تاکنون چندين بار بخاطر اينکه ديگران انتظارات و تصورات ايده آل ما را برآورده نساخته اند ، در ياس و غضب فرو رفته ايم؟ به گذشته ودوران طفوليت خود نظر میاندازيم و به يافتن همه آنچيز هائي میپردازيم که میتوانستند برای ما انجام و يا به ما داده بشوند تا ما خوشبخت تر میشديم.
اگر ديد و بينش خويش از جهان را به يک تصور ذهنی و رويائی محدود کنيم، زندگی در تمام قواعدش ما را نااميد و مايوس خواهد نمود. اما اگر افق ديد و بينش خود را بسط داده و به شناسائی و توجه آنچه را که زندگی به ما عطا کرده است بپردازيم، متوجه خواهيم شد که با دنيائی با درجات والای عنايات و نعمات و حمايتهای بی نظير احاطه شده ايم.
قدرشناسی مشروط و منوط به توجه، ديد و نگرش به درون خود است. بدون يک توجه واقعی نمیتوان به وجود تعداد بيشماری از رخدادهای تکراری که به نفع ما در جريان است پی برد و آنها را ديد.
روانشناسان در چهارچوب تحقيقات "روانکاوی مثبت"، در جستجوی اين پرسش که چه شيوه هائي ، سلامت رواني را حفظ مي كند ، اهميت "قدردانی" را کشف کردهاند و آنرا بعنوان يک منبع نيروی روانی تلقی میکنند.
آنچنانکه تحقيقات جديد نشان میدهد انسانهای قدردان و سپاسگزار راضی تر، خوشبخت تر و اجتماعی تر از افرادی هستند که با دقت تمامی جهات منفی زندگی خود را موشکافی و بايگانی میکنند اما جهات مثبت را ناديده میانگارند.
اينها همچنين کمتر از امراض جسمانی گله مند بوده و به هنگام وجود مشکلات شخصی به ياری يکديگر میشتافتند و بيشتر از ديگران حمايت احساسی و معنوی خودشان را از يکديگر ابراز میکردند. همچنين بيشتر در کارهای اجتماعی (و عام المنفعه و خيريه بدون چشمداشت مالی شرکت) میجستند.انسانهای شکرگزار ارزش کمتری برای ماديات قائلند. آنها ارزش خويش و ديگران را با داشتن و دارائی، مقام و موفقيت نمیسنجند. آنان حسادت نمیورزند و تقسيم و اشتراک برای آنها قابل قبول تر از ديگر انسانهائی است که احساس قدردانی را در خود غريبه حس میکنند.
از اشخاصی که از يک بيماری عصبی عضله رنج میبردند دعوت شد که در مدت سه هفته دلائلی را که برای شکرگزار بودن دارند يادداشت نمايند. در پايان آزمايش از خلق و خوی بهتری برخوردار بودند، آنها از روابط محکمتر اجتماعی خودشان، بهبود وضع خواب و خوشبين تر شدنشان گزارش میکردند. قدردانی و سپاسگزاری منوط به موقعيت خوشبخت و بهشتين زندگی و همچنين مشروط به يک حساب بانگی پر و پول زياد هم نيست. انسانهايی که قدر آنچه را که دارند و آنچه را که تجربه میکنند میدانند، خوشبخت ترند، و توانائی غلبه بر رويدادهای منفی زندگی در آنها مانند قدرت برحذر بودن آنها از حسادت، ناراحتی و خشم و افسردگی بيشتر میگردد. سپاسگزاری و اعمال متعاقب آن روابط اجتماعی را قوی تر کرده و دوستیها را تقويت میکنند. اين خود به نوبه خود سلامتی روحی و جسمی را افزايش میدهد.
برخي عوامل قدرناشناسی و بی سپاسی عبارتند از : بی توجهی و تاخير در سپاسگزاري، فراموشي ، تنبلي... و اينكه فرض را بر اين میگذاريم که ديگران میبايست بدانند که چقدر من قدردان و سپاسگزارم... گفتن اينكه اين حق من است... آنها فقط وظيفه خود را انجام میدهند ... اين کار زحمت زيادی نداشته است ...يا اين شخص بعدها برای من مشکلاتی ايجاد کرده است...
