به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 61
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    گل آراي عزيز و اقليماي مهربان از شما دوستاي خوبم ممنونم.
    پس به گفته شما من فعلاً با هيچ كدومشون حرفي در اين مورد نزنم و آنها رو به حال خودشون رها كنم و خودم رو به بي خيالي بزنم.
    فقط سوالي كه برايم پيش آمد اينه كه اگه هر كدوم از اون دو نفر (اين موضوع مخصوصا در مورد همسرم صادقه) پيش من از اون يكي گلگي كرد و گفت چرا فلاني اين جوريه؟ چرا اين حرف رو زد؟ چرا اين كارو كرد؟ و ... پرسيد چكار كنم؟

    [size=large]اگه آقايون تالار هم نظرشونو مي دادند و راهكار مي دادند خوشحال مي شدم . فكر مي كنم چون اين موضوع در ارتباط بين دو مرد هست شايد آقايون هم نظرات قابل تاملي داشته باشند. اگر التفاتي به اين بنده كنيد ممنون مي شوم
    .[/size]

    به خدا دوستان مي دونم شايد بعضي هاتون بگيد اي بابا اين‌ آدم خوشي زده زير دلش. ببين چي رو مشكل مي دونه. باور كنيد هر وقت يك گشتي توي تالار مي زنم خدا را شاكرم كه چنين مشكلاتي رو كه برخي از دوستان دارند رو ندارم ولي باور كنيد از اون جايي كه خيلي آدم احساساتي و حساسي هستم همين كوچكترين چيز باعث مي شه حس خوشبختي ازم دور شه و يك عالمه غصه مي خورم.

  2. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 شهریور 92 [ 20:12]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 21 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    سلام دوست عزیز .از اونجایی که یکی از مشکلات عمده من با همسرم بی توجهی شوهرم به خونواده من بود با وجود محبت زیاد پدرم خواستم بهت بگم همسرت رو حساس نکن همونطوری که هاجس گفت بذار خودش پیشنهاد دهنده باشه که به پدر ومادرت سر بزنین.میدونم خیلی سخته بدونی خونوادت دلتنگن و تو نتونی پیششون باشی ولی از الان این قضیه رو درست حل کن تا پس فردا بچه دار شدین مشکلاتت بیشتر نشه .اخه من از بس شوهرم رو حساس کرده بودم و میخواستم حتما یک شب در میون خونه پدرم باشم شوهرم رو کینه ای کردم و الان که بچه دار شدم و خونوادم عاشق دخترم هستن و بیشتر میخوان من ببینی شوهرم هربار به ایک بهانه که به بچه مربوط میشه از رفتن به خونه پدرم جلوگیری میکنه و این خیلی سخته

  3. کاربر روبرو از پست مفید ania تشکرکرده است .

    ania (چهارشنبه 27 دی 91)

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    سلام
    ببخشید واسه این میخندم که حس میکنم میخوای فعلا حرفی نزنی که حساسیت شوهرت از بین بره ... بعد که از بین رفت...(مثلا 2 هفته طول میکشه) بعد حسااااابی راجع به این موضوع حرف بزنی.
    عزیزم...دختر خوب...اگه از 1000 نفر هم راهنمایی بگیری...اول و آخر این ماجرا 1 چاره بیشتر نداره و خلاص!
    دختر گل نه بی خیال باش نه اونا رو به حال خودشون رها کن! ولی برای همیشه این رو بپذیر نه فقط فعلا...
    شما مسئول رفتار 2 نفر نسبت به هم نیستی...شما نه مسئولی نه اینکه حق داری محبت 2 نفرو تو دل هم به سلیقه خودت بالا پایین کنی! نه فقط فعلا...برای همه عمر!
    اگه هم شوهرت ازاین سؤالا پرسید ... مطمئن باش دنبال جواب نیست دنبال اینه که ببینه تو از پدرت طرفداری میکنی یا نه؟ اینجور وقتا بگو من مسئول رفتار پدرم نیستم به نظر من منظور بدی نداشته ولی اگه من اشتباه میکنم و اینجوری نیست...به نظرت باید چیکار کنیم؟
    بازم من نمیدونم این طرز صحبت درسته یا نه شاید خیلی کارشناسی نباشه. ولی در مورد قسمت اول مطمئنم. اینکه اعلام بی طرفی کنی و واقعا هم بی طرف باشی. برای همیشه!
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  5. 2 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    ahrmb (چهارشنبه 27 دی 91)

