به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 44
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    دوست عزیز

    یک جایی خوندم که کارهای کوچک را با عقلتون و کارهای بزرگ را با دلتون انجام بدید.

    به ته ته ته...... قلبتون نگاه کنید اگه واقعاً علاقه مندیت ادامه بدید و اگر شک و شبهه ای دارید تا اونا برطرف نشده

    اقدام جدی نکنید.

    نمی دونم درست فکر می کنم و یا غلط ولی به نظر من ته قلب همه مون یک قطب نما هست که جهت اعمال و

    رفتارمون رو نشون می ده. اگه بخواهیم قدمی در جهت مخالف اون قطب نما برداریم استرس و اضطراب و نگرانیهایی

    شدیدی تمام وجودمون رو پر می کنه و اگه درست در جهت قطب نما قدم برداریم انگار از ته قلب یک احساس رضایتی می کنیم.

    حتی اگه اون مسیر درش ناهمواری و اشتباهی باشه. انگار یک تجربه است که باید اتفاق بیفته.

    به قول حضرت حافظ:

    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

    عشق داند که در این دایره سرگردانند

  2. 2 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 31 مرداد 91)

  3. #32
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 94 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1387-8-27
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    7,770
    سطح
    59
    Points: 7,770, Level: 59
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    527

    تشکرشده 528 در 161 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    سلام بر همه دوستان

    نمیدونم آیا مطرح کردن مشکل اینجا درسته یا بهتره ی تاپیک جدا باز کنم. اما چون به این تاپیک مربوط بود گفتم اینجا بنویسم.

    من بلاخره ۲-۳ ماه پیش رفتم ایران و یک جلسه حضوری با دختر خانومی که چند ماه اینترنتی صحبت کرده بودیم حرف زدم. (دختر خانوم موضوع این تاپیک)

    چون ایشون خیلی تمایلی به اومدن به مشاور نداشت من خودم با ۲ تا مشاور صحبت کردم. یکی از مشاور ها که کلا روش شناخت ما را قبول نداشت. یکی دیگه اشون که این خانوم را هم میشناخت گفت که این دختر حساسی هست و احتمالا با روحیه نقادی من نتونه کنار بیاد. من گفتم که احساس میکنم این خانوم بلوغ عاطفی نداره و مشاور هم گفت که بله به نظر من هم بلوغ عاطفی اش کمه.

    به هر حال من با این مشورت ها و مهمتر از اونا این که ی اضطراب و استرس عجیبی داشتم به این نتیجه رسیدم که نمیتونم تصمیم بگیرم و جواب منفی دادم. هنوز هم دقیقا نمیدونم ریشه ان اضطراب ها چی بود اما فکر میکنم یکی از دلیلش ترس من از ناشناخته ها بود و یکی هم اینکه بخشی از رفتار های این خانوم به نظرم بچه گانه میومد

    حالا بگذاریم که مادر ایشون چقدر حرف و کنایه زد که خوب برم قابل درک بود چون بهر حال اونا کار را تمام شد فرض کرده بودند.

    خود دختر خانوم هم ی امیل زد و گله کرد که من جواب ندادم. دوباره یک ماه بعد ی امیل تند تری زد که من جواب دادم و سعی کردم منطقی براش توضیح بدم و همچنین سهم اشتباهات خودم را هم پذیرفتم.

    میدونم که تو این رابطه اشتباهات زیادی را مرتکب شدم و این خیلی رنجم میده. بعلاوه اینکه من اولین باری بود که با ی دختر اینقدر نزدیک میشدم و الان همیشه ی غم و ناراحتی با هم هست (نمیدونم واقعن عاشق شدم یا صرفا ی وابستگی)

    حالا جدایی از همه این مسائل این دختر خانوم چند روز پیش به من امیل زده و ی مقدار گله و ابراز ناراحتی اما انچه که از ایمیل مشخص هست این که ایشون از نظر احساسی به من وابسته شده و میگه من دیگه نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم. میگه من با احساستش بازی کردم و ... (این را بگم ایشون خودش هم در داغ کردن مباحث احساسی بی تقصیر نبود ولی خوب من هم خودم ی کشش خاصی داشتم که تا حالا کمتر نسبت به کس دیگه تجربه کرده بودم)

    من جوابش را دادم (با اینکه نمیدونستم کار درستی یا نه) و سعی کردم بهش بفهمونم که این رابطه با همه خوبی ها و بدی هاش تموم شد. ایشون ایمیل من را جواب داد و به نظر خوش حال تر میومد. اما من دیگه جواب ندادم چون نمیخام دوباره بیوفتم تو ی بازی خطرناک!! دیگه.

