به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سلام دوستان عزیز
    حلول ماه عزیز ربیع الاول رو به همه شما تبریک میگم امیدوارم تو این ماه عزیز مشکلات همه مشکل دارها به بهترین شکل ممکن حل بشه(آمین)

    قبل از بیان سوال خودم بگم که موضوع ازدواج خواهرم فعلا مسکوت مونده اما به احتمال زیاد پسرداییم جواب مثبت میگیره.

    حالا سوال خودم

    یکی از دوستانم آقایی رو برای ازدواج بهم معرفی کرده که هنوز ندیدمش و چیز زیادی در موردش نمی دونم جز کلیات.

    ایشون:
    دیپلم داره
    حدود 38 سالشه
    پیمانکاره
    قبلا ازدواج کرده
    8 تا بچه هستن

    من:
    لیسانسم
    35 سالمه
    کارمند هستم
    مجردم
    ما م 8 تا بچه هستیم

    دوستم حدود 6 ساله که منو می شناسه و میدونه اخلاقم چطوره و قبلا هم کسی رو بهم معرفی کرده اما قسمت نشده.خیلی دوست داره من عروس بشم و اینو بارها بهم گفته.برای همین زیاد تو فکرمه!
    حاا آقایی رو با مشخصاتی که گفتم بهم معرفی کرده.خودش ابتدا گفت که ممکنه شرایطش مورد پسندم نباشه اما بهتره در موردش فکر کنم و صحبت کنم بعد تصمیم بگیرم.منم از اونجایی که تا حالا بازهم به زحمت افتاده و دوستمه خجالت کشیدم فورا جواب رد بدم راستش روم نشد گفتم به خاطر تو باشه باهاش صحبت میکنم.
    آخه دست خودم نیست.خودم میدونم اشتباه میکنم اما به خدا دست خودم نیست بام خیلی خیلی سخت بوده و هست که با کسی ازدواج کنم که قبلا ازدواج کرده.نه اینکه اون طرف گناه کرده باشه، خودم نتونستم کنار بیام چون قبلا هم داشتم موردهایی که حتی تو دوران عقد جدا شدن با شرایط بهر از ایشون اما بلافاصله و بدون فکر جواب رد دادم.

    به گفته دوستم ایشون فقط 2 ماه با همسر سابقش زندگی کرده و تقاضای طلاق هم از طرف ایشون بوده و به دلیل بی حیایی و بی حجابی.من که هنوز مطمئن نیستم الله اعلم.

    میگفت خیلی هم اصرار داره که با صداقت جلو بره و گفته با هرکی بخوام صحبت کنم تمام ماجرا رو صادقانه باید براش توضیح بدم چون حق داره بدونه و درست تصمیم بگیره.

    اما من می ترسم، به خدا میترسم
    برادر خود من همچین تجربه ای داره میدونم هر کی طلاق بگیره لزوما مقصر نیست اما چون کسی رو ندارم که برام ته و تو اینها رو در بیاره میترسم گول بخورم و اشتباه کنم.
    موضوع رو به همون دوست عزیزم که همیشه راهنماییم میکنه و خدا ازش راضی باشه گفتم.خیلی از دستم عصبانی و ناراحت شد.
    بهم گفت " تو دیگران رو به اشتباه میندازی.وقتی از خدا و دین حرف میزنی آدم فکر میکنه وارسته و عارفی اما اینجور موقعه ها میفهمی که نه چیزی که میگی و نشون میدی نیستی.گفت با خدا خالص نیستی و ..."
    به این دلیل که من گفتم: منو واقعا 10 سال جوانتر از سنم هستم هم از لحاظ ظاهر و چهره هم اخلاق هم دلم جوون مونده خدا رو شکر.گفتم اگر اون اینجوری نباشه و پیر و شکسته شده باشه و به دلیل ازدواج قبلیش مثلا شاد و سرزنده نباشه من چکار کنم؟
    چون من تا حالا جوانی نکردم و میخوام از این به بعد در کنار همسرم تازه جوانی کنم اگر اون اهلش نبود چی؟

    اگر این آقا اخلاق مشکلی نداشته باشه ن از خدامه که سر و سامان بگیرم و برم دنبال زندگیم...اما میترسم.میدونم هرچی سن بره بالاتر وسواس هم بیشتر میشه، چکار کنم؟

