به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 شهریور 93 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    718
    سطح
    14
    Points: 718, Level: 14
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اخلاق بد من یا نخواستن

    سلام
    نیاز به همفکری آگاهانه دارم
    من حدود 3 سال با پسری رابطه داشتم به قصد ازدواج
    ایشون برای خواستگاری پاپیش گذاشتن ابتدای رابطه ولی خانواده من به دلایلی مخالفت کردند
    و بعد از تصمیم های مختلف و چشیدن طعم جدایی تصمیم براین شد مدتی تا فراهم شدن شرایط ازدواجمون بدور از چشم خانواده ها به رابطه ادامه بدیم
    قبل از ایشون من در رابطه با پسرها خیلی محتاط بودم و دوستی بااونهارو نوعی خیانت به همسر آیندم میدونستم
    ولی با ایشون بدلیل علاقه زیادی که بینمون بود و تصمیم ازدواج خیلی راحت بودم و بچشم همسرم میدیدمش و رفتار میکردم
    تو این مدت رابطه با همه فراز و نشیباش پیش رفت
    تا اینکه زمانی که من مقرر کردم برای خواستگاری مجدد رو ایشون قبول نداشتن و میخواستن که بیشتر صبر کنیم
    و این هم بدترین ضربه شد برای من
    شک و حدس و گمان های مختلف به ذهنم هجوم آوردن
    باعث پرخواشگری من شد
    حرمت هارو ناخواسته زیر پا گذاشتم
    بدرفتاری با ایشون رو شروع کردم خیلی گذشت کرد خیلی نادیده گرفت
    ولی وفتی درمورد ازدواج صحبت میکردمو تعلل ایشونو میدیدم دوباره تمام حسای بد به سراغم میومد
    تا اینکه یک روز بعد از دعواهایی که کردم ازش پرسیدم منو نمی خوای
    و گفت با این اخلاق ها نه! و بدترین ضربه عمرم شد این حرف
    و هرروز این رابطه سردتر میشه
    من واقعا دوسش دارم
    و دلیل همه دعواهام به خاطر این بود که منو نخوادو طردم کنه و اون فکر میکرد عاشق دعوا هستم
    بهش گفتم که بعد ازدواج دلیلی برای این دعواها نیس
    ولی ایشون میگن میترسم که خوشبخت نشیم
    ازمن ترسیده
    درصورتی که دعواهای من های و هوی نبود شاید اصلا دعوا نبود چون بیشتر حرفامون در غالب نوشتاری بود ایشون اینجور تصور کردن
    من واقعا نیاز به راهنمایی دارم
    و با دیدی که من نسبت به خیانت و ازدواج داشتم بعد از ایشون هیچ کس دیگه ای رو نمی تونم بپذیرم واگر هم بپذیرم تمام رابطم با ایشونو براشون تعریف خواهم کرد که خود این باعث پشیمون شدن خود اونها از ازدواج با من رو درپی داره
    لطفا راهی برای درست کردن این رابطه پیش روم بذارید
    جدایی به هیچ وجه قابل تصور نیس برای من
    و دختر 18 ساله احساساتی نیستم که نظریاتم بعد مدتی عوض بشه
    24 ساله هستیم هردو

  2. کاربر روبرو از پست مفید gole-yas تشکرکرده است .

    adelm (دوشنبه 08 مهر 92)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 شهریور 93 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    718
    سطح
    14
    Points: 718, Level: 14
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راهنمایی نمی کنید
    چرا هیچ کس جواب من رو نمی ده

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 شهریور 93 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    718
    سطح
    14
    Points: 718, Level: 14
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکر میکردم اینجا به سواله همه جواب میدن
    ولی متاسفانه اشتباه فکر کردم
    از دیشب هزار بار به این تاپیک سرزدم شاید یک نفر...
    ولی کسی واسه تازه واردا وقتی نداره انگار

  5. کاربر روبرو از پست مفید gole-yas تشکرکرده است .

    adelm (دوشنبه 08 مهر 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 92 [ 00:11]
    تاریخ عضویت
    1392-5-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    193
    سطح
    3
    Points: 193, Level: 3
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 36 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب ازش دلش در بیار دیگه
    از محبت خارها گل میشود
    توجه و محبت ...

