیز آماده بود و مردم زیادی آمده ‌بودند اول از مسوولان خواستم به من یک میکروفن بدهند چون می‌دانستم موقع اجرای حکم مردم خیلی به اولیای‌دم فحش می‌دهند و از کار آنها بدشان می‌آید. خطاب به مردم گفتم: من یک مادر هستم و می‌دانم حالا که می‌خواهم حکم را اجرا کنم شما به من فحش می‌دهید و نفرینم می‌کنید اما می‌دانید همه زندگی یک مادر فرزندش است‌؟ می‌دانید در این‌ سال‌ها چه کشیدم و زندگی برایم زهر شده؟ می‌دانید زندگی‌ام به چه روزی افتاده ‌است؟ می‌دانید فقط گریه کردم و خواب و خوراک نداشتم و همه ما تحت‌تاثیر قرار گرفتیم؟ چرا باید جوان‌های ما چاقو با خودشان حمل کنند و اینطور خودشان و خانواده دیگری را بدبخت کنند؟ مردم اطراف گفتند این حق توست حتی اگر حکم را اجرا کنی کسی توهینی نخواهد کرد اما بدان مادری هم آن سوتر منتظر فرزندش است. بعد رفتم سراغ چوبه‌‌دار قاتل گریه می‌کرد و از من می‌خواست او را ببخشم گفت تو را به روح فرزندت ببخش. سیلی را که زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسیبی که به من زدی تنبیهت کردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بیرون آوردیم. مردم خیلی خوشحال بودند و کف زدند و گریه کردند. من این بخشش را هدیه کردم به مردم نور.

    وقتی بخشیدم مادرش به پایم افتاد که خاک پایم را ببوسد گفتم از خدا تشکر کن. او را بلند کردم و گفتم به‌خاطر مادربودنت خیلی برایت احترام قایل هستم این کار را نکن.

    ************************************************** **

    زیباترین جمله ای که میشه در وصف این حرکت گفت

    روز به روز بیشتر به این موضوع پی میبرم که مادران فرشته اند....
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  2. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    terme00 (پنجشنبه 28 فروردین 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دست دادن دختر به پسر عمو و پسر خاله ها
    توسط Amir ali1234 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 فروردین 97, 12:35
  2. تیکه انداختن پسرم وسط کلاس درس...بازیگوشی بی اندازه پسرم
    توسط آرام دل در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 00:57
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. علاقه ی شدید پسر به پسر از نوع دیوانه وارش
    توسط hadimoradi38 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 آبان 90, 10:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.