یعنی چی برای یه عمر حل کنم اکه تموم کنم راحت میشم و ابروم میره ولی از یه طرف دختره خیلی دوسم داره دلم نمیاد ولی فریبم داه
تشکرشده 6 در 4 پست
یعنی چی برای یه عمر حل کنم اکه تموم کنم راحت میشم و ابروم میره ولی از یه طرف دختره خیلی دوسم داره دلم نمیاد ولی فریبم داه
تشکرشده 792 در 312 پست
من جای شما بودم.. یه طوری غیر مستقیم بهش میگفتم..
میگفتم یکی از دوستام بوده که .. بعد ماجرای خودمو تقریبا میگفتم براش.. ببین واکنشش چیه ..
تشکرشده 37,112 در 7,017 پست
با سلام و احترامنوشته اصلی توسط mohammad2012
عزیزان خیلی خیلی توجه کنند.
اگر شما در جایگاه مراجع بوده و مشکلتون را طرح می کنید، اگر اشتباهی انجام دادید پذیرفتنی هست.
اما اگر ذیل تاپیک مراجعی در مقام راهنما و مشاور جواب می دهید. باید بسیار سنجیده و دقیق صحبت کنید. اگر شک دارید بهتر هست سکوت کنید تا ببینید کارشناسان، مدیران و پیشکسوتان چه نظری دارند.
ما به کسی نمی گوییم برو مشکلو حل کن اگر نشد، تمومش کن.
مراجع مذکور نیاز دارد که معیارهایی را که هنگام ازدواج به صورت مبهم در ذهن خود داشته است، بیرون بکشد و بازنگری کند و شفاف کند.
بسیاری از انتظارات و معیارهای ما عامل رنج ما می شود.
گاهی هم انتظارات و معیارها صحیح هست، اما عدم دقت و تمرکز به هنگام خواستگاری (که بیشتر به خاطر شدت احساسات هست)، موجب ندیدن واقعیت ها می شود.
اما اکنون چه باید کرد.
باید همانطور که دوستان اشاره کردند. ارزیابی مجددی از معیارهایمان داشته باشیم و صحیح و غلط آنها را باز شناسیم.
و بعد از آن دوباره بررسی کنیم.
اگر هم معیارهایمان صحیح بود، و هم پس از بررسی دیدیم اکثر معیارهایمان با فرد مذکور تطابق ندارد، مرحله بعد پیش می آید که به بازسازی و تغییر همسرمان اقدام کنیم.
مدیرهمدردی (سه شنبه 14 آذر 91)
تشکرشده 957 در 224 پست
اقا پیمان دوستان گفتن مشکلاتت رو یکی یکی بنویس ..
اگه این کار رو بکنی ذهن خودت هم باز تر میشه و اولویت هات برای خودت مشخص میشه و بهتر میتونی تصمیم بگیری ..
الف-ح (دوشنبه 06 آذر 91)
تشکرشده 125 در 66 پست
سلامنوشته اصلی توسط peyman00
مطمنا شما مستقیم نرفتین سر سفره عقد؟؟؟!!!!!
اگر بخواهیم فرض کنیم در بدترین شرایط و محدودیت برای ارتباط و شناخت بودین ، در این صورت هم خیلی مسایل را میشه تو جلسه خواستگاری وبله برون و نامزدی و... قابل مشاهده است ، مثل نوع لباس پوشیدن نوع پذیرایی کردن نوع صحبت کردن...بالاخره یه نشانه هایی بوده که احتمالا خودتون نخواستید ببنیندو حتما یه علتی برای ندیدن داشتین
آگرین (جمعه 10 آذر 91)
تشکرشده 1,247 در 437 پست
بنظر من روش خوبی نیست . خود این کار باعث میشه کلی سوء تفاهم و مسائل حاشیه ای پیش بیاد و قضیه رو پیچیده میکنه .نوشته اصلی توسط mohammad2012
digitalman (سه شنبه 07 آذر 91)
تشکرشده 428 در 112 پست
سلام
آقا پیمان.....احتمالا این دختر خانم از یه خانواده مردسالاره و مردهای خانواده هم چندان آداب معاشرت بلد نیستند و تلاشی هم برای بهبود روابط اجتماعیشون نمی کنن. ولی این دختر خانم از این وضع ناراضی بوده و دوست داشته با فردی مثل شما و با خصوصیات اخلاقی شما زندگی کنه......
برادر عزیز اگه خانمتون در رفتارشون مشکلی دارن می تونید در موردش فکر کنید و به عنوان یه مشکل بهش نگاه کنید ولی اینکه پدرش و یا بردارش اینطورین به اون دختر هیچ ارتباطی نداره.....اون دختر خانم فردی با خصوصیات شمارو انتخاب کرده چون احتمالا خودش هم دل خوشی از رفتارهای برادرش نداشته......
شما حتی می تونید منشا تاثیرات مثبتی در خانواده اون باشید و با رفتار درست و منطقیتون به اونها هم راه و روش رفتار صحیح رو نشون بدید.
خودتون رو سر جای همسرتون قرار بدید...آیا انصاف بود که مثلا شما بخاطر رفتار خواهرتون محاکمه می شدید؟؟
خدارو شکر کنید که تنها مشکلتون در ابتدای زندگی سلام نکردن برادرخانمتون و دراز کشیدن پدرخانمتون هست....سخت نگیرید و همچنان عاشق بمانید.
sunlife (سه شنبه 07 آذر 91)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام
احساساتت را می فهمم ، آزردگی و رنجت قابل درک هست .... و چقدر تحملش سخت هست ....
