به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 40
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    753
    سطح
    14
    Points: 753, Level: 14
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    86

    تشکرشده 95 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای سعید لطفا تاپیک من رو به حاشیه نکشونید. دنیای بدون خدا رو هم نمیخوام.

    اگه قرار بر اثبات خدا هست خودم هزار و یک روش واسه اثبات دارم.
    احساسم مریضه. درک نمیکنه حضور خدا رو. اگر چشایی من مشکل داره دلیل نمیشه نمک شور نباشه. الان فقط احساسم مریضه. نمیتونم تشخیص بدم. نیاز به یه تلنگر دارم به خودم بیام.

    بحث هاتون رو بذارید یه تاپیک دیگه واسه انجمن آزاد. میتونید بهم یادآوری کنید به حال خودم رها شدم بگید. وگرنه نمک به زخم من نباشید. حرف خودتونو بزنید و به کار بقیه کاری نداشته باشید. من خودم قدرت تشخیص دارم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید yalda.69 تشکرکرده است .

    saeed.a (سه شنبه 28 آبان 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yalda.69 نمایش پست ها
    میخوام بدونم اون منو واسه چی میخواد سعی کنم همون باشم.
    اون اگه تو رو واسه کاری خواسته حتما همونطوری ساخته. تو رو برای کاری میخواد که دوست داری انجام بدی و از انجامش حس خوبی پیدا میکنی.

    نقل قول نوشته اصلی توسط yalda.69 نمایش پست ها
    میخوام مطمئن باشم که اگر پا رو دلم گذاشتم، اگه غرورمو شکستم، اگه عذاب وجدان گرفتم ارزششو داشت ....
    نگفتم یه چیزی میخوای ازش!

    نقل قول نوشته اصلی توسط yalda.69 نمایش پست ها
    من از حرف الکی زدن خوشم نمیاد. میخوام اگر تو نمازم میگم تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم دروغ نگفته باشم...
    به نظر من حس خوب تنها معیار ما برای تشخیصه. بجز این حس خوب درونی دیگه واقعا هیچی نداریم. میمونه چند حرف بی دلیل و منطق یا منطقی و عقلانی که فرقی هم نمیکنه کدوم یکیش، چون اطمینان اینطوری بدست نمی یاد و ما اصلا در جایگاهی نیستم که بتونیم وجود یا عدم وجود یک قدرت برتر خالق رو اثبات کنیم.

    خدا میتونه یک الگو باشه که ما برای رسیدن بهش داریم تلاش میکنیم. تلاش میکنیم تا روزبروز بهش شبیه تر بشیم، بهش نزدیک تر شیم. و اینکارها رو میکنیم چون حس خوبی بهمون میده نه اینکه امیدوار باشیم داریم زجر میکشیم بعدن بهمون یه چیزی بده. همین الان داریم از نزدیک تر شدن بهش لذت میبریم. تنها او رو میپرستیم و ستایش میکنیم چون خصلتهاش به نظرمون فوق العاده است و میخوایم شبیه بهش بشیم. به نظر من فقط همینه. یک حس خوب.

  4. 3 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    Pooh (سه شنبه 28 آبان 92), sanjab (سه شنبه 28 آبان 92), yalda.69 (چهارشنبه 29 آبان 92)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array

    سلام.
    فکر میکنم من درکت کنم...

    حرف آقا سعید هم بد نبود. اصلا هم حرفی از اینکه باید دنیایی بدون خدا را بخواهید نزده اند بنده ی خدا.


    یلدا جان...
    گمان نمیکنم تو به وجود خدا شک داری.
    بلکه میخواهی مطمئن باشی داری درست میری...میخوای مطمئن باشی اگه داری به خاطر خدا بعضی جاها رو دل خودت پا میذاری ، برای خدا ارزش داره و ضرر نمیکنی؟

    آیا درست درک کرده ام؟
    اگر اشتباه میکنم ببخش.

    اما اگر همین چیزیه که من حس میکنم، میخوام یه چیزایی برات بگم.

    یه روایتی هست...من دقیق ادم نیست...نقل به مضمون میکنم....میدونیم که سلمان فارسی و ابوذر هر دو از یاران واقعی حضرت محمد بوده اند و ایمان هر دو هم قوی بوده. اما یکبار حضرت محمد به یکی از صحابه(که دقیقا نمیدونم کدوم بوده...فکر کنم حضرت علی...)میگه:"اگر ابوذر و سلمان از شکل ایمان م به خدا خبر داشتند، همدیگر رو کافر میدونستند"

    میدونی یلدا؟
    به نظر من ایمان هر کسی هم مثل اثر انگشتش مختص به خودشه.