  6. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    گل آراي عزيز واقعاً ازت ممنونم خيلي بهم لطف داري كه پيگير هستي و كمكم مي كني
    فقط سوالي كه برايم پيش آمد اينه كه اگه هر كدوم از اون دو نفر (اين موضوع مخصوصا در مورد همسرم صادقه) پيش من از اون يكي گلگي كرد و گفت چرا فلاني اين جوريه؟ چرا اين حرف رو زد؟ چرا اين كارو كرد؟ و ... پرسيد چكار كنم؟

    اگه آقايون تالار هم نظرشونو مي دادند و راهكار مي دادند خوشحال مي شدم . فكر مي كنم چون اين موضوع در ارتباط بين دو مرد هست شايد آقايون هم نظرات قابل تاملي داشته باشند. اگر التفاتي به اين بنده كنيد ممنون مي شوم.
    ؟؟؟؟


    ania جان ممنون از توجه ات
    دقيقاً همين فكرها باعث شد اينجا دنبال راهكار باشم. چون به نظر خودم هم حالا خودمون 2 تايم و بالاخره خوب و بد روزها مي گذره ولي اگه فردا بچه اي داشته باشيم و از اونجايي كه بچه ما مي شه اولين نوه خانواده ما و پدرم هم عاشق بچه است و از همين الان غير مستقيم متوجه هستم كه دلش مي ره براي بچه مون ، خيلي از آينده مي ترسم.

  7. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    نگار عزیزم خیلی خودت رو اذیت میکنی ...

    احساس میکنم تمام زندگی تو شده شنبه تا 5 شنبه : رفتن سر کار و فکرت مشغوله اینه که همسرت 5 شنبه میآید خانه پدرت اگه رفتید شب میماند اگه نماند پدرم گفت دوست داشتم زمان بیشتری پیش هم باشیم همسرم چه برخوردی میکنه و ...
    5 شنبه و جمعه هم که در جوار خانواده ای و احتمالا بحث شما با همسرت در مورد رفت و آمدها و انتظارات خانواده شما .............
    عزیزم چه را فکر میکنی زندگی شما و همسرت فقط محدود شده به دیدن پدر و مادر شما و هر یکی دو ماهی در میان پدر و مادر همسرت ...

    چرا برنامه های دیگه ای واسه زندگیت نمیریزی؟ تفریحی مسافرتی مهمانی های دیگری به غیر از خانواده و ...

    دقیقا حرف های قشنگی دوستان زدن اینجا

    همینکه بهت میگن بذار پیشنهاد دهنده همسرت باشه واسه رفتن به خانه پدرت اگه بدونی چه لذتی داره که همسرت بگه زنگ بزن به مامانت بگو امشب هستن بریم اونجا ، میدونی چقدر قند تو دل آدم آب میشه

    نیازی نیست که به خانواده ات توضیح اضافه بدی، که مثلا همسرت خسته بود یا میخواهد درس بخواند یا مرخصی نداشته یا نمیتونسته بگیره و ... مطمئن باش خوشبختی تو بیشتر از ناراحتی و دلنگرانیهات برای خانواده ات اهمیت داره ... سعی کن زندگیت را از این سرباز خانه ای که درست کردی خارج کن، شنبه تا 5 شنبه کار ، 5شنبه و جمعه خانه پدر ... تصور کن هر هفته این برنامه باشه ... به خدا زندگیت دیگه بعد از یه مدت یکنواخت میشه، به زندگیت شور و هیجان بده از همسرت بخواه واسه آخر هفته یه برنامه ریزی کنه ببین نظرش چیه ؟ اگه بگه که خونه باشیم ، خونه باش واقعا نیازه که آدم هر از چند گاهی یک هفته تو خونه خودش باشه من که به این خونه موندن نیاز دارم هیچ کاری هم نمیکنم حتی اگه حوصله ات هم تو خونه از تنهائی سر بره باز کلی لذت بخشه ... یک هفته تو خونه بمونید یک هفته مهمو دعوت کنید یک هفته به منزل پدر تان بروید یک هفته با دوستانتان باشید، یک هفته یه مسافرت بروید یک هفته به دیدن خانواده همسرت بروید ، هر از چند وقت یکبار هم تو که 5 شنبه ها تعطیلی چهارشنبه از سر کار مستقیم برو خونه پدرت شب هم اونجا باش پنجشنبه اگه همسرت تونست بیاد که اونجائی اگه نتونست یا برنامه دیگه ای داشتی برگرد نیاز نیست که همیشه همسرت با تو باشه که برید خونه پدرت ... این نظر منه به زندگیت روح بده انگیزه بده از همسرت بخواه که نظرش رو بده واسه آخر هفته ها ببین همسرت به غیر از رفت و امد به خانه پدر به چه چیزهائی علاقه داره به اون ها هم توجه کن همینطور که تو انتظار داری اون به خواسته تو اهمیت بده دختر گل تو هم به خواسته اون اهمیت بده ...
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  8. 2 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    malakeh (پنجشنبه 28 دی 91)