    ایا من واقعا مشکل دارم یا این اخساسم طبیعیه؟

    خواهش میکنم راهنماییم کنید و دعا کنید هرچی که باید بدونم و حقمه و هرچی که ممکنه ازم پنهان کنن برام عیان بشه

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 19:39]
    تاریخ عضویت
    1391-10-23
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    138
    سطح
    2
    Points: 138, Level: 2
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 26 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    من هم مثله تو از این که با مردی که قبلا ازدواج کرده ازدواج کنم میترسم به دلیل این که خودم یک بار ازدواج کردم وجدا شدم .. وقتی جدا میشی چه اون ادم مقابلت خوب بوده باشه چه بد نفر بعدی رو با اون مقایسه میکنی هی میگی این رفتارش از قبلی بهتره این رفتارش از قبلی بدتره همیشه در حال مقایسه کردن...
    ولی خوبی هایی هم داره این که مرد به دلیل تجربه قبلی خیلی بهتر میتونه با شما سر کنه و این که ادمی که یک بار طلاق گرفته به هیچ عنوان حاضر نیست دوباره این زجر رو بکشه و جدا بشه و تمام تلاشش رو میکنه تا زندگی دومش رو حفظ کنه .. سعی میکنه عشقی که برای نفر قبلی نتونسته خرج کنه برای شما بکنه و کارهایی که با اون نتونسته انجام بده با شما انجامش بده

  3. 2 کاربر از پست مفید saamira تشکرکرده اند .

    ramin1350 (یکشنبه 24 دی 91)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 بهمن 91 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1391-9-23
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    217
    سطح
    4
    Points: 217, Level: 4
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 54 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سلام فرانک خانم
    شما عضو فعالین و مطمئنم تجربه تون هم خیلی از من بیشتره ولی به عنوان یه خواهر کوچیکتر توصیه میکنم زود جواب رد ندین چون واقعا درسته که میگن با افزایش سن وسواس بیشتر میشه. سعی کنین با خصوصیاتش بیشتر آشنا بشین.
    با احتیاط پیش برین. قرار نیس گول بخورین .
    امیدوارم شادو موفق باشین

  5. کاربر روبرو از پست مفید **sevil** تشکرکرده است .


  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    ممنون از شما سمیرا خانم که حرفاتون خیلی بهم آرامش داد.با اینکه خودم اینو میدونم چون گفتم که برادرم همچین موقعیتی داره، اما شنیدنش از زبان یه دوست خیلی آرام بخشه مرسی عزیزم

    از خواهر عزیزم خانم sevil هم ممنونم.د.ست عزیز درسته که سابقه حضورم توی تالار بیشتر از شماست اما به هیچ وجه تجربه و داناییم بیشتر نیست اینو کاملا جدی و واقعا میگم برای همین جدا نیازمند مشورت با شما دوستان هستم

    دوستم که واسطه ماست نیم ساعت پیش زنگ زد.گفت مادرش صبح پرسیده که جواب دوستت چی شد؟

    دوستمم گفته چون شرایط پسر شما طوری نیست که در نگاه اول جواب مثبت بده نیاز به فکرکردن داره و یکی دو روز میخواد فکر کنه.

    از دوستم خواهش کردم به ایشون و خانوادش نگن روی یه سری مسائل خیلی حساسم بلکه بگن از همه لحاظ یه دختر کاملا معمولیه تا راحت بتونه صحبت کنه و سعی نکنه خودشو طوری که فکر میکنه من دوست دارم نشون بده و بنابراین من بهتر بتونم بشناسمش.

    دوستم گفت خیلی وقت بوده خواستم شما رو بهشون معرفی کنم اما هر بار فکر کردم حق تو بیشتر از اینهاست برای همین چیزی نگفتم .اما پریروز تو روضه مادرش خیلی ازش تعریف میکرده بدون اینکه کسی چیزی بگه.انگار خواست خدا بوده.واسه همین منو مادرم دیگه شما رو معرفی کردیم. گفت بعدش که اومده دنبال مادرش ،مادرم رفته بیرون باهاش صحبت کرده و گفته چرا دیر ازدواج کردی(فکر میکنم این یعنی اینکه خیلی وقته جدا شده)؟ گفته چون یه بار اشتباه کردم و شکست خوردم نمیخوام باز هم اشتباه کنم.دختر برام زیاده اما میترسم باز هم اشتباه کنم.میخوام از طرفم مطمئن بشم بعد اقدام کنم.

