به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سلام
    فرشته و سحر عزیزم ببخشید نتونستم زودتر بیام نوشته هاتونو بخونم و تشکر کنم

    سحر عزیزم راسش من واقعا نمی تونم قبول کنم که تا حالا حس یا خواسته ای رو در خودم سرکوب کرده باشم چون هیچوقت فکرشم نکرده بودم و فقط تو این مدت که اینجا تاپیک زدم حرفاهای فرشته اینو بهم میگه در حالیکه واقعا گیج شدم چون همچین حسی ندارم.
    منم چادر و بقیه موارد رو اختیاری و با اشتیاق پذیرفتم حتی تو خونه ما اولین کسی که نماز خون شده من بودم و خدا رو شکر به دنبال من بقیه هم نماز خون شدند.خواهر کوچیکم به تبعیت از من و البته با اختیار خودش چادری شد و موارد دیگه.

    اما همه آنچه که لذت محسوب میشه و بعضا جز در زمان خاصی گناه باشه رو من گذاشته ام که در کنار همسر آینده ام تجربه کنم و برای لذت ایشون انجام بدم.چون برای غیر همسر حرام هستند ...مثل آرایش کردن، پوشیدن بعضی لباسها، خرج کردن احساس و عاطفه و خلاصه جسم و روحمو گذاشته ام که برای اون باشه نه دیگران.

    از آرایش کردن بدم نمیاد چون ظاهر زن رو زیباتر میکنه و هر زنی و هر انسانی ذاتا طالب زیباییه اما اگر برای غیر همسر باشه بدم میاد و اینکارو نمیکنم چون حرامه.
    از پوشیدن لباسی که نامحرم رو تحریک کنه هرچقدر هم که زیبا باشه و دخترهای دیگه بپوشن پرهیز کردم چون مرتکب گناه میشدم حتی تو عروسی خواهر و برادرهام شاید ساده ترین نه دختر بلکه زنی که وجود داشته من بودم! در حالیکه مشکلی برای تهیه اش ندارم، میدونم اگه بپوشم زیباتر جلوه میکنم، در نظر بعضیها ارزشم میره بالاتر! و میدونستم چون خواهر عروس یا داماد هستم مورد توجه هم هستم اما اینکارا رو نکردم چون گناه بوده.

    حالا واقعا برام سواله آیا چنین کارهایی که جز برای همسر گناه محسوب میشه و من نکردم و دوست دارم برای همسرم انجام بدم ، یعنی کار درست یا سرکوب احساسات؟

    فرشته جان لحن صحبتت طوریه که من فکر میکنم تنده یعنی داری دعوام میکنی، چرا؟!

    من اصلا نمیخوام شما بهم بگید این شخص آدم بدیه، اتفاقا از خدام بود خوب مناسبم باشه تا برم دنبال زندگیم.
    سوالاتی که پرسیدم یکیش در مورد پذیرایی بود که چون چیزی نگفتید و من تجربه ای نداشتم به خاطر اینکه نکنه کارم درست نباشه پذیرایی نکردم!
    در مورد اومدنش با مادرش پرسیدم که سوال مهمیه، نیست!؟اینکه یه مرد با تجربه قبلی ازدواج و 39 سال (خودش گفت 39) سن با مادر پیرش بیاد دختری رو ببینه، جای سوال نیست؟!به نظرم اگر به این مورد دقت و سوال نمی کردم خودش جای سوال بود.
    مگر نه اینکه باید به نشانه ها توجه کرد؟اینم یه نشانه بود

