به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 72

موضوع: عشق اجباری

  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    موجب امیدواریه که بعد از مدت ها کسانی بهم توجه میکنند.

    حق با شماست. من همیشه همه چیز رو با ایده آل برنامه ریزی شده شروع میکنم و با یه واکنش احساسی تمام میکنم.

    عمده ی این واکنش های احساسیم هم به خاطر عدم توجهش به منه. واقعا قصدم این بود که توجهشو جلب کنم. وگرنه.... همیشه دوستش داشتم و هیچی به دل نمیگرفتم. حتی اون موقع که میگفتم طلاق منتظر بودم بگه چون دوستت دارم طلاقت نمیدم، نه این که بچه مو سالم به دنیا بیار هرجا دلت خواست برو. یعنی بیشتر از این منو نمیدید؟

    به خاطرش این همه تنها بودم و تنهایی رو ترجیح دادم اما اون جای اینکه حمایتم کنه دست از حمایتم برداشت و اون موقع که گفتم مجردی زندگی میکنم ، چون میدونست ازم بر میاد غیرتی شد و گفت اگه قراره تنها زندگی کنی پس همینجا باش. بعد هم بچه رو واسه طلاق ندادنم بهانه کرد. اگه یک جمله میگفت بمون چون نمیخوام ازت دور باشم این همه بازی در نمیاوردم. تمام این مدت فقط میخواستم یه اعتراف ساده ازش بگیرم. یه جمله که نشون بده واسش مهمم.

    من واقعا ضعف و قوتش رو نمیدونم. هر دو بسیار احساساتی هستیم و احساساتمون کاملا منزوی. اگه هیجان زده باشم احساسم رو بروز میدم. اگر ناراحت باشم پشت چهره ای خندان برای دیگران و در خود فرو رفته برای اون بروز میدم. اون اما هیجانش کنترل شده است. نهایت هیجانش یه خنده آرومه. اگه حالش خوب باشه کم حرفه و همیشه لبخند به لب داره. اگر ناخوش احوال باشه کاملا ساکته و جدی. احساساتش رو فقط برای خودش نگه میداره. خوب و بد هیچی بروز نمیده. اهل توضیح دادن و توضیح خواستن نیست. بر خلاف من که هم دوست دارم کارمو توضیح بدم و هم دوست دارم کارشو توضیح بده. کنجکاو نیست و دوست نداره کسی به حریم خصوصیش نزدیک شه. من هم تو زندگیش دخالت نمیکنم و بهش آزادی میدم و سرش نق نمیزنم. اصلا عصبی نمیشه، اما خیلی میرنجه. البته نمیدونم، ولی اگه عصبانی بشه هم داد نمیزنه. ولی خیلی جدی رفتار میکنه و اونجا که حرف حرف خودشه به هیچ وجه کوتاه نمیاد.

    مهمترین اصل زندگیش کارشه. اهل برنامه ای نیست. نه مهمونی، نه مشروب، نه سیگار. خیلی مرتب و قانون منده. ولی من قانونی توی رفتار و زندگیم نیست. شنونده خوبیه به شرط اینکه بخواد بشنوه. مسئولیت پذیره. ریاست طلبه و خواهان قدرت. تعصب نداره. بحث نمیکنه، مستقله و تنها. دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه.

    سن هم دو هفته دیگه میشه 30 ساله. منم 22 سال و نیم.
    ویرایش توسط sokut : دوشنبه 03 تیر 92 در ساعت 18:00

  2. 2 کاربر از پست مفید sokut تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    اگر میخوای باهاش زندگی کنی قضیه بابات و کارش و *عشق اجباری* و... را بنداز دور. اون ماجراها را خاک کن.

    یک مرد لطیفی رو ببین که همه اون نکات مثبتی که گفتی نمی بینی ولی اتفاقا دیدی و نوشتی و لابلای بقیه نوشته هات هست رو داره.

    الان مسئله شما اینه که یخ رابطه اتون ذوب بشه. همسرت یک چشمه هایی اومده و اطمینانی از عشق به شما داده. حالا شما هم لازمه از اون قسم کارها بکنی.

    ببین! ایشون خرجی داده و...به نظرت زیاد نیومد. شما هم آشپزی کردی و لباس شستی و... به نظرش اینها خیلی دلیل چیز خاصی نیست.

    اما ازت سه تاعکس گرفت و گذاشت روی لپ تاپش و تو دلت رفت!
    تو از این قبیل رفتارها انجام بده. دلش رو ببر!
    فضای امن عاطفی براش ایجاد کن. به عشقت مطمئنش کن تا اطمینان کنه و بیاد جلو و حرفش رو بزنه.

