به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array
    1. به نظر من وجود حس پشیمونی بعد از ازدواج توی همه زندگی ها وجود داره، البته مقدارش متغیره. مطمئن باش اگه شما بهترین زن دنیا رو هم گرفته بودی بعد از یه مدت سیستم "تحلیل گر" مغزت به صورت ناخود آگاه شروع می کرد به سنجیدن خوبی ها و بدیها. مخصوصا پیدا کردن "تفاوتها". این خیلی مساله مهمیه که شما بدونی همسرت "نفص" نداره بلکه با شما "تفاوت" داره.
    2. چه بسا اگه با یه آدم باهوش و اقتصادی ازدواج می کردی، بعد از یه مدتی از احساسات خشک و نداشتن روحیه لطیفش شاکی می شدی!
    3. مشکلات خانواده پدری همسرتون هم اگر چه واقعا توی زندگی شما هم تاثیر گذار هستند، اما به توجه استقلالی که احتمالا بعد از آغاز رسمی زنگی مشترکتون خواهید داشت تاثیر کمتری از خودش نشون میده.
    4. آیا در باره این احساس با همسرتون هم صحبت کردید؟ ایشون متوجه افسردگی شما شدن؟
    هميشه براي يك قدم بيشتر، انرژي دارم!

  2. 2 کاربر از پست مفید mostafun تشکرکرده اند .

    tamanaye man (چهارشنبه 19 تیر 92), zendegiye movafagh (سه شنبه 04 تیر 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 22:09]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه عزیزان برای راهنمایی تشکر میکنم
    لازم می دونم چند مورد دیگه را برای شما عزیزان روشن کنم:
    در مورد دختر قبلی باید بگم من قبل اینکه رابطه مان به هم بریزه با اون شرط کردم که اگه حرمتی که بین من و تو وجود داره شکسته بشه یا به اصطلاح دیوار حرمت و احترام ما خراب بشه هر کاری کنی حتی اگر دوباره این دیوار را بسازی دیگه مثل روز اولش نمیشه هر آن ممکنه دوباره خراب بشه و به قشنگی روز اولش نیست.
    دو بار این حرمت و احترام ما شکسته شد و من فهمیدم این رابطه به درد من نمیخوره فقط من به این رابطه اعتیاد دارم اونم من را ترک کرد(منم خودم را توجیه کردم که شاید این دختر کسی دیگه را دوست داره)
    این دیوار حرمت با زنم هم دو بار خراب شده یک بار مقصر پدر زنم بود یکبار مادر زنم!منتظرم یکبار دیگه یکی جرقه بزن
    بخاطر همین عوامل به زنم گفتم پشیمونتون می کنم.(از اینجا حکومت استبدادی شد)
    بار اخری اشتی نکردم به خانواده زنم گفتم برید بزرگترتون را بیارید تا باهاش شرط کنم.
    پدر بزرگ زنم که در روابط عمومی مسجد هستش اومد باهاش شرط کردم و گفتم شاهد باش دفعه بعد بخشش ندارم.


    موردی بعدی:
    من از قبل دختر قد بلند و سفید دوست داشتم و این دختره همین ویژگی ها را داشت ولی زنم این ویژگی ها را نداره(خانمم ویژگی های خوبی هم داره که با اون قابل مقایسه نیست)ولی این دوتا مشکل ظاهری از ذهنم بیرون نمیره
    من می دونم وقتی یک کالایی فروش نرفت باید چه بلایی سرش اورد چطور فروش را بالا برد چطور بدون هزینه کیفیت را افزایش داد ولی تا حالا نفهمیدم چطوری با این مشکل کوچیک ظاهری زنم کنار بیام.