    صحبت کردیم حدود 1 ساعت.
    گفت بفرمایید، گفتم بیشتر مایلم شما صحبت کنید.خودشو معرفی کرد از سن و محل کار(حقوق رو نگفت منم نپرسیدم)یه بیوگرافی مختصر.منم همینطور.
    بعدش گفتم دوست دارم از خودتون در مورد ازدواج قبلیتون بشنوم هر مطلبی که لازمه و باید بدونم.
    گفت زیاد دوست ندارم در موردش صحبت کنم اما چون شما میگید باشه.
    مدام میگفت دوست دارم با همسرم دوست باشم نه زن و شوهر صرفا اما زنم اینطور نبوده.
    سال 83 ازدواج کرده، فاصله عقد و عروسیشون به گفته خودش چون برمیخورده به محرم و صفر حدود 10 روز بوده!
    بعدا متوجه شدن که فامیل دور هم هستند اولش نمی دونستن.
    خانمش روستایی بوده و ساکن روستا،بی سواد( اما اونا اولش گفتن سیکل داره و بعد گفتن ابتدایی و بعد هیچ!)8 سال ازش کوچیکتر بوده.از خصوصیات ظاهریش هیچی نگفت منم نپرسیدم.سواد و این رو هم خودش گفت.

    گفت پنهان کار بوده و مثلا سکه هایی که کادو گرفته رو گفته تو بازار گم کردم در حالیکه بعدا از دیگران شنیده ام که خودش فروخته!
    انگار خودش عقل نداشت حرف مردم زیاد روش تاثی داشت و ...

    می گفت برعکس من کار میکرده همیشه، مثلا گفتم موهاتو کوتاه نکن عمدا از لج من رفته کوتاه کرده و از این مسائل که باز نمیکرد.
    خلاصه منو بازداشت کرده و مهریه و دادگاه و ...

    گفتم نمیشد بهش فرصت بدید شاید اصلاح میشد ؟
    گفت از همون هفته اول زندگی مشکل داشتیم و درواقع این 3 4 ماه همش فرصت بوده البته با این رفت و آمد دادگاه و کلانتری و ...
    بزرگان فامیل واسطه شدند که بزارم برگرده منم هر بار بخشیدمش اما وقتی اومده باز شروع کرده و منم دیگه خسته شدم و طلاقش دادم.
    اوایل ماهی یک نیم سکه قرار بوده مهریه بدم اما حالا 8 ماهه که خودش شکایت کرده و گفته نیم سکه نمیخوام یک چهارم حقوقشو میخوام که این به سود من هست اما هنوز قطعی نشده و این 8 ماه مهریه ندادم.(نگفت کلا چقدر بوده منم نپرسیدم)

    گفتم راضی شد به طلاق؟
    گفت نه حتی جلو قاضی هم گفته که طاق نمیخوام.اما من به قاضی گفتم که دیگه نمیخوامش

    گفتم بعدها تمایل نداشت برگرده؟
    گفت چرا زیاد میخواسته اما من قبول نکردم

    گفتم حالا چی؟
    گفت خیلی وقته با شاگرد اتوبوس پدرش ازدواج کرده و دختری هم داره

    گفتم بعد از گذشت این سالها فکر میکنید کارتون درست بود یا اشتباه کردید جدا شدید؟
    گفت کارم درست بوده و اگر برگردم به اون سالها اصلا انتخابش نمیکردم و اگر میکردم بازم طلاقش می دادم.


    فعلا

  2. 2 کاربر از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده اند .

    فرانک1389 (دوشنبه 02 بهمن 91)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اسفند 91 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1391-9-12
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    340

    تشکرشده 358 در 180 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    فرانك من باتو در مورد كارهايي كه انجام ندادي كاملا هم عقيده اممن هم خيلي وقته همين رويه رو در پيش گرفتم ما احساسمون و سركوب نكرديم به احساسمون جهت داديم براي احساسمون باتوجه به مطالعه و شناخت راهكار درست و داديم اين همونيه كه فرشته مهربون بهش اشاره كرد(البته اگه درست برداشت كرده باشم) منظور ايشون همين كنترل و هدايت درست بوده اينكه تو احساسي رو بي دليل سركوب نكرده باشي كه بعدا ازدواج كردي براي همسرت آرايش كني ولي اون تعريف نكنه بخوره تو ذوقت و انتظار داشته باشي تاحالا كه اين كارونكردي تا براي همسرت بكني الآن بايد از احساسات سيراب بشي.اگه به اين باور رسيدي كه جلب توجه نكردن براي نامحرم چه دليلي داره بهتر باهاش كنار مياي همه ما به جلب توجه احتياج داريم ولي وقتي باعقيده و باور قلبي كنترلش ميكنيم هيچ وقت احساس سركوب شدن نداريم.

