خوشحالم که بهتری. بهش پیشنهاد بده ی دو یا سه روز ی سفر دونفره برید. خیلی باعث کسب انرژی میشه!
تشکرشده 2,440 در 754 پست
خوشحالم که بهتری. بهش پیشنهاد بده ی دو یا سه روز ی سفر دونفره برید. خیلی باعث کسب انرژی میشه!
*به جادوی چشم تو شیدا شدم*
*ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
*من آن قطره بودم که با موج عشق*
*در آغوش مهر تو دریا شدم*
she (یکشنبه 19 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92)
تشکرشده 1,605 در 532 پست
سلام به همه. ما از تعطیلات برگشتیم. رفته بودیم پیش خانواده هامون شهرستان.:)
همیشه شام و ناهارها رو بیشتر پیش خانواده من هستیم و بقیه روز رو پیش خانواده اون. :( این بار اما تقسیمش کردم. چهار وعده غذایی رو موندیم خونه ی اونا ;) تا اینکه بیرونمون کردن!!! گفته بودم که اونا چقدر خسیس هستند. با این حال همش میخوان که ما پیش اونا باشیم و بعد موقع سفره و غذا که شد بریم خونه ی پدر من.
خب من این دفعه یه کم مقاومت کردم. اون ها هم هی بازی درآوردن. مثلا از خونه می رفتن بیرون! :mad: یا می گفتن میخوایم بریم بیرون!!!! پاشید برید!!!!
البته جلوی شوهرم خیلی رعایت می کردند و جلوی من با بی شرمی تمام رفتار می کردند.
.
.
خلاصه من مخصوصن اینکارو کردم بلکه شوهرم رفتار خانواده اش رو ببینه و هی نگه بریم خونه شون. به خصوص وقتی من تنهایی میام شهرستان شوهرم همش زنگ میزنه که یه وعده برو خونه مامانم. باید بهش احترام بذاری و بری اونجا.
.
خواستم بهش نشون بدم که اونها واقعن دلشون نمی خواد از من و اون پذیرایی کنن و این چه احترام زورکی ای هستش آخه!
.
.
.
حالا واقعن نمی دونم شوهرم متوجه شد یا نه. دیگه بقیه اش با خدا. ولی فعلن همش نگران اینه که یه هدیه گرون قیمت برای عروسی خواهرش بخره. ما هم که پول کلن نداریم! از اردیبهشت هم قسط هامون رو ندادیم و ....
.
من حرفی نمی زنم. حتی اگر همه حقوق مون رو برای کادوی خواهرش بده حرفی نمی زنم. فقط یکباره. نمی ارزه که دعوا کنیم.:)
.
- - - Updated - - -
پدر و مادرم همه ی تلاششون رو کردند که این چند روز به من خوش بگذره.:o خدا رو شکر.
چطور میتونم به افسردگی و بی انگیزگی ام غلبه کنم؟
.
راهی که به ذهنم میرسه اینه که فعلن خودم رو سرگرم نگه دارم. شوهرم توی تعطیلات برای خودش یه دست لباس خرید و به من که فقط یه چیز واجب تر لازم داشتم و ارزون هم بود گفت پول نداریم.
ولی به هر حال برای عروسی خواهرش می تونم یه لباس بخرم. مامانش دستور داد. فقط یه لباس. و بقیه اش رو از لباس های زمان دختری ام استفاده کنم.شوهرم هم همین رو تکرار کرد. بی خیال.
.
نفرت ذره ذره به وجود میاد. آدم نباید احساس کنه که زندگیش تموم شده. اسیره و راه فراری نداره. من یه راهی پیدا می کنم. یه راهی که به زندگی امیدوارم کنه، خوشحالم کنه و بهم انرژی بده. من خودم رو دوست دارم. دوست دارم.