    مورد بعدی اینه:
    من با اون دختر قبلی روزی دو الی سه ساعت تلفنی حرف میزدم(هر روز)جمعه شب ها هم تا صبح.ولی الان نمی تونم با همسرم بیشتر 2دقیقه حرف بزنم.نمی خوام غیبت کنم ولی انگار سیستم عامل ذهن همسرم تحت داسه(شاید هم ویندوز 98).نصف بیشتر حرف های من را نمیفهمه.بجاش دوستی دارم که پسره ولی راحت یکی دوساعت وقتی میاد شرکت با هم حرف می زنیم یا میریم کنار خونشون گپ می زنیم.
    دوست داشتم همسرم هم کلاسی ام باشه یا همکار که با هم بحث کاری داشته باشیم.(یکی دو نفر دیگه قصد ارتباط با من را داشتند هم از هم دانشگاهی ها هم از همشهری ها ولی بخاطر اینه در زمینه عملی چیزی حالیشون نبود طرفشون نرفتم و رد کردم.نمی دونم چی شد رفتم خاستگاری زنم)
    بد تر از همه من هیچ وقت علی رقم اسرار خانمم در مورد عروسی با اون حرف نزدم(متنفرم از این بحث)
    به جز دو سه روز بعد ازعقد هیچ وقت نتونستم با همسرم در مورد اینده حرف بزنیم در مورد بچه و ...
    من خودم را با اون در هیچ اینده ای نمی تونم ببینم.(این حرف را بار ها به اون زدم،اونم هیچ حرفی جز گریه نزد،حتی یک راهکار کوچیک هم به زهنش نمیرسه
    حس می کنم بعلاوه همه تصمیمات سخی که باید برای روزای کاری و شخصیت خودم بگیرم دائم باید برای زنم هم تصمیم بگیرم چون نمی تونه راه درست را انتخاب کنه
    معمولا وقتی میرم سر کار اونقدر سرم شلوغ هست که بابام میاد شرکت کار های شخصی بیرون و بانکی من را انجام میده بجاش پدر زن را ماهی چند بار خودش یا خانوادش را باید ببرم دکتر!وقتی میرم خونه پدر زن چون میدونم حرف حساب سرشون نمیشه (بی سواد هستند)و فقط حرف الکی و عصاب خورد کن می زنند فقط سکوت می کنم.
    وقتی می بینم دوستانم مراسم جشن میگیرند کلی برو و بیا با اقوامشون دارند دلم به حال خودم می سوزه.یا وقتی همه چیز را در مورد زنم فراموش می کنم وقتی یک دختر با سواد و کاری می بینم همه خاطرات بد ریکاوری میشن.



    - - - Updated - - -



    ویرایش توسط کاپیتان : سه شنبه 04 تیر 92 در ساعت 09:50

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    به نظرم زیادی مغرور و خودخواهی
    پدرخانوم و مادرخانوم شما هر اشتباهی هم کنند باز هم بزرگتر از شما هستند و احترامشون واجبه یعنی چی که گفتید
    به خانواده زنم گفتم برید بزرگترتون را بیارید تا باهاش شرط کنم

    اصلا یعنی چی که میگید منتظر یه جرقه ام ؟؟
    اصلا مگه شما خدایی که نمیتونی ببخشی؟
    مگه خودت هیچ اشتباهی نداری؟
    شما که همه چی رو سرسری گرفتی اشتباهاتت از اونا خیلی بیشتره
    خدا هم با اون عظمتش میگه صدبار اگر توبه شکستی باز آ
    انگار سیمکارته که بعد از سه بار پس اشتباه دادن قفل کنه
    بعد هم رنگ پوست و قد همسرتون عیب ایشون نیست ویژگی ایشون هست که شاید
    نه شاید نه حتما
    خیلی ها ازین پوست و قد خوششون می یاد
    شمایی که روز اول که انتخابش کردی به خواسته هات توجه نکردی

    - - - Updated - - -

    حتی بیسوادترین پسرها هم موقع انتخاب همسر به چهره و قد و ... دقت میکنن
    پس خودتون رو اینقدر دسته بالا نگیرید
    شما انسان سربه هوایی هستید که این تازه عدم توجه شما به مسائل مهمترین انتخاب زندگی هست
    وای به حال انتخابهای دیگه و کارهای دیگه تون
    ولی خانومتون ماشین نیست که اگه رنگش دلتون رو زد عوضش کنید
    البته شما نگفتید عوض میکنم
    اما این طرز برخورد و طرز فکر فاجعه هست