  9. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    ملکه جونم مرسی از توجهت.
    به خدا هر وقت که وارد تالار می شوم چشمم به تایپیکمه ببینم کسی برام راه کار خاصی گذاشته یا نه امروز هم تااومدم دیدم یک پیام جدید دارم اشک توی چشمام جمع شد.
    حق با توست. واقعاً به آخر هفته که می رسم فکرم درگیر این موضوع می شه و از شب چهار شنبه تا جمعه قلبم از شدت تپش میاد توی دهنم. از استرس دستهام یخ می کنه. دیگه کمتر پیشنهاد می دم و سعی می کنم از همسرم بپرسم برنامه آخر هفته چیه و اگه برنامه خاصی داشت خودم برم یک سری به خانواده ام بزنم و برگردم. حرفهاتونو قبول دارم ولی نمی دونم چه طوری این دل بی صاحب رو آروم کنم. یکمی که روی خودم کار می کنم آروم می شوم نوبت رفتن خونه خانواده همسرم می شه یک روز هم مرخصی می گیره و سه روز و دو شب یا بیشتر می مونیم اونجا و اونوقت به بهانه نزدیکی خانه پدر و مادر من یک شب هم اونجا نمی مونیم. (خانه پدر و مادر تهران و ما کرجیم. خیلی هم نزدیک نیستیم که بشه هر وقت دلم خواست با توجه به شاغل بودنم برم پیششون.) یعنی بزرگترین آرزوم بعد ار سلامتی عزیزانم اینه که همسرم خودش رو از خانواده ما جدا ندونه. همسرم با خانواده ام مهربان و صمیمی باشه. در حقشون کوتاهی نکنه. به خدا اگه همسرم برای پدر و مادرم پسری کنه من هزار مرتبه برای خانواده اش قدم بر می دارم و برایشان مهربان تر از دخترشان می شوم. ولی نمی دونم اینها رو چه طوری به همسرم بگم؟؟؟
    می دونم حرفهایی که می زنم و حساسیتهام افراطی ست ولی از ازدست دادن عزیزان خیلی خیلی می ترسم دلم می خواد این روزها و این دوران را غنیمت بشمرم و از لحظه ای در کنار عزیزان بودن غافل نشم.
    شاید با خواندن حرفهام بگید دیگه داره چرت و پرت می گه ولی نمی دونم چرا این ترس و این حس رهام نمی کنه.
    باز هم از همه دوستان که وقت گرانقدرشون را برای بنده گذاشتند ممنونم. برام دعا کنید واقع بین تر و محکم تر و منطقی تر باشم.