    واقعا موندم چی کار کنم. از ی طرف خودم احساس میکنم شکست عاطفی خوردم و از طرف دیگه دیدن اینکه کس دیگه ای را گرفتار کردم سخته

    ببخشید طولانی شد

  4. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    دوست عزیز

    شما قبل از اینکه شناختتون کامل بشه وارد فاز احساسی شدید. این امر با توجه به اینکه می گید بلوغ عاطفی خانم

    پایین بود از ایشون بعید نبود. ولی از شما که انسان بالغ و کاملی هستید کمی دور از ذهن هست.

    دیگه این بازی رو که این خانم شروع کرده ادامه نده؟!

    لطفا دیگه وارد فاز احساسی نشو و چه با داشتن دلایل منطقی چه با نداشتن دلایل منطقی

    هیچ ایمیل یا تلفنی از ایشان را پاسخ نده

    این کار هم پروسه فراموشی را برای شما و هم برای ایشون سخت می کند.

    ان شاالله یک موقعیت مناسب تر نصیب هر دو شما خواهد شد.

    موفق باشی

  5. 2 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 31 مرداد 91)

  6. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 94 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1387-8-27
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    7,770
    سطح
    59
    Points: 7,770, Level: 59
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    527

    تشکرشده 528 در 161 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab
    دوست عزیز

    شما قبل از اینکه شناختتون کامل بشه وارد فاز احساسی شدید. این امر با توجه به اینکه می گید بلوغ عاطفی خانم

    پایین بود از ایشون بعید نبود. ولی از شما که انسان بالغ و کاملی هستید کمی دور از ذهن هست.

    موفق باشی
    سنجاب عزیز

    واقعا خودم هم نمیدونم چی شد ... البته انکار نمیکنم که من کشش خاصی به این خانوم داشتم اما فکر میکنم خود این خانوم هم بی تقصیر نبود مثلن هر ۲-۳ روز یبار به من ایمیل میزد خوب من اگه جواب نمی دادم یا سرد جواب میدادم ناراحت میشد

    تازه من خیلی یعنی اوضاع را کنترل کردم اگه نه احتمالا خیلی بد تر میشد

    بهر حال از اتفاقی که افتاد خیلی ناراحتم و ظاهرا راهی هم برای جبران وجود نداره

  7. کاربر روبرو از پست مفید سید1387 تشکرکرده است .

    سید1387 (سه شنبه 31 مرداد 91)

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 بهمن 93 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-27
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    2,749
    سطح
    31
    Points: 2,749, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    968

    تشکرشده 980 در 243 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    سلام دوست عزیز

    بزار با یک تجربه نظرم را بدهم

    من 30 سال دارم و 4 ساله جدا شدم، خانواده همسرم 2 ساله پیاپی خاستگارم بودند البته روحه ایشون هم خبر نداشت، خلاصه ساله آخر میان ایران و بنا به اصرار خانوادش و پاره ای موارد عقد میکنیم، 1 سال از درسشون مونده بود که باید بر میگشتن، 2 روز بعد از عقد رفتند
    تنها راه ارتباطی چت و ایمیل بود
    من 20 ساله مثل همه دخترها احساسی، رومانتیک و ونوسی و ایشون هم مثل خیلی آقایون یه مرد مریخی

    خلاصه ع یک سال زن و شوهر اینترنتی بودیم
    گفتم تا بدونین تجربه احساسه سایبری را دارم