    مهم وجود ارتباط قلبی و عملیه. اما به درست و غلطش فکر نکن.

    اون داستان موسی و شبان رو یادته؟



    دید موسی یک شبانی را به راه
    کو همی گفت ای خدا و ای اله
    تو کجایی تا شوم من چاکرت
    چارقت دوزم کنم شانه سرت
    ای خدای من فدایت جان من
    جمله فرزندان و خان و مان من
    تو کجایی تا سرت شانه کنم
    چارقت را دوزم و بخیه زنم
    جامه ات شویم شپش هایت کشم
    شیر پیشت آورم ای محتشم
    ور تو را بیماریی آید به پیش
    من تو را غمخوار باشم همچو خویش
    دست ِ کت بوسم بمالم پای کت
    وقت خواب آید بروبم جای کت
    گر ببینم خانه ات را من دوام
    روغن و شیرت بیارم صبح و شام
    هم پنیر و نان های روغنین
    خمرها چغرات های نازنین
    سازم و آرم به پیشت صبح و شام
    از من آوردن ز تو خوردن تمام
    ای فدای تو همه بزهای من
    ای به یادت هی هی و هی های من
    زین نمط بیهوده می گفت آن شبان
    گفت موسا با کی استت ای فلان ؟!
    گفت با آن کی که ما را آفرید
    این زمین و چرخ از او آمد پدید
    گفت موسا های خیره سر شدی !
    خود مسلمان ناشده کافر شدی
    این چه ژاژ است این چه کفر است و فشار
    پنبه ای اندر دهان خود فشار
    گند کفر تو جهان را گنده کرد
    کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
    چارق و پا تابه لایق مر تو راست
    آفتابی را چنین ها کی رواست ؟!
    گر نبندی زین سخن تو حلق را
    آتشی آید بسوزد خلق را
    آتشی گر نامده است این دود چیست
    جان سیه گشته روان مردود چیست ؟!
    گر همی دانی که یزدان داور است
    ژاز و گستاخی تو را چون باور است؟!
    دوستی بی خرد خود دشمنی است
    حق تعالی زین چنین خدمت غنی است
    با که می گویی تو این با عم و خال ؟!
    جسم و حاجت در صفات ذوالجلال !؟
    شیر او نوشد که در نشو و نماست
    چارق او پوشد که او محتاج پاست
    ور برای بنده است این گفتگوی
    آن که حق گفت او من است و من خود او
    آن که گفت انی مرضت لم تعد
    من شدم رنجور و او تنها نشد
    آن که بی یسمع و بی یصبر شده است
    در حق آن بنده این هم بیهده است
    بی ادب گفتن سخن با خاص حق
    دل بمیراند سیه دارد ورق
    گر تو مردی را بخوانی فاطمه
    گرچه یک جنس اند مرد و زن همه
    قصد خون تو کند تا ممکن است
    گر چه خوشخوی و حلیم و ساکن است
    فاطمه مدح است در حق زنان
    مرد را گویی بود زخم سنان
    دست و پا در حق ما آسایش است
    در حق پاکی حق آلایش است
    لم یلد لم یولد او را لایق است
    والد و مولود را او خالق است
    هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست
    هر چه مولود است او زین سوی جوست
    زانکه از کون و فساد است و مهین
    حادث است و محدثی خواهد یقین
    گفت : ای موسا دهانم دوختی !
    وز پشیمانی تو جانم سوختی
    جامه را بدرید و آهی کرد تفت
    سر نهاد اندر بیابان و برفت
    []
    وحی آمد سوی موسی از خدا
    ـ بنده ی ما را زما کردی جدا ؟!
    تو برای وصل کردن آمدی
    نی برای فصل کردن آمدی
    تا توانی پا منه اندر فراق