  4. 2 کاربر از پست مفید saharjavid تشکرکرده اند .

    saharjavid (دوشنبه 02 بهمن 91)

  5. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سحر جان صحبتهای فرشته کاملا درسته اما منظور من از حرفاهایی که زدم و فرشته در جوابم اینارو گفت منظور دیگه ای داشتم نه اینکه تو گفتی.
    منظور من این بود که اگر همسر آینده ام از این جهات تو فاز دیگه ای باشه و اهلش نباشه و احتمالا شاید مخالف هم باشه و...اونوقت نه به خاطر آرایش کردن (و حتی گفتم قرو فرم رو گذاشتم واسه همسرم)بلکه به این دلیل که کلا متفاوت باشیم نگران بودم مثلا اینکه یکی درونگرا باشیم اون یکی برونگرا.
    یا تعصبی باشه یا بدبین و ...
    و من فقط به عنوان یه نگرانی به این مسائل فکر کردم وگرنه من اگر همسر خوبی داشته باشم و همه چی برگرده به اینکه ایشون آرایش کردن رو نپسنده حتی آرایش زن فقط برای شوهرش من مشکلی ندارم چون به این وضع عادت دارم و تازه بلد هم نیستم

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده است .

    فرانک1389 (دوشنبه 02 بهمن 91)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سلام فرانک جان
    به نظر من اینکارا یعنی سرکوب احساس!!
    همه ی آدما یه میل طبیعی دارن که زیبا باشن و به خودشون برسن و مورد توجه باشن .تا این حد خوبه که مورد سوءاستفاده ی مرد نامحرم قرار نگیره و این زیبایی هارو پیش یه مرد نامحرم به نمایش نذاری نه اینکه خودت رو کلا از همه چی محروم کنی!!
    کجای دین گفته یه زن تا قبل از ازدواج نباید لباس های خوب بپوشه و آرایشگاه بره و به خودش برسه؟!!
    اینجوری رضایتمندیت از زندگیت کم میشه!چه ایرادی داره که به خودت برسی تو خونه یا مجالس زنونه لباس های خوب و شیک بپوشی و آرایش کنی .اینکارها اگه درست و به جا انجام بشه این احساس بدت از بین میره.
    خودت به این کار تمایل داری و طبیعی هم هست ولی انگار داری خودتو سرکوب میکنی!
    با این تفسیر یعنی یه دختر تا وقتی ازدواج نکنه حق یه زندگی شاد و ابراز احساس و... رو نداره.
    مگه عروسی های برادر و خواهرات آقایون و خانم ها یه جا بودن که میگی لباس خوب نمیپوشیدی؟!اگه فقط خانم ها بودن چرا به خودت نرسیدی؟!
    خرج کردن احساس و عاطفه در مقابل نامحرم نباید انجام بشه ولی چه ایرادی که از خواهرت و برادرت و.. تعریف کنی و وقتی دوستشون داری بهشون بگی و شادی و محبتت رو نشون بدی؟!!
    بعضی کارها خواه ناخواه روحیه آدم رو بهتر میکنه عزیز دلم
    تو باید به خودت برسی و از زندگی فعلیت راضی باشی عزیزم تا بتونی موقع انتخاب همسر هم راحت تر تصمیم بگیری و قدم برداری
    اینجوری که پیش بری حتی بعد از ازدواج هم مشکل پیدا میکنی چون همش داری رفع نیاز های طبیعیت و احساس رضایتمندی از خودت و زندگیت رو وابسته به حضور و رفتار و عملکرد یکی دیگه میکنی