    اما نکته این قضیه اینجاسست، که ما در ارتباطاتمون، تنها با کلام ارتباط بر قرار نمیکنیم، حسه دو طرف کنار هم، نگاه کردن به هم، موج انرژی چشم
    خیلی وقتها در ارتباطات غیر حضوری مخصوصا چت یا ایمیل ممکنه سوئ تفاهماتی پیش بیاد چون افراد با برداشت خودشون مطلب را میخونند نه حسی که شما منتقل میکنین به قولی احتماله missunderstanding زیاده
    شما این خانم را دیده بودین، پسندیده بودین، درسته با چت در ارتباط بودین برای شناخت ولی به نظرم تصمیم گیری روی شخصیت ایشون را زود انجام دادین،
    اینکه مشاوران هم نظر روی شخصیت ایشون دادند، از گفتار شما اینگونه استنباط کردند، کاش قبل از تصمیم گیری ایشان را متقاعد به مشاور میکردین
    واقعا حیف هست، هم کشش دارین هم علاقه، هم فرهنگی از یک طبقه، یه کم بالاتر یا پایین تر
    اونوقت تصمیم به جدایی بگیرین؟ چون شما منطقی هستین و ایشان زیادی احساسی؟
    به نظرم بیشتر خصوصیات زنان و دختران را مطالعه کنین، متوجه میشین زن با همین خصوصیات زن هست و جذاب برای همسر، شکر میده به زندگی، اونقدر تو کار و سیاست و دانشگاه منطق هست که و قتی میخواین کنار همسر باشین، دوست دارین بعد دیگه ای از زندگی را تجربه کنین
    اگر زنی را پیدا کنین مثل خودتان، دائم بحث فلسفی، منطقی، عرفانی، به نظرتون کمی خسته کننده نمی یاد؟
    به نظرم مهم نیست زن و شوهر دانسته های مشابهی از علوم روزگار داشته باشند بلکه مهمه شنونده خوبی برای طرف مقابل باشند و از هم یاد بگیرند
    از طرفی، ایشان فقط 23 سال داشتند، اطلاعات شما و علایق شما در 23 سالگیتون
    مثل الان که 30 دارین بود؟
    باز هم میگم، تتمتم پستهاتون را خوندم، به نظرم تصمیماتتون و نظراتتون بیشتر بر میگشت به عدم شناخت جنس مخالف، با توجه به اینکه به نقل از خودتون اولین ارتباط عمیق و نزدیک زندگیتون بوده

    موفق باشین

  9. 2 کاربر از پست مفید elahe.a تشکرکرده اند .

    elahe.a (چهارشنبه 01 شهریور 91)

  10. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 94 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1387-8-27
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    7,770
    سطح
    59
    Points: 7,770, Level: 59
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    527

    تشکرشده 528 در 161 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    سلام الهه خانوم

    ممنون از پاسختون

    نقل قول نوشته اصلی توسط elahe.a

    سلام دوست عزیز

    اینکه مشاوران هم نظر روی شخصیت ایشون دادند، از گفتار شما اینگونه استنباط کردند، کاش قبل از تصمیم گیری ایشان را متقاعد به مشاور میکردین

    نه اینجور نبود. ایشون وقتی که دید من مردد هستم و مخصوصأ اینکه من گفته بودم ما از نظر فکری نتونستیم ارتباط برقرار کنیم پیش مشاوری رفتند که اتقاقا من هم ان مشاور را میشناختم. بعد که من رفتم ایران رفتم پیش ان مشاور و ازش خاستم پرونده ایشون را ببینه و نظرش را بگه. نهایتا مشاور گفت ایشون حساس هست و نیاز داره دائما مورد تائید قرار بگیره و همچنین سطح تحمل مشکلاتش پائین هست. بعلاوه اینکه گفت ایشون به لحاظ عاطفی بودن و وابستگی به خانواده ممکنه نتونه خارج از کشور بمونه.

