سلام دوستان عزیز
حلول ماه عزیز ربیع الاول رو به همه شما تبریک میگم امیدوارم تو این ماه عزیز مشکلات همه مشکل دارها به بهترین شکل ممکن حل بشه(آمین)
قبل از بیان سوال خودم بگم که موضوع ازدواج خواهرم فعلا مسکوت مونده اما به احتمال زیاد پسرداییم جواب مثبت میگیره.
حالا سوال خودم
یکی از دوستانم آقایی رو برای ازدواج بهم معرفی کرده که هنوز ندیدمش و چیز زیادی در موردش نمی دونم جز کلیات.
ایشون:
دیپلم داره
حدود 38 سالشه
پیمانکاره
قبلا ازدواج کرده
8 تا بچه هستن
من:
لیسانسم
35 سالمه
کارمند هستم
مجردم
ما م 8 تا بچه هستیم
دوستم حدود 6 ساله که منو می شناسه و میدونه اخلاقم چطوره و قبلا هم کسی رو بهم معرفی کرده اما قسمت نشده.خیلی دوست داره من عروس بشم و اینو بارها بهم گفته.برای همین زیاد تو فکرمه!
حاا آقایی رو با مشخصاتی که گفتم بهم معرفی کرده.خودش ابتدا گفت که ممکنه شرایطش مورد پسندم نباشه اما بهتره در موردش فکر کنم و صحبت کنم بعد تصمیم بگیرم.منم از اونجایی که تا حالا بازهم به زحمت افتاده و دوستمه خجالت کشیدم فورا جواب رد بدم راستش روم نشد گفتم به خاطر تو باشه باهاش صحبت میکنم.
آخه دست خودم نیست.خودم میدونم اشتباه میکنم اما به خدا دست خودم نیست بام خیلی خیلی سخت بوده و هست که با کسی ازدواج کنم که قبلا ازدواج کرده.نه اینکه اون طرف گناه کرده باشه، خودم نتونستم کنار بیام چون قبلا هم داشتم موردهایی که حتی تو دوران عقد جدا شدن با شرایط بهر از ایشون اما بلافاصله و بدون فکر جواب رد دادم.
به گفته دوستم ایشون فقط 2 ماه با همسر سابقش زندگی کرده و تقاضای طلاق هم از طرف ایشون بوده و به دلیل بی حیایی و بی حجابی.من که هنوز مطمئن نیستم الله اعلم.
میگفت خیلی هم اصرار داره که با صداقت جلو بره و گفته با هرکی بخوام صحبت کنم تمام ماجرا رو صادقانه باید براش توضیح بدم چون حق داره بدونه و درست تصمیم بگیره.
اما من می ترسم، به خدا میترسم
برادر خود من همچین تجربه ای داره میدونم هر کی طلاق بگیره لزوما مقصر نیست اما چون کسی رو ندارم که برام ته و تو اینها رو در بیاره میترسم گول بخورم و اشتباه کنم.
موضوع رو به همون دوست عزیزم که همیشه راهنماییم میکنه و خدا ازش راضی باشه گفتم.خیلی از دستم عصبانی و ناراحت شد.
بهم گفت " تو دیگران رو به اشتباه میندازی.وقتی از خدا و دین حرف میزنی آدم فکر میکنه وارسته و عارفی اما اینجور موقعه ها میفهمی که نه چیزی که میگی و نشون میدی نیستی.گفت با خدا خالص نیستی و ..."
به این دلیل که من گفتم: منو واقعا 10 سال جوانتر از سنم هستم هم از لحاظ ظاهر و چهره هم اخلاق هم دلم جوون مونده خدا رو شکر.گفتم اگر اون اینجوری نباشه و پیر و شکسته شده باشه و به دلیل ازدواج قبلیش مثلا شاد و سرزنده نباشه من چکار کنم؟
چون من تا حالا جوانی نکردم و میخوام از این به بعد در کنار همسرم تازه جوانی کنم اگر اون اهلش نبود چی؟
اگر این آقا اخلاق مشکلی نداشته باشه ن از خدامه که سر و سامان بگیرم و برم دنبال زندگیم...اما میترسم.میدونم هرچی سن بره بالاتر وسواس هم بیشتر میشه، چکار کنم؟
ایا من واقعا مشکل دارم یا این اخساسم طبیعیه؟
خواهش میکنم راهنماییم کنید و دعا کنید هرچی که باید بدونم و حقمه و هرچی که ممکنه ازم پنهان کنن برام عیان بشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)