  8. 3 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    taraneh89 (دوشنبه 02 بهمن 91)

  9. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اسفند 91 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1391-9-12
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    340

    تشکرشده 358 در 180 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    فرانك جان حرف هاي ترانه هم كاملا درسته اگه خودت به اين باور رسيدي و ساده پوشي راضيت ميكنه خوبه ولي اگه داري حست و سركوب ميكني خوب نيست بهت صدمه ميزنه. سعي كن خودت باشي و ببيني چي آرومت ميكنه شادت مينكه باتمام احساس هايي كه داري نه سركوبشون كن نه منتظر باش يكي مثل همسر حس و برات به وجود بياره و باعث شاديت بشه.در مورد ترس هايي كه داري طبيعيه همه دخترا اين حس ها رودارن چون ما ياد گرفتيم همه چيزمون و براي زندگي و همسرمون بذاريم ولي اين نبايد باعث بشه شادي و آرامشمون به بودن يه انسان خلاصه بشه.
    بايد از خودت راضي باشي حتي اگه همه دنيا ازت ناراضي باشن عقايدت و قبول كني و راهت و انتخاب كني حتي اگه همه آدماي اطرافت باهات مبارزه كنن مثل پيامبرمون بالاخره موفق شد ولي سختي هايي هم داشت.

  10. کاربر روبرو از پست مفید saharjavid تشکرکرده است .

    saharjavid (دوشنبه 02 بهمن 91)

  11. #26
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    عزیزم

    یکی از اشکالات دنیای مجازی و مسیج همینه که منظورها و نوع برخورد را نمی رسونه و خیلی وقتها سوء تفاهم را باعث می شود .

    مفهوم سرکوب را گویا متوجه نشدی .

    مثلاً در همین پستهای اخیرت گفتی این کارها را نکردم و گذاشتم برای همسرم تا او لذت ببرد . این بازهم تعارض و سرکوب دارد .


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرانک1389


    اما همه آنچه که لذت محسوب میشه و بعضا جز در زمان خاصی گناه باشه رو من گذاشته ام که در کنار همسر آینده ام تجربه کنم و برای لذت ایشون انجام بدم.چون برای غیر همسر حرام هستند
    کجای دین ما گفته شما این آرایش و به خود رسیدنها را برای خودت و بدور از نامحرم انجام دهی حرام هست ؟

    اگر خودت را از آنچه دوست داری و در موقعیت مناسب ( بدور از چشم نامحرم ) هم حرام نیست ( مثل آرایش و لباسهای دوست داشتنی پوشیدن ) محروم می کنی فقط بخاطر آینده و کسی دیگر ، سرکوبی آشکار است . یا باید دلیلی قانع کننده و منطقی برای نپرداختن به این امورا بدور از چشم نامحرم که امکانش هست داشته باشی یا بپذیری هیچ اشکالی ندارد بدور از چشم نامحرم ودر همین مجردی چنین باشد . اگر دلیل منطقی نداشته باشی و علیرغم میلت انجام ندهی فقط بخاطر دیگری درآنیده پس سرکوب کرده ای .



    اگر برای لذت همسر گذشاته ای دیگر نباید نگران باشی که اگر او اهلش نبود چه کنی . وقتی برای او می خواهی و او دوست نداشته باشد تو هم انجام نمی دهی ...... اما این نگرانی یعنی اینها تمایلات خودت برای خودت هست که فکر می کنی جایش فقط در خانه همسر هست . یعنی دوست داری آرایش کنی ، به خودت برسی و قرو فر داشته باشی و همه را گذاشته ای برای همسر آینده و در واقع انتظار می کشی و اگر ازدواجی پیش نیاید یا همسرت اهل این برنامه ها نباشد تو حسرت میخوری و رنج می بری . دقت کن بارها در مقابل شرایطتت به من می گفتی این حق منه این همه سال برای خدا چنین کرده ام و .... مثلاً پسر داییت چه وضعیتی پیدا کردی ؟؟؟ و چقدر به خدا گله داشتی !!! یادت هست .