    یکی از نمونهای هیجانی رفتاف کردن ایشون همین بود که بعد از اینکه از مشاور اومد بلافاصله به گوشی من زنگ زد که من رفتم و اینجور شد و اونجور شد... در صورتی که خیلی هم نیاز نبود به من اطلاع بده یا با این عجله اطلاع بده


    واقعا حیف هست، هم کشش دارین هم علاقه، هم فرهنگی از یک طبقه، یه کم بالاتر یا پایین تر
    اونوقت تصمیم به جدایی بگیرین؟ چون شما منطقی هستین و ایشان زیادی احساسی؟

    من که گفتم بیشتر این چیزی که من را از ایشون دور کرد این بود که رفتارش بچگانه بود. حالا شاید بعضی ها بگند همه خانوم ها اینجور هستند اما من نتونستم با این قضیه کنار بیام یعنی حس خوبی بهم نداد. با درکی هم که دارم فکر میکنم پختگی مساله ای جدا از شوخ طبعی و شکر آوردن هست

    به نظرم بیشتر خصوصیات زنان و دختران را مطالعه کنین، متوجه میشین زن با همین خصوصیات زن هست و جذاب برای همسر، شکر میده به زندگی، اونقدر تو کار و سیاست و دانشگاه منطق هست که و قتی میخواین کنار همسر باشین، دوست دارین بعد دیگه ای از زندگی را تجربه کنین
    اگر زنی را پیدا کنین مثل خودتان، دائم بحث فلسفی، منطقی، عرفانی، به نظرتون کمی خسته کننده نمی یاد؟

    اولن من نمیگم دائم من میگم افق دیدش فراتر از موضوعات روز مره باشه ... بعد هم من منظورم این نیست بشینیم بحثه کلاسیک عرفانی بکنیم(خودم هم حالش را ندارم) اما مثلن بتونیم ی شعر حافظ را بخونیم و راجع بهش حرف بزنیم

    البته من از این خاستم تا حد زیادی صرفنظر کرده بودم. یعنی دیگه این اواخر برم خیلی مهم نبود

    به نظرم مهم نیست زن و شوهر دانسته های مشابهی از علوم روزگار داشته باشند بلکه مهمه شنونده خوبی
    برای طرف مقابل باشند و از هم یاد بگیرند
    از طرفی، ایشان فقط 23 سال داشتند، اطلاعات شما و علایق شما در 23 سالگیتون
    مثل الان که 30 دارین بود؟

    نه ولی ۲۳ سالگیم هم بیشتر از الان ایشون بود

    باز هم میگم، تتمتم پستهاتون را خوندم، به نظرم تصمیماتتون و نظراتتون بیشتر بر میگشت به عدم شناخت جنس مخالف، با توجه به اینکه به نقل از خودتون اولین ارتباط عمیق و نزدیک زندگیتون بوده

    میگید چه کار کنم که شناختم بیشتر بشه


    موفق باشین

  11. 2 کاربر از پست مفید سید1387 تشکرکرده اند .

    سید1387 (چهارشنبه 01 شهریور 91)

  12. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 بهمن 93 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-27
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    2,749
    سطح
    31
    Points: 2,749, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    968

    تشکرشده 980 در 243 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    دوست عزیز

    دقتی که دارین فوق العاده است

    حتما در زندگی موفق میشین، بهتر با این دید باز و منطقی تون بعدهای دیگه زندگی را هم کامل بشناسین
    به نظرم تنها چیزی که میتونه کمکتون کنه، مطالعه است

    بهترین و ساده ترین کتابی که خوندم و خیلی معروفه، مردان مریخی و زنان ونوسی

    انتشارات نسل نو اندیش هم کتابهای فوق العادهای داره، اینترنتی هم میتونین سفارش بدین براتون ارسال کنن
    تو گوگل سرچ کنین انتشارات نسل نو اندیش
    لیست کتابهایش را میده
    چه با این خانم یا فرد دیگری، با شناخت جنس مخالف جلو رفتن خیلی به شما کمک خواهد کرد


    موفق باشین

  13. 2 کاربر از پست مفید elahe.a تشکرکرده اند .

    elahe.a (چهارشنبه 01 شهریور 91)

