به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 61
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 شهریور 91 [ 07:46]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    883
    سطح
    15
    Points: 883, Level: 15
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    بهار زندگی عزیز درست میگی قبول دارم الانم عجولم راستش کلافم .... باشه سعی میکنم اما الان راهکارم به نظرتون چیه الان که جواب تلفن نمیده الان که بعد از آخرین دیدار گفته با تو زندگی نمیکنم و نمیخواستم بعد دعواهای گذشته زنندگی کنم تو نذاشتی جداشیم الان چیکار کنم راهکار بدین لطفا عقلم به جایی قد نمیده خانوادم هم مادرم که همش سرکوفت میزنه آبروی مارو بردین دو بار تاریخ ازدواج عوض شده و همش دعوا دارین هی سرکوفت میزنن

    راستی قبلنا حرفمون میشد یه بار من گفتم باید به پدرت بگم تو که گوش نمیدی به پدرت بگم دیدم خودش گفته و من رو برده پیش پدرش صحبت کنیم بعداون دعوامون میشد به پدرشون میگفتن ایشون با من صحبت میکردن و طرفداری از پسرشون و گله های پسرشون .... همش میگفتم اینجوری نیست رودررو کن میگفت نه بعد با پسرم حرف میزنم و بار آخر گفتن فلانی نمیخواد باهات زندگی گنه بعد که آشتی کردیم به همسرم گفتم خواهش میکنم دیگه به پدرت نگو باهام صحبت کنه چون من انتظار حل مساله دارم نه اینکه حرف جدایی بزنه هرچند تو بهش گفته باشی..... بهش گفتم پدرت زیاد بهم علاقه نداره ... میخواد منو بترسونه من دیگه بچه نیستم



    -------------------------------------------------------------------------------------
    سارا جان نمیدونم چرا حرفات انقد شبیه ذهنیات خودمه ..... کنار اومدن با این مساله ای که گفتی سخته اما من صبورم .... شاید شلوغش کنم اما آروم میشم زود و پشیمون .... صبورم میتونم تحمل کنم چون چیزای خوب دیگه ای هست که میتونم باهاش کنار بیام .... هر وقت هم عصبی شدم انقداین مسائل بی توجهی زیاد شده که ظرفیتم پر شده


    لطفا راهکار بدین الان اون قهره جواب نمیده من چیکار کنم

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    سلام عروس خانوم

    تبریک میگم ازدواجتون رو

    جواب شما و پاسخ های خوب بچه ها رو با دقت خوندم.

    دنبال حل مسئله هستین؟ اگر آره بسم الله.

    خانوم گل ابتدا بگم ما اینجا فقط به شما دسترسی داریم نه همسرت پس فقط میتونیم به شما راهکار بدیم برای

    بهبود زندگی با تغییر در شما. پس ما بدون در نظر گرفتن همسرت شما رو بررسی می کنیم.

    نوشتی :

    همسرم میگه اشکم در مشکمه ، زود رنجم ، توقع دارم ... ، میگه که پر حرفم و خودمم قبول دارم اینو ....

    خوب خانومی میدونی مردا از زنانی که خیلی ابراز احساس کنن ، زیادی توی دسترس هستن ، خیلی گریه می

    کنن و دائم توقع دارن و پر حرفی می کنن خوششون نمیاد؟

    مردا از جر و بحث ، آه و ناله و اشک و زاری ، توقع داشتن و پر حرفی خیلی بیزارن.

    پس اگر میخواین که عزیز همسرتون باشین سعی نکنین تغییرش بدین. اون 38 سال اینطوزی بزرگ شده. شما اگر

    دوستش دارین سعی کنین زیاد حساس نباشین. برای کاهش زود رنجی خیلی مطلب توی سایت هست

    بعد هم سعی کنین قوی تر کنین شخصیتتون و. همیشه با صلابت ، پر از آرامش و قوی باشین و جلوی همسرتون

    زیاد گریه نکنین. کم ولی بسیار گرانبها سخن بگین. زیاد آویزون و در دسترسش نباشین.

    دائم گلایه نکنین و با توقع جبران بهش محبت نکنین که اگر من چنین کردم اون هم باید چنان کنه.

    مردا چشم شنیدن رو دوست دارن. به ظاهر چشم بگین اما کارها رو به شیوه مورد علاقتون انجام بدین. این یک

    سیاست زنانه است. مردها دوست دارن با چشم شنیدن بدونن که هنوز از دید زنشو مقتدر هستن یا نه.

    براش یک دوست باشین. یعنی وقتی میاد کنارتون فقط محبت و صحبت باشه نه گلایه و اشک و آه.

    بعد ازش بخواین که حرف طلاق رو مثل نقل و نبات نزنه و از یک ابزار علیه شما استفاده نکنه. خیلی هم جلوی مردا

    نقطه ضعف نشون ندین. محبتتون هم زیاد نباشه به قاعده و کنترل شده باشه.

    مشکل آلبوم دیجیتال یا عکاس نیست. مسئله چیز دیگه ایه.

    وای که سر این آلبوم دیجیتال کذایی چقدر این چند وقته شاهد دعواهای عروس دامادی فامیل بودم. مردا اغلب به

    نظرشون یک خرج اضافه هست. مسئله تفاوت دیدگاه زن و مرده.

