به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 دی 91 [ 01:38]
    تاریخ عضویت
    1390-9-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    971
    سطح
    16
    Points: 971, Level: 16
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از ادامه زندگی با مادرم میترسم

    با عرض سلام خدمت تمامی مشاوران محترم .
    راستش من یکی دو بار اینجا پست دادم . در مورد مشکل با مادرم .
    خواستم بگم مثلا با مادرم آشتی کردم . ولی دلهره اون روزا آرومم نمیذاره .
    خیلی دلهره دارم . اصلا از ادامه زندگی با مادرم میترسم .
    دوستان ممنون میشم اگر لطف کنید راهنمایی کنید .
    آیا دارویی برای دلهره وجود داره ؟؟

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: از ادامه زندگی با مادرم میترسم

    سلم دوست خوبم
    من تاپیک قبلی شما رو خوندم

    مادر شما اگر بداخلاق ترین ادم روی زمین باشه چند تا کار مهم در حق شما کرده که شما هرگز و هرگز نمیتونی اونا رو جبران کنی
    اولین کارش این بود که 9 ماه شما رو حمل کرده...تو خواب...بیداری...مریضی...نشتتن ..بلند شدن....و.....
    این رو هم در نظر بگیر ایشون در 45 سالگی باردار شده که بارداری در این سن خیلی سخته و غیر از مسائل جسمی و فیزیکیش که خیلی زیاده احتمالا کلی هم زخم زبون و گوشه و کنایه از اینو اون شنیده

    دومین کارش زایمانش بوده...سخت ترین کار دنیا برای یک زن.دردناک ترین کار که تمام انرژی و توان زن رو میگیره و حتی در عرض یک ساعت زایمان چندین سال زن رو پیر میکنه.نشنیدی میگن زن باید سنش از مرد کمتر باشه چون زن زایمان میکنه و زود میشکنه

    سومین کارش دو سال تمام عصاره وجودش رو به شما داده و در تمام لحظات که شما کاملا بی دفاع بودی اون بیدار بوده تا مبادا پشه صورت دختر کوچکش رو نیش بزنه

    شما تب کردی اون بیدار بوده شما گریه کردی اون بیدار بوده شما خوابیدی اون بیدار بوده .....
    شما راه رفتی اون از ته دل میخندید....شما زمین خوردی دل مادرت لرزیده.....

    و هزاران کار از این قبیل که بخوام بگم شاید 500 صفحه ای بشه.

    پس بدون اگر بهترین دختر دنیا هم براش باشی هیچ وقت نمیتونی زحماتش رو جبران کنی.
    احترامش رو نگه دار و بدون اون موقع که تو ضعیف و ناتوان بودی اون بوده که مثل کوه پشتت بوده

    اختلاف فرزندان با والدین طبیعیه ولی اینو بدون شما وظیفه داری به مادرت احترام بذاری و هیچ وقت دلش رو نشکنی.حتی اگر با شما لج میکنه...اگر مخالف شما حرف میزنه....

    اینو بدون دوست من فردا روزی شما هم مادر خواهی شد و شاید شما هم جاهایی با فرزندت به مشکل بر بخوری.لطفا همون رفتاری رو با مادرت بکن که دو ست داری فرزندت هم با شما داشته باشد

    نگاه کردن فرزند به صورت پدر و مادر (از روی محبت ) ثواب زیادی داره و کسی که پیشانی مادرش رو ببوسه خداوند اون رو از اتش جهنم دور میکنه

    شما اصلا نباید با مادرت قهر کنی که بخوای آشتی کنی !!!
    زمانهایی رو به یاد بیار که شما کودکانه میزدی و قشنگترین وسیله مادرت رو میشکوندی....آیا او یا شما قهر میکرد؟!

    ار قهر خدا بترس و بلند شو.همین الان دلت رو شست و شو بده.
    نگذار بعدها افسوس این روزها رو بخوری.تا مادرت هست و تا میتوانی بهش خدمت کن و بدون این توفیقیه که نصیب هر کسی نمیشه.
    کاش من جای شما بودم.

    حتی الان شما نیاشد بذاری مادرت دست به سیاه و سفید بزنه....

    همه کارهای مادرت رو شما باید بکنی .من اگر جای شما بودم هر شب پاهای مادرم رو مبیوسیدم و بعد به خواب میرفتم

    قدر فرصت ها رو بدون دوست خوبم...
    یا علی بگو....
    این همون مادر مهربونه که شبانه روز بالای سر من بود....

    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 28 بهمن 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قلبم داره میترکه
    توسط بی _پناه در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 11 بهمن 95, 21:51
  2. داریم به نامزدی نزدیک میشیم اما میترسم!!!
    توسط mahan26 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 مرداد 92, 18:33
  3. میترسم هرگز ازدواج نکنم
    توسط lida afshari در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 تیر 92, 21:13
  4. از مریض بودن همسرم میترسم!
    توسط mehr-banoo در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 21:24
  5. از اینده میترسم
    توسط selin در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 فروردین 92, 13:12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.