    میخوام انشا الله ببینمش...بعد تصمیم بگیرم
    برام دعا کنید

  7. 2 کاربر از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده اند .

    فرانک1389 (یکشنبه 24 دی 91)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سلام دوست عزيز!
    بعنوان كسي كه با يه آقايي كه قبلا ازدواج كرده بود ازدواج كردم ميخواستم از تجربه ام بگم.به نظر من بزرگترين ايرادي كه به يه ازدواجي كه يكيشون دفعه اولش نيست ميشه گرفت اينه كه كسي كه يه بار جدا شده پيش ذهنيت هايي داره كه اغلبشونم خاطرات بدي هستن.
    مثلا من توي زندگي اجازه تجربه كردن خيلي از چيزهاي ساده و پيش پا افتاده را نداشتم و ندارم.وقتي يه اشتباه خيلي كوچيك ميكنم و دفعه اولمم هست براي همسرم شايد دفعه چندمه كه اين مورد را تجربه ميكنه و يه عكس العمل شديد و غير قابل پيش بيني از خودش نشون ميده.اين براي من خيلي دردناكه.چون اين فكر توي ذهنم مياد كه همسرم همه خاطرات ازدواج قبليش را حفظ كرده.و شايد به نظر اون من همون خانم اولشم فقط ظاهرم عوض شده.
    خواستم اين قضيه را بگم كه با چشم باز انتخاب كنين.موفق باشين.

  9. کاربر روبرو از پست مفید khoshkhabar تشکرکرده است .

    khoshkhabar (دوشنبه 25 دی 91)

  10. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    فرانک جان

    در این زمینه شرایط هرکسی منحصر به فرد و مستقل از هرکس دیگری هست . لذا تجربه های خوب و بد دیگران لزوماً نمیتوانه برای تو نسخه باشه پس دقت کن که او را منحصر به فردیت خودش ببینی و شرایط و موقعیت و گذشته اش را بررسی کنی .


    عزیزم خوب دقت کن به حرفهام :

    1 - دغدغه داری که مبادا گول بخوری >>> چه کسی می تواند ترا گول بزند وقتی تو نخواهی و با روند و روشی پیش بروی که احتمال گول خوردن را ضعیف کند ؟ مثلاً از جمله عواملی که باعث می شود فردی گول بخورد ، احساسی شدن و احساسی بررسی کردن موضوع و شرایط هست . عامل دیگر ضعف آگاهی و چشم بسته عمل کردن و انتخاب کردن هست .... وقتی تو بدور از احساسات کاملاً عقلانی و به کمک ابزارهای مناسب و با آگاهی از معیارهایت و تنظیم درست و واقع بینانه معیارهایت وارد عمل شوی و از ابزاری مثل مشاوره برای شناخت کمک بگیری گول نخواهی خورد . اساساً اگر درست انتخاب نکنی از این نیست که ترا گول زده اند از این است که تو روش و روند درست انتخاب کردن را به کار نگرفته ای .

    2 - اینکه کلاً در معیارهایت این باشد که صرفاً یک پسر مجرد باشد و کلاً کسی که قبلاً ازدواجی داشته را در شأن خودت نبینی با معیارهای زندگی و عقایدت در تعارض هست چون بر اساس عقایدی که از تو دستم اومده زندگیت بر مبنای خدا محوری هست و لذا در این محور محتوا و معنا بیشتر مد نظر قرار می گیرد و اگر این برایت حل نشده و ظواهر برایت مهم هست پس دچار یک تعارض هستی که اول باید رفع تعارض کنی .

    3 - بدون بررسی ، بدون دیدار و صحبت و آغاز شناخت ، ذهن خوانی می کنی و می ترسی ، می ترسی از مباداها که هیچ معلوم نیست باشد یا نباشد . و این دغدغه های کاذب که در رفتارت وقت مواجهه و صحبت و نوع صحبت اثر می گذارد برای خودت پیش می آوری ، اینها یعنی نگرش و برخورد احساسی ، چه در ذهن باشد چه در طرح با دیگران چه در رفتارت . هیجانی نشو و منطقی و واقع بینانه و عقلانی پیش برو و این ترسهای پیشاپیش را کنار بگذار و مواجه شو ببین این شخص چگونه آدمی هست بعدش اگر جا داشت و لازم دیدی مرثیه سرایی کن .