    شما با همسرتون راه بیاین بعد میبینین که ایشون هم با شما راه میاد.

    شما در اصل مسئله دارین اونوقت دغدغتون فرعیات زندگیه.

    آیا همسرتون ابراز محبت نمی کنه؟ آیا خسیسه؟

    از نوشته هاتون اینطور بر میاد که نیست و فقط هنر زندگی کردن رو خوب بلد نیستین. زندگی مشترک قواعد خاصی

    داره خانوم خانوما. پس به جای ناراحتی و کدورت و این چی گفت و اون چی گفت بچسبید به زندگیتون.

    تازه از خانواده همسرتون هم نگفتین. معلومه که ادمهای خوبین. پس یک مقدار مسائل بچه های دیگه سایت رو

    بخونین و ببینین باز به نظرتون مشکلتون حاده؟

    مسائل مالی مهمن اما مسائلی که شما مطرح کردین زیاد مهم نیستن






  3. 8 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (شنبه 31 تیر 91)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    236
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    662

    تشکرشده 659 در 208 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    حالا که جواب تماست رو نمیده به گوشیش پیامک بفرست و حرفات رو بزن و بگو دوست داری مشکلاتتون تموم بشه و آرزوی قلبیت اینه که میخوای هر دو طعم یه زندگی زناشویی خوبی رو بچشید
    زیاد بهش گیر نده که حتما جواب تماست رو بده
    اگه هم تونستی اون ساعتی که میدونی میره خونه تو هم برو خونه شون و مستقیما با روی خوش باهاش صحبت کن
    بگو برات مهمه و زندگی کردن با اون از هر چیز دیگه در زندگیت با ارزش تره
    نذار به جای چهره مصمم و مهربون تو یه چهره درهم شکسته ناامید ببینه که همش بهش وابسته ای! بهش نشون بده تو هم استقلال داری اگه از حرفاش می رنجی بهش بگو و ساده ازش بگذر نذار سر هر مسئله ای جنجال به پا بشه
    به مرور اخلاقش دستت میاد و بهتر میفهمی چطور رفتار کنی عزیزم
    در حال حاضر فقط آرامشت رو حفظ کن و با روحیه خوب باهاش صحبت کن


  5. کاربر روبرو از پست مفید سارا@ تشکرکرده است .

    سارا@ (شنبه 31 تیر 91)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 شهریور 91 [ 07:46]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    883
    سطح
    15
    Points: 883, Level: 15
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    بهار زندگی جان خودمم ازین کشمکشها کلافم .... سعی میکنم اینکارارو نکنم از همین امروز ... میدونم اونم کلافس .... با حرفاتونم موافقم صددرصد اما نمیدونم چرا گاهی تحمل برام سخت میشه جوش میارم اما الان دیگه واقعا کلافم باشه بازم از حقم میگذرم میزارم به عهده خودش اصلا عکسو بیخیال هر چی اون بگه الان چیکار کنم که قهره؟



    خانوادش خوبن .... چیزی من ندیدم ازشون .... سرشون به کار خودشونه .... جز اینکه اونا هم نه زنگی میزنن نهچیزی هر چند من اوایل زنگ میزدم دیدم نمیزنگن دیگه نمیزنگم
    -----------------------------------------------
    سارا جان خیلی برام عجیب تر شد اینکارایی که میگی دقیقا به ذهن خودم رسیده و انجامش دادم البته اختلافای قبلی بهش اس ام اس دادم گفتم دوستت دارم کوتاه میام من به انتخابم شک نمیکنم اگه هر چی گفتم تو عصبانیت بوده و استرس زیادی دارم چون نزدیکه عروسیه هنو هیچکاری نکردیمعادت نداره جواب بده (ناگفته نمونه ما یکساله تقریبا عقدیم ایشون خیلی عجله به ازدواج داشتن و من نه ... خونش خیلی ریخت و پاشه .... بیش از حد شلخته است تا حالا خونه رو جمع و جور درست ندیدم بهش گفتم دوماه قبل عروسی خونه باید مرتب باشه تا من اثاثامو بیارم میگه من جهزیه ندارم همینا خوبه - اثاثاش باب طبع من نیست اما خوش سلیقس انصافا ) تا یکم جمع و جور میشه بعد بحث خونه رو میکنه مثله اول بعد که آشتی میشیم میگم چرا میگه تقصیر توهه با من اینجوری میکنی حوصله نندارم

    مجردی زندگی میکنه کلیدهم بهم داده اوایل که اساس نخریده بودم می رفتم بار اول بغلم کرد آشتی بار دیگه گفت چرا اومدی نمیزاشت بغلش کنم بار سوم که نگرانش شدم (آخه دفعه اول که قهر کردیم ناراحتی قلبی گرفته بود بیمارستان رفته بود بعد فهمیدم بیماری قلبی خیلی خیلی خفیف داره بعد که ناراحت شده بود و خودش گفته بود جدا شیم و منم گفته بودم باشه اینجوری شده بود) گفتم نکنه اتفاقی براش افتاده رفتم خونش زنگ زدم باز نکرد روز ولنتاین بود کلید انداختم قفل رو عوض کرده بود یهو دیدم از حیاط داره میاد تا مارو دید دروبست رفت بیرون من هم دنبالش برادرم میگفت چرا رفتی من اب شدم از خجالت وقتی دیدم داره فرار میکنه از دستت گفتم سردمه بریم خونه گفت من با تو کاری ندارم دیگه خواهش کردم رفتیم جلو برادرم گفت من علاقه ای به ایشون دیگه ندارم .... و رفتیم و بعد باز آشتی شدیم ..... کلا خوشش نمیاد وقتی قهر کرده برم خونش کلافه تر میشه یکی دوبار آخر میزد بیرون حتی میخواست بره خونه باباش من گفتم میترسم نرو نرفت

