وای عزیزم وقتی مشکلاتت رو خوندم یه لحظه احساس کردم که خودم هستم اینها رو نوشتم البته فقط در مورد سرد مزاجی وکم توجهی شوهرت. خوشختانه شوهر من اصلا خسیس نیست . البته من خودم هم شاغلم و همیشه پولم رو صادقانه توی خونه خرج کردم به طوری که الان میزان قسطهامون بیشتر از درآمدمون هست و هر ماه باید یکی از قسط رو ندیم و عید که میشه با پول عیدی مون قسطهای عقب افتاده رو میدیم که از حقوق ضامن مون کم نکن (البته نا گفته نماند که تمام وامها رو بابت خرید خونه گرفتیم ) ، یعنی خرید عید هم کلا تعطیله .
به هر حال تمام عزیزانی که در مورد مسائل جنسی راهنمایی کردن باید بگم که من تمام این راه ها رو امتحان کردم ولی هیچ فایده ای نداره نمی خوام از خودم تعریف کرده باشم ولی من همیشه از نظر اندام و به خودم رسیدن زبان زد بودم که همیشه خاله هام و .... می گفتن خوش به حال شوهر تو هیچ وقت تکراری نمیشی واسش . ولی انگار دنیا بر عکسه باورتون میشه الان سه هفته هست که اصلا بهم دست هم نزده ؟؟؟؟؟
با همه اینکه همیشه مرتب هستم و حتی بعضی موقعا می گم بزار به خودم نرسم شاید بعدش که مرتب باشم بیاد به سمتم ولی بازم فایده نداره
و در مورداینکه می گید لباسایی خوب بپوشیم باید بگم که اینجور شبا بیشتر داغون می شم وقتی می بینم که علی رغم تمام تلاشایی که می کنم اصلا منو نمی بینه . باور کن شب تا صبحش می گم الان دیگه میاد سراغم . باور کنید نه بخاطر نیاز جنسی می گم یه زن از نظر عاطفی بیشتر نیاز به لمس و توجه داره تا ارضا شدن (باور کنید من توی این شش سال زندگی مشترک حتی یک بار هم ارضا نشدم و بازم مثل احمقا نیاز به هم آغوشیش رو دارم ) یا حداقل واسه امثال ما که از هم آغوشی ساده هم محرومیم به این حدش هم راضی هستیم .
حتی یک بار بهش گفتم که من نیاز بیشتری به توجه شما دارم و مسئله رو تا حدودی براش باز کردم که مثلاً شما شب عروسیمون نهایت کم لطفی رو در مورد داشتین (شما باورتون میشه شب عروسیمون باهمون کت و شلوار دامادی گرفت خوابید و این مسئله رو دومین باره که دارم مطرح می کنم یه بار به خودش گفتم که دو ماه پیش بود الان هم به شما دوستای گلم . باورتون میشه من بدبخت تو اون اتاق داشتم دیوونه می شدم ، حتی نمی تونسم لباسم رو در بیارم اخه پشت لباسم بندی بود و باید یکی واسم بازش می کرد. هنوزم اشک تو چشام جمع میشه ) ولی یکی دو هفته بهتر بود که متاسفانه دوباره اینجوری شده ولی از نظر کلامی کاملا عاطفیه و ابراز علاقه و ... دراه .
نا گفته نماند که این پسر اینقدر خوبی داره که حتی توی این شش سال یه بار هم به روش نیاورده بودم البته ضعف از خودم هم بود که توان گفتنش رو در خودم نمی دیدم ، ولی بالاخره دو ماه پیش مطرحش کردم و فوق العاده آروم بود و می گفت چرا زودتر بهش نگفتم و هر چی من می گفتم مشکل چیه که اینجوری هستی اگه مشکل از منه بگو شاید بتونم کاری کنم ؟ اگه هم خودت میلت کمه بازم بگو شاید بشه کاریش کرد یا حتی اگه نشه واسم مهم نیست چون من اینقدری که از این که اعتماد بنفسم و احساس بدی در مورد اینکه نمیای سراغم بهم دست میده ناراحت میشم در مورد رفع نیاز جنسیم واسم اهمیتی نداره، چون از نظر من رابطه جنسی مثل همه غریزه های دیگه هست ، مثل غذا خوردن ، هر چی بیشتر غذا بخوری معدت بیشتر جا باز می کنه و میل جنسی هم همین جوریه و من توی این شش سال عادت کردم که میل جنسی ام رو کاملا کنترل کنم ولی از اینکه بدونم تو نیاز داری و سراغ من نمیای از پا در میام . ولی اون هیچ جوابی نمیداد و من نمی خواستم سمج بشم و گفتم شاید دوست نداشته باشه حرفی بزنه .
ولی وقتی فکرش رو می کنم می بینم که (البته ببخشید اینو می گم) اون کاملاً حالت نعوظ رو داره ولی نمیاد پیشم ، و نمی دونم که اونایی که مشکل جنسی دارن نعوظ رو دارن یا ندارن؟؟؟؟
به هر حال امیدوارم که مشکل هر دومون حل بشه ، واقعا هیچ زنی اینو درک نمی کنه، چون از اون مورادیی هست که تا تجربه نکنی نمی فهمی ، مخصوصا خانمایی که از رابطه زیاد همسرشو ناراضی هستن می گن چه بهتر اینجوری که راحتتری ، ولی باور کنید همین که بدونی واسه همسرت خواستنی هستی و با دیدنت به وجد میاد باعث میشه که افسردگی نگیرید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)