asemani (سه شنبه 21 خرداد 92),tamanaye man(سه شنبه 21 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), شیدا. (سه شنبه 21 خرداد 92)
تشکرشده 28 در 13 پست
سلام گل نازم
يادت باشه شوهرت خوب شده تو بهتر از قبل شو كه با اينكارت اونو تشويق كردي
سريع بپر تو حمام يه دوش بگير تو حمام براي خودت شعر بخون و الكي مسخره بازي دربيار و بخند هر وقت فكري اومد سراغت يه فحش خنده دار به فكرت بده برو جلو اينه آرايش كن قشنگترين لباستو بپوش از خودت تعريف كن حتي خودتتو ببوس براش يه شام رومانتيك درست كن ميزو باشمع تزيين كن و هزاران كار ساده اي كه روحيتو عوض ميكنه
ببخشد عزيزم من فقط پستاي خودتو خوندم اگه بي ربط بود i m sooooooooooo sorry
she (یکشنبه 19 خرداد 92)
تشکرشده 1,605 در 532 پست
بچه ها دیشب گند زدم به زندگیم... دیگه نمی تونم دیگه نمی تونم
- - - Updated - - -
شب اومد راجه به گذشته حرف زد. دوباره دعوامون شد. دعوای خیلی بدی بود. خیلی شدید. سر اینکه گفتم مامانت دو روز تحملمون نکرد. بیرونمون کرد. اونم قاطی کرد که یه مادر پسرشو بیرون نمی کنه. شروع کرد توهین به خانواده من. نزدیک بود دست روم بلند کنه.
.
ازشون متنفرم . ار همشون متنفرم
تشکرشده 1,881 در 749 پست
she عزیزم بیشتر توضیح بده !
راجع به گذشته حرف زدن یعنی چی ؟
چرا بحث کشید به اینجا !
راستی به نظرم بهتره یه تاپیک جدید باز کنی و لینک این تاپیکت رو هم بذاری. یه عنوان مناسب بذار تا راهنمایی های بهتری بگیری.
- - - Updated - - -
she عزیزم بیشتر توضیح بده !
راجع به گذشته حرف زدن یعنی چی ؟
چرا بحث کشید به اینجا !
راستی به نظرم بهتره یه تاپیک جدید باز کنی و لینک این تاپیکت رو هم بذاری. یه عنوان مناسب بذار تا راهنمایی های بهتری بگیری.
تشکرشده 1,605 در 532 پست
حتی یکبار هم به خاطر روزهای سختی که پشت سر گذاشتیم ازم تشکر نکرده. تازه میگه تقصیر تو بوده! گفتی ما میتونیم یکسال بریم خونه ی عمه ات اینا زندگی کنیم! آخه ما چهار ماه خونه ی مادربزرگم اینا زندگی کردیم تا تونستیم خونه بگیریم. می گه اونا راضی نبودن ما بیشتر بمونیم. راست میگه. مامان بزرگم اینا سختشون بود. فکر می کردن یکی دوهفته می مونیم. می گفتن چرا پدر شوهرت نمیاد تهران براتون خونه پیدا کنه؟ جلوی فامیل آبرومون میره شما اینطوری ویلون هستید. می گفتن شوهرت چه کاره است؟ شوهرم کار نداشت. تازه بعد سه سال داره کارش درست میشه.
.
شوهرم میگه تقصیر تو بود که ما زود اومدیم تهران. وگرنه من سعی می کردم اول کار پیدا کنم تو توی اون مدت باید خونه ی مامانت اینا می موندی.!!!! خیلی پررو ه. میگه چرا خونه اونا نموندی!!!!! چرا نرفتیم خونه ی عمه ات که بزرگ تر بود!!!
.
اگر زودتر نیومده بودیم کار پیدا نمی کردم. اونم تا مجبور نمی شد سر کار نمی رفت. یه جورایی مجبور شد که قسط بده و حقوق داشته باشه.
.
.
اون قدر هیچی رو نمی دونه. اون فقط به مادرش فکر میکنه و تعصب خانواده اش رو داره.
- - - Updated - - -
حالم خوب نیست. برای کارم باید بجنگم. برای زندگیم باید بجنگم. همش بدهکار باشم. همش بی پول باشم. همش حرف بشنوم. همش مقصر باشم.
- - - Updated - - -
نمی تونم به خدا دیگه نمی تونم
- - - Updated - - -
کاش حرف نزده بودم. نباید اسم مامانش رو می آوردم.
.
نتونستم. وقتی راجع به گذشته گفت. وقتی گفت خونه مادربزرگت به من سخت گذشت گفتم حالا خوبه اونا چهارماه از ما پذیرایی کردن. مامانت اینا که دو روز بیشتر تحمل نکردن ! گفتن برید.
اونم گفت کی کجا! تو حساسی. تو بد فکری. تو طرز فکرت غلطه. من نباید با تو ازدواج می کردم. مامانت بد حرف میزنه با من. داداشت بد حرف میزنه با من (هر چی گشت هیچ مثالی نتونست پیدا کنه.)