    4 - اینجا نشان داده ای که تمایلاتی طبیعی برای زندگی متأهلی داری و می ترسی که او اینرا نداشته باشد و نگذارد احساسات و عواطف ذخیره شده ات را در زندگی خرج کنی . آیا بررسی کرده ای که منشاء این دغدغه و ترست چیست ؟


    به نظر من از اینجاست که فرانک >> با تصور دینداری ، یک سری از احساسات و خواسته های طبیعی خود را سرکوب کرده و به تصور خودش وارستگی پیشه کرده و باز به تصور خودش بخاطر همسر آینده از چیزهایی پرهیز کرده ، مثلاً از آرایش و به خود رسیدن و .... پرهیز داشته و همه را به امید به پای همسر آینده ریختن گذاشته حالا می ترسد که نکند نگذارد! این یعنی سرکوب کردن احساس در زمانی ، به امید اجابت آن در زمان دیگر .

    می دانم الآن سئوال فرانک این است که یعنی اشتباه کردم این کارها را که گناه بوده نکردم و این سرکوب کردنه ؟

    می گویم فرانک حرفم این نیست که باید برخلاف عقیده ات عمل می کردی ( یعنی نه اینکه آنچه مجاز نبوده و فقط در برابر همسر مجاز هست را پرهیز کرده ای اشتباه کرده باشی ) منظورم این است که آنرا سرکوب کرده ای نه مهار و مدیریت ، یعنی همش بهش آرام باش گفته ای که بزار وقتش برسه و .... و نگفته ای اینجا و اکنون احساسات و تمایلات من باید صبور باشید و جای اینکه شما بیایید وسط نیست ، شما مال جای دیگر و وقت دیگر هستید اگر پیش آمد که می آیید وسط ، اگر هم پیش نیامد که طبیعی هست که جای حضور شما نیست .

    این فرق دارد با اینکه آنها بخواهند حضور داشته باشند ، تو هم تمایل داشته باشی به حضورشون اما به خاطر نوع نگاهت اجازه نمیدی و به تصورت فداکاری میکنی و میگذاری برای همسر آینده و بگویی ببخشید عزیزانم ( احساساتم ، غرائزم ) نمی توانم اجازه بدهم شما حضور داشته باشید آخه نمی گذارند ، خدا می گوید نه ، من هم نمی توانم برخلاف نظر خدا کار کنم چون دوست دارم خدا ازم راضی باشد امادلم میخواهد شما ها را هم داشته باشم اما خدا راترجیح میدهم ، بهتون قول میدم وقتی که وقتش شد حسابی از خجالتتون در بیام . و اونها را پس می زنی . اما اونها قانع نشده اند آنها وقتی می شنوند که ببخشید نمی شود ، نمی گذارند ، نباید اجازه دهم ، می دانم چه حالی دارید و من هم دوست دارم شما باشید اما نمیشه ، گناهه .... اون تمایلات و احساسات اشتباه برداشت می کنند ، این پیام را دریافت می دارند که من دوست دارم شما بیایید وسط ولی قوانینی هست که نمی گذارد و من هم این قوانین را قبول کرده ام و ناچارم بهشون پای بند باشم ، در حالیکه باید دریافت می کردند که جای حضور شما نیست و عاقلانه نیست بهتون اجازه حضور بدهم و دوست ندارم جایی که شما جاتون نیست باشید که آسیب ببینید و هدر بروید و ...... خدا هم به همین خاطر از من انتظار داره مواظب باشم که شماها نابجا نیایید وسط و ضرر نشه و به شخصیت من و حال شما خللی وارد نشه و .......
    وقتی قاطعانه و جرأتمندانه بگویی جای شما نیست ، وقت شما نیست ، شما در جای خود و به وقت خود حضور خواهی یافت و من از شما بهره می برم . هر وقت شد خودم خبرتون می کنم . آنها آرام می گیرند و سرکوب نمی شوند ، تصور نمی کنند که می توانند باشند اما نمی گذارند و مانع دارند ، باید باشند اما منع تحمیلی ای وجود دارد و وعده داده می شوند .

    سرکوب ، حسرت به دنبال دارد و ترس از گذرزمان و مجرد ماندن . اما مهار و مدیریت ، آرامش و اشباع در پی دارد .