انتخاب دست ماست: آيا میخواهيم توجهمان را معطوف به بخش نامطبوع و تاريک زندگی، مشکلات، اشتباهات، فشارها و ناراحتیها کنيم يا خواهان يادگيری آن هستيم که قسمت خوب زندگی را هم ناديده نگرفته و سپاسگزار باشيم؟
آدمی میتواند برای بسياری از چيزها متشکر و قدردان باشد. برای يک هديه، برای يک حرکت دوستانه، برای زيبائی طبيعت، برای سکوت بعد از سروصدا، برای بدست آوردن دوباره سلامتی، برای نور خورشيد و خنده بچّهها.
هر چه که ما شکرگزارتر باشيم، دلائل بيشتری هم برای شکرگزاری خواهيم يافت.
بنابر تئوری انگيزه ماسلو، روانشناس برجسته، هر کسی قادر به شناسائی و فهم نعمات و آسايشی که از آن برخوردار است نيست. تنها انسانهای به خود تحقق ده و خودساخته ، آنان که تسليم خواستهها و نيازهای ناچيز خود نمیشوند، از توانائی عالی برخوردار هستند که مواهب اساسی و اوليه زندگی را همواره و خستگی ناپذير با احترام، خوشحالی، ابراز تعجب و تشکر و حتی شور و شعفی بی اندازه قدردان باشند و ارج نهند.
انسانهای قدرشناس توفيق خواهند داشت که به يک رويداد منفی معنای مثبتی ببخشند. بدين ترتيب آنها در از دست دادن کار خود شانس آغاز مجدد را میبينند، به هنگام مرگ عزيزان خويش آگاهانه محبت و صميميت و حمايت دوستان خود را تجربه میکنند و در يک بيماری فلسفه و مفهومی را مشاهده میکنند. چنين شخصی حتی در يک فاجعه میتواند نقاط مثبت و خوبيها را کشف کند.
امّا چه کنيم اگر هنوز به گروه قدرشناسان تعلق نداريم؟ پژوهشگران ،معتقدند که قدرشناسی را میتوان آموخت. بطور مثال آنها بعنوان يک روش آموزشی مناسب مدل چهار مرحلهای زير را توصيه میکنند:
1. شناخت افکار قدرناشناس را 2. فرموله کردن افکار قدرشناس 3. جانشين ساختن افکار قدرناشناسی با افکار قدرشناسانه 4. انتقال احساسات درونی به اعمال و رفتار
متد و کاربرد دفتر خاطرات در مطالعات ذکر شده در رابطه با قدرشناسی میتواند اين پروسه را پشتيبان باشد. فردی که در انتهای يک روز به اين فکر کند که کجا و چه وقت وی با سرنوشت و يا ديگر انسانها دعوا کرده است و يا آن تجربههای خوب آن روز را به ياد آورد با گذشت زمان خواهد توانست بخش مثبت زندگی خويش را آگاهانه تجربه کند.
همينطور روش بودائی، ژاپني نايکان آموزشی عملی برای قدرشناسی و ديد مثبت است.
"نايکان" به معنی "نگرش و نظارت بر خويشتن خويش" است كه بر اساس سه پرسش صورت میپذيرد:
از .... تا کنون چه دريافت کردهام؟
به .... تا کنون چه دادهام؟
چه مشکلات و ناملايماتی برای .... بوجود آوردهام؟
1- از .... تا کنون چه دريافت کرده ام؟
به هنگاميکه رابطه خويش را با شخص ديگری بررسی کرده و به زير ذره بين میبريد، ابتدا مشاهده و توجه کنيد که چه چيزهائی تا کنون از اين شخص دريافت کردهايد. زن من امروز صبح برای من آب پرتقال تازه آماده کرد. او ظروف صبحانه را شست. او ساعتی را که بر مچ دارم به من هديه کرده است. اغلب اين چيزها را بديهی و طبيعی میپنداريم. ما روزها و روزمرگی خود را با عجله و بی توجه سپری میکنيم و به تمامی چيزهای ناچيز و کوچکي که دريافت میکنيم عنايتی نداريم.
اگر به تهيه ليستی از چيزهائی بپردازيد که از ديگران دريافت کرده ايد، درخواهيد يافت که از چه طرقی حمايت و محبت ديگران شامل حال شما شده است. گاه حتی از بلندی چنين ليستی و يا مفهوم يک يک آنها تعجب کرده و شايد تجربه نمائيد که چه احساس عميقی از قدرشناسی و تشکر و فهم ارزش آنها در شما زنده خواهد شد.
2- به ... تا کنون چه دادهام؟
در روابط خويش با تک تک افراد و ما بقی دنيا میتوانيد فهرستي از آنچه که میدهيد (طلبکار) و آنچه که میگيريد (بدهکار) تنظيم نمائيد و در مقابل يکديگر قرار دهيد. به اين منظور میتوانيد زمان معينی را در نظر بگيريد که میتواند از يک روز يا مثلا تا يک دهه باشد.