بعدش من قران آوردم روی قران زدم که خواهرات و مادرت اینجوری گفتن. قبول نکرد. گفت اونا منظوری نداشتن.
.
من فقط می خواست که دفعه دیگه منو به زور خونه اون ها نگه داره تا بهمون بی احترامی بشه. همین.
- - - Updated - - -
وقتی همه وجود من خستگی و نفرت و افسردگی باشه ، معلومه نمی تونم خودمو کنترل کنم. یه جایی می زنه بیرون.
:mad:
خدایا.....
تشکرشده 28 در 13 پست
سلام گل نازم
اول آروم باش سعي كن آرامشتو حفظ كني
همه ي آدمها مشكل دارند من بهت قول ميدم البته متاسفانه
ما دخترها وقتي مجرديم ميدونيم آقايون به مادرشون حساسند ولي نميدونم چرا باز پا رو دم شير ميزاريم از گذشته حرف زدن اشتباهست چون اون روزا رفتند
واينو بدون عزيزم مردا براشون خيلي سخته كه بي پول باشند و جيبشون خالي باشه ناخودآگاه روي رفتارشون اثر بد داره چه برسه بهشون حرفي هم بزني
ميدونم خسته اي نازنين ولي يادت باشه بعد هر سختي آسانيست
از ويژگيهاي مثبت زندگي و شوهرت بگو هرچي تلخيها رو بشماري پرورو تر ميشن ودلتو سياه ميكنند
3 تا ويژگي مثبت شوهرتو بگو نگو نداره كه باورم نميشه
- - - Updated - - -
ببخشيد باپست خودت هم زمان شد
khoshkhabar (سه شنبه 21 خرداد 92), she (سه شنبه 21 خرداد 92)
تشکرشده 1,605 در 532 پست
نمی دونم چطوری اوضاع رو آروم کنم. موضوع این نیست که ویژگی های مثبت نداره. موضوع اینه که من با این بدی ها نمی دونم چطوری کنار بیام. واینکه چطوری وقتی از خانواده و فامیل من توقع اضافی داره اسم خانواده اش رو که هیچ وقت هیچ کاری برای ما نکردن وسط نیارم
meinoush (سه شنبه 21 خرداد 92)
تشکرشده 28 در 13 پست
اوضاع وقتي اروم ميشه كه دلت آروم بشه
سعي كن تمام افكار منفي رو با مثبت جايگزين كني
فكراي مثبت بكن
جملاتي رو كه به كار ميبري جملات مثبت باشن
براي مردها مادرشون از همسرشون عزيزتره اينو همه ميدونند و واقعا وقتي نگاه ميكني ميبيني حق دارند يك نفر كه بدون هيچ چشم داشتي تمام وجودشو جوونيشو بعضا سلامتيشو فداشون كرده درست شبيه مادر ما
ماهم مامانمونو خيلي دوست داريم ولي سياست داريم جار نميزنيم ولي مردا بس ساده و بي سياستند ...
بايد اينو قبول كني اين حقيقته و تنها با سياستهاي ظريف زنونه ميشه مردو بطرف خودت بكشي طوري كه يادش بره خانواده داشته!!!
ولي كارتو مستقيم از خانوادش گله كردند آخر بي سياستي يه خانم بوده
الان هم از دل شوهرت دربيار ولي باسياست بعد دوباره زندگيتو خودت بدست بگير هرچي كشش بدي بدتر ميشه گلنازم
تشکرشده 7,555 در 2,378 پست
عزیزم الان که دعوا رو کردین تموم شده. یه کمی استراحت کن. دوش بگیر یه چیزی بخور یا بخواب هر کاری که ارومت می کنه.
فکر می کنم شوهرت اینطوریا که می گی خوبه بد نیست ولی از اوناییه که اخلاقاش خاصه. واسه همینم باید پرس و جو کنی یه روانشناس (نه مشاور) یه روانشناس خوب پیدا کنی که بتونه اخلاقای شوهرتو برات با ریشه ی احتمالی اخلاقاش توضیح بده و راهکارا و رفتارایی که تو باید در مقابلش بکنی رو بهت بگه. احتمالا توی یک یا دو جلسه بتونه اگه هم منصف باشه هم خبره. بعدش بقیه اشو خودت یاد می گیری کمکم. الان بیشتر از این خودتو ناراحت نکن.
she (سه شنبه 21 خرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)