    به نظرم به جای اینکه بهش بگی رفتار بخاطر عشقمونو (بخای رفتارتو توجیه کنی)اشتباهتو بپذیر و با رفتارت بهش نشون بده که پشیمونی و اون شخصیت واقعی تو نبوده
    یه مدت بگذره روش اثر میکنه,نا امیدنشو,به جای داد و بیداد چرا ازش نپرسیدی چرا الان نمیاد خواستگاری,شاید حرفش منطقی باشه

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 92 [ 00:48]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    365
    سطح
    7
    Points: 365, Level: 7
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gole-yas نمایش پست ها
    فکر میکردم اینجا به سواله همه جواب میدن
    ولی متاسفانه اشتباه فکر کردم
    از دیشب هزار بار به این تاپیک سرزدم شاید یک نفر...
    ولی کسی واسه تازه واردا وقتی نداره انگار
    خواهر خوبم من خودم ضربه خوردم البته قضیه من با تو فرق داره من با حرفاش فهمیدم منو دوست داره و ... که دلم دیگه نمیخاد در موردش حرف بزنم من یک بار بهش گفتم کی میخای بیای خواستگاری گفت زمان می خوام گفتم چقدر گفت نمی تونم بگم و بعد هم قضایای که پیش امد می تونی بری بخونی اما در مورد شما فرق داره اون اول امده خواستگاری اما حالا این دست اون دست می کنه باید ببینی مشکل کجاست شاید تو این مدت رفتارها طوری بوده که اون تردید کرده که به هم می خورید به هر حال تو ارتباط و آشنایی بیشتر هست که آدم ها رو می شناسن شاید هم مثل خیلی آدما می گه چرا باهاش ارتباط داشتید و ... نمی دونم به خدا فقط تنها چیزی که به ذهنم میرسه خیلی منطقی و وبدون هیچ دعوایی ازش دلیل مردد بودنش رو بپرس نزار مدت ها طول بکشه بهش وابسته بشی مثل من و بعد یک روز بیاد و بگه همو فراموش کنیم ما به هم نمی خورم به خدا ضربه می خوری ازش منطقی بخواه توضیح بده اگه پشیمون شده زودتر متوجه بشی نشه یه روزی که دیگه جبران راه رفته رو نداشته باشی

  8. کاربر روبرو از پست مفید سادگی تشکرکرده است .

    adelm (سه شنبه 09 مهر 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 شهریور 93 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    718
    سطح
    14
    Points: 718, Level: 14
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکی اینکه میگه از دعواهات میترسم
    یکی هم میگه زوده ما هنوز درس میخونیم
    ازش میخوام بره سر کار میگه زوده
    :(
    نمی تونم دوریشو به هیچ وجه تحمل کنم
    نمی تونم

  10. کاربر روبرو از پست مفید gole-yas تشکرکرده است .

    adelm (سه شنبه 09 مهر 92)

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    گل یاس عزیز،

    امیدوارم که حدسم غلط باشه،
    اما فکر می کنم زمانی که شما آشنا شدید ایشون یک پسر 21 ساله بودند که معیارهای مشخصی نداشند
    و حالا با گذشت چند سال معیارشون تغییر کرده.
    پسرها برای ازدواج خیلی سخت تر از دخترها تصمیم می گیرند.

    دخترها با هر کس دوست بشند به ازدواج باهاش فکر می کنند. اما پسرها نه!

    اونطور که من شنیدم معیارهای پسرها تا 25-24 سالگی خیلی مشخص نیست و بهتره قبل از اون برای ازدواج اقدام نکنند.
    ظاهرا آقا پسر مورد نظر شما هم داره کم کم نظرش تغییر می کنه.

    راه حل به نظر من:
    رابطه ات را باهاش قطع کن و بگو من دخترم و به اندازه تو فرصت برای ازدواج ندارم و دستم باز نیست.
    بنابراین بهتره هر کس بره دنبال زندگیش.
    اگر واقعا من را می خواهی بیا خواستگاریم و اگر نه هم برو تا من بتونم به زندگیم برسم.

    اگر تو را بخواد، مطمئن باش که یه کاری می کنه.
    اگر نکرد بدون که از این که با تو زندگی کنه مطمئن نبوده.