    بعد که یخچال و ماشین لباسشویی و ظرفشویی بردیم خونش قفل نکرد درو چون من بهش گفتم اثاثای من و لباسام تو اون خونس و تا وقتی تو شناسنامتم نباید قفل رو عوض کنی .... احتمال 90 درصد میدم عوض کرده ایندفعه دیگه در رو .. یکی دوبار رفتم خونش باباش گفت برو خونتون من باهاش صحبت کنم گفتم من باید بدونم ایشون آیا میتونه منو تحمل کنه خونه یا نه مگه من زنش نیستم فردا یعنی تا بحث میشه باید منو بیرون کنه ؟!!! ایشون عادت به تنهایی داره اما من از تنهایی بیزارم

  7. کاربر روبرو از پست مفید brisk تشکرکرده است .

    brisk (یکشنبه 01 مرداد 91)

  8. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    دوست عزیزم سلام

    من وقت نکردم پستهای دوستان رو بخونم و فقط پستهای خودت رو خوندم..اگر چیزی تکراری میگم عذر میخوام


    یه چیزی مهمی که در نوشته هات هست...چند بار به اینکه همسرت فرزند طلاقه اشاره کردی !

    الان همسرتو بذار کنار...از خودت میپرسم..با مسئله فرزند طلاق بودن همسرت کنار امدی یا نه!؟

    ایشون که از روز اول این حرف رو به شما گفته..پس خیلی روش مانور نده و حساس نشو(که مشخصه هستی)

    دوست خوبم....یک و میلیون و نیم برای 4 تا دونه عکس؟!!!!!!!!!

    مگه غیر از اینه که این عکسا برای یادگاریه؟دیگه دیجیتال و ...

    شما از یه طرف میگی من مراعات میکنم و به نظرت اومد 150 تومانی که برای ارایشگاه بهش تخفیف دادی خیلی کار بزرگی بوده..اما از اون طرف یهو 500 تومان اضافه میذاری روی فیلمبرداری...

    وای وای !!! اول کاری به شوهرت میگی احمقی؟!!!(من که باورم نمیشه این حرف رو زده باشی...فکر میکنم اشتباه تایپی بوده !!)

    دوست خوبم...خانوم گل...

    از الان که داری با رفنتارت به همسرت نشنون میدی که گفتن یکسری فحشها ازاده پس فردا اگر بستت به رگبار ناسزا ناراحت نشی ها..گله نکنی ها...

    من فکر میکنم شما از اون تیپ خانومها هستی که فقط و فقط میشینی ببینی دیگران در مورد شما و زندگیت چطور فکر میکنن....همین باعث میشه درجا بزنی....

    مگه همه مردها یه جورن؟چرا ما زنا فکر میکنیم محبت یعنی یه شاخه گل؟!

    وقتی شما و همسرت از همون روزهای اول کشمکش داشتید توجه کن که این باعث دوری و سرد شدن شما میشه...

    و این رفتارها طبیعیعه....

    در مورد اینکه خانوادت سکه دادن و ...

    اینو از همین الان تو ذهنت فرو کن..اگر بی دریغ نمیتونی محبت کنی و منتظر جواب طرف مقابلت هستی اصلا محبت نکن...نه خودت و نه خانوادت....

    این باعث میشه همیشه سرخورده و عصبی باشی و بشینی همش با خودت بگی:

    یادته فلان روز فلان چیزو من خریدام اما اون فلان چیز ارزون رو خرید...!!

    خانومی...برای ازدواج عجله نکن.شما و همسرت نیازه که مهارتهای بیشتری رو یاد بگیرید.با این وضع زندگی رو شروع کردن ممکنه خیلی منطقی نباشه...

    حتما حتما باهمدیگه پیش یه مشاور حاذق برید و مشکلتونو مطرح کنید.

    چون این دوران دورانیه که زوجها کمترین اختلاف رو باهم دارن..اما شما و همسرت مدام در درگیری بودید باهمدیگه

    زندگی همش سیاسته...تعریف و تمجید پشت سر هم کار درستی نیست...چون اعتماد به نفس و غرور کاذب ایجاد میکنه...این اسمش حمایت نیست...راستشو بخوای بیشتر شبیه خیانته...

    باید متعادل باشی...خیلی بیشتر از این.اگر کار درستی میکنه تمجید کن..یکمی هم پیاز داغش رو زیاد کنی اشکال نداره.

    اگر کار غلطی میکنه با زبون نرم و زنانه و غیر مستقیم اگاهش کن

    تا اینکه یه بار با ذوق وشوق گفتم موهامو این رنگی کنم گفت نه به تو نمیاد در صورتیکه من حتی اگه چیزی یا لباسی بهش نیاد نگفتم گفتم این بیشتر میادا .... بعد چون از چیزای دیگه ناراحت بودم و اینم شد مزید بر علت گفتم فکر کردی من همش تعریفت میکنم همه چی تمومی ؟ نه دوستت دارم تو هم شکمت گندس فلان لباس بهت نمیاد ... خب من یه زنم کی منو لوس کنه ؟!!!