    حتی عبادت و بندگی به امید بهشت و ترس از جهنم هم گاه مسئله سازی می کند که جای بحث ما نیست و منظورم اینه که روی تقید مبتنی بر پذیرش اصول اگر پیش برویم این حسرتها پیش نمیاد . و در همه وقت لذت می بریم . حتی از همون ساده زیتس هم لذت می بریم و انتظار نمی کشیم که یه روزی بالاخره چنان خواهم بود . یعنی احساسات و غرائز را در انتظار نگه نمی داریم بلکه آنها قانع هستند و می دانند جاشون نیست و انتظاری هم نمی کشند و آرامند و حسرت هم ندارند و از همین موقعیت که نابجا وارد نمی شوند بسیار لذت می برند .

    حرف من با توی عزیز اینه که انتظار می کشی و چشمت به روزیه که ازدواج کنی و همسری بیاید و بگی آخی چه خوب و با لذت و ولع بپردازی به کارای تا امروز نکرده .
    اما اگر درست بخوای عمل کنی یا اکنون برای خودت و در خلوت خودت و به قول ترانه جایی که نامحرم نیست راحت همین کارها را می کنی . یا بنا به باور و پذیرش منطقی و بدون سرکوب انجام نمی دهی و حتی از این انجام ندادن هم لذت می بری و در انتظار نمی گذاری .

    من اهل آرایش نیستم طبیعی بودن رابیشتر دوست دارم ، وانگهی لوازم ارایشی و .... هم می دانم که چون یا موارد شیمایی دارند یا در هر حال آلودگیهایی ممکنه داشته باشند را زیاد مایل نیستم به کار ببرم که آسیب به پوست و ... بزند بنا به این وضعیت دارم زندگی می کنم و لذت می برم . دوست دارم هم دارم که همسر دلخواهم (اگر یافت شد ) از زندگی با من لذت ببرد و از جلب رضایت او لذت می برم و نگران هم نیستم که اگر روزی ازدواج کردم و همسرم خواهان آرایشی که اهلش نیستم بود چه کنم . بلکه وقت انتخاب از ایشون جویا می شوم و می فهمم روحیه اش چطوره روحیه خودم را هم شرح می دهم و اگر دیدم افراط خواه هست همین نشانه ای هست برای من اگر دیدم بطور معمول دوست دارد من هم به حد لازم به او و علائقش توجه خواهم کرد و از این توجه لذت می برم . اصلاض هم نگران نیستم که روزی ازدواج نکنم و چنین نشود و آنچه دوست دارم فقط برای همسرم داشته باشم تحقق نیابد . چون همین حالا هم از مجردی و زندگی آنطور که دوست دارن و در آن خودم هستم ، دارم لذت می برم و .....

    منظورم اینه اگر تونسته باشم با این مثال روشن کرده باشم .

    عزیزم

    نگرانی های شما پیش از اینکه اصلاً خواستگار را دیده باشی و وارد فاز شناخت شده باشی که خوره ذهنت شده و ترس به همراه دارد یعنی شدت تمایلاتی که ولع تحققش را داری و می ترسی که نشود . خوب همسرت زیاد اهل این چیزا نباشد آیا دنیا به آخر می رسد ؟ یا برای خودت نمی توانی داشته باشی ؟ چرا فقط برای او ؟ .... اگر اینطوری فکر کنی دیگه اون خودخوری وترسها را نخواهی داشت که نشونه سرکوب این احساس و غرائز هست ( در انتظار نگه داشتن آرزومندانه ، سرکوب هست )


    .

  12. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 02 بهمن 91)

  13. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    نقل قول نوشته اصلی توسط taraneh89
    سلام فرانک جان
    به نظر من اینکارا یعنی سرکوب احساس!!
    به نظر من نه چون راضی هستم و احساس نمیکنم کاری که نکردم برام عقده شده!