  5. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khoshkhabar (شنبه 08 تیر 92), milad08 (سه شنبه 04 تیر 92)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    با سلام، اول در موردرابطه گذشتتون من نمي دونم چرا تموم كرديد و ازدواجتون نشد ولي چون خودمم يه تجربه 3 ساله داشتم ولي به دلايلي نشد كه با هم ازدواج كنيم الان تو زندگيم تاثير داره يعني نمي تونم ديگه كسي رو دوست داشته باشم ... بگذريم اين و به خاطر اين گفتم كه چون تجربه اي داشتيد و حالا همسرتون رو با اون مقايسه مي كنيد نمي تونيد خوبي هاشو ببينيد و بيشتر نقطه ضعف هاشو بزرگ مي كنيد. ( ولي كاش آدما به راحتي از عشق هاشون نگذرن البته اگه دوست داشتن واقعي تو روابط حاكم باشه) تا اين اتفاقها نيوفته. ولي اين انتخاب خودتون بوده و عامل اين ازدواج ام خود شماييد. من نظر من آدم مغرور و بلند پروازي هستيد شما به راحتي از دوست دختر قبليتون هم گذشتيد و الان نوبت خانمتون هست پس اينجا ايراد از شماست. هنوز نمي دونيد چي مي خوايد يا اگه بپرسند معيارتون چيه نمي دونيد . شما هر مشكلي هم با نامزدتون داشته باشيد اين حق رو نداريد به خانودشون توهين كنيد و بي احترامي كنيد. اول يه مدت به خودتون فرصت بديد و ببينيد مي تونيد با اين دختر خانم زير يك سقف زندگي كنيد يا نه الان نامزديد و حق نداريد اين دختر خانم رو هم بدبخت كنيد

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 22:09]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانمم از افسرگی من مطلع هست(در ضمن من بعد عقد افسرده شدم ولی پدر زن و خواهر زن من خیلی ساله افسردگی شدید دارند)
    من به خانواده زنم توهین نکردم من پایه زندگی خودم را محکم کردم موفق هم شدم.از طرف خانواده زنم کسی از من دلخور نیست این منم که از همشون دلخورم.
    در ضمن هیچ کس بی معیار و ... خواستگاری نمیره زن من بسیار مومن و متعهد همچنین خانواده مومن و ایثار گری داری اینها معیار های من بودند نه قیافه و پول و ... در ضمن اخلاق فوق العاده خوبی زنم داره.من میگم این مشکلات الان ذهنم را درگیر کرده از وقتی از دستشون ناراحت شدم.
    من خودم را دست بالا نمیگیرم من خاکی تر همه اعضای خانواده زنم هستم.میگم حرفم را متوجه نمیشوند.پدر بزرگ راحت تونست مساله را براشون باز کنه و اونا فهمیدن(من نمی تونم.چرا؟نمیدونم)در ضمن من توی جلسه ای که پدر بزرگ با اونها حرف زد نبودم

    - - - Updated - - -

    در ضمن سعی کنید اگه کسی را می خواهید راهنمایی کنید نگید خود خواهی و فلانی ... بگید بجای رفتار اشتباه فلان این کار را انجام بده!از این به بعد اینطوری رفتار کن!(بی سواد بازی را بگذارید کنار اینجا نه کسی کامله نه کسی خداست حتما ناقص بوده یا کمک می خواد که مشکلش را مطرح کرده نظر اشتباه شما باعث میشه خیلی ها متاثر بشند)
    منم یکی از اونا هستم و می خوام مشکلاتم حل بشه.
    در ضمن من تا حالا به زنم نگفتم دوست دارم نه بخاطر اینکه من خود خواه هستم به خاطر اینکه آدم نباید دو دل باشه یاید با تمام اعتماد و صداقت بگه دوست دارم.امروز بگم دوست دارم شب بگم حرفم را متوجه نمیشی درکم نمی کنی بدرد هم نمی خوریم؟(حدقل از دستم دلخور میشه که نگفتم دیگه با احساسش بازی نکردم)

  8. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خب می فرمایید قیافه برای شما مهم نبوده اما الان شده مشکلی که نمی تونید باهاش کنار بیایید
    سردرگم شدیم

  9. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 بهمن 94 [ 13:54]
    تاریخ عضویت
    1392-4-01
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    2,929
    سطح
    33
    Points: 2,929, Level: 33
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    85

    تشکرشده 129 در 66 پست

    Rep Power
    24
    Array
    دوست عزیزیه سوال دارم ایاشمادرارامش این حرفهارومینویسیدیازمانی که عصبانی هستید؟
    اکثرحرفهاتون ضدونقیضندیعنی باهم نمیخونند
    ببینیداینکه به دختری بگیددوست دارم یانگیدبازم بااحساساتش بازی کردیدچون بهتون دل بسته همونطوریکه میدونیدتوخانمهااحساسات قویترعمل میکنه
    بیایدیه بارازدیدمثبت به قضیه نگاه کنیم واینطوردرنظربگیریم که خانم شماازنظرمهارتهای ارتباطی ضعیف هستندنه اینکه مشکل داشته باشندوشمابایستی به ایشون کمک کنیدتاخودشون روبالابکشند

