به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: جلوگيري از دخالت هاي خانواده همسر

    سلام دوستان
    ممنون از توصيه هاتون مخصوصا شما جناب محسن عزيزي
    در رابطه با صحبتاتون دو نكته رو بايد بگم يكي اينكه متاسفانه حمايت خانوادم رو به هيچ عنوان ندارم و اين مساله هميشه تو زندگيم منو ازار داده و زبون خونواده همسرم رو هم درازتر كرده و دوم اينكه به خاطر 40ميليوني كه پدر شوهرم بهش داده و مدام منت مي زاره الان بعد از 4 سال زندگي هنوز كه هنوزه تو جمع يا غير جمع بهمون مي گه!!!! خونه رو برام قبرستون كرده دلم مي خواد خونمون كه الان تقريبا 150 قيمتشه بفروشيم و 40 ميليونش رو بديم ولي شوهرم مي گه اگه خيلي برات سخته بايد خونه رو بفروشيم و كل پولش رو به بابا بديم نه 40 مليون رو فقط چون اگه 2 سال پيش بهمون پول نداده بود ما نمي تونستيم اينو بخريم

    بذاريد از دعواي 6-7 ماه پيشمون براتون بگم
    يه اخلاق خيلي بد ديگه اي كه پدر شوهرم داره انه كه حداقل هفته اي يك يا دو بار بريم خونشون كه خوب باتوجه به شاغل بودن من ساعت 7 صبح تا 6 عصر برام كار سختيه تازه وقتي هم مير يخونش كه خانواده شلوغي هستند (11 تا فرزند كه هركدوم دو سه تا بچه دارند) توقع داره من هم مثل دختراش يا عروساي بزرگش كه همسن مامان من هستند همش تو اشپزخونه باشم دم به ديقه دستور مي ده اينو بيار اينو ببر كاملا ديكتاتورانه و بي ادبانه كه با فرهنگ كن جمعيت و دموكراسي كه من توش بزرگ شدم زمين تا اسمون تفاوت داره


    بيشتر از همه موضوعي كه تو اين دو سه سال خيلي منو ازار داده همينه كه پدر شوهرم ماهي 2-3 بار منو بازخواست ميكرد كه چند حقوق مي گيري چه قدر اضاف كار وايميسي پولتو چي كار ميكني بيشتر از ماهي 50 تومن نذار توجيبت(ماهانه).... خيلي وقتا اين حرفا رو در حضور شوهرم مي گفت و اون ساكت بود بعد كه ميومديم خونه با هم دعوا داشتيم چون من ناراحت ميشدم از اينكه در مقابل اين سينجيناي باباش سكوت مي كرد بعدشم ميگفت كار بابام اصلا اشتباه نيست خوب مي بينه تو بچه اي مي خواد پولت رو خراب نكني براش برنامه ريزي ميكنه اين در حاليه كه پدر خودم اصلا نمي دونه چند مي گيرم يا پولم رو چي كار ميكنم حتي يه بارم نپرسيده

    6-7 ماه پيش ما تقريبا 1 ماه شده بود كه خونه پدر شوهرم اينا نرفته بوديم البته 2 ماه بود كه باردار بودم و يك ماه بعد از بارداريم موضوع را تلفني به مادر شوهرم اينا گفته بودم اونام كلي خوشحال بودن خودم حال خوبي نداشتم مدام ويار و حالت تهوع.
    پدر شوهرم نري عاشورا داشت كه من چون حالم بد بود نرفتم اما شوهرم رفت
    بعد از اون به مدت 3 هفته نرفتيم (شوهرم بدون من نمي رفت)
    يه روز جمعه كه با شوهرم خونه بوديم ديدم پدر شوهرم و بابام اومدن خونمون خيلي تعجب كردم اومد نشست روبروم خيلي بي ادبانه پاش رو رو ميز دراز كرد گفت رفتم دنبال بابات تا در حضور اون چند تا گلگي ازت بكنم
    يك اينكه 1 ماه به ما سر نزدي گفتم باردارم و حالم بد گفت زن من كه 11 شكم زاييد هم بايد همين رفتار رو مي كرد يا فلان عروسم....مگه فقط تو بارداري
    بعدشم گفت چرا موهاي سر پسرم سفيد شده چرا اينقدر لاغر شده چرا بهش نمي رسي !!!! گفت پسرم خيلي شاداب و سر حال بود چرا اينجوري شده.....دريغ از اينكه بابام يك كلمه حرف بزنه شوهرم هم كاملا ساكت !!
    بعد بهم گفت من هر وقت از تو ميپرسيدم پولت رو چي كار ميكني ميگفتي قسط خونه ميدم ولي به تازگي متوجه شدم از سر كارت واسه خودت زمين گرفتي(3 ماه بود كه از طرف شركت زمين ثبت نام كرده بودم و اين موضوع رو فقط شوهرم ميدونيت ازش خواسته بودم به كسي نگه اونم قسم مي خورد كه به كسي نگفته و نمي دونه باباش از كجا فهميده!!!)