  14. #38
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط elahe.a
    به نظرم بیشتر خصوصیات زنان و دختران را مطالعه کنین، متوجه میشین زن با همین خصوصیات زن هست و جذاب برای همسر، شکر میده به زندگی، اونقدر تو کار و سیاست و دانشگاه منطق هست که و قتی میخواین کنار همسر باشین، دوست دارین بعد دیگه ای از زندگی را تجربه کنین
    اگر زنی را پیدا کنین مثل خودتان، دائم بحث فلسفی، منطقی، عرفانی، به نظرتون کمی خسته کننده نمی یاد؟
    به نظرم مهم نیست زن و شوهر دانسته های مشابهی از علوم روزگار داشته باشند بلکه مهمه شنونده خوبی برای طرف مقابل باشند و از هم یاد بگیرند
    از طرفی، ایشان فقط 23 سال داشتند، اطلاعات شما و علایق شما در 23 سالگیتون
    مثل الان که 30 دارین بود؟
    باز هم میگم، تتمتم پستهاتون را خوندم، به نظرم تصمیماتتون و نظراتتون بیشتر بر میگشت به عدم شناخت جنس مخالف، با توجه به اینکه به نقل از خودتون اولین ارتباط عمیق و نزدیک زندگیتون بوده
    دوست عزیز

    با توجه به بحثهای روانشناسی و مقالاتی که در این مورد خواندم و گوش کردم

    با عرض معذرت فکر می کنم نظرتان احساسی است. و مادر دنیای واقعی باید بدنبال

    همسری باشیم که بیشتر شبیه خودمان است از لحاظ فکری - احساسی و عاطفی.

    وقتی سید عزیز با همسرش نگرش یکسانی به زندگی داشته باشند و تفریحات و تمایلات

    مشابهی به اشخاص و اطراف پیرامونشان داشته باشند مطمئنا لذت بیشتری از اوقات با هم بودن خواهند برد.

    تا اینکه یکی حافظ دوست داشته باشد و اهل موسیقی سنتی باشد و دیگری اهل مهمانی خانه فامیل و پارتی و موسیقی rock و .......

    با توجه به اینکه من خودم مونث هستم دختری با خوصیاتی که آقا سید فرمودند را دختری بچه

    و احساساتی می دانم و این را مختص سن و تربیت محیطی می دانم چون بسیار دخترانی می شناسم

    که بسیار اهل تعقل و تفکر هستند و لزوما خصوصیاتی که شما بیان کردید مختص" همه خانمها" نیست.

    به قول دکتر فرهنگ هولاکویی روانشناس و جامعه شناس بهترین ازدواج، ازدواج برابر است و

    ازدواجی که از لحاظ سنی - فرهنگی- تحصیلی- خانوادگی- شغلی و ..... تشابه بیشتری بین دو نفر باشد.

    شاید در قدیم ازدواجهایی بصورت مرد منطقی و خانم احساسی پاسخ می داد و سالها زندگی می کردند شاید هم بسوز و بساز بود

    ولی به نظر من در دنیای امروز که انسان هر روز با حجم بالایی از اطلاعات - ارتباطات و تعاملات روبرو است باید بدنبال کسی باشد

    که واقعا یکدیگر را درک کنند و نگاه مشابهی به دنیای پیرامون داشته باشند و سنگ صبور هم باشند.

    فکر کنم می توانید براحتی صحبتها و دلایلی که دکتر هولاکویی بیان می کنند را از روی اینترنت دانلود کنید.

    موفق باشید

  15. کاربر روبرو از پست مفید sanjab تشکرکرده است .

    sanjab (سه شنبه 31 مرداد 91)

  16. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 دی 91 [ 23:03]
    تاریخ عضویت
    1390-10-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    1,252
    سطح
    19
    Points: 1,252, Level: 19
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    457