    امادرباره دوست دخترقبلیتون بایدخدمتتون عرض کنم که شایدبه نظریک سری بی حرمتی هایی صورت گرفته باشه وایشون تقاضای قطع رابطه روداده باشندولی فکرنمیکندهرکسی یه کاسه صبری داره وقتی لبریزبشه قیداحساسشومیزنه وهمه چی روتموم میکنه به نظرمن چون خودم اینطوریم فکرمیکنم اکثرخانمهاهم اینطوری باشندتاوقتی دلشون بهشون فرمان نده ابرازاحساس نمیکنندواژه های محبت امیزروبکارنمیبرندولی خانمهاهیچ وقت ابرازاحساس کلامی اقایون روقبل ازرسمی شدن یعنی قبل خواستگاری وعقدرسمی نمیخواندتنهادلخوشی اونهاتنهاموردی که میتونندقبول کنندوباعث میشه به علاقه شماایمان بیاوردندخواستگاری رسمی است بعدازاون ازشماانتظارابرازعلاقه چه درکلام چه درعمل رودارند
    خانمهابه خاطراقاپسرروی خانواده می ایستندولی چه فایده وقتی پسرپاپیش نمیذاره وتاتقی به توقی میخوره میگه اگه منومیخواستی این حرف رونمیزدی بایدمنتظرم میموندی توروخدادرک کنیدمثل من نشیدکه چندسال منتظربمونه بعدهیچی به هیچی واقاپسربراحتی بگه اگه خانوادم اومدندکه هیچ درغیراینصورت من تکلیفت رومشخص میکنم درحالیکه همه جا جارزده نامزدوشیرینی خوردمه بایه حرف بره

  10. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    برادرعزیز
    خودماییم که انگیزه روبوجومیاریم اگه بخوایم انگیزه بوجودمیاددرغیراینصورت نه
    یه لحظه خوب فکرکنیدهیچ ادمی کامل نیست همه نقاط ضعف وقوت دارندخودشماهم مبراازاشتباه نیستیداینکه تحقیق نکردید اجازه دادیدهمون شب عقدتون کنندو...
    هرچی باشه پدرومادرهمسرتون بزرگترازشماهستندواحترامشو ن واجبه درسته ممکنه یک سری مشکلات داشته باشندولی دلیل نمیشه که شمابه خاطرپدرومادرنامزدتون باخودایشون لجبازی کنیدیاهمه کاسه کوزه هاروسرایشون بشکنید
    دودلی روکناربذاریدشروع کنیدبه دوست داشتن همسرتون اگه بخوایدمیتونیدچون تاوقتی دودل باشیدکوچکترین کارهاهم به نظرتون بزرگ جلوه میدندتصمیمتون روبگیرید
    این روهم درنظربگیریدکه چه شمابخوایدچه نخوایدبااحساسات ایشون بازی کنیداحساساتشون واردرابطه شماشده حالاچه ابرازکلامی بکنیدچه نکنید

    - - - Updated - - -

    برادرعزیز
    خودماییم که انگیزه روبوجومیاریم اگه بخوایم انگیزه بوجودمیاددرغیراینصورت نه
    یه لحظه خوب فکرکنیدهیچ ادمی کامل نیست همه نقاط ضعف وقوت دارندخودشماهم مبراازاشتباه نیستیداینکه تحقیق نکردید اجازه دادیدهمون شب عقدتون کنندو...
    هرچی باشه پدرومادرهمسرتون بزرگترازشماهستندواحترامشو ن واجبه درسته ممکنه یک سری مشکلات داشته باشندولی دلیل نمیشه که شمابه خاطرپدرومادرنامزدتون باخودایشون لجبازی کنیدیاهمه کاسه کوزه هاروسرایشون بشکنید
    دودلی روکناربذاریدشروع کنیدبه دوست داشتن همسرتون اگه بخوایدمیتونیدچون تاوقتی دودل باشیدکوچکترین کارهاهم به نظرتون بزرگ جلوه میدندتصمیمتون روبگیرید
    این روهم درنظربگیریدکه چه شمابخوایدچه نخوایدبااحساسات ایشون بازی کنیداحساساتشون واردرابطه شماشده حالاچه ابرازکلامی بکنیدچه نکنید