    کجای دین گفته یه زن تا قبل از ازدواج نباید لباس های خوب بپوشه و آرایشگاه بره و به خودش برسه؟!!
    هیچ جا ندیدم از لباس " خوب " نهی شده باشه اما عزیزم لباس خوب با لباس محرک فرق داره.من لباس خوب و شیک می پوشم اما محرک(مثلا تاپ و شلوارک و دامن کوتاه طوری که ساق پام مشخص باشه یا لباس تنگ و چسبان و بی روسری جلو نامحرم و...) رو سعی میکنم نپوشم.آرایشگاه هم میرم موها و ابروهامو مرتب میکنم یعنی پیرایش اشکال نداره اما آرایش نمیکنم چون اشکال داره به دلیل همون محرک بودنش برای نامحرم.اما تو خونه موهامو چون خیلی بلنده مرتب میکنم و هر وقت دلم بخواد مثلا ریمل میزنم اما مثلا رژلب رو اصلا دوست ندارم هر جا که باشه. والا همکارام و دوستام که همیشه میگن وقتی می بینیمت دلمون باز میشه و روحیه میگیریم از نوع و رنگ پوششت.چی بگم؟

    ولی انگار داری خودتو سرکوب میکنی!
    بازم میگم نه!
    با این تفسیر یعنی یه دختر تا وقتی ازدواج نکنه حق یه زندگی شاد و ابراز احساس و... رو نداره.
    نه زندگی شاد مگه با این چیزهاست؟! شما چرا فکر میکنید با حجاب داشتن و آرایش نکردن و ...نشاط از زندگی میره؟

    مگه عروسی های برادر و خواهرات آقایون و خانم ها یه جا بودن که میگی لباس خوب نمیپوشیدی؟!اگه فقط خانم ها بودن چرا به خودت نرسیدی؟!
    بله، اگر هم جدا بودن یه عده همیشه هستند که قاطی میشن...اما راستش وقتی هم که فقط خانمها باشن بعضی لباس ها رو اصلا خوشم نمیاد و روم نمیشه بپوشم دروغ چرا بگم

    خرج کردن احساس و عاطفه در مقابل نامحرم نباید انجام بشه ولی چه ایرادی که از خواهرت و برادرت و.. تعریف کنی و وقتی دوستشون داری بهشون بگی و شادی و محبتت رو نشون بدی؟!!
    این کارو میکنم عزیزم .من شادترین عضو خانواده ام هستم باور کنید.با وجود تمام گرفتاریهایی که بنا به موقعیتم دارم اما باز هم از همه شادترم تا جایی که گاهی خودشون بهم میگن تو چطور میتونی انقدر شاد و پر انرژی باشی؟مگه این گرفتاریها رو نمی بینی؟
    همه میگن به خاطر همینه که خیلی جوانتر از سنم موندم

    تاپیکم داره منحرف میشه ها!
    میگم جواب سوالهای پیش اومده دوستان رو بدم وگرنه حواسم هست
    [color=#FF0000]

    فرشته جان جواب سوال ابتدای پستت رو قبلا در جواب ترانه دادم.
    و جواب خیلی از حرفای دیگه تونو

    منظورم از اون صحبتم رو که نقل قول کردی هم اینه که مثلا من تا ازدواج نکنم روم نمیشه با تاپ بندی و شلوارک تو خونه باشم حتی جلو برادرم و برادرزاده ام که 8 سالشه.اما اگر اونها نبانشد بله.و تنها زمانی میتونم جلوی یک مرد با خیال راحت چنین لباسهایی بپوشم که اون مرد شوهرم باشه نه کس دیگه.حالا اگر آقای شوهر خوشش اومد که چه بهتر اگر فرقی به حالش نکرد که واسه راحتی خودم می پوشم و اگر مخالف بود که نمیام جنگ و دعوا راه بندازم به خاطر تاپ و شلوارک یا برم طلاق بگیرم و بگم تفاهم نداریمخب نمی پوشم.

