آقا امید! هیچ وقت براتون پیامی نذاشتم؛ اما کامنت هاتون رو خوندم.
امروز که این تاپیک رو دیدم؛ چقدر درکتون کردم.
من یه دختر 19 ساله بودم که تازه فوق دیپلم گرفته بود، با یه خانواده ی پرجمعیت که هر کسی تلاش میکرد گلیم خودش رو از آب بیرون بیاره. پدری که سالها بود و هست؛ بدون ذره ای کمک مالی یا فکری یا حتی روحی! و مادری که هرچقدر هم تلاش میکرد دستش هیچ وقت هیچ جا بند نبود.
خواستگارهایی که می اومدن و می رفتن و تو میترسیدی از آینده ات! از اینکه کدومش بهتره یا بدردت میخوره! از اینکه بعد از عقد چه کسی قراره جهاز بگیره و از آبروت! از حتی میزان رفت و آمد همسر آینده ات! از اینکه تو توی این سن هیچ پولی نداری و هیچ کاری؟
فکر کن حتی روز عقد، پدرت بهت بگه : خسته شدم بس که هر روز هر روز واسه یکی تون اومدم امضا دادم.
یه دختر فکر میکنی با این همه فکر و خیال؛ چی باعث شده که الان توی این لحظه بعد از گذشت 7 سال از زندگی مشترکش با تمام سختی ها و تفاوت هایی که حتی با همسرم داشتم؛ احساس آرامش و رضایت از زندگیش کنه؟
تنها دلیل اون خدایی هست که وعده داده بعد از هر سختی آسانی ست و البته تلاش و توکل و اراده ی من و همسرم.
آقا امید! به طرف ترسهات برو و مثل یه غول زمینشون بزن! مطمئنم که نتیجه اش رو می بینی!
- - - Updated - - -
آقا امید! هیچ وقت براتون پیامی نذاشتم؛ اما کامنت هاتون رو خوندم.
امروز که این تاپیک رو دیدم؛ چقدر درکتون کردم.
من یه دختر 19 ساله بودم که تازه فوق دیپلم گرفته بود، با یه خانواده ی پرجمعیت که هر کسی تلاش میکرد گلیم خودش رو از آب بیرون بیاره. پدری که سالها بود و هست؛ بدون ذره ای کمک مالی یا فکری یا حتی روحی! و مادری که هرچقدر هم تلاش میکرد دستش هیچ وقت هیچ جا بند نبود.
خواستگارهایی که می اومدن و می رفتن و تو میترسیدی از آینده ات! از اینکه کدومش بهتره یا بدردت میخوره! از اینکه بعد از عقد چه کسی قراره جهاز بگیره و از آبروت! از حتی میزان رفت و آمد همسر آینده ات! از اینکه تو توی این سن هیچ پولی نداری و هیچ کاری؟
فکر کن حتی روز عقد، پدرت بهت بگه : خسته شدم بس که هر روز هر روز واسه یکی تون اومدم امضا دادم.
یه دختر فکر میکنی با این همه فکر و خیال؛ چی باعث شده که الان توی این لحظه بعد از گذشت 7 سال از زندگی مشترکش با تمام سختی ها و تفاوت هایی که حتی با همسرم داشتم؛ احساس آرامش و رضایت از زندگیش کنه؟
تنها دلیل اون خدایی هست که وعده داده بعد از هر سختی آسانی ست و البته تلاش و توکل و اراده ی من و همسرم.
آقا امید! به طرف ترسهات برو و مثل یه غول زمینشون بزن! مطمئنم که نتیجه اش رو می بینی!
آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
من
برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
و امروز
من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
منه انسان
چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)