    تشکرشده 463 در 95 پست

    Rep Power
    24
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    سلام
    تبريك ميگم كه يه رابطه ناموفق رو به پايان رسونديد .
    ميگم ناموفق ، چون اگه آدم از انتخابش راضي نباشه و احساس كنه افق ديدشون با هم فرق داره ، هر چقدر هم كه احساس در اين رابطه باشه از نظر من ناموفقه .
    و مطمئن باشيد شايد الان معجوني از احساست مختلف رو داشته باشيد اما مطمئنا اين پايان دادن به رابطه به نفع اون دختر خانوم هم هست .
    چون هيچ كسي پيدا نميشه كه از اينكه فكر كنن سطح فكرش پايينه ، لذت ببره .
    مطمئنا براي اون خانوم هم، فرد مناسبي وجود داره كه از لحاظ اون فرد سطح فكري اين خانوم مناسب باشه و با هم رشد كنن .
    راستش من قبل از عقدم ، تجربه يه نامزدي طولاني مدت رو داشتم . ايشون هم از آدمهايي بودن كه از نظر من افق ديدشون خيلي محدود بود ، ميفهمم وقتي ميگي دوست داري با طرفت حافظ بخوني يعني چي و اون آقا نميدونست حافظ كيه .
    ببين ما يه رابطه عاطفي قوي داشتيم ، اما من هيچ وقت احساس رضايت نكردم . ته دلم يه چيزي عين موريانه منو ميخورد . برام سخت بود كه تيپ فكريش انقدر متفاوت بود .يه رابطه عاطفي گرم اما با آدمي كه قبولش نداشتم . ازش جدا شدم . اما اون احساس داشت ديوونم ميكرد . يه وابستگي عاطفي قوي .

    بعدها كه با همسرم عقد كردم ، هنوز پس لرزه هاي اون رايطه در وجودم بود . نميدونم تاپيك قبلي من يادتون هست يا نه . (سوالي كه در مورد رفتارهام كرده بودم كه آيا فاقد جذابيت است ؟) الان همسرم فرديه كه نوع تفكرش با من همسوئه ، ديد مشترك داريم و از حافظ خوندن كنار هم لذت ميبريم . كل زندگيمون هم بر مبناي اصوليه كه شايد واسه خيليها خسته كننده باشه . كما اينكه ديدين تو تاپيك قبليم خيليها گفتن رفتارهاي من آسيب زاست .

    ميدوني ميخوام چي نتيجه بگيرم :
    1) ممكنه با فردي كه خودمون هم درك ميكنيم كه با معيارهامون هماهنگ نيست و حتي متضاد هست ، رابطه عاطفي قوي ايجاد كنيم . اون رابطه عاطفي نبايد مارو گمراه كنه . چون در نهايت يا بايد از معيارهامون كوتاه بيايم يا راهمون رو از هم جدا كنيم . صرف به وجود اومدن رابطه عاطفي دليل بر انتخاب درست نيست .
    2) اگه از اولش احساس كردي يه جاي كار ميلنگه ، مطمئن باش ميلنگه . چون حد روابطي كه آدمها در دوران شناخت دارن ، انقدر كم هست كه يه تفاوت معنادار تو اين دوران خيلي سوال برانگيزه .

    و يه توصيه خواهرانه :
    كسي رو كه امروز به همسري انتخاب مبكني ، فردا مادر فرزندته . اگر خط فكري كسي رو نميپسندي انتخابش نكن .چون قطعا دوست نداري كه فردا فرزندي داشته باشي كه افق فكرش محدود باشه .
    موفق باشي .

  17. 3 کاربر از پست مفید بهار رهنورد تشکرکرده اند .

    بهار رهنورد (پنجشنبه 02 شهریور 91)

  18. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 94 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1387-8-27
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    7,770
    سطح
    59
    Points: 7,770, Level: 59
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    527

    تشکرشده 528 در 161 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم

    سلام بهار خانوم

    ممنون از اینکه تجربه تون را با من به اشتراک گذاشتید.

    از شما و دوستان دیگه عذر خاهی میکنم اگه سرتون را درد میارم اما احساس میکنم نوشتن اینجا بهم کمک میکنه که خودم و خاسته هم را بهتر بشناسم.



    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار رهنورد
    سلام
    تبريك ميگم كه يه رابطه ناموفق رو به پايان رسونديد .
    ميگم ناموفق ، چون اگه آدم از انتخابش راضي نباشه و احساس كنه افق ديدشون با هم فرق داره ، هر چقدر هم كه احساس در اين رابطه باشه از نظر من ناموفقه .

    مشکل اصلی من همین بود که نتونستم احساس کنم از انتخابم راضی هستم. البته بخشی از این عدم رضایت به این برمیگرده که من آدم کمال طلبی هستم. اما به هر حال تو ان مقطع فکر کردم در هر صورت باید احساس رضایت کنم.