    موفق باشی

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    adelm (سه شنبه 09 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 09 مهر 92)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 14 شهریور 93 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    718
    سطح
    14
    Points: 718, Level: 14
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بدترین حس دنیا اومده سراغم
    نابود کننده ترین حس
    شکاک شدم
    خیلی
    اخلاقای بدی پیدا کردم
    میدونم خیلی اذیتش میکنم
    میدونم خیلیییی گذشت کرده در حقم
    دست خودم نیس این رفتارها
    فشارهایی که این مدت روم بوده باعثشه
    چیکار کنم
    چطوری دست ازین اخلاقا بردارم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    گل یاس عزیز،

    امیدوارم که حدسم غلط باشه،
    اما فکر می کنم زمانی که شما آشنا شدید ایشون یک پسر 21 ساله بودند که معیارهای مشخصی نداشند
    و حالا با گذشت چند سال معیارشون تغییر کرده.
    پسرها برای ازدواج خیلی سخت تر از دخترها تصمیم می گیرند.

    دخترها با هر کس دوست بشند به ازدواج باهاش فکر می کنند. اما پسرها نه!

    اونطور که من شنیدم معیارهای پسرها تا 25-24 سالگی خیلی مشخص نیست و بهتره قبل از اون برای ازدواج اقدام نکنند.
    ظاهرا آقا پسر مورد نظر شما هم داره کم کم نظرش تغییر می کنه.

    راه حل به نظر من:
    رابطه ات را باهاش قطع کن و بگو من دخترم و به اندازه تو فرصت برای ازدواج ندارم و دستم باز نیست.
    بنابراین بهتره هر کس بره دنبال زندگیش.
    اگر واقعا من را می خواهی بیا خواستگاریم و اگر نه هم برو تا من بتونم به زندگیم برسم.

    اگر تو را بخواد، مطمئن باش که یه کاری می کنه.
    اگر نکرد بدون که از این که با تو زندگی کنه مطمئن نبوده.

    موفق باشی

    ایشون از پدرم هم میترسه
    میگه با شرایط الانمون هنوز خانوادت راضی نیستند
    من خودمم این حرف رو قبول دارم
    ولی میخوام که یه تاریخی مشخص کنه ولی میگه نمی دونم تازه ارشد رو شروع کرده
    بخاطر من از بورس تحصیلیش گذشت
    واقعا خودم هم نمی دونم وفتی همه این هارو میذارم کنار هم
    اشتباهاتمو قبول دارم راه جبران رو نمی دونم راه تکرار نکردن رو نمی دونم
    بارها بهم فرصت داده این رفتارهارو ترک کنم ولی تا محبتش زیاد میشه بدرفتاریم زیاد میشه غیر ارادی
    ویرایش توسط gole-yas : دوشنبه 08 مهر 92 در ساعت 23:03

  14. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    گل یاس،

    حتی اگر علتش رفتارهای شما باشه، باز هم راه حل قطع رابطه است.

    شما عصبی هستی بخاطر این که سه سال در یک رابطه نامعلوم هستی.
    سه ساله داری اضطراب تحمل می کنی.
    این که راضی نگهش داری
    این که از خواستگاری منصرف نشه
    کسانی که نباید بفهمند متوجه رابطه تون نشن و آبروت نره
    و ...

    این بلاتکلیفی در رابطه دختر را خیلی اذیت می کنه.
    رابطه ات را قطع کن تا خیالت راحت بشه و آرامشت برگرده.

    اولش سخته. اما بعد از یه مدت که از این همه بلاتکلیفی و تنش راحت می شی، آروم می شی.

    اون آقا هم اگر شما را بخواد دیگه بعد از سه سال باید تکلیفت را مشخص کنه.

  15. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 09 مهر 92)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-28
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    5,299
    سطح
    46
    Points: 5,299, Level: 46
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 177 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    دوست عزیز من فقط یه مورد رو بگم..اونم اینه که ادامه یه رابطه بصورت طولانی مدت و بلاتکلیف در مجموع به ضرر شماست که دختر و پر از احساسات و عواطفین..خصوصا اگه روابطتون نزدیک و جسمی باشه..چون در اکثر موارد احتمال خسته ودلزده شدن اون پسر بعد از چندسال خیلی خیلی زیاده...به نظر من تکلیف این رابطه باید هرچه سریعتر مشخص بشه..ادامه دادنش به ضرر شما تموم میشه بیشتر..

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط پسرایرونی : سه شنبه 09 مهر 92 در ساعت 11:38

  17. 3 کاربر از پست مفید پسرایرونی تشکرکرده اند .

    adelm (سه شنبه 09 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 09 مهر 92), شیدا. (سه شنبه 09 مهر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.