    همین حالا مادرم زنگ زد و ازم پرسید برنامه مان چیست؟ برای این که بدونه برای ناهار می ریم تا چیزی بذاره یا نه. بهش گفتم که همسرم سر کار است و هنوز برنامه مان معلوم نیست. (البته می دونم که این هفته تهران می ریم) مادرم گفت: خوب شبو نمیایید. گفتم: مامان به خدا نمی دونم صحبت نکردیم. از سر کار بیاد ببینم برنامه چیه. یا شب میایم یا فردا صبح دیگه. مامانی هم گفت خیلی خوب هر جور راحتید من می خواستم ببینم فلان غذایی که دوست داره را الان درست کنم یا نه؟
    بعد از صحبت با مادرم باز به حال خودم دلم سوخت از این که برای رفتن به خانه خانواده ام که عزیزترین هایم هستند باید دلم بلرزه و ندونم چکاره ام.
    دلم می خواهد به همسرم بگم با همه مشکلات زندگی، مالی، و هر چیز دیگه می سازم ولی اگه می خواهی منو خوشحال کنی لازم نیست. برام چیزی سورپرایز کنی و بخری یا منو جایی ببری و بگردونی و رستوران و مسافرت و ... ازت نمی خوام با خانواده ام خودمونی و صمیمی و دوست باش. مثل پدر و مادر خودت با آنها باش. با آنها شاد باش.دلتنگی هاشون رو بفهم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید negar_ba تشکرکرده است .

    negar_ba (پنجشنبه 28 دی 91)

  11. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    نگار جون عزیزم من درکت میکنم من هم دوست دارم همسرم برای خانواده ام خیلی کارها بکنه و اونوقت میدونی من هم با تو موافقم اونوقت همه ما ها با هم

    ولی در واقعیت اینطور نیست یعنی نمیشه که بشه البته خیلی وقتها همسرامون واسه خونواده هامون خیلی کارها میکنن ها ولی چون ما انتظارمون بیشتر از حد هست کاری که اونها میکنن قانعمون نمیکنه چون انتظارات ما بالاتره ...

    یه جایی داری بی انصافی میکنی ها، داری یه طرفه میری ها ، داری تند میری ها، ترمز کن سرعتت رو بیار پائین تر ... تو تقریبا هر هفته خانواده خودت رو میبینی حالا چه یه ساعت چه 3 ساعت چه یک شب و ... ولی همسرت هر 2 ماه کمتر یابیشتر طول میکشه که خانواده اش رو نبینه ... چطور توقع داری که همسرت هر هفته بیاد خونه مادرت و شب هم بمونه ولی وقتی در 2 ماه یه روز هم مرخصی بگیره و 2 یا 3 شب خونه مادرش بمونه میگی اونجا میتونه مرخصی بگیره و شب بمونه ولی خونه مادر من نمیتونه این کار رو بکنه...

    باز اینجا هم داری بی انصافی میکنی که تو دوست داری زمانهای بیشتری با کسائی که دوستشون داری بگذرونی میخوای فرصتها رو قنیمت بشماری ولی نمیخوای همستر هم نسبت به خانواده اش که واسش عزیزن این فرصت رو داشته باشه...

    عزیزم این خیلی خوبه که تو قدر لحظات و عزیزات رو میدونی و حالا که سایه همشون رو سرت هست داری از این فرصتها استفاده میکنی خیلی خوبه که فکرت اینه ولی بدون که باید تو زندگیت تعادل داشته باشی نه از این ور بوم بیوفتی و نه از اونور ..

    خیلی به اینکه خدائی نکرده خدائی نکرده زبونم لال که یه روزی یکی از کسائی که دوستشون داری پیشت نباشن فکر نکن ... هر وقت این فکر ها اومد تو ذهنت از اون تکنیک توقف فکر استفاده کن سریع یه فکر دیگه و قشنگتر و رویائی بیار تو ذهنت ...

    باورت میشه نگار منم یه روزی میخواستم خودم رو بکشم که همسرم زیاد خونه مامانم اینا نمیرفت و همه اش هر وقت برنامه ای بود خونمون من باید یه بهونه میاوردم که نمیتونستم برم دلم پرپر میزد واسه اونجا بودن خیلی داغون میشدم ... ولی یواش یواش بیخیال شدم ... حالا هفته ای 2 بار همسرم بهم میگه بریم خونه مامانت اینا و من میگم به شرطی میام که شب برگردیم خونه خودمون ولی اون میگه نه شب میمونیم اونجا گاهی اوقات من میگم پس نریم ... و نمیریم و سری بعد که رفتیم سلام نگفته زیراب من رو پیش مامانم میزنه که من هرچی میگم بیایم اینجا نمیاد که مامانم هم شروع میکنه من رو دعوا کردن اون هم میخنده به من ... مطمئن باش اگه رها کنی بذاری به عهده خود همسرت به اینجا هم میرسی پس خودت رو رها کن از این افکار ...