    اخه خواهر خوبم....چرا توقع داری همه چیز در زندگی دو طرفه باشه؟چرا توقع داری زن و شوهر دقیقا عین هم باشن؟

    ازت میخوام امضای من رو با دقت چند بار بخونیش...

    چرا لباسی که به همسرت نمیاد رو میگی این بیشتر بهت میاد !؟!
    اگر تو بهش نگی میرزا قلی خان بقال سر کوچه بهش بگه!؟

    اگر مثلا تو موهاتو یه رنگی بکنی که اصلا به صورتت نمیاد و خیلی هم قیافه ات رو ناجور کنه دوست داری همسرت به دورغ بگه..به به...چه رنگی !؟

    شما یا صفری یا صدی

    یعنی یا خیلی خوبی..یا خیلی بد قلق میشی...



    متوجه نشدم..کی لوست کنه...؟!!مگه زن رو باید لوس کرد!؟


    اصلا منتظر نباش که هرباز قهری صورت گرفت همسرت باید برات گلی..کادویی چیزی بخره...

    نه عزیزم...اینا مال قصه ها و فیلمهاست...زن و شوهر واقعی روزی ممکنه ده بار دعوا کنن و قهر کنن...اینجوری که باید گلفروشی ها میلیاردر میشدن !!

    در مورد گریه....یادت باشه مردها همون چند بار اول گریه زنهاشون براشون مهمه ..بعد از اون اگر از اون تیپ خانومها باشی که اشکش دم مشکشه(که هستی) دیگه دور از جونت خون گریه کنی مطمئن باش کسی نازت رو نمیکشه...

    اینو یادت باشه.

    گریه زیاد زن مرد رو کلافه..بی قرار...زودرنج و عصبی میکنه.

    دوست عزیزم

    کوتاه امدن هنر نیست.اینکه اصلا موضوع بیخودی رو ایجاد نکنی که بعدش بخوای کوتاه بیای هنره

    نظر من اینه که مدتی همسرت رو به حال خودش رها کنی...نه اس ام اس...نه زنگ..نه ایمیل...هیچی

    شما قدمت رو برداشتی و بهش مسیج دادی

    حالا بذار قدم بعدی از سمت خودش باشه


    ضمن اینکه عجله ای برای ازدواج نداشته باش و فقط و فقط مهارتهای همسرداریت رو ببر بالا.

    موفق باشی

  9. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 31 تیر 91)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    دوست عزیز به نظر شخصی من شما فعلا هیچ کار نکن..بذار کمی اروم بشه..الان تو اوج عصبانیت و ناراحتیه..اگه این موقع بهش گیر بدی نتیجه عکس میده.

    چند روزصبر کن..تو این چند روز از اون روش نوشتن و ریختن دور استفاده کن تا درجه احساست بیاد پایین..یه وقت مشاوره هم بگیر..جلسه اول تنها برو و سعی کن یه سری راهکارا ازش بگیری برای تعدیل احساست.

    بعد به همسرت یه پیام منطقی بزن..خواهشا خیلی با اب و تابش نکن که شوهرت دوباره کلافه بشه..مثلا میتونی بگی..

    این چند روزه فرصتی بوده که به ارتباطمون بیشتر فکر کنم و به این نتیجه رسیدم که هر کدوم اشتباهاتی داشتیم.فکر میکنم هر دو مقصر بودیم اما دلم نمیخواد همدیگه رو محاکمه کنیم..من از اون جایی که فهمیدم اشکالاتم نه فقط تو زندگی مشترک بلکه تو زندگی شخصیم هم اثر منفی میذاره تصمیم گرفتم رفعشون کنم.باید بهم حق بدی خصلتهای سی و چند ساله رو نمیتونم یه شبه عوض کنم..اما میخوام تلاش کنم.میدونم که میتونم.پیش یه مشاور وقت گرفتم.یه سری کتاب هم خریدم..اگه تو هم پیشنهادی داری خوشحال میشم بشنوم.فکر کنم واسه قدم اول خوبه.
    خواستم بگم اگه زندگیمون برات مهمه که میدونم هست یه فرصت دیگه به خودمون بدیم.امیدوارم این دفعه موفق بشیم.خوشحال میشم تو هم کمکم کنی.

    یا یه همچین چیزی بهش بگو..حرفی که نشونه عزم راسخت برای تغییر باشه.

    بازبهش فرصت بده تا تصمیم بگیره..اگه قبول کرد که خوبه اگه نه هم باز به مشاور رفتن و تغییر خودت ادامه بده..بعد یه مدت خواه ناخواه این تغییرات تو گفتار و رفتارت عیان میشه و روی همسرت تاثیر میذاره.
    مطمئن باش اونم نمیخواد بعد 38 سال بازبرگرده سرنقطه اول اما فعلا اعتمادشو ازدست داده.