  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: جلوگيري از دخالت هاي خانواده همسر

    در طول مدتي كه حرف مي زد من فقط سكوت كردم ولي وقتي دوباره موضوع حقوق منو وسط كشيد نتونستم ساكت بشينم گفتم2-3 ماه هست كه زمين ثبت نام كردم و فقط اين موضوع رو به شوهرم گفتم چون فكر ميكردم نياز نباشه كس ديگه از موضوع مطلع باشه اينو كه گفتم چشاش رو بست و هر چي دلش خواست گفت گفت تو بي ادبي بلد نيستي با بزرگترت حرف بزني حالا هم كه يه بچه درست كرديد خودن رو به پسرم چسبوندي رو كرد به شوهرم گفت بدبخت بيچاره زنت 4 ساله كه خرت كرده و افسارت رو دست گرفته به چيش دل خوش كردي چرا طلاقش نمي دي اين كه هيچي نداره!!
    شوهرم خدا حلال كنه گفت زندگي من و زندگي اون نداره ما با هميم و يه زندگي داريم كه پدر شوهرم بستش به بدترين فحشا و خواست از خونه بره بيرون رو كرد به شوهرم گفت اين زن ديگه از فردا حق نداره بره سر كار وگرنه ديگه پسر من نيستي و من و فراموش كن

    بابام يك كمه حرف نزد بعد كه رفت خونشون از بابام پرسيدم چرا اومدي گفت پدر شوهرت اومد دنبالم اگه مي دونستم مي خواد اين حرفا رو بزنه نميومدم.....همين باورتون مي شه !!!!حمايت بابام اوردتون!!!!!!!!

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: جلوگيري از دخالت هاي خانواده همسر

    مرسي چقدر راهنمايي!!!!!!!!!!!!!
    يعني حتي يه نفر هم آفت نذاشته؟؟؟؟؟؟

  4. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: جلوگيري از دخالت هاي خانواده همسر

    سلام ملیکای عزیز

    اول باید بگی که دنبال چی هستی ؟ می خواهی به کجا برسی ؟ و چی می خواهی ؟
    امیدوارم قصدت تغییر پدرشوهر یا بقیه نباشه !
    ملیکا جان از خودت شروع کن ! به خودت نگاه کردی ؟

    چند تا سوال دارم :
    با عروسای دیگه هم همین طرز رفتار رو داره ؟
    اونها هم مطیع ایشان هستند ؟

    چند تا هم نکته:
    احترام و حرمت نگه داشتن خوبه ولی نه تا حدی که دخالت پیش بیاد !
    من یه چیزی می گم اونم اینکه ببین چطور رفتار کردی که زندگیت اینطوری شده ! مگه نمی گی شوهرت قبلنا با پدرش مشکل داشته و تو سعی کردی که رابطه درست کنی ....حتما رابطه خودت رو فراموش کردی شک نکن !
    یعنی توی این ترمیم طوری رفتار کردی که هم شوهرت اجازه دخالت بده هم خودت ....ترمیم رو تبدیل به تخریب کردی !

