به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 08:56]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    186
    سطح
    3
    Points: 186, Level: 3
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اختلالات معده و تنفس و قلب ناشی از اضطراب دارم.جناب sciلطفا کمک کنید

    با سلام و خداقوت خدمت شما

    دختری هستم 27 ساله آدم زحمتکشی هستم تحصیلات خوب،کار خوب،پدرومادرخوب.اینا سرمایه های زندگی من هستن تمام داروندارم.

    چیزایی که ندارم خیلی زیادن اما علاقه ندارم در موردشون صحبت کنم چون یه جور بی ادبی به نعمتهای خداست.اعتقادم اینه که باید تلاش کردوزحمت کشید تا سطح زندگیمو اصلاح کنم و به چیزایی که دوست دارم برسم. اما بعضی چیزا رو نمی دونم چراهر کاری می کنم نمی تونم درستشون کنم. هر روز و شب بهشون فکر می کنم کتاب می خونم تو اینترنت سرچ می کنم اما هیچ نتیجه ای نگرفتم.
    اصلی ترینش تنهاییه شاید فکر کنین خیلی مسخرست اما خب واقعا تنهام و این از بچگی زجرم می داد.نیاز به یه دوست،کسی که تو سختی ها کنارم باشه همیشه عذابم می داد و جالبه که از بچگی نمی تونستم با هر کسی جور بشم.خجالتی و کم روبودم همیشه کم حرف می زدمو از دیگران کناره می گرفتم.درسم همیشه عالی بود.شرایطی رو پشت سر گذاشتم که مطمئنم کار هر کسی نبود:" تنها و دور از خانواده در مدرسه شبانه روزی زندگی کردم و یک هفته در میان دو روز میومدم خونه.هم راهنمایی و هم دبیرستان و بعدشم دانشگاه."اما این تنها بودن در تمامی شرایط سخت و دشوار زندگیم حتی تو شادی های زندگیم کم کم برام شد یه خلا عاطفی و کم کم افسرده شدم . دبیرستان هم به همین شکل گذشت .یه دانشگاه دولتی یه رشته خوب قبول شدم همیشه باعث افتخار خانوادم بودم خانواده ای که خیلی فقیر بود وشرایط خیلی سختی داشت من براش یه مایه افتخار بودم.اما اونا غافل از اینکه این بچه زحمتکش اما ساکت تو دلش چقدرزجر می کشه کم کم به سن ازدواج رسیدم پیش خودم فکر کردم اگه ازدواج کنم اون همدم و همراهی که همیشه جاش تو زندگیم خالی بود رو پیدا می کنم.اما تا حالا که 27 سالمه دو تا بیشتر خواستگار نداشتم یکیش که تحصیلاتش خیلی پایین بود و اون یکی هم به دلایلی که خیلی مفصله و به عقده های حقارت کودکیم بر می گشت ازش خوشم نیومد.

    الان کار می کنم خرج خونه رو می دم به برادرم گاهی کمک می کنم جدیدا برادرزادم هم به دنیا امده..
    گفتم خجالتی هستم و این مسئله جدا از اینکه باعث شد تمام عمر تنها باشم باعث خیلی از مشکلات دیگه در دوران تحصیل و کار و برخوردم با دیگران هم شده و انقدر تنش و فشار عصبی و استرس وارد زندگیم کرد که یه روز از روزهای خدا نفسم گرفت نمی تونستم نفس بکشم قلبم همیشه تند میزد اما اون روز داشت از جاش کنده میشد مرگ رو به چشما م دیدم.و از اون روز به بعد تبدیل به یه بیمار عصبی شدم. معدم میگیره و نمی تونم غذا بخورم .اون روز رفتم اورژانس بیمارستان ،نوار قلب گرفت گفت مشکل نداره اما من خوب نشدم و همش عذاب می کشیدم متخصص داخلی رفتم و بعد کلی آزمایش گفت سالمی.متخصص قلب رفتمو بعد کلی آزمایش گفت سالمی .این عذاب ادامه داشت تا یه روز حس کردم نمی تونم آب دهان قورت بدم انگار یه چی تو گلوم گیر کرده رفتم دکتر، سونو از گلوم نوشت دکتر انجام سونو هم گفت تو گلوت هیچی نیست و سالمی اینا همش عصبیه و رفتم متخصص مغزو اعصاب .از مغزم نوار گرفت و گفت دچار افسردگی هستی و باید قرص مصرف کنی .حدود شش ماه استفاده کردم حالم کمی بهتر شداما داروهاش خیلی خواب اور بود همش خواب بودم و اشتهام خیلی باز شده بودو برای اولین بار در عمرم چند کیلو وزنم زیاد شدو همه میگفتن چقد عوض شدی آخه من شدیدا لاغر هستم.بعد مدتی مادرم همش مگفت اگه کسی بفهمه قرص میخوری خیلی برات بد میشه خودمم دیدم حالم خیلی بهتره واسه همین قرصارو گذاشتم کنار . تا چند روز حالت تهوع داشتم ولی کم کم عادی شدم.اما اون حالتها(تپش قلب،تنگی نفس،سنگ شدن معده گرفتگی استخوان های پشت شونم)هیچ وقت ازبین نرفت و هنوزم باهاشون در گیرم.خیلی استرسی شدم تو حالت عادی استرسی میشمو دلشوره و تنگی نفس میگیرم.اما با تمام این ناراحتی ها احساس می کنم که خودم می تونم این عکس العمل های بدنمو از بین ببرم بشرطی که طرز برخوردمو هنگام مواجه شدن با مشکلات تغییر بدم یعنی در واقع باید طرز تفکرمو عوض کنم .کتاب راز رو خوندم کتابی به نام روانشناسی تصویر ذهنی رو خوندم .همشون میگن این کار ممکنه اما با دستورالعمل هاشون من نتیجه نگرفتم.حرفاشون برام قابل اجرا نیست.یه مدت به این کتابا عمل می کنم فکرای مثبت می کنم اما نتیجه نمی گیرم و کتابارو میذارم کنار وقتی چند وقت میگذره و فکرای منفی به مغزم هجوم میارن بازم میرم سراغ این کتابا.