    موفق باشی

  11. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (شنبه 31 تیر 91)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 شهریور 91 [ 07:46]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    883
    سطح
    15
    Points: 883, Level: 15
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    دوست عزیزم سلام
    [color=#FF0000]
    -----سلام عزیزم
    من وقت نکردم پستهای دوستان رو بخونم و فقط پستهای خودت رو خوندم..اگر چیزی تکراری میگم عذر میخوام
    ممنون که جواب دادی گلم

    یه چیزی مهمی که در نوشته هات هست...چند بار به اینکه همسرت فرزند طلاقه اشاره کردی !
    راستش ته دلم میترسم که مثله خوانوادش عمل کنه چون همش حرف جدایی میزنه تا بحث میشه

    الان همسرتو بذار کنار...از خودت میپرسم..با مسئله فرزند طلاق بودن همسرت کنار امدی یا نه!؟
    کنار اومدم که قبولش کردم .. من همزمان با ایشون یه خواستگار دیگه هم داشتم که شرایط بدی نداشت .... اما ایشون رو واقعا دوسش داشتم و به دلم نشست نه ظاهری رفتاری و تفاهم عقیدمون تو مراحل اولیه آشنایی .... کلا آدم سخت گیری هستم اینو اطرافیانم میدونن خواستگار کم نداشتم اما حاضر نبودم با هر کسی ازدواج کنم ... طرز فکر و یه سری مسائل برام مهم بود با اینکه 32 سال دارم اما دنبال صرفا ازدواج نبودم ..... دنبال یه همراه بودم

    ایشون که از روز اول این حرف رو به شما گفته..پس خیلی روش مانور نده و حساس نشو(که مشخصه هستی)
    چشم

    دوست خوبم....یک و میلیون و نیم برای 4 تا دونه عکس؟!!!!!!!!!
    عکس و فیلمبرداری و البوم دیجیتال و لت و پوستر و عکس اسپرت ... من عاشق عکسم بهشم گفته بودم

    مگه غیر از اینه که این عکسا برای یادگاریه؟دیگه دیجیتال و ...
    خب شیک تره دیجیتال ... الان که دیگه بیخیالش شدم :(

    شما از یه طرف میگی من مراعات میکنم و به نظرت اومد 150 تومانی که برای ارایشگاه بهش تخفیف دادی خیلی کار بزرگی بوده..اما از اون طرف یهو 500 تومان اضافه میذاری روی فیلمبرداری...

    نه بخدا منت نمیزام منظورم اینه که بعضب چیزارو که زیاد مهم نبوده کوتاه اومدم تا جایی که بتونم چیزی که برام مهمه رو بدون اینکه بهش فشار بیاد بهش برسم ... بعدشم بهش گفتم من یه میلیون پس انداز دارم برا عروسی خواستی بهم بگو هیچی نگفت

    وای وای !!! اول کاری به شوهرت میگی احمقی؟!!!(من که باورم نمیشه این حرف رو زده باشی...فکر میکنم اشتباه تایپی بوده !!)
    میدونم اشتباه کردم اما گفتم این حرفو .... من آدمی نیستم فحش بدم اما همسرم انقد سر بحثا بهم ازین مدل فحشا داده که من کلی ناراحت شدم و گفتم رومون باز میشه خواهشا نگو که باز تکرار شده ....منم از حربه ی خودش استفاده کردم و اول گفتم که خیلی خیلی بهش برخورد انصافا... دعوا نکن مریم جون میدونم چون بی نهایت عصبی بود


    دوست خوبم...خانوم گل...

    از الان که داری با رفنتارت به همسرت نشنون میدی که گفتن یکسری فحشها ازاده پس فردا اگر بستت به رگبار ناسزا ناراحت نشی ها..گله نکنی ها...
    قبول دارم :(

    من فکر میکنم شما از اون تیپ خانومها هستی که فقط و فقط میشینی ببینی دیگران در مورد شما و زندگیت چطور فکر میکنن....همین باعث میشه درجا بزنی....
    یکم آره اینجوری بودم اما چندوقته به اشتباهم پی بردم و خدارو شکر این اخلاقمو تا حدودی گذاشتم کنار


    مگه همه مردها یه جورن؟چرا ما زنا فکر میکنیم محبت یعنی یه شاخه گل؟!
    من نظرم اینه که به علایق زنها توجه کردن یه نوع ارزش گذاری و دوست داشتن اوناس ... البته میدونم که هرازگاهی بایدباشه نه هر روز و هر هفته


    وقتی شما و همسرت از همون روزهای اول کشمکش داشتید توجه کن که این باعث دوری و سرد شدن شما میشه...
    همینطوری شده .... اما من هنوز وابستشم باور میکنی کنار اون وخونه ی اون خیلی آروم تر و خوشحال ترم تا خونه ی پدرم و مادرم با اینکه خانوادم رو خیلی دوست دارم


    و این رفتارها طبیعیعه....

    در مورد اینکه خانوادت سکه دادن و ...