    منظورم از گفتن این حرفا در مورد خواستگارم رو هم قبلا گفتم .خودم که 35 سالمه ایشونم چند سال ازم بزرگتر(39) قبلا هم یه ازدواج ناموفق داشته، نکنه کلا سرخورده و شکسته شده باشه(دقیقا اینا رو گفتم) و اهل چنین برنامه هایی(لحظات مخصوص همسران) نباشه به این معنی که من شاد و شنگول باشم و اون مدام کز کنه و احساس شکست زندگی قبلی همراهش باشه.اینجوری هم خودش اذیت میشه هم منو آزار میده.

    و این شاید همون سرد مزاج و گرم مزاجی باشه که تو ازدواج مسئله ساز میشه و مهمه

  14. 2 کاربر از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده اند .

    فرانک1389 (دوشنبه 02 بهمن 91)

  15. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    خب ادامه صحبتهایی که با خواستگارم داشتم:

    گفتم از حجاب و روابط همسرتون با اطرافیان راضی بودید؟
    گفت بله مشکلی نداشتیم.چون خودم با همه راحتم! از اون هم انتظار سختی نداشتم و تاکید نکردم که چادر بپوش یا آرایش نکن یا ...
    کاملا آزاد بوده
    گفتم راستش برای من خیلی سوال بوده چرا به این سرعت زندگی تون رو به طلاق کشوندید وفکر کردم شاید خدای نکرده از این جهات که گفتم خانمتون مشکلی داشته.
    گفت نه
    گفتم فرض کنید توی کی مهمانی که چند خانواده دیگه هم هستند.شما شوخی و گفتگوی یک فرد مجرد رو با یک فرد متاهل رو با هم چطور می بینید؟
    گفت خوشم نمیاد

    گفتم نظرتو در مورد دست دادن خانمها و آقایان با همدیگه چیه؟
    گفت چیز مهمی نیست!! من خودم با دختر عموها و ...خیلی راحتم و دست میدم و شوخی میکنم و ...!!!

    ایشون پرسید شما از همسر اینده ات چه انتظار و توقعاتی داری؟
    گفتم مهمترین ملاکم همسانی در اعتقادات هست.انجام واجبات/حلال و حرام/داشتن صداقت تو زندگی/اعتماد متقابل/رعایت حریمها و موارد دیگه

    گفت راستش من نماز نمی خونم، روزه هم نمی گیرم.البته قبلنا میخوندم اما از وقتی زندگیم اینطوری شده رهاش کردم!
    من باور نمیکنم
    گفتم خب نمیخواید دوباره شروع کنید؟
    گفت راستش چرا دروغ بگم، اصلا معلوم نیست( سرش رو انداخت پایین و یه لبخند کوچولو زد) الان بگم میخونم بعد بریم تو زندگی بگم نه اونوقت شما نمیگی چرا دروغ گفتی؟
    گفتم به خاطر من نه باید به خاطر خود خدا بخونید

    گفت اصلا هم به این دعا و جادو!!! و این چیزها اعتقادی ندارم و درسته که ائمه(ع) اومدن برای هدایت ما اما من هرچی میخوام از خود خدا میخوام
    گفتم جادو؟؟؟
    گفت آره اخه بعضیها میکنند

    گفت گفتن! حی علی خیر العمل!! سعی میکنم خوب باشم اما نماز نمی خونم
    گفتم ولی قبلش گفتن حی علی الصلوة! (بازم خندید و سرش رو انداخت پایین)

    خلاصه... چند بار هی گفت امیدوارم نظرت مثبت باشه...چند بار هم گفت با حرف نیست باید تو زندگی معلو بشه هر کسی چطور آدمیه!(یعنی تو حالا بگو بله بعدا می فهمی)

    گفت مادرم همش میگه تو زن بگیری من خیالم راحت میشه!
    دو تا دیگه برادر دارم کوچکتر و مجرد یکیشون هم سن شماست اما میترسن زن بگیرن مثل من بشن!

