موجب امیدواریه که بعد از مدت ها کسانی بهم توجه میکنند.
حق با شماست. من همیشه همه چیز رو با ایده آل برنامه ریزی شده شروع میکنم و با یه واکنش احساسی تمام میکنم.
عمده ی این واکنش های احساسیم هم به خاطر عدم توجهش به منه. واقعا قصدم این بود که توجهشو جلب کنم. وگرنه.... همیشه دوستش داشتم و هیچی به دل نمیگرفتم. حتی اون موقع که میگفتم طلاق منتظر بودم بگه چون دوستت دارم طلاقت نمیدم، نه این که بچه مو سالم به دنیا بیار هرجا دلت خواست برو. یعنی بیشتر از این منو نمیدید؟
به خاطرش این همه تنها بودم و تنهایی رو ترجیح دادم اما اون جای اینکه حمایتم کنه دست از حمایتم برداشت و اون موقع که گفتم مجردی زندگی میکنم ، چون میدونست ازم بر میاد غیرتی شد و گفت اگه قراره تنها زندگی کنی پس همینجا باش. بعد هم بچه رو واسه طلاق ندادنم بهانه کرد. اگه یک جمله میگفت بمون چون نمیخوام ازت دور باشم این همه بازی در نمیاوردم. تمام این مدت فقط میخواستم یه اعتراف ساده ازش بگیرم. یه جمله که نشون بده واسش مهمم.
من واقعا ضعف و قوتش رو نمیدونم. هر دو بسیار احساساتی هستیم و احساساتمون کاملا منزوی. اگه هیجان زده باشم احساسم رو بروز میدم. اگر ناراحت باشم پشت چهره ای خندان برای دیگران و در خود فرو رفته برای اون بروز میدم. اون اما هیجانش کنترل شده است. نهایت هیجانش یه خنده آرومه. اگه حالش خوب باشه کم حرفه و همیشه لبخند به لب داره. اگر ناخوش احوال باشه کاملا ساکته و جدی. احساساتش رو فقط برای خودش نگه میداره. خوب و بد هیچی بروز نمیده. اهل توضیح دادن و توضیح خواستن نیست. بر خلاف من که هم دوست دارم کارمو توضیح بدم و هم دوست دارم کارشو توضیح بده. کنجکاو نیست و دوست نداره کسی به حریم خصوصیش نزدیک شه. من هم تو زندگیش دخالت نمیکنم و بهش آزادی میدم و سرش نق نمیزنم. اصلا عصبی نمیشه، اما خیلی میرنجه. البته نمیدونم، ولی اگه عصبانی بشه هم داد نمیزنه. ولی خیلی جدی رفتار میکنه و اونجا که حرف حرف خودشه به هیچ وجه کوتاه نمیاد.
مهمترین اصل زندگیش کارشه. اهل برنامه ای نیست. نه مهمونی، نه مشروب، نه سیگار. خیلی مرتب و قانون منده. ولی من قانونی توی رفتار و زندگیم نیست. شنونده خوبیه به شرط اینکه بخواد بشنوه. مسئولیت پذیره. ریاست طلبه و خواهان قدرت. تعصب نداره. بحث نمیکنه، مستقله و تنها. دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه.
سن هم دو هفته دیگه میشه 30 ساله. منم 22 سال و نیم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)