    ابغض الشیاء عندی الطلاق
    هر کسی را سیرتی بنهاده ایم
    هر کسی را اصطلاحی داده ایم
    در حق او مدح و در حق تو ذم
    در حق او شهد و در حق تو سم
    در حق او نور و در حق تو نار
    در حق او ورد و در حق تو خار
    در حق او نیک و در حق تو بد
    در حق او خوب و در حق تو رد
    ما بری از پاک و ناپاکی همه
    از گرانجانی و چالاکی همه
    من نکردم خلق تا سودی کنم
    بلکه تا بر بندگان جودی کنم
    هندیان را اصطلاح هند مدح
    سندیان را اصطلاح سند مدح
    من نگردم پاک از تسبیحشان
    پاک هم ایشان شوند و دُرفشان
    ما برون را ننگریم و قال را
    ما درون را بنگریم و حال را
    ناضر قلبیم اگر خاشع بود
    گر چه گفت لفظ ناخاضع بود
    زانکه دل جوهر بود گفتن عرض
    پس طفیل آمد عرض جوهر غرض
    چند ازاین الفاظ و اضمار و مجاز
    سوز خواهم سوز با سوز ساز
    آتشی از عشق در خود برفروز
    سر به سر فکر و عبارت را بسوز
    موسیا آداب دانان دیگرند
    سوخته جان و روانان دیگرند
    عاشقا ن را هر زمان سوزید نی است
    بر ده ویران خراج و عشر نیست
    گر خطا گوید ورا خاطی مگو
    گر شود پر خون شهید آن را مشو
    خون شهیدان را از آب اولی تر است
    این خطا از صد صواب اولی تراست
    در درون کعبه رسم قبله نیست
    چه غم ار غواص را پا چیله نیست
    تو ز سرمستان قلاووزی مجو
    جامه چاکان را چه فرمایی رفو؟!
    ملت عشق از همه دین ها جداست
    عاشقان را ملت و مذهب خداست
    لعل را گر مهر نبود باک نیست
    عشق در دریای غم غمناک نیست
    بعد از آن در سر موسی حق نهفت
    رازهایی کان نمی آید به گفت
    بر دل موسی سخن ها ریختند
    دیدن و گفتن به هم آمیختند
    چند بی خود گشت و چند آمد به خود
    چند پرّید از ازل سوی ابد
    بعد از این گر شرح گویم ابلهی است
    زان که شرح این ورای آگهی است
    ور بگویم عقل ها را برکند
    ور نویسم بس قلم ها بشکند
    ور بگویم شرح های معتبر
    تا قیامت باشد آن بس مختصر
    لاجرم کوتاه کردم من زبان
    گر تو خواهی از درون خود بخوان
    چون که موسی این عتاب از حق شنید
    در بیابان در پی چوپان دوید
    بر نشان پای آن سرگشته راند
    گرد از پره ی بیابان برفشاند
    گام پای مردم شوریده خود
    هم زگام دیگران پیدا بود
    یک قدم چون رخ ز بالا تا شکیب
    یک قدم چون پیل رفته بر اریب
    گاه چون موجی برافرازان علم
    گاه چون ماهی روانه بر شکم
    گاه بر خاکی نوشته حال خود
    همچو رمالی که رملی برزند
    گاه حیران ایستاده گه دوان
    گاه غلطان همچو گوی از صور جان
    عاقبت دریافت او را و بدید
    گفت مژده ده که دستوری رسید
    هیچ آدابی و ترتیبی مجو
    هر چه می خواهد دل تنگت بگو
    کفر تو دین است و دینت نور جان
    ایمنی وز تو جهانی در امان
    ای معاف یفعل الله ما یشا
    بی محابا رو زبان را برگشا
    گفت ای موسی از آن بگذشته ام
    صد هزاران ساله زان سو رفته ام
    تازیانه برزدی اسبم بگشت
    گنبدی کرد و ز گردون برگشت
    محرم ناسوت ما لاهوت باد
    آفرین بر دست و بر بازوت باد