    اینو از همین الان تو ذهنت فرو کن..اگر بی دریغ نمیتونی محبت کنی و منتظر جواب طرف مقابلت هستی اصلا محبت نکن...نه خودت و نه خانوادت....
    :(

    این باعث میشه همیشه سرخورده و عصبی باشی و بشینی همش با خودت بگی:

    یادته فلان روز فلان چیزو من خریدام اما اون فلان چیز ارزون رو خرید...!!
    دقیقا همینطوره

    خانومی...برای ازدواج عجله نکن.شما و همسرت نیازه که مهارتهای بیشتری رو یاد بگیرید.با این وضع زندگی رو شروع کردن ممکنه خیلی منطقی نباشه...
    آخه یه ماه مونده به عروسی دوبار هم تاریخ عروسی تغییر کرده افتادیم سر زبونا ... ابرو هم مهمه ... ما تواجتماع زندگی میکنیم ... نمیخوام انگشت نما شیم ... یکساله عقدیم کمه؟

    حتما حتما باهمدیگه پیش یه مشاور حاذق برید و مشکلتونو مطرح کنید.
    با این موافقم ... ایشون هم موافقند چندبار حرفشو زدیم یه بار هم رفتیم توضیح دادم تو پستای قبلی


    چون این دوران دورانیه که زوجها کمترین اختلاف رو باهم دارن..اما شما و همسرت مدام در درگیری بودید باهمدیگه
    :(

    زندگی همش سیاسته...تعریف و تمجید پشت سر هم کار درستی نیست...چون اعتماد به نفس و غرور کاذب ایجاد میکنه...این اسمش حمایت نیست...راستشو بخوای بیشتر شبیه خیانته...

    موافقم شدید .... سیاست بلد نیستم چطوری یاد بگیرم همسرم هم سیاست رو دوست داره بهم میگه خویشتن دار نیستی سعی میکنم یاد بگیرم ..... این اعتماد به نفس کاذب و غرورو خوب اومدی دقیقا دارم آثارشو میبینم از خود تعریف کردناش و توقع داشتنای یه طرفه

    باید متعادل باشی...خیلی بیشتر از این.اگر کار درستی میکنه تمجید کن..یکمی هم پیاز داغش رو زیاد کنی اشکال نداره.
    خیلی بیشتر از اون که فکرشو کنی برای کارای خوبش لوسش کردم

    اگر کار غلطی میکنه با زبون نرم و زنانه و غیر مستقیم اگاهش کن
    با زبون نرم آگاهش کردم اما غیر مستقیم نه چون بلد نیستم

    تا اینکه یه بار با ذوق وشوق گفتم موهامو این رنگی کنم گفت نه به تو نمیاد در صورتیکه من حتی اگه چیزی یا لباسی بهش نیاد نگفتم گفتم این بیشتر میادا .... بعد چون از چیزای دیگه ناراحت بودم و اینم شد مزید بر علت گفتم فکر کردی من همش تعریفت میکنم همه چی تمومی ؟ نه دوستت دارم تو هم شکمت گندس فلان لباس بهت نمیاد ... خب من یه زنم کی منو لوس کنه ؟!!!


    اخه خواهر خوبم....چرا توقع داری همه چیز در زندگی دو طرفه باشه؟چرا توقع داری زن و شوهر دقیقا عین هم باشن؟
    دقیقا عین هم نه ... امامن یه زنم نیاز به توجه و محبت دارم سنگ که نیستم


    ازت میخوام امضای من رو با دقت چند بار بخونیش...
    چشم خوندم دوستم ... جای تفکر داشت... مرسی


    چرا لباسی که به همسرت نمیاد رو میگی این بیشتر بهت میاد !؟!
    اگر تو بهش نگی میرزا قلی خان بقال سر کوچه بهش بگه!؟
    آخه یکم زیادی حساسه تو این موارد .... مثلا یه بار بهش با نرمی و مهربونی گفتم چرا پاهاتو باز میزاری راه میری کم نزدیک هم تر بزار کف پاتو صاف تر بزار ناراحت شد گفت به راه رفتن من چیکار داری .... زودرنجه تو این موارد ..... منم دلم نمیاد ایراد بگیرم همیشه هم تعریفش میکنم با اینکه شکم داره میگم قشنگه بهت میاد اما برا سلامتیت کوچیکش کنی بهتره چربی شکم دوره قلبو میگیره .... اما خودم انتقاد پذیرم اون دفعه هم که ناراحت شدم دلم پر بود

    اگر مثلا تو موهاتو یه رنگی بکنی که اصلا به صورتت نمیاد و خیلی هم قیافه ات رو ناجور کنه دوست داری همسرت به دورغ بگه..به به...چه رنگی !؟
    گاهی وقتا ادما میدونن طرف داره برا دلخوشیش یه چی میگه اما میفهمن که از دوستداشتنه و این لذت بخشه .... میتونه بگه اینم خوبه اما اون بهتره من میفهمم که اون بهم نمیاد ... رک بودن همیشه در مقابل یه زن خوب نیست من که اینطورم روحیه م ضعیف میشه

    شما یا صفری یا صدی
    :(

    یعنی یا خیلی خوبی..یا خیلی بد قلق میشی...
    آره تقریبا همینطورم


    متوجه نشدم..کی لوست کنه...؟!!مگه زن رو باید لوس کرد!؟
    گاهی اوقا ت خوب نیست ؟

    اصلا منتظر نباش که هرباز قهری صورت گرفت همسرت باید برات گلی..کادویی چیزی بخره...
    هیچ وقت هم همچین کاری نکرده فقط یه بار اونم دیگه خیلی اذیت شده بودم و اینکه میخواستیم جایی بریم از رو اجبار نه از ته دل

    نه عزیزم...اینا مال قصه ها و فیلمهاست...زن و شوهر واقعی روزی ممکنه ده بار دعوا کنن و قهر کنن...اینجوری که باید گلفروشی ها میلیاردر میشدن !!
    :)

    در مورد گریه....یادت باشه مردها همون چند بار اول گریه زنهاشون براشون مهمه ..بعد از اون اگر از اون تیپ خانومها باشی که اشکش دم مشکشه(که هستی) دیگه دور از جونت خون گریه کنی مطمئن باش کسی نازت رو نمیکشه...