    اما راهکار: ( بگذریم از اتفاقاتی که گذشته )

    مگه نمی گی پدر شوهر یا خانواده شوهر عزیزم باید احترامشون رو نگه داری باید باهاشون مهربون باشی و سنجیده و منطقی رفتار کنی نه اینکه هر چی که ازت می پرسند اگه ناراحتت کنه یا عصبیت کنه با تندی جواب بدی و حتی منتظر حمایت شوهر باشی !
    چرا رفتار خودت رو فراموش می کنی که تند جواب دادی ....یا نتونستی ان رابطه دوستانه رو برقرار کنی !
    اول اینکه توی رابطه شوهرت و پدرش اشتباه کردی دخالت کردی که ما بارها این رو گفتیم باید اجازه می دادی زمان تغییرات خودش رو نشون بده !
    عزیزم اونقدر خوب بودن رو به شوهرت یاد دادی که از یاد خودت رفته ! تو باید یه رابطه محکم و قوی و دوستانه برقرار می کردی نه رابطه ای که توش پر از دخالت باشه که اولین دخالت از سمت تو بوده نه اونا ( رابطه پدر وپسر)
    باید انقدر آرام باشی و سنجیده سنجیده صحبت کنی که حرفهایت به دلشان بنشیند یعنی یه جورایی نفوذ به دلشان !

    کدوم محبت رو کردی که بهشون خوش بیاد ......
    پس سعی کن گذشته رو فراموش کنی و کینه ها رو بیرون کنی و باهاشون دوست باشی طوری که بخاطر محیتهایی که می کنی همیشه ازت ممنون باشند نه اینکه تشنه محبتت باشند !!!!!!

    در مورد مسائل قسط و خونه و حقوقت :
    زن و شوهر جدا از هم نیستند بلکه زن و شوهر باید دوش به دوش هم حرکت کنند کنار هم و همقدم با هم !
    دختر خوب ملیکا جان درسته که اداره زندگی وظیفه مرد و باید خودش همه هزینه ها رو به دوش بگیره ولی ازت یه خواهشی دارم از مقوله وظیفه بیا بیرون همیشه به این فکر کن که باید کار همسرم رو هدایت کنم و کنارش باشم و باهم باشیم نه اینکه چی وطیفه کیه! ...که میگم مهمترین وظیفه به عهده توست اونم هم هدایته !
    اگه درمورد قسط خونه باهم صحبت کردید که تو باید پرداخت کنی پس محکم باش و قوی و به پرداختت ادامه بده چون باهم توافق کردید و بالاخره قسطها یه روزی تمام می شود و بدان که این یک محبت است در حق شوهرت و شوهرت هم خوب خوب خوب می فهمد مطمئن باش!
    انقدر در زندگیت اقتدار داشته باش که کسی هم نتواند بپرسد که با پولهایت چکار می کنی یعنی همه چی را سر جایش انجام بده .
    اگر پدرشوهرت هم می پرسد بگو که پدرجان خیالت راحت قسطها رو به موقع پرداخت می کنم اصلانگران نباش حواسم هست که عقب نیفتد اگه اینطوری ادامه بدی و با زبان شیرین و محبت امیز ایشان هم کم کم سعی می کند خودش را غقب بکشد و از جانب شما خیالش راحت باشد !
    اینجاست که می گم از خودت شروع کن !
    تغییر رو از خودت شروع کن !
    محکم باش !
    اقتدار داشته باش !
    هدایت کننده خوبی باش !
    محبت کن !
    شیرین باش و زندگی را به کام خودت شیرین کن !
    ااااااااااااااماااااااااا اااااا زیاده روی نکن نه در تندگویی و نه در شیرین زبانی !


  5. 2 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (پنجشنبه 01 تیر 91)

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: جلوگيري از دخالت هاي خانواده همسر