ليستی تهيه کنيد از آنچه که در بيست و چهار ساعت اخير به ديگران دادهايد. شايد فردی را به محلی رساندهايد و يا برای وی غذائی پختهايد. شايد برای دوستی کارت تولد فرستاديد و يا در خيابان محل عبور خود قطعهای آشغال را از روی زمين برداشته و به زباله دان ريختهايد. در هر حال با دقت و صحت عمل به نوشتن اين ليست بپردازيد. از نوشتن جملاتی چون من کمک کردم يا من از دوستم حمايت کردم بپرهيزيد. بطور دقيق و واقعی برای ديگران چه انجام داديد؟
3- چه مشکلات و ناملايماتی برای .... بوجود آوردهام؟
اغلب به اين حضور ذهن داريم و آگاهيم که به چه طرقی ديگران مشکلات و ناملايماتی برای ما ببار آوردهاند. شايد اتومبيلی در خيابان راه را بر ما سدّ میکند، يا خانمی که قبل از ما در صف پست ايستاده است تعداد زيادی نامه و پاکتهای پستی برای ارسال دارد و ما بايد مدّت مديدی را در صف انتظار بگذرانيم. اينگونه مشکلات و ناملايماتی را که ديگران برای ما فراهم میآورند با دقت و لياقت ضبط و در ذهن میسپاريم. امّا به هنگامی که خود مسبب ناملايمات و گرفتاری برای ديگران میشويم، قاعدتا متوجه نيستيم و به خاطر نمیسپاريم. و يا اگر هم آنها را بياد داشته باشيم، فکر میکنيم که اينها بدشانسی و مواقع استثنائي بودهاند يا من منظوری نداشتم، عمد نبوده . شايد آنطور ظاهر کنيم مثل اينکه مشکل و مسئله مهمّی اتفاق نيفتاده است. امّا اين پرسش واقعا حائز اهمّيت است. اگر نخواهيم و توانائی آنرا نداشته باشيم که اين رويدادها را متوجه شده و ضبط کنيم و قبول کنيم که ما مسبب گرفتاری و ناملايماتی برای ديگران بوده ايم، نخواهيم توانست خودمان و آنچه امکاناتی را که زندگی پيش روی ما مینهد واقعا بشناسيم و بفهميم.
ليستی از مشکلات و مسائلی را که در بيست و چهار ساعت اخير برای ديگران فراهم آوردهايد تهيه کنيد. از فردی انتقاد کرديد؟ ظروف نشسته را در آشپزخانه رها کرديد تا شخص ديگری آنها را تميز کند؟ فردی را منتظر نگه داشتيد، منتظر جواب نامه يا تلفن شما؟ بدقولی کرديد و بر سر يک قرار به تاخير حاضر شديد؟ و برای نوشتن و تهيه اين ليست با دقت همه چيزها را منظور کنيد و مطلبی را از قلم نياندازيد.
قدرشناسی و سپاس بدان معنا است که چشمانمان را برای حمايتهای متنوعی که ما از محيط پيرامون خود دريافت میکنيم باز نگاه داريم. اگر ما بدين روش زندگی کنيم، کمتر فرصت رنج و درد کشيدن را پيدا میکنيم، زيرا که توجه و تمرکزمان را بهتر بکار گرفته ايم. بيشتر از قبل پی خواهيم برد که چه چيزها به ما داده شده است؛ از کمک و ياری که به ما میشود متشکر میشويم و خودمان هم در عمل به اطرافيان خدمت کرده و از آنچه که اکنون و يا در گذشته از ديگران دريافت کرده ايم مقداری را هم به ديگران برگردانده ايم.
يک ضرب المثل چينی چنين میگويد: به هنگاميکه تو از يک رودخانه آب مینوشی به سرچشمه آن فکر کن . اما هرگز سرچشمه به اين فکر نخواهد افتاد که از تشنگان طلب تشکر کند يا رطوبت فرحبخش خود را مشروط به قدرشناسی نمايد.
(خلاصه شده از دو مقاله از ماهنامه علمی آلمانی روانکاوی امروز )
(نوشته: اورزولا نوبر- گرگ كرچ ترجمه: مهندس جواد ولدان )
(Www.Iran-Azad.De & www.iran-emrooz.de )
علاقه مندی ها (Bookmarks)