به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 65
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 شهریور 94 [ 22:55]
    تاریخ عضویت
    1391-9-16
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    2,666
    سطح
    31
    Points: 2,666, Level: 31
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 50 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش


    همینجوری. چیزایی که تعریف می کنی خیلی شبیه زندگی منه. با این تفاوت که شوهر من خیلی خیلی گوشیه و دست بزن داره.من از دست خونواده شوهرم دچار افسردگی و استرس شدید شدم. چون خیلی به حرفا و نیش و کنایه هاشون توجه می کردم و همش به حرفاشون فکر می کردم. مخصوصا تو دوران بارداری. ولی الان به این نتیجه رسیدم که: کسانی که پشت سر ما حرف می زنند دقیقا به همانجا تعلق دارند. وقتی به حرفای کسی اهمیت میدی یعنی به اون بیشتر از خودت جسمت روحت و اعصابت اهمیت دادی. یعنی اینکه خودتو دوست نداری. تو باید خودتو دوست داشته باشی. اگه این کارو بکنی دیگه حرفای دیگران روت تاثیری نمی ذاره. البته من نمی دونم از اول رفتار تو با خونواده شوهرت چطور بوده که اونا اینجوری رفتار میکنن. من مشکلی که داشتم این بود که سیاست نداشتم. هیچ وقت از گل نازکتر بهشون نگفتم ولی سیاست رفتاریم خیلی ضعیف بود.

  2. کاربر روبرو از پست مفید maria_smile تشکرکرده است .

    maria_smile (دوشنبه 20 آذر 91)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1390-10-10
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    2,107
    سطح
    27
    Points: 2,107, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 501 در 152 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    نمی خوام بچه ام به خاطر یه آدم زبون نفهم اسیب ببینه نمی خوام بهشون فکر کنم ولی همش می ان تو ذهنم

    اقليما جان
    اين جمله دقيقاً احساس دروني تو به مادر شوهرت و خانواده اونه.

    تو تنها با اين جمله كه نمي خوام توي اين دوران كدورتي با اون ها داشته باشيد، موفق نمي‌شي.

    خيلي ذهنت پالس منفي هم به خودت و هم به اون‌ها مي‌فرسته. فكر نكن اونا نمي فهمن. مخصوصاً مادرش كه يك زنه و دقيقا حس ششمش به اندازه شما قويه. اون از شما انرژي منفي مي‌گيره و همونو بازتاب مي‌كنه.

    راهكار:

    تمركزت را ازشون بردار. اصلاً نمي‌خواد خودت را عاشق و شيفته‌اشون نشون بدي و اتفاقات به وجود آمده را به وضعيت بارداريت ربط بدي. چون مادرشوهرت دقيقاً مي فهمه كه اينطور نيست. و تو اصلاً دوستشون نداري و الان با اين برگ برنده مي‌خواي به خواسته‌هات كه همانا دور كردن پسرشون هست، جامه عمل بپوشوني.

    پس
    رهاشون كن. زندگي خودت را بكن. شوهرت را آزاد بگذار. با مادر شوهرت كمتر تماس بگير و توضيح بده. هر وقت هم تماس گرفتن با روي باز بدون هيچگونه پيش‌داوري و يا ذهنيت منفي باهاشون صحبت كن. درست عين صحبت كردن با مادرت و يا دوستت.
    شوهرت را هم آزاد بگذار كه بدون استرس وظايف پسر خانواده و همچنين شوهري را انجام بده. اون وقت مي بيني كه خودش تعادل و توازن را به وجود مي‌آره.
    اون وقت مي‌بيني كه مادر شوهرت تو را مثل دخترش تر و خشك مي‌كنه. اونا براي ديدن نوه شون دل تو دلشون نيست.
    ذوقشون را كور نكن عزيزم.

    من خودم خواهر شوهر چند عروسم. دقيقاً مي‌دونم كه كداميك از عروس‌ها نقش بازي مي‌كنن و كدومشون واقعاً خودشون هستن. لزوما هم نيايد دوستمون داشته باشن فقط آرامش خانواده را به هم نريزن خودش كافيه. اون وقت ما خودمون بيشتر از برادرمون نگران وضعيت شون هستيم و ازشون حمايت مي‌كنيم. (اين جمله صرفاً‌ از ديدگاه يك خواهر شوهر و خانواده شوهر بيان مي‌شود و به شما تعميم داده نمي‌شود.)

    عزيزم فقط سعي كن آرامش را به خودت برگردوني.

    موفق باشي.

  4. 7 کاربر از پست مفید omid- zendegi تشکرکرده اند .

    omid- zendegi (دوشنبه 20 آذر 91)

  5. #33
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    اقلیما یک چیزی را خیلی به ادبیات عامی و بی تعارف بهت می گم .