    اعتماد به نفسم خیلی خیلی پایینه وجود خدارو از همون روز های کودکی تو زندگیم احساس کردم اما احساس می کنم اینقد آدم حقیری شدم که خدا هم دیگه دوسم نداره.کمکم کنید...چکار کنم؟؟؟؟؟؟تو شهر کوچیکی زندگی می کنم مشاور خوب نداره که باهاش صحبت کنم البته تو دوران دانشگاه با چند تا مشاور و روان شناس صحبت کردم اما هیچکدوم نتونستن کمکی کنن.
    جدیدابا یکی که رشته پزشکی میخونه صحبت کردم .میگه قرص سرترالین خارجی بخوراما میترسم بدون تجویز دکتر بخورم.شما چه نظری دارین؟بخورم؟


    ببخشید اینو میپرسم:شما چقد عاشق کارتون هستین؟انقد کارتونو دوست دارین که وقتی این متن رو می خوندین به تمام حرفام توجه کرده باشین یا دلتون جای دیگه بودو فقط می خاستین زودتر این متن تمام بشه؟؟؟اگه اینجوری بود خواهشا اصلا جوابمو ندین .ناراحت نمیشم.چون نمی خام با راهکارهای غیر عملی افسرده تر و ناامید تر بشم. همینجوری بمونم خیلی بهتره تا بدتر شم.

    بهرحال از اینکه این متن رو خوندین خیلی خیلی ممنونم و براتون آرزوی موفقیت و شادی و سلامتی میکنم.
    با تشکر فراوان

  2. 2 کاربر از پست مفید n.h_92 تشکرکرده اند .

    sci (چهارشنبه 20 شهریور 92), toojih (شنبه 23 شهریور 92)

  3. #2
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    سلام خانم
    متن شما رو خوندم
    اول در مورد شخصی که سوال کرده بودید: من خیلی دوست دارم به تمام افرادی که درخواستی مطرح می کنند کمک کنم، و از خدا می خوام که بهم نیرو بده تا بتونم از عهده این کار بر آیم..
    فعلا هیچ قرصی نخورید. اثرات فیزیولوژیک اضطراب در شما بسیار زیاده، و تمام مواردیکه گفتید مربوط به اضطراب شدید شما می شه، البته با توجه به سن شما، می تونه ریشه در سندرم سی سالگی هم داشته باشه که کنترل نشده و الان در مورد شما کمی شدت گرفته
    ما در حال حاضر در مورد این سندرم با خانم pooh در تاپیکی با عنوان مشاوره تخصصی pooh با sci داریم پیش می ریم شما هم اونجا رو بخونید و هر پستی رو که خوندید یک تشکر زیرش بگذارید تا من ببینم
    اما لازمه برای شما که فورا به یک مشاور خوب بصورت حضوری مراجعه کنید، و بعد احتمالا به روانپزشک جهت بعضی دارو درمانیها ارجاع داده می شوید
    نگران نباشید دوره درمان شما زیاد طولانی نیست، و اگر زودتر به فکر بودید به این مراحل نمی رسید اما چون از کودکی استرس و اضطراب شدید دارید، اثرات فیزیولوژیکش رو الان می بینیم
    با توکل به خدا و این اطمینان که خدا دوستتون داره خیلی زیاد، بهتون با قطعیت می گم که خوب می شید و طی ماههای اینده احساسی بهتر رو تجربه خواهید کرد
    " مشاوره خیلی جدی است، بعد اگر مشاور حضوری گفت روانپزشک، به پزشک مراجعه می کنید"
    سوالی بود بپرسید
    از خانم دختر مهربون که یاد اوری کردند سپاسگزارم