    و مطمئن باشيد شايد الان معجوني از احساست مختلف رو داشته باشيد اما مطمئنا اين پايان دادن به رابطه به نفع اون دختر خانوم هم هست .
    چون هيچ كسي پيدا نميشه كه از اينكه فكر كنن سطح فكرش پايينه ، لذت ببره .

    دقیقا ی بر که من بهش گفتم که ما هنوز نتونستیم از نظر فکری رابطه عمیق برقرار کنیم ناراحت شد... بعد هم گفت من دوست ندارم شوهرم اطلااتش را پتک کنه بزنه تو سرم !! البته اینم بگم که سعی خودش را میکرد که به خاسته های من نزدیک بشه


    مطمئنا براي اون خانوم هم، فرد مناسبي وجود داره كه از لحاظ اون فرد سطح فكري اين خانوم مناسب باشه و با هم رشد كنن .
    راستش من قبل از عقدم ، تجربه يه نامزدي طولاني مدت رو داشتم . ايشون هم از آدمهايي بودن كه از نظر من افق ديدشون خيلي محدود بود ، ميفهمم وقتي ميگي دوست داري با طرفت حافظ بخوني يعني چي و اون آقا نميدونست حافظ كيه .



    ببين ما يه رابطه عاطفي قوي داشتيم ، اما من هيچ وقت احساس رضايت نكردم . ته دلم يه چيزي عين موريانه منو ميخورد . برام سخت بود كه تيپ فكريش انقدر متفاوت بود .يه رابطه عاطفي گرم اما با آدمي كه قبولش نداشتم . ازش جدا شدم . اما اون احساس داشت ديوونم ميكرد . يه وابستگي عاطفي قوي .

    برا من هم این رابطه عاطفی داشت شکل میگرفت. حتا الان هم که فکر میکنم احساس میکنم دوستش دارم اما ان موقع ها که ارتباط داشتیم ی چیزی ته دلم میگفت نکن این کار را ... باور نمیکنید بعضی موقع ها نیمه شب مثلن ساعت ۳-۲ صبح از خب میپریدم و نگران که من چرا این کار (ازدواج) را کردم بعد یادم میومد که نه من هنوز تصمیم نگرفتم.

    بعدها كه با همسرم عقد كردم ، هنوز پس لرزه هاي اون رايطه در وجودم بود . نميدونم تاپيك قبلي من يادتون هست يا نه . (سوالي كه در مورد رفتارهام كرده بودم كه آيا فاقد جذابيت است ؟) الان همسرم فرديه كه نوع تفكرش با من همسوئه ، ديد مشترك داريم و از حافظ خوندن كنار هم لذت ميبريم . كل زندگيمون هم بر مبناي اصوليه كه شايد واسه خيليها خسته كننده باشه . كما اينكه ديدين تو تاپيك قبليم خيليها گفتن رفتارهاي من آسيب زاست .

    ميدوني ميخوام چي نتيجه بگيرم :
    1) ممكنه با فردي كه خودمون هم درك ميكنيم كه با معيارهامون هماهنگ نيست و حتي متضاد هست ، رابطه عاطفي قوي ايجاد كنيم . اون رابطه عاطفي نبايد مارو گمراه كنه . چون در نهايت يا بايد از معيارهامون كوتاه بيايم يا راهمون رو از هم جدا كنيم . صرف به وجود اومدن رابطه عاطفي دليل بر انتخاب درست نيست .

    ممنون فکر کنم این چیزی که من نیاز دارم بیشتر بهش توجه کنم

    2) اگه از اولش احساس كردي يه جاي كار ميلنگه ، مطمئن باش ميلنگه . چون حد روابطي كه آدمها در دوران شناخت دارن ، انقدر كم هست كه يه تفاوت معنادار تو اين دوران خيلي سوال برانگيزه .