    تو بی نهایت لوس هستی . مشکل اصلی تو در اصل لوس و ننر بودنت است .
    مشکل بعدی خودخواهی توست .
    مشکل بعدی حسودی .
    ......
    ( و متاسفانه در این مسائل تو تنها نیستی و در این تالار نمونه های زیادی از این موارد داریم ....حال این مسائل را ببر در قالب یک اجتماع به اسم خانواده و بعد هم ببر در یک اجتماع بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر . جنسیتی هم نیست این داستان )

    که همه و همه ی این چیزها به بخش کودک وجود تو ربط داره و وقتی یک خانم در سن تو این رفتارها را از خودش نشان می دهد یعنی یک کودک به تمام عیار ......که نیاز به بزرگ شدن دارد .

    تو قرار است مسئول یک بچه باشی . به نظرم تصمیم بگیر زودتر بزرگ شوی که این بچه به محض تولد مسئولیت رشد دادن کودک تو و بعضا پدرش را به عهده نگیرد و تمام کودکی اش صرف بزرگ کردن شما نشود .

  6. 7 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (چهارشنبه 22 آذر 91)

  7. #34
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    خانم ani میشه لطفا بگید کجا لوس بودم؟

    این که دوست ندارم کدروتی در این دوران وجود نداشته باشه کجاش خودخواهیه؟

    این که با وجود این همه توهین به خودم بازم زنگ می زنم تا دلخوری نباشه کجاش خودخواهیه؟

    این که مادرشوهر گرامی با وجود وضعیت من باز هم نگران ناراحتیه پسرشه و حتی احوال من براش مهم نیست که دارم نوه ی پسرشو حمل می کنم کجاش حسودیه؟!

    میشه برام بیشتر توضیح بدید؟


    خواهش می کنم توضیح بدید تا حتما خودمو اصلاح می کنم


  8. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش



    سلام
    اقلیما جان من یک بار دیگه هم بهت گفتم اغلب اطرافیان تا قبل ماه 6 بارداری که شکل ظاهری شما تغییر میکنه بارداری شما رو به رسمیت نمیشناسن لطفا هیچ توقعی از هیچ کس نداشته باش

    من اگه جای شما بودم فقط سعی میکردم رابطه ام رو با شوهرم قوی کنم و به اینکه الان مادر شوهر دقیقا چه فکری داره میکنه یا اینکه اون روز چه اتفاقاتی افتاد فکر نمیکردم

    اون روز تعطیل بوده و شوهر شما تو خونه اگه به تصمیم شما احترام میذاشتن و خودشون میرفتن بهتر بود ولی اگه به نظر خودشون هم عمل میکردن و میخواستن پسرشون باهاشون بره هم زیاد مهم نبود چون شما مدت زیادی تنها نمیموندی

    از این به بعد حاضر شو از بعضی چیزهای کوچک بگذری که مسائل بزرگتر و به مدت طولانی تر پیش نیاد

    مادر شوهر شما بی سیاست هست شوهر شما بی سیاست هست و خود شما هم بی سیاست هستی اگه حداقل یک نفر این وسط کمی صبورانه و هوشمندانه عمل میکرد مشکلات به نصف یا کمتر میرسید

    من اگه جای شما بودم تلفن نمیکردم هر وقت همسرم میرفت همراهی میکردم و سعی میکردم برخورد عادی داشته باشم در ضمن اینکه شما دو نفر هنوز احساس جریجه دار شده تون التیام پیدا نکرده که بخواین وارد مذاکره بشید راجع به اتفاقاتی که می افته مستقیما صحبت نکن همینکه شما به همراهی همسرت بری اونجا و سعی کنی صمیمی باشی همه چیز رو تمام میکنه توی اون اتفاق همه شما مقصر بودید پس لزومی به معذرت خواهی نبود

    همیشه در چنین مواردی بذار زمان بگذره خودش همه چیز درست میشه جزع و فزع و کار عجولانه نکن

    اقلیما در حال حاضر رابطه ات با شوهرت خوب هست الان فقط به محکم کردن این رابطه فکر کن مهم نیست بقیه چی فکر میکنن وقتی شما با هم متحد باشید بقیه هم بهتون احترام بیشتری میذارن

    تنها کاری که باید الان بکنی این هست که حواس خود رو پرت مطالعه در مورد بارداری بکنی و در مورد خانواده شوهرت هم برخورد عادی و تا حدی بی تفاوت داشته باشی

    دیگه تماس جدیدی با مادر شوهر نداشته باش و اصلا راجع به حرفهای زده شده صحبت نکن و نذار اونا هم صحبت کنن اگه هم صحبتی پیش اومد بگو من تا حدی مقصر بودم و همسرم هم مقصر بوده و این اشکالات باعث شما اون اشتباه رو بکنی و اون برخورد اشتباه رو داشته باشید به هر حال تمام شده و من به خاطر حفظ آرامش همه دوست دارم دیگه صحبتی نشه

    هیچ وقت بیشتر از اون قدر که مقصر بودی تقصیر به گردن نگیر.