    کسی که احساسات و تمایلات عاطفی و غریزی ای که تنها باید در وقت ازدواج بروز یابد را سرکوب می کند
    همیشه غمی و فشاری و بحرانی را با خود حمل می کند و اگر مقید به تقیدات باشد ، هرچقدر دیرتر ازدواج کند حسرت می خورد . از زندگی و مسیر آن لذت نمی برد. هرچقدر هم همه چیز بروفق مراد باشد باز هم راضی نیست و شکاف بزرگی در زندگیش احساس می کند . مشکلی پیش آید زود به هم می ریزد و از اینکه مجرد مانده غمگین می شود . از گذر زمان در رنج است و از آن لذت نمی برد و می ترسد که نکند هیچ وقت فرصتش نشود . در مواقع آمدن خواستگار می ترسد نکند خواستگارش کسی باشد که تمایلاتش را راه ندهد یا پاسخ ندهد ( نکند از نظر جنسی سرد باشد ، نکند عاطفی نباشد ، می خواهم اهل عشق باشد و .....) و ......

    کسی که احساسات و غرائضش را نه سرکوب که مدیریت و مهار می کند ، آرام است و تحت فشار آنها نیست ، او برآنها مسلط هست نه آنها بر او ، غمی ندارد ، حسرت نمی خورد اصلاً خلائی احساس نمی کند ، نمی ترسد که اگر فرصتش نشد چی ، چون در همین شرایط و لحظاتی که هنوز ازدواج نکرده از زندگیش و برنامه هایش لذت می برد و زندگیش بی هدف نیست . از گذر زمان و عمر به خاطر ازدواج نکردنش ناراحت نیست ، از گذر زمان لذت هم می برد و مهم برایش این است که بیهوده زمان نگذراند، به غلط از ازدواج رویگردان نباشد و موردها را بیحا و سخت گیرانه رد نکند .فکر نکند که تا ازدواج نکرده گذر زمان بیهوده است . در یک کلام از زندگی راضی هست .
    نگرشش برای ازدواج مبتنی بر عقل هست . خواستگار که می آید نمی ترسد که نکند با احساس نباشد ، سرد باشد ، .... بلکه می داند بنا به معیارهایش که بخشی هم مربوط به احساس و عواطف و غرائز هست باید بررسی کند و ..... و اینگونه و با این روند از مسیر زندگی لذت می برد و احساسات و عواطف و حتی غرائزش آرام می شوند گویی تأمین می شوند و .... از دیدن زندگی و نشاط دیگران لذت می برد و خشنود می شود و شارژ می شود نه این که حسرت بخورد و آه بکشد و افسوس بخورد ، گویی با شادی و آرامش دیگران همراه و همنوا هست .

    اینکه ما قیدهای شرعی را وسیله سرکوب احساسات کنیم نه کنترل و مدیریت آنها یعنی برمحتوای دین نیستیم و فقط ظواهرش را گرفته ایم و اینگونه به ما سخت می گذرد ، عمل به تکالیف آزار دهنده می شود و گاه اعتراض می کنیم، مثلاً اگر وقتی و زمانی خواستگاری برای ما بیاید که قبلاً ازدواجی داشته حتی فرزندی هم داشته باشد ، زود می رنجیم از خدا که ای خدا جواب این مدت پرهیزگاری من این بود ، چرا ؟ آخه چرا ؟ من این همه سال جوانی نکردم حالا اینجور موردی .....؟ یعنی احساسات ناآرام ما سر برمیآورد و با گله مندی از زندگی و خدا و احساس حسرت و یأس و نارضایتی خود را نشان می دهد

    اما اگر دین به ما کمک در مهار و کنترل احساسات و غرایز کرده باشد ، شرایط این فرد را با توانایی ها و معیارهای واقع بینانه ( نه احساساتی ) خود بررسی می کنیم و می سنجیم و محتوا را در نظر می گیریم و می بینیم آیا می توانیم در کنار چنین فردی زندگی موفقی و همراه با رشد با نرمی که برای آن در نظر گرفته ایم داشته باشیم و ..... خیلی طبیعی می سنجیم و بررسی می کنیم و بر اساس محتوا و ظواهر با اولویت محتوا تصمیم می گیریم که انتخاب کنیم یا نه . یعنی اینجا دیگر اولویت ها و نگرش ما فرق می کند .

    دینداری شکل اول پر از تعارض هست و متأسفانه خیلی از ما گرفتارشیم .


    طولانی شد . باقی حرفم بماند برای پستی دیگر .....