  4. 10 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 26 شهریور 92), mahsa63 (یکشنبه 31 شهریور 92), n.h_92 (پنجشنبه 21 شهریور 92), Naashena (پنجشنبه 21 شهریور 92), setayesh92 (چهارشنبه 20 شهریور 92), she (چهارشنبه 20 شهریور 92), toojih (شنبه 23 شهریور 92), ویدا@ (پنجشنبه 21 شهریور 92), مهرااد (چهارشنبه 20 شهریور 92), دختر مهربون (چهارشنبه 20 شهریور 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 08:56]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    186
    سطح
    3
    Points: 186, Level: 3
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و خداقوت خدمت شما
    اصلا انتظار نداشتم جواب بدین چون شنیده بودم خیلی سرتون شلوغه.دیروز می خواستم تشکر کنم اما این صفحه نمی امد..بهرحال متشکر وممنون از اینکه وقت گرانبهاتونو برام گذاشتین..
    اگه یادتون باشه گفتم جایی که من زندگی می کنم و اطرافش مشاور خوب نیست وگرنه حتما مراجعه می کردم و مزاحم وقت شما هم نمیشدم..
    اون تاپیکی که معرفی کردین رو دارم میخونم .با اینکه فقط کمی ازش خوندم اما به نتیجه ای رسیدم که قبلا جدی نمیگرفتمش:عقوبت گناه...
    ممنون از راهنمایی ارزشمندتون و امیدوارم بتونم مشکلات روحی ام رو با کمک شما حل کنم..
    همچنین از تمام دوستانی که این تاپیک رو خوندن تشکر می کنم.

  6. کاربر روبرو از پست مفید n.h_92 تشکرکرده است .

    sci (پنجشنبه 21 شهریور 92)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    چرا عقوبت گناه؟ میشه بیشتر توضیح بدی.


    در ضمن یه نکته بگم بهت دوست من: باید خودت به تاپیکت رونق بدی. منتظر نشو! منظورم اینکه بیا بنویس چی شده چی کار کردی از راهکارها چطوری استفاده کردی( مثلا برای شروع وجوه مشترک یا تضادت با خانم پو خوبه) خودت دست به کار شو.

    اینکه تشخیص داده میشه حضوری به خاطر مهم بودن قضیه است

    شما می تونی تلفنی هم با مشاور تماس داشته باشی! صدای مشاور! این کارو کردین. در ضمن گفتین که شهر دیگه ای درس می خوندین! خب خانمم سلامت روان شما الان خ خ خ مهمه! حداقل به اندازه درس خوندنتون! هماهنگ کنین و براش هزینه کنین. می دونم شرایطت سخته چون خودم هم معمولا دسترسی به امکانات برام سخته اما این مساله واست الان حیاتیه. انشالله یه روز بیای بگی خ خوب شدم

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  8. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    n.h_92 (پنجشنبه 21 شهریور 92), sci (پنجشنبه 21 شهریور 92), ویدا@ (پنجشنبه 21 شهریور 92)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 08:56]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    186
    سطح
    3
    Points: 186, Level: 3
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرااد نمایش پست ها
    چرا عقوبت گناه؟ میشه بیشتر توضیح بدی.
    نمیتونم توضیح بدم .نمیتونم به هیچکس بگم. شاید بخاطر همین که هیچوقت نتونستم همه چیزو بگم هیچکس نتونست کمکم کنه.فکر کنم هیچوقت خوب نشم.همشم تقصیر خودمه


    در ضمن یه نکته بگم بهت دوست من: باید خودت به تاپیکت رونق بدی. منتظر نشو! منظورم اینکه بیا بنویس چی شده چی کار کردی از راهکارها چطوری استفاده کردی( مثلا برای شروع وجوه مشترک یا تضادت با خانم پو خوبه) خودت دست به کار شو.
    از گفتن عذاب میکشم انگار دارم شکنجه میشم.اینارم که گفتم بخاطر اصرار دوستم بود . این سایت رو خیلی قبول داره.بخصوص اقای sci رو.