    حال من اکنون برون از گفتن است
    آن چه می گویم نه احوال من است
    نقش می بینی که در آیینه ای است
    نقش توست آن نقش آن آیینه نیست
    [IMG]file:///C:/Users/NAVIDP%7E1/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image002.gif[/IMG]
    زنگ انش

  6. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    yalda.69 (چهارشنبه 29 آبان 92)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    753
    سطح
    14
    Points: 753, Level: 14
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    86

    تشکرشده 95 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون بچه ها.

    "توجیه" عزیز. شما اشاره کردید به یه چشم داشت دنیوی که احیانا هم خواست خانوم هاست و گفتید واسه چی میخوام؟

    من انقدر مغرور و کله شق هستم که نه به بهشت چشم دارم، نه از جهنم واهمه. نمیگم خوبه. ولی خب اینجوریم. الان هم اگر اینجا هستم واسه اینه که از بهش های زیادی گذشتم. از چیزهایی که دلم به شدت مایل بوده گذشتم.

    من خدا رو فقط به خاطر خودش میخوام. نه به خاطر اینکه سرورمه یا کارم گروشه. توی دنیا هیچ چیز ترسناک تر از خوم نیست. نه خدا. فکر نمیکنم اعتماد چشم داشت دنیوی محسوب بشه. بلکه لازمه ی عشقیه که من خواهانشم. لازمه ی تردید زدایی، لازمه ی بهشت های دیگه ای که نتونستم با اطمینان ازش بگذرم. وگرنه اگر نیازمو پیش خدا نبرم پیش کی ببرم؟ از کسی نمیپرسن خدا رو واسه چی میخوای. شاید جالب تر باشه بپرسید خدا رو واسه چی نمیخوای؟ هان؟ به نظر من که هیچ چیز بدون اون معنی نداره. واسه همین در جواب سعید عزیز گفتم دنیای بدون اون رو نمیخوام. بخورم، بخوابم، معروف شم، پولدار شم که چی بشه؟ نون در بیارم کار کنم، کار کنم نون در بیارم که چی؟ مثل آب ریختن از این کاسه به اون کاسه و برعکس هست.
    و دانش به هم بزنم که چی؟ که 10 سال بعد یکی دیگه تکذیبش کنه؟ کارهای تکراری و نسل در نسل مدرن تر با یک جور تولد و یک جور مرگ منو توجیه نمیکنه که بخوام تو این دنیا باشم.

    مشکلم حضور خدا نیست. حتی هدفم. مشکلم ناتوانیه. اینکه اگه به حال خودم رها شده باشم چی؟ اگر اشتباه میکنم که تصمیمم خواست خدا هست چی؟ میدونم دستمو میگیره، اما نمیتونم توکل کنم. میدونم با حکمته، اما نمیتونم دانش و خواست خودمو دخالت ندم. میدونم توبه پذیره،اما نمیتونم باور کنم توبه منم میپذیره. از غضبش میترسم. از همه ی کارم پشیمون میشم، از تغییر خودم ناتوانم. و بعد از هر شکست به خودم میگم چرا بهم سخت میگیری. نمیتونم. تجربه ی شکست های متوالی خیلی سنگینه، اما هر بار پا شدم و دوباره شروع کردم.

    دیگه نا امیدم. نه از خدا. از خودم. و این پرسش ها شروع میشه....

    و اما جناب سعید من اگر شما رو رنجوندم عذر خواهی میکنم. من الان نیاز به تمرکز دارم. خواستم تاپیک متمرکز باشه. وگرنه اگر یک تاپیک بحث گونه بود خودم کوچیکتونم هستم، همه جوره هم بحث میکردیم. ولی اینجا نه اینکه بخوام صحت گفته ی کسی رو تایید کنم یا نه اینکه سخن شما رو تکذیب کنم، فقط خواستم تو تاپیکم سخن از دل باشه، نه عقل. وگرنه از نظر من نظر شما قابل احترامه. باز هم از شما معذرت میخوام.

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 دی 92 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-26
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 77 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    میشه بگی از چی ناراحتی که باعث شده به وجود خدا شک کنی؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید N.I.K.I تشکرکرده است .

    yalda.69 (چهارشنبه 29 آبان 92)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    753
    سطح
    14
    Points: 753, Level: 14
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    86

    تشکرشده 95 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ناراحتیم اینه: چقدر بگذرم از چیزایی که خودم دوست دارم و اون دوست نداره و چقدر تن بدم به چیزایی که خودم دوست ندارم و اون دوست داره.
    منتی نیست اما چرا شرط حضورش کنارم دل و غرور شکستنمه؟ و وقتی نیمتونم اونی باشم که میخواد، وقتی گناه میکنم مجازاتم تنهاییه. آدم علایقش با شوهرش فرق کنه دردسره چه برسه به خدا.
    همه چیز یادمه. یک دفعه کاری ازم سر میزنه، یه کارهیجانی. چه هیجانم مثبت باشه چه منفی، بعد فکر میکنم که صحیح نبوده و عذاب میشم. نمیتونم ازش دور باشم. سختمه.
    میدونم اگر عشق باشه با خدا یکی میشم و واسه هرچی که ازم میخواد عذاب نمیشم. اما هنوز شرایط عشقش رو ندارم. شرایطش هم اینجور که منم حاصل نمیشه.