    .

  11. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 24 دی 91)

  12. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    من فکر می کنم توقعتون بالاست.35سالته منتظر یه خاستگار مجرد هستی؟کسی که تا این سن یا بالاتر ازدواج نکرده

    اول می ره سراغ کوچیک تر از شما و دخترهای کوچیک تر از شما فراوونی بیشتری دارن و احتمال ازدواج فرد مورد نظر

    شما،با اون دسته،خیلی بیشتره.نمی گم چون سنت بالاست،باید با مطلقه ازدواج کنی،ولی باید خاستگار مطلقه م قبول کنی.

    یا اینکه با فرد کوچیک تر از خودت که اونم باید بری تو فاز دوستی و ... که شما اهلش نیستی.

  13. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (دوشنبه 25 دی 91)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    سلام
    خوش خبر عزیز ممنون از نظرتون.
    دوست عزیز میدونم گاهی این که شما گفتید درسته اما فکر میکنم همه اینطور نیستند.
    نمیدونم درست فکر میکنم یا نه اما به نظرم کسانی چنین رفتاری با همسر دوم دارند که خودشون هم توی ازدواج اول مقصر بودند و کوتاهی هایی داشتند.

    آقای فرهنگ از شما هم ممنونم که نظرتون رو گفتید.
    حق با شماست، دید من اشتباه بوده تا حالا.اما دیگه اشتباهمو تکرار نمیکنم(از این به بعد منتظر همه مدل خواستگاری هستم)

    فرشته جان از شما هم خیلی ممنونم که خیلی ساده و روان برام توضیح دادید.
    تماااام حرفاتو قبول دارم بی کم و کاست

    آنچه که در مورد احساسات و غرائز با زبان ساده و به شکل یک گفتگوی دوستانه و شاید کودکانه گفتید رو چندین بار با دقت خوندم.واقعا حق با شماست.

    من نباید تقیدات دینی و مذهبیم رو دلیل رد و سرکوب احساساتم بکنم(البته هرگز چنین قصدی نداشته و ندارم.این اتفاق ناآگاهانه و ناخواسته و بدون توجه و خواستم بوده)بلکه باید به احساسات و غرائزم قاطعانه بگم : من یک سری قوانین رو بدون جبر و کاملا با اختیار خودم پذیرفتم و قلبا راضی هستم و باید بهشون عمل کنم.بنابراین شما باید با من همراه باشید و تا وقت مناسب صبور باشید.کسی هم مانع بروز شما نیست اما شما هر کدام وقت و زمان مناسب خودتون رو دارید.
    یعنی باید قانعشون کنم طوری که اونها هم مقید بشن نه اینکه نسبت به تقیدات دینیم بدبین و خشمگین بشن و آرزو کنن که ای کاش چنین مقرراتی نبود!

    متوجه شدم منظورت چیه فرشته جون، ممنونم ازت دوست عزیز

    منتظر ادامه صحبتهات هستم

  15. کاربر روبرو از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده است .

    فرانک1389 (دوشنبه 25 دی 91)

  16. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرانک1389

    باید به احساسات و غرائزم قاطعانه بگم : من یک سری قوانین رو بدون جبر و کاملا با اختیار خودم پذیرفتم و قلبا راضی هستم و باید بهشون عمل کنم.بنابراین شما باید با من همراه باشید و تا وقت مناسب صبور باشید.کسی هم مانع بروز شما نیست اما شما هر کدام وقت و زمان مناسب خودتون رو دارید.
    یعنی باید قانعشون کنم طوری که اونها هم مقید بشن نه اینکه نسبت به تقیدات دینیم بدبین و خشمگین بشن و آرزو کنن که ای کاش چنین مقرراتی نبود!
    اتفاقاً همینجا هم نوعی سرکوب هست ، باز هم پستم را بخوان .

    فرانک ابتدا باید برای خودت و عقلانی روشن شود این تقیدات دینی یعنی چی ؟ باید روشن شود که این احساس و غرائز پیش از ازدواج باید مدیریت و کنترل شود یعنی چی ؟

    وقتی عقلانی برایت جا افتاد ، احساسات و غرائزت مرتب پارازیت نمی شوند و نیاز نیست بگی من قوانینی پذیرفته ام و باید بهشون عمل کنم ..... بلکه با روشن شدن برای عقلت ،عمل تو به گونه ای خواهد بود و چنان لذت بخش می شود که احساس و غرائزت جای خود را پیدا کرده یعنی در همون لذتت از عمل به تقیدات آگاهانه و عاقلانه جاری می شوند و شکلی از آن که در رابطه با همسر هست نیز پارازیت نمی شود چون فهمیده به وقتش و در جای خود به حق باید بروز کند.