دلم می خواد ببینم مسبب این رنج ها کیست؟
تو ... همسرت ، خانواده ات ، خانواده اش ، من ، او ، و ....
راستی وقتی داشتم پست های تاپیکت رو می خوندم ، دیدم یک چیزی یهو گم شد
چند بار تاپیکت رو خوندم ، با دقت ، اما پیداش نکردم ،
کاش خودت بتونی پیداش کنی
یادم رفتم بگم چی گم شده بود
نوشته اصلی توسط peyman00
اون " دوست داشتن " که نوشتی کو؟
یهو گم شد ...
چند بار پست هایت را خوندم ، دیدم نه قهری ، نه دعوایی ، نه دلخوری ، هیچی بین تو و همسرت اتفاق نیفتاده ، ولی اون " دوستش داشتم " گم شده
از نوشته هات این جوری بر می اومد که مذکر هستی ... توی زندگی مردها ، به مانند یک تکیه گاه می مونند ، و زنها بهشون تکیه می کنند ، این نقش حمایتگر که مردها بر عهده دارند برای یک زن خیلی مهم هست ، و برای مرد هم غرور و آرامش و لذت را به همراه می آورد ... منتها در کنار گم شدن " دوست داشتن" دیدم قبول کردن هم دود شد و به هوا رفت ... موندم یه زندگی که بین دو نفر با عشق شروع شده بود ، چگونه بدون حمایت می تونه پربار بشه و به ثمر بشینه
بعد با خودم فکر کردم که قلیان احساسات و فوران عواطف باعث شده بود که اون "دوست داشتن" و اون "قبول کردن" بیاد ، حالا که اون امواج احساسات فروکش کرده ... واقعیت عیان شده هست
به نظرت راه برون رفت از این مشکل چیست؟
همون جوری که در ابتدای آشنایی احساسات عاشقانه دست و پای تو را بسته بودند ، الان هم احساسات منفی دست و پای تو را بسته اندنوشته اصلی توسط بالهای صداقت
پس عاقل و زیرک باش و فعلا در تنور احساسات منفی ندم
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
با توجه به دوتا نقل قولی که برایت آوردم
ابتدا با کمک گرفتن از نقل قول دوم ، روی آرامش خودت و تعدیل احساس منفی ات کار کن
سپس به بازنگری معیارهایت برای ازدواج بپرداز
فکر نکن یک ساعته میشه ، همه معیارهایت را بازنگری کنی ، یه پروسه زمان بر هست ، به همین خاطر حتما باید در آرامش باشی تا بتونی درست نتیجه بگیری
با دیدی باز و بدون پیش فرض ذهنی ، با خودت خلوت کن و معیارهایت را دونه دونه بنویس
زیاد مقاله ها را بخون توی همین سایت به وفور مقاله هست
شاید بعضی معیارها را با خوندن مقاله ها بدست بیاری و یا بعضی هاشون رو هم حذف کنی
پس با دقت این مرحله رو برو جلو
بعد از اینکه معیارهایت کاملا واضح و مشخص شد ، آنگاه بسنج ببین تو چه اقدامی برای بهتر شدن زندگی ات می توانی انجام دهی
سپس به نقل قول اول توجه کن و بعد سوم را زیر نظر بگیر یعنی:
شخصیت و خصوصیاتی که فرد به لحاظ ازدواج با شما در او پیدا می شود، یا رشد می کند و یا از بین می رود
در اینجا ببین تمرکز بر این قسمت چقدر می تواند به بهبود زندگیتان کمک کند
از آنجا که برای ویران کردن هر لحظه امکانش هست ، برای ساختن تمام تلاشت را بکار بگیر
بالهای صداقت (سه شنبه 14 آذر 91)
تشکرشده 6 در 4 پست
ممنونم از همه دوستان تو این چند روزه خیلی سعی کردم با خودم کنار بیام ولی هر روز دارم یه نکته منفی از خودش و خانوادش میبینم موندم به خدا چیکار کنم به دختر هیچی نکردم میبینم اصلا نمیتونم با این یه عمر زندگی کنم فقط بفرمایید که چجوری باید بهش بفهمونم که به درد هم نمیخوریم و یه جوری تمومش کنیم که اثار منفیش کم باشه برای من که همه چی تمومش شده لطفا کمک کنید
تشکرشده 458 در 140 پست
سلام دوست عزیز
خیلی متاسفم که تو این شرایط قرار دارین
مطمئن باشین به هر نحوی هم بخواین تموم کنین بازم اون دختر لطمه خیلی بزرگی خواهد دید
یه سوال ازتون دارم شما مطمئن هستین که بعد از جدایی از ایشون حتما مورد بهتری از ایشون، همسر شما خواهد شد؟ شما الان دارید ایراد میگیرید که سطح همسر و خانوادش از شما پایین تره مطمئن هستین که همسر بعدیتون به دلیل سابقه طلاق شما رو پایین تر از خودش احساس نخواهد کرد؟؟
فکر میکنم بهتره یه مقدار محتاطانه تر راجب طلاق فکر کنید
parvane123 (جمعه 10 آذر 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)