    با تشكر بسيار زياد از چشمك جان عزيز كه وقت گذاشتيد و مطالبم رو خونديد
    اول از همه دو تا سوال بالا رو كه پرسيديد جواب مي دم
    رابطه پدر شوهرم با عروساي ديگه اصلا مثل من نيست عروساي ديگه خيلي زبون دارند و هر حرفي كه پدر شوهرم بهشون مي زنه با پررويي جواب مي دن شايد همين رفتارشون باعث شده كه پدر شوهرم به هيچ عنوان اونطور كه با من هست با اونا حرف نمي زنه و تو كارشون نظر نمي ده ولي خوب شوهراشون هم مثل كوه پشتشونن اوايل همه جاريهام به عشق و علاقه زياد شوهرم به من حسادت مي كردند الان از اون ور بوم افتادم
    نمي دونم كجا رو خطا رفتم ؟؟؟ اگه من يه روز بخوام مثل جاريهام با پدر شوهرم حرف بزنم شوهرم همچين ميزنه تو دهنم!!! اصلا برام قابل درك نيست كه شوهرم كه مدام بايد تو گوشش مي خوندم احترام پدرت رو نگه دار قهر نكن برو بهش سر بزن....الان رقيبم شده (رقيب كه چه عرض كنم صد در صد باباش رو بيشتر از من دوست داره)
    و تازه يكي از نكات جالبي كه پدر شوهرم به شوهرم ياد داده اينه كه اون هر وقت دلش بخواد شب نصفه شب بره خونه پدرش سر بزنه ولي من حق ندارم هر وقت دلم خواست برم ديدن خونوادم چرا كه حضرت محمد گفته حتي برا ديدن پدر مادرم هم ازدواج شوهر الزاميست
    شوهرم تقريبا هفته اي سه بار خودش تنها مي ره اونجا آخر هفته ها هم با هم مي ريم بعد حالا اگه من يه بار بخوام تنها برم خونه خونوادم نمي زاره ميگه اخر هفته با هم ميريم اين در حاليه فاصله خونه ما و خونوادم يك كوچست!!!(يعني اوايل كه ازدواج كرديم شوهرم خودش پيشنهاد داد نزديك خونواده من باشيم چون اون موقع از باباش خط نمي گرفت)

    در مورد قسط خونه من هيچ وقت نگفتم قسط ميدم چون معلوم نيست تا كي بخوام برم سر كار ولي قسط خونه تا 15 سال هست كه خوب شوهرم بايد عادت كنه به پرداختش و هر بار پدر شوهرم فقط به صورت دستوري بهم ميگفت تو بايد پرداخت كني شوهرت اگه ماهي دو مليون هم بگيره تا اونجايي كه بايد برا خريد خونه ميداده داده(يعني همون 40 مليوني كه خودش داده) مثل اينه كه واسه زندگي تو اون خونه بايد ماهانه برابر با قسطش اجاره پرداخت كنم؟ و مدام جلو شوهرم منو بازخواست مي كرد كه بابات نميخواد چيزي كمكت كنه؟؟؟؟چرا اون حداقل 10-20 تومن بهت نمي ده!!!! يه بار اينقدر از اين حرفاش به ستوه اومدم كه به بابام گفتم تا يه واكنشي نشون بده مثلا زنگ بزنه بگه ما تعهدي برا خونه نداديم ولي جنابعالي روز خواستگاري قول داده بودي به محض عروسي يه خونه برا پسرت مي خري؟؟؟ ولي بابام گفت تو نيكي كن و در دجله انداز!!!گفت هرچي ميگه از اين گوش بشنو از اين گوش در كن!!!
    ولي حرفاي پدر شوهرم خيلي رو شوهرم تاثير گذاشته من كه عاشق بلند نظري و مناعت طبع شوهرم بودم افتاده سر زبونش كه بابات برامون ماشين بخره يا به دخترش بايد پول بده يا حقوقت رو بيار بده به من يا اصلا سر كار نرو....اصلا شده يه ادم ديگه!!!!

    چندماهه داريم پول جمع ميكنيم ماشين بخريم طلاهام رو گذاشتيم بانك وام گرفتيم و 2 تومان پس انداز داشتم دادم و.... 9-10تومان جور كرديم قرار شد يا سمند يا 405 مدل 87 به بالا اگه گيرمون اومد بخريم كلي وقته دنبالشيم من همش روزنامه چك مي كرد و مورداي خوب رو به شوهرم ميگفتم ولي شوهرم هي اين دست اون دست مي كرد بعد كه ديدم زيادي داره لفتش مي ده گفت بابام گفته با اين پولتون يه پرايد صفر بگيريد نه يه ماشين كار كرده هر چي به شوهرم گفتم نههههههههههههه من با 10 تومن پرايد نمي خرم حرف باباش براش ايه شد تا 2 هفته با هم قهر كرديم بعدش خوب شديم ولي خيلي معمولي يكم ميومد طرفم مثا ناز كشي!!! ولي اصلا در مورد ماشين حرف نمي زديم بعد از چند روز رفت برام گل خريد منم كلي ازش تشكر كردم ولي رابطمون هنوز زياد صميمي نبود تاديشب
    ساعت 6 عصر خواهر شوهرم زنگ زد گفت مباركه ماشينتون گفتم كدوم ماشين؟؟؟؟گفت ظهر خونه بابا اينا بودم m(شوهرم) اونجا بود با بابا داشتن دنبال ماشين مي گشتن و يه مورد خوب بابا پيدا كرده و رفتن محضر قولنامه هم كردن
    من گفتم امكان نداره چون موضوع ماشين منتفي بود ولي خواهر شوهرم گفت تو اين يه هفته 4 -5 بار بيشتر m اومده خونه بابا اينا و با هم دنبال ماشينن
    ساعت 8 كه شوهرم ميخواست بياد خونه زنگ زد به گوشيم گفت بيا پايين من خودم رو زدم به اون راه كه مثلا چيزي نمي دونم گفتم واس چي گفت بيا يه كار كوچولو دارم رفتم پايين پررو پر رو سوار ماشين گفت اينم ماشينت!!! منم يك كلمه باهاش حرف نزدم يعني حرفي تداشتم كه بگم