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 بهمن 92 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    742
    سطح
    14
    Points: 742, Level: 14
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    79

    تشکرشده 116 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خدا....
    خدا؟؟؟
    من یه بار نشستم تمام کتاب ها و اوراد و کتب عهد عتیق و جدید و قران رو خواندم...تاریخ ادیان جان ناس رو هم خواندم...بی رو در بایستی به خیلی چیزها درباره ادیان شک کردم...انگار همشون کپی برداری از هم هستن...
    میتونید این کتب رو از اینجا دریافت کنید...
    کتابخانه الکترونیکی فرهنگ مسجدالانبیاء شاهجهان آباد
    در کل دید جالبی بهتون میده که ادیان رو بشناسید...
    من فقط و فقط به خاطر این یک جمله خدا رو قلبا قبول دارم:
    خیلی سادست...اگر دین نباشه...خدا نباشه واقعا به این نتیجه رسیدم که سنگ رو سنگ بند نمیشه...
    همین...
    اما یه چیزی هم بگم...اگه خدارو قبول دارید...فارق از اینکه چجوری قبولش دارید...خیلی دل نبندید...امیدی نبندید...
    فکر نکنید که اگه خیلی ایمان داشته باشید مثلا خیلی هواتونو داره...
    اینا همش خیاله...از هیچکس انتظاری نداشته باش...حتی از خدا...
    مطمعن باش فرضا دعاهامون...حتی از گوش هامون هم بالاتر نمیره.دعا یه چیزیه که به من و شما ارامش میده همین.هیچ خاصیت دیگه ای هم نداره...اخه مگه خدا الافه بیاد بشینه ببینه هفت هشت ملیارد ادم اونم فقط رو کره زمین...ما که از جاهای دیگه خبر نداریم که ببینه کی چی میخواد...چی میگه...
    خلاصه حرفم اینه که در وجودش و خالق بودنش شک نکن...اما دنیا انقدر هام در و پیکر نداره...جای بی در پیکر و بی حساب کتابیه...هیچ کسیم هیچ کس رو نمیشناسه...حتی خدا بنده هاش رو...یه جاییه این افریده هاش چند صباحی توش وول میخورن بعدم میمیرن...

    - - - Updated - - -

    حالا خدا رو هم شناختیم...اثبات شد...که چی؟؟؟ چی بهمون اضافه شد...

    خدا بین بنده هاش فرق میگذاره...فرقهای مزخرف...من از اینش خوشم نیومد...یکی بدنیا میاد در اوج ثروت.با ثروت بدنیا میاد.در ثروت بزرگ میشه و با ثروتی که عاملش از اون اول هم خودش نبوده میمیره...یکی هم با ایدز بدنیا میاد.چون والدینش ایدز داشتند.بعدم در فقر و گرسنگی میمیره...
    .................................................. ...
    ببخشید من الان با خوندن این سوالتون کلی فکر منفی اومد تو ذهنم.کلی فکر.کلی دلیل و استدلال...هرچی تو ذهنم بود اومده تا پشت چشمم.حالم خرابه.دیگه دوست ندارم بنویسم...
    بازم عذر میخوام...

  12. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    یلدا جان....
    درکت میکنم.
    اونم خیلی شدید و خفن.......

    اما صبر کن.
    من دوست ندارم تو به اون جایی که من رسیدم برسی.

    منم دقیقا عین تو فکر میکردم.

    اما یلدا جان.....
    داری به خودت سخت میگیری.
    و حتی شاید مثل من داری به خدا بهتان میزنی.