    اینو یادت باشه.
    چشم ... ولی همسرم اولین بار هم که گریه کردم بی توجه بود


    گریه زیاد زن مرد رو کلافه..بی قرار...زودرنج و عصبی میکنه.
    درسته

    دوست عزیزم

    کوتاه امدن هنر نیست.اینکه اصلا موضوع بیخودی رو ایجاد نکنی که بعدش بخوای کوتاه بیای هنره
    میدونم ... خیلی اینکارو تکرار کردم ... خودمو کوچیک کردم ... دوسش دارم


    نظر من اینه که مدتی همسرت رو به حال خودش رها کنی...نه اس ام اس...نه زنگ..نه ایمیل...هیچی
    نگرانشم .... میدونم که خودشم داغون شده ..... خیلی مغروره خیلی درونگراس ... از یه طرف هم ازون اخلاقا داره که ولش کنی ممکنه دیگرون پرش کننند... نمیخوام کسی دخالت کنه بعد آموزشش میدن ....


    شما قدمت رو برداشتی و بهش مسیج دادی

    حالا بذار قدم بعدی از سمت خودش باشه
    اینکارو نمیکنه حتی اگه بر فرض محال عاشقم باشه چون فهمیده من طاقت نمیارم و واقعا هم این یکی رو نمیتونم چیکار کنم


    ضمن اینکه عجله ای برای ازدواج نداشته باش و فقط و فقط مهارتهای همسرداریت رو ببر بالا.
    من عجله نداشتم از اول چون میترسیدم شناختی قبلا از هم نداشتیم معرفی شده بودیم .... اما الان وضعیتمون طوریه که با آبروی خانواده ها توامه
    موفق باشی

    مرسی گلم از راهنمایی های مفیدت


    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
    دوست عزیز به نظر شخصی من شما فعلا هیچ کار نکن..بذار کمی اروم بشه..الان تو اوج عصبانیت و ناراحتیه..اگه این موقع بهش گیر بدی نتیجه عکس میده.

    راستش یه اشتباهی کردم البته نمیدونم اشتباه ... یهو استرس گرفتتم به خونش زنگ زدم .... جواب داد خوابالو سرد جواب داد بهش گفتم میدونم اشتباه کردم و تند رفتم معذرت میخوام گفت تو کار همیشته حالا خوابم میاد میخوام بخوام به نظرت اشتباه کردم ؟ ... ولی همین که جواب داد به نظرم خیلی عجیب بود محال بود جواب بده

    چند روزصبر کن..تو این چند روز از اون روش نوشتن و ریختن دور استفاده کن تا درجه احساست بیاد پایین..یه وقت مشاوره هم بگیر..جلسه اول تنها برو و سعی کن یه سری راهکارا ازش بگیری برای تعدیل احساست.

    انقد استرس دارم که حوصله کارای شخصیمم ندارم سخته واقعا خدا نصیب هیچ کس نکنه این وضعیت رو ... دیگه دارم میبرم به خدا ... حوصله پا بیرون گذاشتن هم ندارم اگه بشه با همدیگه میریم اونم موافق بود قبلنا



    بعد به همسرت یه پیام منطقی بزن..خواهشا خیلی با اب و تابش نکن که شوهرت دوباره کلافه بشه..مثلا میتونی بگی..
    زنگ زدم چند دقیقه پیش ازش انتقاد نکردم که کار تو هم درست نیست فقط معذرت خواهی

    این چند روزه فرصتی بوده که به ارتباطمون بیشتر فکر کنم و به این نتیجه رسیدم که هر کدوم اشتباهاتی داشتیم.فکر میکنم هر دو مقصر بودیم اما دلم نمیخواد همدیگه رو محاکمه کنیم..من از اون جایی که فهمیدم اشکالاتم نه فقط تو زندگی مشترک بلکه تو زندگی شخصیم هم اثر منفی میذاره تصمیم گرفتم رفعشون کنم.باید بهم حق بدی خصلتهای سی و چند ساله رو نمیتونم یه شبه عوض کنم..اما میخوام تلاش کنم.میدونم که میتونم.پیش یه مشاور وقت گرفتم.یه سری کتاب هم خریدم..اگه تو هم پیشنهادی داری خوشحال میشم بشنوم.فکر کنم واسه قدم اول خوبه.
    خیلی ممنون ای کاش زودتر خونده بودم پستتون رو :(


    خواستم بگم اگه زندگیمون برات مهمه که میدونم هست یه فرصت دیگه به خودمون بدیم.امیدوارم این دفعه موفق بشیم.خوشحال میشم تو هم کمکم کنی.