    هرکدام از ما که میخواهیم دیندار باشیم باید بدانیم که :

    وظیفه داریم که در گام اول مقید به شریعت ( ظواهر فقهی دین باشیم ) اما نباید در این گام بمانیم بلکه باید پشتوانه عقلانی با فهم دین برای این اصول فقهی بیابیم که اولین فاز آن غور در اصول دین است که اصل و اساس هست چون با فهم اصول دین ( به صورت تحقیقی و فکری ) ( توحید ، عدل ، نبوت و امامت و معاد ) حتی دیگر نیاز نداریم تک تک حکمت احکام و تکالیف را که گاه به کنه آن نمی رسیم را دریابیم که اگر دریابیم فهم حکمت احکام است و لذت مضاعف دارد.

    به اعتقاد من خود توحید را اگر فهم کنیم و عمیق شویم حتی بقیه اصول را هم جا می اندازد و اشتیاق در عمل به فروع دین را ایجاد می کند ، آنوقت مقید بودن برای ما لذت بخش خواهد بود و این تکالیف و تقیدات ، بند و اسارت و سرکوب نخواهد بود چون ما با استدلال عقلانی یافته ایم که عین سلامت از آن بر می خیزد و سلامت نیز مایه آرامش و لذت این جهان و آن جهان هست و حتی در اوج رنجهای طبیعی این جهانی باز هم ماآرام و بانشاط خواهیم بود و ...... از مقید بودن خوددر لذت و رضایت عمیق چون زندگیمان محتوایی و معنایی هست ، محتوا و معنایی عمیق و با ثبات و جاودانه

    اینگونه دیگر تعارضی نخواهد بود .

    پس اگر خوب حرفهایم را در میافتی ، متوجه می شدی که جای کار دارد و به این زودی نمیشه گفت فهمیدم و چنان می کنم ، به لفظ و سخن نیست که آن احساسات آرام می شود ....... درگوشی بهت میگم که توحید ترا از تعارضهایت رها خواهد ساخت و توحید هم مدتی کار می برد ،اگر بخواهی ، و فکر نکن حل شد و رفت ......... ( یا رومی روم یا زنگی زنگ )

    موفق باشی

  17. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 25 دی 91)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: خواستگارم قبلا ازدواج کرده پذیرشش برام سخته

    ممنون فرشته جان
    فرشته به کلی از خودم نا امیدم کردی دیگه تمایل به ادامه تاپیک و حتی فکر کردن به خواستگار و این چیزا رو ندارم
    بعضی از حرفات به نظرم فلسفی هستن و من نمیتونم درک کنم.

    از مدیر همدردی هم تشکر میکنم که تاپیکم رو خوندن

    از دیروز علاقمند شده بودم که این اقا رو ببینم .شاید باور نکنید اما واقعا قضیه ازدواج قبلیش داشت برام کمرنگ و عادی میشد.
    اینکه دوست نداشتم با چنین کسی ازدواج کنم نه به خاطر اینکه کثر شانم باشه چون گناهی نکرده خلاف شرع نکرده...یا مقصر بوده یا نه .اما دوست نداشتم چون میترسیدم و میترسم .چون نصف زندگی ای که یه بار متلاشی شده سهم من میشد یعنی مرد اون زندگی .این برام سخت بود چون فکر میکردم اون مرد نیاز به کسی داره که تمام نداشته های زندگی قبلی رو براش تامین کنه و چون خودم رو در اون حد نمی دیدم برام خطر بود.

    شما فکر میکنید من ترجیح میدم کسی تو دوران مجردی زنا کنه و چون اسمش مجرده خوبه یا کسی که طبق شریعت و قانون ازدواج کرده و باز هم طبق شریعت به ناچار جدا شده؟؟

    دیگه اصلا نمیدونم چکار کنم...با این فکر مشغول چه جوابی باید به اون بنده خدا بدم

    من از خدا خواستم هر کی هست اگر هر 2 نفرمون نه فقط من، با هم خوشبخت میشیم اسباب ازدواجمون رو خودش فراهم کنه


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.