نميدونم چرا همش احساس پوچي مي كنم
احساس شكست مي كنم
تشکرشده 73 در 37 پست
نميدونم چرا همش احساس پوچي مي كنم
احساس شكست مي كنم
تشکرشده 126 در 41 پست
آقا محمد تمرکز شما روی این موضوع به طرز عجیبی زیاده خیلی زیاد
دائم رو این موضوع فکر می کنی چرا رهاش نمی کنی
بد یا خوب بودن اون خانم فعلا مهم نیست مهم اینه که شما همون طور که دوستان اشاره کردن مسئله رو بپذیری و سعی کنی آرامش پیدا کنی و به خودت مسلط باشی
به زندگی عادیت برگردی
وقتتو پر کن برو سر کار
کار واسه یه مرد مثل غذاست من فکر می کنم دلیل تمرکز زیاد شما رو این موضوع اینه که دائم نشستی تو خونه و به این موضوع فکر می کنی
گفتی هرچی بگیم گوش می دی دیگه
پس این کارو کن
یه کار پیدا یکن حتی نیمه وقت حتی با حقوق کم اما الزاما کاری مرتبط با رشته خودت و کاری مفید که ازش چیز یاد بگیری
تا پیدا کردن کار وقتتو با کلاس ورزش و کلاسای مفید واسه رشتت پرکن
تو خونه نمون شما باید تمام وقتت رو با کارایی که برات مفیده پرکنی وقتی می رسی خونه باید اینقدر خسته باشی که فقط یه چیزی بخوری و بخوابی
هرچی اومدی به اون فکر کنی مشغول کارات می شی و بهش فکر نمی کنی
دو ماه این کارو کن یادت می ره که اصلا همچین آدمی وجود داشته
لیلای ساروان (یکشنبه 12 شهریور 91)
تشکرشده 73 در 37 پست
ليلا ساروان عزيز
ممنون حق با شماست
من داشتم پروژه يه شركت انجام ميدادم ولي رهاش كردم البته اين شركت شركتي كوچيكي نيست
كه رهاش مي كردم بعدم مي خواستم بورس بگيرم براي دانشگاه كانادا البته از طريق استادم
كه اونم ادامه ندادم
مي خواستم زبان الماني رو شروع كنم كه نتونستم.... از رفتن به شنا به كتابخونه ملي و كارهايي كه مي كردم نشد
وزارت نيرو تهران كار برام پيدا شد جدود 1 ماه پيش كه نرفتم البته از طريق اشنامون بود
راستش ليلاي ساروان مي ترسم كاري شروع كنم .... احساس شكست مي كنم ....احساس مي كنم باختم...احساس ضعف مي كنم ... احساس مي كنم ديگه كسي پيدا نميشه مثل اون منو دوست داشته ياشه
احساس تنهايي مي كنم .... احساس مي كنم ديگه كسي مثل اون عاشقم نميشه و دوسم نداره
كسايي كه داريد الان اين متن ميخونيد
بابت تمام نظر هاي شمايي كه برام نوشتيد ممنون
هم خوب بود هم بد از ويدا عزيزم ممنون
ولي اينو بدونيد تنها كسي كه واقعا حس مي كنم با حرف هاش هر دفعه يه جرقه هايي تو ذهنم ايجاد كرد ليلاي ساروان[color=#696969]بود واقعا اينو جدي مي گم ...
بازم منون از ليلاي ساروان
اما ليلاي ساروان عزيز بازم اگه اينجا مي امو مي نوسم دست خودم نيست
من حسامو گفتم ...مي ترسم
mohammad mahdi (یکشنبه 12 شهریور 91)
تشکرشده 568 در 180 پست
سلام
ببینید شما سعی خودتون واسه ادامه این رابطه کردین ومطمئنید که چیزی کم نگذاشتید .
چیزی که شما رو روی این مرحله نگه داشته چیه؟دوست داشتن ایشون ؟پس کو کسی که شما رو دوست داشته باشه ترکتون میکنه وبه تماساتون جواب نمیده؟اصلا دلش طاقت میاره؟
حالا زیاد وقت دارید واسه دوست داشتن ودوست داشته شدن.حتما تو این دنیا کسی واسه با شما بودن خلق شده اینطور نیست؟هنوز پیداش نکردید.
تو زندگی مشترک طرفین همو کامل میکنن وباید باعث پیشرفت وتعالی هم بشن نه اینکه اینقدر باعث شکستن ودرجازدن هم بشن .
شما با زندگی کسی که دوسش دارید اینجور میکنید .کاری میکنید که نه بتونه درس بخونه نه حس کار کردن داشته باشه و......
رو خودتون کار کنید که بتونید فراموش کنید .
خدا کمکتون میکنه
موفق باشید
هیام (چهارشنبه 08 شهریور 91)
تشکرشده 73 در 37 پست
سلام
هيام عزيز ممنون
الان نمي خوام خودمو خوب نشون بدم ولي تو گفته هام اگه خوده باشيد گفتم كه خواهرم مي گه از لحاظ تحصيلاتي بهت نميخوره
ولي من قبول نكردم و نمي خوام از خودم تعريف كنم ...چون حرف پيشرفت اومد دارم ميگم
ايشون كارداني يه شهر دور خونده بود ولي با اينكه فوف العاده از درس بدش مي اومد من 1 سال تموم براش وقت گذاشتم و برنامه ريختم و صبح ها ساعت 6 بيدارش مي كردم و.....