  7. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: جلوگيري از دخالت هاي خانواده همسر

    ماشین نو مبارک

    عزیز من ملیکا جان

    مشکلاتت رو خیلی بزرگ کردی ..

    خوب شاید می خواسته سورپرایزت کنه که خواهرشوهرت از روی نا آگاهی خراب کرده ...البته کار خوبی کردی که به روی خودت نیاوردی ولی بهش بخند اصلا کاری نداشته باش که چیکار کرده ...
    ملیکا کاری نداشته باش که از چه طریقی چیکار می کنه اصلا دخالت نکن بزار شوهرت کار خودش رو بکنه هر جوری که دوست داره خوشحالت کنه توام ازش تشکر کن وهمیشه بهش بگو واقعا تو چقدر خوبی که به فکر منی و داری تلاشت رو می کنی و بهش بگو وقتی این حمایتهاش رو می بینی دلت قرص میشه ..
    مطمئن باش شوهرت با این حرفهات میشه همونی که دوست داری ملیکا اینو بهت قول می دم که عوض میشه و کم کم روت زوم میکنه ببینه تو از چی بیشتر خوشحال میشی پس تشویق یادت نره که تاثیر گزاره ...

    ملیکا اصل مطلب رو دریاب و فعلا با سیاست زنانه ات امور رو بگیر دستت و هدایت کن !
    مهم اینه که ماشین چهار چرخش می چرخه .....

    الان بهش و به کاراش ذوق کن یعنی محصول رو بکار تا بعدا بتونی درو کنی !
    پس زمان می بره تا خودت رو عوض کنی و او هم با تغییرات تو متوجه بشه که باید تغییر کنه ..
    دنیا دوروزه بخند تا بهت بخنده !


    در مورد پدرشوهرت هم توام باهاش حرف بزن یعنی نزار حرفهایی که بینتون ردوبدل میشه فقط بابت کار و قسط و این حرفها باشه ...باهاش در مورد چیزهای خوب و خنده دار بگو یعنی سعی کن به خنده بیاریش تا توی دلش جابیفتی !
    یکیش من خودم همیشه با پدرشوهرم می گم و می خندم و حتی باهاش شوخی می کنم و باهاش بازیهای فکری انجام می دم ووووووووووولی درمورد برنامه ها و کارهام باهاش زیاد حرف نمی زنم و موقعی که حرفش پیش میاد به شوهرم نگاه می کنم تا اون صحبت کنه با پدرش چه موافق چه مخالف !
    چون اینجوری من نظری رو نگفتم که بخوام انجام بدم اجازه می دم اونا باهم تصمیم بگیرند و من هم خوشم و خودم رو درگیر نمی کنم !


    اگه شوهرت ببینه تو کاری نداری کم کم خودش نظرت رو می پرسه و وقتی پرسید خیلی با متانت و آرامش نظرت رو بده و اگر هم مخالفت کرد بگو نظرم رو چون پرسیدی بهت اعلام کردم و این فقط یک نظره
    می دونم سخته ولی زمان می بره که همه چی درست بشه و شوهرت باهات یکی بشه ..

    در مورد پدرت هم کار خوبی کرده که دخالت نکرده و اقعا جای تحسین داره چون با دخالت اوضاع بدتر میشه

  8. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (پنجشنبه 01 تیر 91)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.