    دقیقن... تجربه تلخ این رابطه بهم گفت هرجا احساس کردم چیزی درست نیست همون جا ستوپ کنم. میدونید من همون جلسات اول فهمیدم این خانوم ی مقدار بچه است اما فکر میکردم اشتباه میکنم.
    مثلا ایشون جلسه اول که ما با هم حرف زدیم گفت که خانوادم برم جشن تولد نمیگیرند و تولد من یادشون نیست و من از چند روز قبلش یادآوری میکنم(البته به حالت شوخی میگفت نا گلگی اما باز هم بنظرم خیلی جالب نبود گفتن چنین چیز هایی تو جلسه اول خاستگاری)

    چیزی که من را گیج کرده این که من ان حالت شادابی و سرزندگی که به واسطه زنده بودن کودک درونش بود را دوست داشتم و نمیدونم آیا این تناقض داره با پختگی که میخام یا نه

    و يه توصيه خواهرانه :
    كسي رو كه امروز به همسري انتخاب مبكني ، فردا مادر فرزندته . اگر خط فكري كسي رو نميپسندي انتخابش نكن .چون قطعا دوست نداري كه فردا فرزندي داشته باشي كه افق فكرش محدود باشه .

    ممنون. خودم تا حالا همینجور فکر میکردم. ان روز با دوستم حرف میزدم میگه وووو حالا کو تا بچه دار شی و .... تو هم خیلی سخت میگیری

    موفق باشي .





    ببینید من افق فکری خیلی برا مهمه. مهمتر از ان اینه که فرد چقدر نگاهش عمیق و همراه فکر هست. یعنی ممکنه کسی نظرش یا نگاهش با من یکی نباشه اما چون ان نظر را با فکر و اندیشه بدست اورده و برا خودش استدلال داره برم ارزشمنده.

    من وقتی ی نگاهی به گذشته میندازم میبینم بیشتر جذب دختر هایی شدم که ی وقار و متانت خاصی داشتند و نگاهشون به زندگی نگاهی عمیق بوده نه سطحی. کسی که اهل مطاله بوده و راجع به هدف زندگی و مسیر زندگیش فکر کرده. در واقع برام مهمه که طرف عاقل و پخته باشه.

    رابطه من با این خانوم مشکلش این بود که برخلاف کشش عاطفی که وجود داشت من نتونستم ان حس احترام را در خودم در مورد ایشون احساس کنم حسی که فکر کنم با ی آدم پخته دارم حرف میزنم، حسی که بگه من میتونم در کل رو این فرد حساب باز کنم (البته ی مواقعی هم بود که حس میکردم میشه روش حساب باز کنم). خیلی از دوستم بهم میگفتند این حسنه چون میتونی هر جور خودت میخای شکلش بدی اما من فکر میکنم ان چیزی که من دنبالشم خیلی سخت باشه که با تربیت و آموزش تو این سن و سل کسب بشه.

    الان مطمئن هستم عاقل و پخته بودن فرد از حتا ایمانش برم مهم تره.

    فقط مساله اینه که نمیدونم آیا بین عاقل بودن و شاد بودن تناقضی هست یا نه. و آیا چند درصد دختر ها اینجوری خاهند بود؟

    مساله دیگه که من باهاش درگیرم (تو ی تاپیکی دیگم هم خیلی وقت پیش مطرح کردم) اینه که بین مذهب و فرهنگ ی رابطه معکوس میبینم (البته قصد توهین به کسی را ندارم)... یعنی چی؟ یعنی وقتی میری تو طبقه ای که از نظر فرهنگی بالا هستند از نظر مذهبی ضعیف اند و وقتی میای تو طبقه ای که از نظر مذهبی خوبه از نظر فرهنگی ضعیفه خیلی کم هستند کسانی که این بین قرا بگیرند و از نظر ظاهر و تحصیلات و سن و ... به من بخورند.


    باز هم ممنون

  19. کاربر روبرو از پست مفید سید1387 تشکرکرده است .

    سید1387 (پنجشنبه 02 شهریور 91)


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بلاتكليفي بعد از 4 سال دوستي
    توسط bano در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 مرداد 92, 18:20
  2. شوهرم اصلا بچه نميخواد تكليف من چيه؟
    توسط khoshkhabar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 13 اسفند 90, 11:44
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 شهریور 88, 06:47
  4. راهي بسوي تكــــامل
    توسط elina در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 09 آذر 87, 13:31
  5. تكنيك خانواده هاي خوشبخت (بدون شرح)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 مرداد 87, 16:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.