    یا یه همچین چیزی بهش بگو..حرفی که نشونه عزم راسخت برای تغییر باشه.
    چند بار اینو گفتم بهش عادی شده فکر کنم

    بازبهش فرصت بده تا تصمیم بگیره..اگه قبول کرد که خوبه اگه نه هم باز به مشاور رفتن و تغییر خودت ادامه بده..بعد یه مدت خواه ناخواه این تغییرات تو گفتار و رفتارت عیان میشه و روی همسرت تاثیر میذاره.
    مطمئن باش اونم نمیخواد بعد 38 سال بازبرگرده سرنقطه اول اما فعلا اعتمادشو ازدست داده.

    موفق باشی

    مرسی عزیزه دلم از وقت گذاشتنت .... سعی میکنم از نصایح ارزشمندت تو برخوردای بعدیم استفاده کنم بازم ممنوم گلم

  13. کاربر روبرو از پست مفید brisk تشکرکرده است .

    brisk (شنبه 31 تیر 91)

  14. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 شهریور 92 [ 22:10]
    تاریخ عضویت
    1390-11-17
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    1,668
    سطح
    23
    Points: 1,668, Level: 23
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    590

    تشکرشده 585 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    هر چی تاپیکتون میره جلوتر بیشتر متوجه میشم که شما نه از جنس مخالف آگاهی دارید نه از نوع رفتار متاهلی.

    همون طور که خودتون هم گفتید شما تا حالا با کسی دوست نبودید و سعی هم نکردید که با مطالعه، شناخت کسب کنید.

    امیدوارم حداقل کمی از تاپیک های اینجا رو مطالعه کنید تابفهمید مشکل اصلی رفتار نپخته شما در مقابل جنس مخالفه و همینم هست که ایشون روز به روز داره دور میشه از شما. به فکر تغییر خودتون باشید صد در صد. نکنه هایی که دوستان اشاره کردن برای اینکه مردها از چه چیزهایی بیزارن و شما باید چه رفتاری داشته باشین، واقعیته.

    اگر نخواین پخته عمل کنید، این زندگی مشکلات زیادی خواهد داشت متاسفانه.

    شما خیلی ساده فرض کردید ازدواج رو در صورتی که این سخت ترین مرحله زندگیتونه، به خصوص چند سال اولش

    شما یا می تونین به صورت همین صحیح و خطا، روحیات مردونه رو بشناسید که سختی ها و اسیب های زیادی داره همون طور که می بینید. یا با گوش دادن به حرف دوستان تالار و مطالعه راه رو برای خودتون هموارتر کنید. شما به عنوان یک زن وظیفه زیادی به عهده تونه.

  15. 6 کاربر از پست مفید mr6262 تشکرکرده اند .

    mr6262 (شنبه 31 تیر 91)

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    418

    تشکرشده 428 در 112 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    شما یه مقدار توی مراودات با هم اختلاف دارید مهمترینش اینه که شما زیادی عجول هستید و سریع عکس العمل نشون می دید و ایشون زیادی خونسرد و پرحوصله هستند و می تونند یه قهر رو تا چندین روز ادامه بدند.
    با این تیپ آقایون شبیه شوهر شما باید طوری رفتار کرد که هرگز نیازی به معذرت خواهی و قهر و آشتی پیدا نکنید، چون اینقدر دیر به راه می آیند که از حوصله شما خارجه. پس فقط زمانی در مورد خواسته هاتون پافشاری کنید که مطمئنید در صورت قهر و دعوا هرگز از مواضعتان کوتاه نیامده و معذرت خواهی نخواهید کرد.
    فعلا صبور باشید و پیشقدم نشوید... بعد از چند روز مثلا به بهانه برداشتن چیزی از منزلشون و یا داشتن کاری بهشون مراجعه کنید. حرفی از قهر بودن و دعوا و این چیزا نزنید. به همین شیوه بهانه هایی برای ارتباط باهاشون پیدا کنید ولی هی معذرت خواهی نکنید و فقط نرمال رفتار کنید تا ارتباط به شکل قبل بازگردد.

  17. 5 کاربر از پست مفید sunlife تشکرکرده اند .

    sunlife (دوشنبه 02 مرداد 91)

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 شهریور 91 [ 07:46]
    تاریخ عضویت
    1390-12-03
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    883
    سطح
    15
    Points: 883, Level: 15
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل یک ماه مانده به مراسم ازدواج (اختلاف سر مسائل مالی)

    سلام

    راستش قبول دارم حرفاتونو باز یه اشتباه بزرگ کردم امروز الان خونه همسرم هستم وایشون لباس کارشونم برداشتن بردن یعنی امشب خونه نمیان


    دیروز زنگ زدم گفت خوابم میاد آخر شب باز زنگ زدم گفتم برام کار پیدا شده گفت به من ربطی نداره هر کار دوست داری بکن ... امروز از سر کار اومدم خونه خونه بود منم خیلی بد برخورد کردم کردم باز به گله و شکایت...خیلی اشتباه کردم خیلی عصبی شدم این روزا چیکار کنم اون فقط گوش داد بعد از خونه زد بیرون الان خونشم برم خونمون یا بمونم اینجا اون صبح هم نمیاد احتمالا خونه یکی رفته ازون جا میره سرکار میدونه من خونش میمونم و میدونه تنهایی میترسم


    ازین به بعد حرف گوش میکنم چیکار کنم برم خونمون؟


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.