    اینکه تشخیص داده میشه حضوری به خاطر مهم بودن قضیه است

    شما می تونی تلفنی هم با مشاور تماس داشته باشی! صدای مشاور! این کارو کردین. در ضمن گفتین که شهر دیگه ای درس می خوندین! خب خانمم سلامت روان شما الان خ خ خ مهمه! حداقل به اندازه درس خوندنتون! هماهنگ کنین و براش هزینه کنین. می دونم شرایطت سخته چون خودم هم معمولا دسترسی به امکانات برام سخته اما این مساله واست الان حیاتیه. انشالله یه روز بیای بگی خ خوب شدم
    باشه اما واقعا مفید هست؟نمیخام بیشتر سردرگم بشم.باور کنید خیلی هزینه کردم اگه بدونم واقعا کسی میتونه کمکم کنه حاضرم صد برابرشو بازم هزینه کنم.مسئله من هزینه نیست مسئله اینه که نمیتونم پیش هرکسی حرف بزنم یه جور حس رسوایی بهم دست میده..
    ممنون از راهنمایی هاتون

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    رفع مشکلت حق مسلم شماست! چرا خودت رو از این حق محروم میکنی؟ قرار نیست ادم همه مشکلاتش رو بتنهایی حل کنه! یه وقتایی مشورت با یه عده یه مشکل مداوم تو زندگیت رو واسه همیشه حل می کنه! در ضمن منشت تا الان خوب جواب نداده پس واسه فرد تحصیل کرده ای مثل شما بعید میست که راههای نرفته دیگه رو امتحان کنه!

    البته منظور من ازگفتن ، گفتن اون مسایلیس که به رفع مشکلت کمک می کنه!


    اینجا کسی شما رو نمی شناسه! کسی هم قضاوت نمی کنه! اگه دوستت می شناستت نام کابریت رو عوض کن!

    آره عزیزم چرا درمان نشه! منظور من از هزینه : وقت گذاشتن و رفتن بود!

    من یه پیشنهاد دارم . از طریق لینک "تماس با ما" با مدیریت محترم سایت تماس بگیر و محل زندگیت رو بگو و ادرس یه پزشک حاذق رو ازش بگیر! مطمینا کمکت می کنن.

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  11. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    n.h_92 (پنجشنبه 21 شهریور 92), sci (پنجشنبه 21 شهریور 92), toojih (شنبه 23 شهریور 92)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 08:56]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    186
    سطح
    3
    Points: 186, Level: 3
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنماییتون
    حتما این کارو می کنم
    شاید اوضاع جسم و روحم خیلی داغون باشه اما اعتقاد دارم باید تا آخرین لحظه زندگیم تلاشمو برای اصلاح زندگیم بکنم

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 اردیبهشت 93 [ 13:55]
    تاریخ عضویت
    1392-6-19
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    584
    سطح
    11
    Points: 584, Level: 11
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز
    سلام.درکتون میکنم.منم خودم از اینکه برم پیش مشاور میترسم.چون فکر میکنم اگه ذهنیتهامو براش بگم بهم بخنده و مسخره کنه ولی اینجا حداقل کسی آدمو نمیشناسه امیدوارم روح و روان تمام آدمایی که به نظر من یه جورایی باکارای خودشون باعث عذاب خودشون شدن خوب بشه.

  14. کاربر روبرو از پست مفید امیدوار66 تشکرکرده است .

    n.h_92 (شنبه 23 شهریور 92)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 08:56]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    186
    سطح
    3
    Points: 186, Level: 3
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    جناب sci حرف هایی بود که تا حالا به هیچکس نگفته بودم و یک عمره با این فکرا عذاب میکشم.نوشتم و تحت پیام خصوصی براتون فرستادم.اگه ممکنه بخونیدش و راهنماییم کنین.
    ضمنا به مدیران سایت از طریق لینک تماس با ما پیام دادم و آدرس یه مشاور خوب در نزدیکی محل سکونتمو پرسیدم اما جوابی ندادن.هرچند این حرفایی که براتون فرستادمو همشو حضوری به مشاور نمیتونم بگم.نمیدونم شما میتونین بعنوان یه مشاور غیر حضوری کمک کنید یا نه؟چون اینجوری هر چی تو فکرم باشه رو میتونم به شما بگم..

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 08:56]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    186
    سطح
    3
    Points: 186, Level: 3
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام
    جناب sci
    از اولش برا خودمم عجیب بود که شما بتونین کمکم کنین!!!!!!حالا دگه فهمیدم که اشتباه فکر میکردم.اگه قرار باشه برا اینکه یه پیام بخونین سه روز بیام پیغام بدم و خواهش کنم ،بهتره اصلا وقت شما و خودمو نگیرم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.