  11. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 22:09]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قدم اول:
    ببخشید یکم ناراحت بودم.یعنی فکر و ذکر رهام نمی کرد .ولی فکر کنم هرکسی که اینجا شروع میکنه به بیان مشکلش بخاطر نداشتن تمرکز کافی خودبه خود یکم ضد نقیض میشه.
    لحظه های آرام توی زندگی من مثل ابر بهاری گاهی می بارند و گاهی یادشون میره ببارند.
    دیشب خانمم سر صحبت آینده را باز کرد به هزار زحمت به خودم فشار اوردم و کمی باهاش هم کلام شدم(یکی تو وجودم میگه این حرفها زندگی نمیشه!خودتو گول نزن)
    یکم در مورد ازدواج صحبت کردم(بیچاره انگار بار اولش بود میشنید کلی ذوق کرد)ولی نتونستم با خود کنار بیام تمام دعوا ها که مقصر خانوادش بودن و بدبختی هایی که بعد از عقد به خاطر اون دچارش شدم را بی اختیار گفتم! نتیجه هم که مشخصه : گریه کرد و منم خوابم نبرد.

  12. کاربر روبرو از پست مفید کاپیتان تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (شنبه 08 تیر 92)

  13. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    140
    امتیاز
    645
    سطح
    12
    Points: 645, Level: 12
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 202 در 91 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام دوست من. بابت شرایطت واقعا متاسف شدم. اینکه چی شده اینجوری شده خیلی نمیتونه کمکتون کنه.

    احساسی که من از شما پیدا کردم این که: شما از ضریب هوشی بالایی برخورداری اما هوش هیجانی بالایی ندارین

    دوست من بودن تو این شرایط خ سخت می دونم اما باید خودت و احساساتت رو کنترل کنی. همیشه مشکلات وجود دارن رنگ روشون عوض میشه. پس این اتفاق رو به دیده ی یه مساله که باید حلش کنین نگاه کنین. شما الان تصمیم گرفتین راحت ترین کار که همون افسردگی هست رو انتخاب کنین. دوست من دنیا که به اخر نرسیده. خداروشکر هنوز راه برات هست. ایا همه تو ازدواجاشون موفقن. ایا اونایی که تو ازدواجاشون موفقن دیگه مشکلی ندارن. به خودتون به دیده یه قربانی نگاه نکنین. موقع انتخاب چشماتون رو بستین الان بازش کنین. پسری با هوش شما حتما می تونه راه حل پیدا کنه


    کاش دوستان تاپیک شما رو در دسترس مدیران قرار می دادن. نکته ای که به ذهن من می رسه این است که برای عروسی اصلا عجله نکنین وکلا عجله کردن رو از منشتون حدف کنین.

    شما تفاوتهای زیادی با هم دارین دیگه ادم که نمی تونه خودش رو گول بزنه. اما نکته ای که وجود داره این که شما حتما از یه مشاور خوب بهره بگیری. و تمام تلاشت رو برا حل مشکلت بکنی. انتظاراتت رو از خانمت بیان کنی. خوبیها یی رو که به خاطرش باهاشون ازدواج کردی در نظر بگیری ببینی که ایا این خوبیها ارزش این بدیها رو دارن یانه. در ضمن دوست من سعی کن با این قضیه احساسی برخورد نکنی. به نظر من مشکل عمده شما همین. سعی کنین با عقلتون برین جلو. مظمین باشین ضرر نمی کنین.

    در ضمن دوست من کلا مقایسه کردن رو بزارین کنار. حداقل خودت به ارامش می رسی
    در پناه حق دوست من
    هر قدیسی گذشته ای و هر گنهکاری آینده ای دارد.....اسکار جووون
    ویرایش توسط چنار : جمعه 07 تیر 92 در ساعت 20:34


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  2. من نفرت انگیزم
    توسط shilaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 بهمن 92, 15:14
  3. هدف و انگیزه؟!!؟از کجا بیارم؟!؟
    توسط tanin-91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 92, 21:16
  4. خیلی تنهام انگیزه ای واسه بودن ندارم
    توسط مرمر تنها در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 09 آذر 92, 18:44
  5. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.