    راستی یه دلیل دیگه هم ممکنه برای نماندن همسرتان وجود داشته باشه... این دلیل شوهر یکی دوستای منه...

    پدر و مادر دوست من خیلی جوان هستن به خاطر همین همسر دوستم راحت نیست که شبها خونه پدر خانومش بمونه احساس میکنه که هم مزاحم اونها میشه و هم اونها معضب میشن در صورتی که اصلا اینطوری نیست ولی حس همسر دوست من اینطوریه که مزاحمت واسه پدر و مادر خانومش ایجاد میکنه
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  12. کاربر روبرو از پست مفید malakeh تشکرکرده است .

    malakeh (شنبه 30 دی 91)

  13. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    سلام دوستان. صبح زيباي شنبه تان به خير و خوشي.
    راسته كه مي گن مرد رو رها كني بش گير ندي نتيجه بهتري مي گيري
    پنجشنبه عصر همونطور كه نوشته بودم از صبحش تپش قلب داشتم كه به همسرم چيزي بگم يا نه . البته مي دونستم تهران مي ريم چون هفته پيش هم پيش پدر شوهر و مادر شوهر بوديم. اين هفته هم به خاطر سر زدن به پدر و مادر من و هم براي سر زدن به يكي از فاميل هاشون قرار رفتن داشتيم ولي در مورد شب نمي دونستم
    چه تصميمي خواهد گرفت. به هر زحمتي بود خودم رو نگه داشتم و سعي كردم خيلي عادي باشم و اصلا به روي خودم نياورم و چيزي در مورد تهران رفتنمون نپرسم، در حالي كه از درون خيلي بي تاب بودم. عصر ساعت 6 بود كه همسرم گفت برو حاضر شو بريم تهران. من خودمو زدم به اون راه و گفتم: خوب اذيت نمي شي. من نمي دونستم برنامه ات چيه داشتم شام مي ذاشتم. گفت نمي خواد زير گازو خاموش كن بجنب بريم.
    منم از خدا خواسته و ذوق كرده بال در آوردم البته توي راه به همسرم گفتم كه «مامانم صبح تماس گرفته بود ببينه اگه ما مي ريم غذاي دلخواه همسرم رو بذاره و من هم جواب دادم كه نمي دونم هنوز با هم صحبت نكرديم . ولي احتمالاً فردا ميايم.»
    نمي دونم كارم درست بود يا نه اينجوري خواستم هم بگم بدون اينكه نظرتو بدونم قولي ندادم و گفتم كه بايد با هم صحبت كنيم و تصميم بگيريم و هم اينكه خواستم بدونه مادرم اونقدر توي فكرشه كه مي خواست غذاي دلخواهش رو بذاره.
    مادرم اينا هم خيلي از ديدن ما خوشحال شدند.
    ولي امان از شب... همسرم اصلاً شبها توي تهران خوابش نمي گيره. شايد اولها فكر مي كردم بهونه مياره ولي تا نصفه شب همش اين ور و اون ور مي چرخيد. خودش مي گه از قبل هم خونه فاميلهاشون كه ميامد توي تهران خوابش نمي برد. تا نصفه شب پا به پاش بيدار موندم و ماساژ دادم تا آقا شايد خوابش ببره . (كلاً جناب شوهر بنده خيلي ناز داره) اونقدر دعا خوندنم و خدا خدا كردم كه خوابش ببره و صبح غر نزنه. اينم شانس ما كلاً اكوسيستمش توي تهران بهم مي ريزه نمي دونم راه حلي براي اين موضوع هست يا نه . عمراً كه قرص خواب نمي خوره مگه يواشكي توي غذاش قرص خواب بريزم
    حساسيش يك طرف و مشكلش با آب و هواي تهران يك طرف. براي حساس بودنش كه به گفته شما و تجربه خودم بايد بي خيال باشم تا اون هم حساسيتش كم شه ولي براي مشكل بي خوابش توي تهران چكار كنم؟؟؟

  14. #39
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    نخیر مثل اینکه برای نگار خانم مرغ یه پا داره و حتما حتما باید برنامه اونجوری باشه که اون می خواد یعنی شب جمعه حتما پیش خانواده اش باشه و یا بهم می ریزه و طپش قلب می گیره و دنیا به آخر می رسه .................