  9. 5 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    فکور (سه شنبه 21 آذر 91)

  10. #36
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    اقلیما ی عزیز

    قرار نیست با چهار سئوال زیرکانه از جایگاه پروفسور کوچولو ی درونت ریشه یابی و تحلیل کنیم و به نتیجه هم برسیم . در نتیجه از ابتدا تا انتها را بررسی می کنیم که ببینیم دقیقا چه اتفاقی افتاده . از ابتدا تا به انتها .

    و اما یک توضیح اینکه چرا این دیدگاه و شناخت را با این کلام بی تعارف بعد از مدت ها تقدیم حضورت کردم ....تنها و تنها به صرف اینکه وقت بزرگ شدنت است و نه تنها به خاطر خودت بلکه به خاطر به خود آمدن تو برای ایجاد بستر سالم تربیتی یک انسان کوچولو و احترام به حقوقش و سلامت روانی و .....

    و اما

    شناخت من از تو و تاپیکها و پست ها و نوسانات احساسی و رفتاری و فکری ......تنها مختص این تاپیک نیست .
    در نتیجه به حاملگی ربط ندارد . حاملگی شاید تشدید کننده باشد و بعدش هم بهانه ی زایمان و بچه ..... که در راه است .
    این هایی که گفتم در تو هست . مقاومت و انکار نکن .
    ( دقت کن من این وسط نه دشمنی با تو دارم و نه سودی شخصی دارم که این حرف ها را به تو می زنم ....در نتیجه جایگاه بی طرف من را درک کن . همانگونه که مورمور شدن و سواستفاده از حاملگی را با تاخیر درک کردی )

    همین که چیزی بر خلاف میلت باشه جیغ و دادت به هوا می رود و دست به آسمان و نفرین بلند می کنی و انگشت اتهام زبان نفهمی و ......بلند می کنی گریه می کنی و بعد هم می خواهی روابط را حسنه کنی !!. این ها رفتار بالغانه و یا حتی حمایتگر نیست .

    به نوسانات احساسی خودت در این تاپیک دقت کن . به نوسانات احساسی خودت در سایر تاپیک ها هم نگاه کن . به وجه اشتراک موضوعی و نوع عملکردها هم نگاه کن و دقیق شو .

    ( کاملا احساسی است و از جایگاه خودخواهی کودک - فقط خودم و لوس بودنش که نمی تواند با غیر و سایر همبازی ها اسباب بازی هایش را شریک بشود و در فضای دوستانه بازی کند . و به هر بهانه ای زیر گریه می زند و چغلی می کند که بقیه با او این کار را کردند و آن کار را کردند در نهایت هم می رود یک گوشه ای می ایستد و یا فحش می دهد و گریه می کند . یا دهان کجی می کند و گریه می کند و یا گریه نمی کتد و گردن گلفتی می کند و خط و نشان می کشد که ......در نهایت وقتی می بیند سایر بچه ها برایش موضع گرفته اند و احتمال دارد که او را بازی نگیرند به فکر آشتی کنون مصلحتی است تا نوبت و دور دیگه بازی که همین اتفاقات از سر گرفته می شود . )

    تو از قبل نیز از همین داستان ها با مادر شوهرت و......داشتی . ناراحت می شدی که چرا شوهرت به او توجه می کند و به تو کمتر توجه می کند و.......( ببین چقدر درگیر تکراری ؟! تکرار یک موضوع با افرادی خاص ....معنی این چیزها چیست ؟بازی است عزیزم . بازی روانی . برای نوازش و تائید گیری .....بازی در سطح کودک - کودک )

    و باز نکته ی مهم اینکه من به افراد بیرونی کاری ندارم و وقتی حرف نمی زنم و تحلیلی نمی آورم دلیل بر این نیست که آنها کار درست هستند و بی اشکال اما به تو کار دارم . شخص اقلیما که حاضر است و من صدای او را می شنوم و او هم صدای مرا می شنود .


  11. 11 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 20 آذر 91)

  12. #37
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    حرفاتون کاملا درست و قبول

    از شما ممنونم برای تلنگری که بهم زدید

    این تا اینجا حالا لطفا و خواهشا بهم دقیقا برای بزرگ شدن راهکار بدید؟

    شدیدا منتظر پست ها بدیتونم........