تا اينكه كارشناسي قبول شد .... انگار دنيارو بهم دادن
بگذريم ... لابد منم كوتاهي كردم
ولي من مي تونم جبران كنم.... هنوزم سر حرفام هستم
ولي گويا بايد فراموشش كنم....
mohammad mahdi (چهارشنبه 08 شهریور 91)
تشکرشده 126 در 41 پست
آقا محمد مهدی خوشحالم اگر تونسته باشم کمکی هرچند کوچک به شما کرده باشم
دلیل پیگیری موضوع شما برای من تشابه اسم شما با یه عزیزیه که برای من معنی معجزه به معنای واقعی بود و منو از سرابی که توش بودم نجات داد شاید به نیت همون ادم دلم می خواد به شما کمک کنم تا راهتو پیدا کنی
اما خواهش می کنم به حرفایی که من یا دیگران می گیم عمل کن تا به نتیجه برسی
باور کن هرچی بیشتر رو این موضوع فکر کنی و وقتتو صرفش کنی بیشتر برات عذاب آور و غیر قابل حل میشه
اما اگر بذاریش کنار و به کارات برسی می بینی که دوباره انگیزه های سابق می یاد سراغت
از همین الان همه این افکار رو بذار کنار نمی تونم رو بذار کنار و زندگی عادیتو شروع کن
چرا کارتو دوباره شروع نمی کنی؟ باور کن اگر یک هفته زندگی عادیتو شروع کنی و حتی به زور و اجبار خودتو ملزم کنی که روند عادی زندگیتو پیش بگیری انگیزه ها خود به خود و کم کم می یاد سراغت و بعد از چند ماه دوباره می شی همون آدم سابق
پش لطفا شروع کن
و این موضوع میشه برات یه تجربه ارزشمند که کلی چیز ارش یاد گرفتی و خودت به این نتیجه خواهی رسید که چه قدر این اتفاقات برای پختگی تو لازم بوده و چه قدر آدم قوی تری شدی
اینجا بیا از حالت بنویس ما خوشحال میشیم که بدونیم در چه حالی هستی اما لطفا تغییرات رو در ضمنش در خودت شروع کن
لیلای ساروان (یکشنبه 12 شهریور 91)
تشکرشده 73 در 37 پست
سلام ممنون ليلاي ساروان عزيز
خيلي حرفات روم تاثير داشت
ببخش تو اين چند روز نبودم الان حالم بهتر
دوست دارم با يكي بشينم صحبت كنم... احتياج دارم درد و دل كنم....
تمام حرفات هم منطقي هم بجا هست .... هر روز دارم بهتر مي شم....
ولي ديگه به كي مي شه اعتماد كرد ...
وقتي ميان و انقدر راحت دروغ مي گن و مي رن
انگار كه هيچ وقت نه وجود داشتن نه حرفي زدن
به كي مي شه گفت عاشق به كي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا عشق يعني چي ؟؟؟
شايد من واقعا معني و مفهومشو نميفهمم
mohammad mahdi (یکشنبه 12 شهریور 91)
تشکرشده 73 در 37 پست
چرا به سختي اينجا نظر مي دين
درست ليلاي ساروان عزيز نظرشونو گفت و منم الان بهترم ولي دوست دارم تمام نظراتو بدونم
حتي ويدا عزيز از كارشناسان خواست كه كمك كنن اما هيچ؟؟؟؟؟؟؟؟
mohammad mahdi (دوشنبه 13 شهریور 91)
تشکرشده 7,657 در 1,487 پست
دوست عزیز، میدونم با شرایط سختی روبرو شدی.
شاید یک دلیل برای اینکه منتظر نظر دوستان هستی، اینه که امید داری یکی بیاد و بگه که راهی هست و حتی شاید منتظری یکی بیاد از خواب بیدارت کنه تا ببینی همه ی این مدت خواب بوده تا خیالت راحت بشه که هنوز اون دختر رو داری.
اما متاسفانه واقعیت چیز دیگه ای هست.
خوب فکر کن ببین راهی بوده که امتحان نکرده باشی؟ اگه هست بگو تا روش فکر کنیم و نظرمون رو بگیم.
اگه تمام راهها رو امتحان کردی، و دیگه راهی باقی نمونده، پاسخ میشه همون پست های قبلی.
سخته ولی باید این دوران رو تحمل کنی.
از این اتفاق بد، یه تجربه خوب کسب کن.
به زندگی عادیت برگرد.
دختر مهربون (دوشنبه 13 شهریور 91)
تشکرشده 848 در 197 پست
سلام داداش جان
امیدوارم هر روز که میگذره حالت بهتر باشه و آروم و شاد باشی.
چون لیاقت شادی و آرامش رو داری.
پستم مشاوره ای نیست فقط خواستم کمی حرف بزنیم.
درک میکنم . هم شما رو و هم اون خانومو .
گاهی وقتا بهترین چیز اینه که رها کنی.
حتی اگه بعدها ، برگشتی هم باشه، تو بعضی موقعیت ها، رها کردن بهترین کاریه که میشه انجام داد.
چون با خودش یه آرامش و تعادل میاره و آدم میتونه درست فکر کنه.
به هر حال چیزیکه هست اینه که عشق مقدس و با شکوهه.
گاهی وقتا خودمون عشقمونو از خودمون دور میکنیم.
پشیمون میشیم.
دلسوزی میکنیم.
ترحم مینیم.
در به در دنبال راه میگردیم.
واقعا دوران سختیه و من بهت حق میدم .
اما چیزی که مهمه اینه که میگذره. مثل خیلی چیزا.
عی کن خودتو آروم کنی. بدون هیچ قضاوتی در مورد اون دختر. بدون هیچ ترحم و تفکری . در حالی که چیزی ازش نمیدونی.
تو که آروم بشی ، قطعاً او هم آروم میشه.
شاد باشی.
mehrabooni (دوشنبه 13 شهریور 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)