    کاری که از دل بر بیاد به دل هم می شینه منتها به شرطی که یه خورده مکر و سیاست زنانه هم قاطی اش باشه. وگرنه جواب های هویه! های و هوی کردی جوابش رو هم گرفتی! حالا وقتشه وارد هندی بازی بشی.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  4. 8 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), del (شنبه 08 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), tamanaye man (دوشنبه 03 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 03 تیر 92), فرانک بانو (سه شنبه 04 تیر 92), فرشته مهربان (جمعه 07 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میترسم ازش.

    الان شرایطش اینه: صبح بیدار شده، دوش گرفته کمی به کارای شرکتش رسیده. بعد چند تا تماس و اینجور چیزا. ظهر ناهار نخورده. از صبح تا حالا یه لیوان شیر و کیک خورده. یه چرت زده ، رو مبل دراز کشیده کتاب میخونه، به صدای تایپ من گوش میده. چون ندیدم یه برگ هم عوض کنه! احتمالا فکر میکنه با کسی چت میکنم.

    ولی نشون میده اصلا من تو خونه نیستم. من از اتاق دیدش میزنم. اگه برم تو حال اخم میکنه میره تو اتاقش. حاضر به شنیدن صدام هم نیست. الان باید چیکار کنم؟ بگید مو به مو انجام بدم.

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    در حضور ایشون به هیچ وجه سراغ کامپیوتر نیا!

    دراز کشید برو نگاش کن. اگه میتونی کنارش دراز بکش.

    تو هم دوربینت رو بردار برو تا میتونی ازش عکس بگیر.

    ازت پرسید چرا؟ بگو دوستت دارم. نمیخوام از دستت بدم. اما میترسم کله شق بازی در بیاری و بری. اونوقت میخوام ما بقی عمرم رو با این عکسها زندگی کنم. بگو غذا می پزم اما اگر قرار باشه عزیزم چیزی نخوره من هم نمی خورم. و خلاصه با این قیبل کارها و صحبتها پدرش رو در بیار برو روی مخش! کامپیوتر در حضور ایشون تعــــــــطیل! شک و شبهه ایجاد کردن ممنــــــــوع! زنانه و عشقولانه برو به جنگش!

    اگه پس ات زد نا امید نشو. صبر لازمه پیروزی است.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : دوشنبه 03 تیر 92 در ساعت 18:32

  7. 7 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), shapoor (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), tamanaye man (دوشنبه 03 تیر 92), فرانک بانو (سه شنبه 04 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), افتابگردون (جمعه 09 خرداد 93)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توی این حالش که میزنه تو گوشم بیدل جان.:d

  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 دی 95 [ 02:15]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,719
    سطح
    31
    Points: 2,719, Level: 31
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای بی دل تو بی نظری
    احسنت به شما
    درسته همین کارو انجام بده


    آفرین بی دل

  10. 3 کاربر از پست مفید طلبه73 تشکرکرده اند .

    sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), بی دل (دوشنبه 03 تیر 92)

  11. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    نوچ!

    دل قوی دار. و عمل کن و صبور باش. این انسانی که شما تعریف کردی دلش نرم تر از این حرفهاست. احساسی تر از این حرفهاست که با عشق دلش نرم نشه. حقیر بازی در نیار. در کمال جذابیت و زنانگی اینکار ها رو بکن. برو دیگه! هی نیا جواب بده. بعدش هم فور انتظار نداشته باش سه سوته جواب بگیری. شاید همین امروز جواب بگیری(اگه حرفه ای عمل کنی) شاید هم چند روز طول بکشه و مجبور باشی وقت بگذاری و انرژی صرف کنی. اما جواب میده. نا امید نباش.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  12. 4 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), shapoor (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 دی 95 [ 02:15]
    تاریخ عضویت
    1392-3-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,719
    سطح
    31
    Points: 2,719, Level: 31
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای چقدر بد

  14. کاربر روبرو از پست مفید طلبه73 تشکرکرده است .

    sokut (دوشنبه 03 تیر 92)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی تا دادگاه و رفع اتهامم صبر نکنم؟

    یه وقت فکر نکنه واسه فرار از دادگاه و رو نشدن علت سقط جنین این کارو میکنم؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید sokut تشکرکرده است .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  17. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    اصول دین میپرسی؟

    نه!

    بحث رو به اونجاها نکش. گرهی که با دست باز میشه به دندون نسپار.

    بحث دادگاه در پی دعوا و لج و لج بازی بوده.

    اما بهش این اطمینان رو هم بده که اتفاقا اگر ایشون میخواد پیگیر قضیه پزشکی قانونی بشه، شما هم دوست داری که روشن بشه و ایشون اطمینان کنه که حتی اگر خطایی هم از شما سر زده برای سقط بچه، اگاهانه و با نیت سقط نبوده.

    و موضوع رو کش نده و فضا را عشقولانه و احساسی کن و اینکه از خداته که بخواهی بچه ای داشته باشی. و چه میدونم حرفهایی که خودت بهتر میدونی کجا و کی بزنی.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  18. 5 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), tamanaye man (دوشنبه 03 تیر 92), فرانک بانو (سه شنبه 04 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.