    رفتارت کاملا درست و خوب ولی تا وقتی که خودتو اینقدر اذیت کنی و بهم بریزی و حساسیت بی مورد داشته باشی هیچی درست نشده

    ببین تو باید خودتو تغییر بدی همین و بس

  15. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (شنبه 30 دی 91)

  16. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-6-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,179
    سطح
    28
    Points: 2,179, Level: 28
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    206

    تشکرشده 221 در 81 پست

    Rep Power
    22
    Array

    RE: چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

    ملكه جون ممنون از اينكه دركم مي كني.
    مشكل همسر بنده همونطور كه گفتم علاوه بر حساسيت و لج بازي كه يك موقع هايي عود مي كنه، يكي سر همين بد خوابيش و گوارششه كه توي تهران به هم مي ريزه و دوم اينه كه به گفته خودش قبلا خيلي اذيت شده از اين كه وقت مي خواست تا درس بخونه و از نظر ايشان ما دركش نمي كرديم و سر اين قضيه خيلي اذيت شده و الان خاطره بدي توي ذهنشه از اين كه كسي دركش نكرده و سوم اين كه يك مدت بهانه مي آورد كه فكر مي كرد در نظر من نفر اول نيست و من به همه چي و همه كس فكر مي كنم الا آسايش و راحتي ايشون.
    البته با اين سوم موافق نيستم و به نظر من بر مي گرده به همون حساس شدنش و بهانه گيري.

    اقليما جونم
    مثل اينكه حساست هاي خودت يادت رفته. كه شايد از نظر دوستان بي منطقي بود ولي خودت توي دوران و موقعيت خاصي مي گفت الا و بلا حق با خودته.
    آدم اگه مي تونست سر هر موضوع و قضيه اينقدر خوب تحليل داشته باشه و انصاف رو هم توي اون شرايط خاص ناديده نگيره و مسائلشون رو به عنوان شخص ثالث تجزيه و تحليل كنه كه ديگه كسي مشكلي نداشت. من حرف شما دوستان را كاملاً مي فهمم ولي دلم مي خواد به عنوان تك دختر خانواده و فرزند بزرگ خانواده بهترين دختر برايشان باشم و در حق پدر و مادر كوتاهي نكنم چيزي كه خدا خودش گفته. و توصيه كرده كه هرگز از خدمت به پدر و مادر خسته نشيد و دريغ نكنيد و تركشان نكنيد و بهشون بي مهري نكنيد و با صداي بلند دلشان را نشكنيد و ...
    و در كنارش براي همسرم هم همسر خوبي باشم و براي اين كار به همراهي و درك همسرم نياز دارم. (اينو هم مي دونم كه خدا همون طور كه به خدمت به پدر و مادر سفارش كرده وظايفي هم در قبال همسر برامون گذاشته كه تا جايي كه بتونم كم نمي ذارم و به نظرم نبايد اين دو منافاتي با هم داشته باشه. اگه بشه وابط رو مديريت كرد و همسر هم اينو بفهمه و همراه باشه.)
    همه دغدغه و سوال من هم اينه كه چطوري اين وظايفم رو نسبت به دو طرف به نحو احسنت به جا آورم تا خودم هم بدها حسرت نخورم. و چطوري بتونم توي اين راه همسرم را همراه كنم. باور كنيد همونقدر كه وظيفه خودم مي دونم به پدر و مادرم خدمت كنم. همونقدر هم همسرم را درك مي كنم و ازش مي خوام به پدر و مادرش خدمت كنه ولي وقتي تبعيض مي بينم و صميميت نمي بينم بد جنسي گل مي كنه و در ضمير ناخوادگاه لج بازي ام مي گيره و حساسيت من هم بالا مي زنه.


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه كار كنم كه اينقدر حساس نباشم و مادرم رو اذيت نكنم.
    توسط haleh10 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 17:07
  2. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 مهر 91, 00:29
  3. اسرار موفقيت در زندگی
    توسط elina در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 دی 87, 14:13
  4. براي موفقيت بيشتر در امتحانات چه بخورید؟
    توسط sade begham... در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 آذر 87, 06:07
  5. رازهاي صميميت بين همسران
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 آذر 87, 20:04

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.