نوشته اصلی توسط
حنا67
سلام حدود دو ساله ازدواج کردم از هکون روز اول خانوادش شروع کردن به دعوا در جواب اینکه چرا بیخودی دعوا میکنن پدرش میگفت واسه این خواهر زادمو برا پسرم گرفتم که هر روز بتونیم باها ش دعوا کنیم حالابه این کار ندارم این مشکلات تو تمام خانواده های ایرانی هست مشکل من شوهرمه خیلی اعتماد به نفسش پایینه فضوله و دروغگو هست خانوادش از همه چی زندگی ما خبر دارن مستقل هستیم ولی شوهرم حتی برا بیزون رفتن از خونه از خانوادش اجازه میگیره با اینکه خانوادش از لحاظ مالی مشکلی ندارن ولی شوهرم بیشتر پولاشو به اونا میده خیلی از خانوادش میترسه حتی چیزی برام میخره اونا خبر ندارن مدام خونه ی باباشه حتی وقتی از خونه ی باباش برمیگزده باز میزنگه کلافم کرده میگم چرا از خواهر و مادرت میترسی میگه طبیعیه همه ی مردا از خواهر ومادرشون میترسن نتیجه ی این کار چیزی جز دلسرد شدن من از زندگی نبود خیلی رو اعصابم راه میره و خیلی تو زندگیم غمگینم اصلا زندگی هردومونو درگیر خانوادش کرده شادی ندارم تو زندگیم نمیدونم چه کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)