    هم خودش هم مادرش خیلی راضی بودن تابلو بود خودش که دیگه خیلی خابلو بود.
    مادرشم یه شکلات بهم داد که فکر کنم از تو روضه همون روز به نیت برداشته بود اما من نخوردمش ترسیدم به قول خودش جادم کنن دادمش برادرزاده ام.

    به دوستم گفتم که خیلی از هم دوریم اما اون و مادرش خیلی راضیه!

    حالا فرشتـــه چیکار کنم؟

  16. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    فرانک عزیزم من از کل پست هاتون برداشتم این بود که شما کلا حتی وقتی دوست داری هم خلاف میلت رفتار میکنی که مثله اینکه اینطور نیست
    خب یه چیزایی باید رعایت بشه و مسلمه که پوشیدن تاپ و شلوارک و لباس های خیلی باز پیش برادرات اصلا صحیح نیست و اینکارت خیلی خوبه.درسته محرمن ولی منم قبول دارم که باید حدود رعایت بشه و تو این مورد باهات موافقم
    منظور من هم این نبود که با نداشتن حجاب و آرایش نکردن آدم شاد نیست منظورم اینه که گاهی وقتی آدم دلش میخواد خوشگل باشه بد نیست تو خلوت خودش آرایش کنه و به خودش برسه و.... ولی همین حدودی که گفتی مثله برادر و برادر زاده و...باید رعایت شه
    نمیدونم از کجای پستم احساس کردی انحراف تایپیکه!چون منظورم اینه که باید رضایتمندی از زندگی وجود داشته باشه و وابسته به نظر کس دیگه ای نباشه تا بتونی بهتر و درست تر انتخاب همسر کنی و اگه خدا خواست و ازدواج کردی زندگی خوبی داشته باشی که شما تو پست آخرت گفتی نظر فرد خیلی هم برات مهم نیست و این خیلی خوبه
    به هر حال عزیز دلم احساس کردم از خوندن نوشته هام یه کم دلخور شدی هدفم از گذاشتن این پست این بود که بگم قصدم فقط کمک بهته خواهر عزیزم
    موفق باشی

  17. 3 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    taraneh89 (دوشنبه 02 بهمن 91)

  18. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 اسفند 91 [ 14:11]
    تاریخ عضویت
    1391-9-12
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    759
    سطح
    14
    Points: 759, Level: 14
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    340

    تشکرشده 358 در 180 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    فرانك جان اين طوري كه معلومه اين آقا زياد مقيد به انجام واجبات دين كه براي تو مهمه نيست و اين ميتونه مشكل ساز بشه مثل اينكه تو دوست داشته باشي بري مكه ولي اين آقا باداشتن امكانات ترجيح بده بره اروپا يابه مهموني دعوت بشين كه اين آقا بخواد بره ولي تو نخواي بري و جوش و نپسندي اون ازت همراهي بخواد. يا همين راحت بودن با دختر عموها و دست دادن ميتونه باعث عذاب تو بشه از لحاظ اعتقادي و ديني همخوني ندارين ولي از حرفاش معلومه كه اون دغدغه فكريت وجود نداره و اهل محبت كردن و برطرف كردن نيازهات هست.فكر ميكني چقدر بتوني بااختلاف اعتقادي باهاش كنار بياي اگه به قول خودش نماز نخوند ميتوني كنار بياي؟البته به نظر من نماز يه چيز شخصيه و تو فقط ميتوني نقش يه الگو رو داشته باشي و اين شخص بتونه باعقايد مذهبي تو كنار بياد و انتظار نداشته باشه كه كارهايي بكني كه با عقايدت همخوني نداره.
    از دوستت نپرسيدي چرا تورو پسنديدن؟چه دليلي دارن كه تورو انتخاب كردن ؟

  19. 3 کاربر از پست مفید saharjavid تشکرکرده اند .

    saharjavid (سه شنبه 03 بهمن 91)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.