  13. 5 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (دوشنبه 20 آذر 91)

  14. #38
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    اقلیما بعد از مدت ها زندگی زناشویی امروز به شناختی از اطرافیان خودش رسیده است و از خصوصیات اخلاقی و رفتاری و حسی آنها آگاه است در نتیجه این افراد را همانگونه که هستند می پذیرد و بی دلیل انگشتش را در سوراخ مار فرو نمی برد و سایر بچه ها را انگولک نمی کند که صدایشان را در بیاورد .

    اما در خواست های خودش را می گوید . اما قبل از اینکه درخواستش را بگوید خودش و درخواستش را تست می کند که از جایگاه خودخواهی نباشد .

    مثال می زنم .
    همسر اقلیما اگر برای مراسم ختم با خانواده اش همراه می شد نهایتا سه الی چهارساعت یا پنچ ساعت با آنها بود در نتیجه اقلیما با خودخواهی نمی گوید تمام روز تو مال من است ! و بهانه ی روز تعطیل و حاملگی و ....نمی آورد و به شوهرش هم دیکته نمی کند که تو نرو .
    بلکه اجازه می دهد این اسباب بازی ( همسر ) بین سایرین هم چرخش داشته باشد . و به جای خودخواهی و پافشاری و ارسال پیام های نامناسب (مثل : مادرت اینها برای روز تعطیل ما تصمیم می گیرند و ......) تمرکزش را می برد به کیفیت عرض با هم بودن ، نه طول بودن با هم .و سعی می کند از این به بعد روی کیفیت های رابطه اش کار کند نه کمیت ها .( جدا برای این بخش برنامه ریزی کن و ارزش آن را سعی کن که برای یکبار هم شده درک کنی . چون وقتی به سلامتی زایمان کردی خیلی این مسئله به کارت خواهد آمد )

    اقلیما تصمیم می گیرد از این پدیده ی طبیعی یعنی حاملگی سواستفاده و حتی حتی حتی استفاده هم نکند . مگر برای به چرخش در آوردن عشق و به اشتراک گذاشتن و شریک شدن .

    این حرف یعنی چه ؟
    یعنی به جای اینکه حاملگی را بهانه ی درک و یا عدم درک دیگران از شرایط خودت قرار دهی وقتی که با همسرت و یا مادرش و ....هستی دستت را روی شکمت می گذاری و پیام می دهی عزیزم ببین چه مامان بزرگ خوبی داری به مامانی سلام کن عزیزم ........... و یا دست شوهرت را روی شکمت بگذار و بگو بابایی سلام و یا ببین بابا عاشقته ....( در همین حد . نه بیش از این ( با افراظ کردن در این مسائل هم حس مورمور شدن سراغ آدم می آید . در عین حال که پیام ها کوتاه و مختصر است اما دارای کیفیت است نیازی به افراط نداری .

    اقلیما تصمیم می گیرد به جای تمرکز بر روی همسر و خانواده ی او سرش به کار خودش گرم باشد . به کارهای روزانه اش برسد . کمتر حرف بزند و بیشتر گوش بدهد و در این روش نوعی پختگی را تجربه کند . چرا ؟
    چون اقلیما تصمیم دارد به این موضوع دقت کند که خداوند عالم یک دهان داده و دو گوش . یعنی کمتر بگو و بیشتر بشنو .

    اقلیما تصمیم می گیرد که افسار احساساتش را بکشد و زمانی که حس افسارگسیختگی احساسی سراغش آمد و احساساتش یاغی شدند نفس های عمیق بکشد و سرانکشتانش را مثل شمارش پول به هم بمالد و تا 100 بشمارد و بعد اگر دید باز احساسی برای خرج کردن هست اقدام به برون ریزی هیجاناتش بکند . ( اگر اینکار را بکنی واکنش های تو به شکل عجیبی کاهش می یابد )



    فعلا این ها را داشته باش تا بعد .....


  15. 8 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 23 آذر 91)

  16. #39
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    خانم ani ممنون بازم منتظرم

    یه چیز دیگه این روزا شدیدا اضطراب دارم گاهی از شدت اضطراب دستام سرد میشه و حتی سرکار نمی تونم سر جام بشینم اگه راه حلی برای این مسئله من داشتید بهم بگید

  17. #40
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: زود رنجی و مسائل دوران بارداری من با همسرم و خانواده اش

    علت اضظرابت را ریشه یابی کن .

    برای چی نگرانی ؟ از چه چیزی می ترسی ؟
    و از کی دچار این حالت شدی ؟

  18. 4 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 21 آذر 91)


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. من آدم حساس و زودرنجی شدم چی کار کنم؟
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 شهریور 90, 17:34
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.