    من خیلی درکت میکنم. محکومت هم نمیکنم. چون میفهمم چی میگی. اما اگه میخوای نتیجه این فکرت و نوع عشقی که میخوای به خدا داشته باشی رو ببینی، برو یه سر بزن به تاپیکای من ببین من به کجا رسیدم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    yalda.69 (چهارشنبه 29 آبان 92)

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 بهمن 92 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    742
    سطح
    14
    Points: 742, Level: 14
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    79

    تشکرشده 116 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها

    نکته دیگر شواهد است ..... تا دلت بخواد آیت هست ... به فضا سری بزن و سیری کن و .... بنگر این همه عجایب خلقت را ..... و در همه آنها نظمی سیستماتیک که م را به اعجاب وا می دارد و اثبات می کند که نه تنها آفریننده ای دارند بلکه این آفریننده بسیار قادر و توانا و حکیم و .... هست
    با سلام.وقت بخیر...
    من در ابتدا بگم خودم خدارو کاملا قبول دارم.هرچند خیلی بهش شک میکنم.اما قلبا وجود و ایمان بهش رو قبول دارم...
    اما استدلال شمارو خیلی سطحی میبینم...
    یعنی چی سیر و سیاحت کن و ببین که ایت هست؟یعنی چی به دار و درخت و زمین و اسمان نگاه کن و همه نشونست؟
    در کهکشان راه شیری براورد میشه بین 100 تا 400 ملیارد ستاره باشه.راه شیری یه کهکشان متوسطه و قطر بزرگ این کهکشان 120000 سال نوری هست.بهتره بدونید خورشیدی که از ما 152 ملیون کیلومتر فاصله داره نورش در 8 دقیقه نوری به ما میرسه...
    نزدیک ترین کهکشان به ما اندرومدا با 2.1 ملیون سال نوری فاصله هست...ما در یک گروه محلی کهکشانی هستیم که باهامون حدود 81 کهکشان دیگر هم وجود داره...گروه های محلی کهکشانی با هم خوشه های کهکشانی رو میسازند که در هر خوشه میتونه ملیاردها کهکشان باشه.خوشه های کهکشانی در کنار هم ابر خوشه های کهکشانی رو میسازند.ابر خوشه های کهکشانی بر روی اضلاع ساختارهای خانه زنبوری هستند به نام فیلمان...
    انسان تونسته دیوارهای موهومی از خوشه های کهکشانی رو ببینه...
    کاینات میتونه شامل صدها هزار ملیارد کهکشان باشه که اگر همشون اندازه ما باشند هر کدوم شامل چند صد ملیار ستاره مثل خورشید ما هستند...
    از کجا معلوم ما تصادفی نباشیم؟از مجا معلوم ما شامل یه روند تکامل تصادفی نباشیم؟؟؟؟
    اصلا کیهانشناسی...علم تفسیر کاینات و وجود...از همون اول اول به دو شاخه تقسیم میشه.کیهان شناسی الحادی.کیهان شناسی غیر الحادی...هر کدوم هم دلایل کاملا منطقی و مستدل خودشون رو دارند برای سازماندهی کاینات...نظریه بیگ بنگ هم یکی از این تئوری ها هست...
    یه چیز دیگه...یه رابطه ای هست به نام رابطه درک.در این رابطه ثابت میشه با در نظر گرفتن همه پارامتر ها صد در صد حیات های دیگری هم در کاینات وجود داره...
    من نمیگم خدا نیست...خیر...
    میگم استدلالتون خیلی خیلی ضعیفه...سطحیست...

  15. کاربر روبرو از پست مفید نگارگر 1986 تشکرکرده است .

    saeed.a (یکشنبه 03 آذر 92)

  16. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    چرا فکر میکنی خدا میخواد تو از خواسته هات بگذری؟ چرا فکر میکنی باید حتما برای اینکه خدا کنارت باشه و رهات نکنه از خواسته هات بگذری؟

    ما آدمیم. هر نیازی داریم خود خدا در ما قرار داده. ما میتونیم و حق داریم و حتی شاید وظیفه داریم از هر نعمت حلال خدا استفاده و لذت کامل رو ببریم.

    مگه همون حضرت علی که رب النوع ایمان به خداست، عاشق حضرت زهرا نبود؟ مگه او هم وقتی حضرت زهرارو از دست داد غم به دلش ننشست؟ مگه ناله نکرد از ته دلش و نکفت زهرایم از دست رفت؟

    اگه اینجوری پیش بری یه روزی مثل من کلا از هرچی ایمانه زده میشی. دلت از خدا هم میشکنه.

    تو حق النفس رو هم به گردن داری. تو به بهونه ی عشق به خدا لازم نیست از نیازهات بگذری. لازم نیست ریاضت بکشی.
    فقط لزمه نیازهات رو در مسیری که خدا حلال قرار داده پاسخ بدی.
    همین.

  17. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    yalda.69 (چهارشنبه 29 آبان 92), اشنای قدیمی (چهارشنبه 29 آبان 92)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.