"حالا میخوام دیگه به این زن فکر نکنم. برای آرامش و آسایش خودم میخوام دیگه بهش فکر نکنم. و میخوام پیش خودم فرض کنم که اون هیچ نقشی در زندگی من نداره تا بتونم روی خودم و زندگیم تمرکز کنم و فکرم رو آزاد کنم"
شی عزیز؛ نیازی نیست که فرض کنی؛ اگر قدرت زنانگی و عشق خودت رو بشناسی؛ مطمئن خواهی بود که این مادر هیچ نقشی نمیتونه در زندگی و روابط زناشوئی شما و همسرت داشته باشه!
تبریک میگم؛ خیلی خوب دارید پیش میرید. مطمئنم که موفق خواهید شد.
در مورد رفت و آمد همسرت با خانواده ات هم مطمئنا گذر زمان خیلی کمک خواهد کرد و صد البته رفتارهای درست و بجای شما!
من تجربه برام ثابت کرده که هر وقت توی رابطه ی دونفره ی خودمون با همسرم؛ عالی بودم رفتار همسرم با خانواده ام عالی میشه؛ اما وقتی همه چیز بهم میریزه؛ رفتار همسرم هم دیگه قابل کنترل نیست!
این یعنی همون بحث ایجاد موقعیت که آقای sci میخوان به ما آموزش بدن! موقعیت ها رو خودمون خلاقانه ایجاد کنیم؛ نه اینکه در موقعیت های ایجاد شده قرار بگیریم.
آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
من
برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
و امروز
من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
منه انسان
چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)