آهای خاطره ی خوبِ تا اَبَد با من
و سیبِ سرخِ همیشه نچیده حتّی من
عروسِ خاطره های به آرزو نزدیک
دو گام فاصله داری به انتها ، تا من
تمامِ شهر تو را عاشقانه می خواهند
تمامِ شهر ، بگو نه ، بگو که تنها من
تو خطِّ فاصله من ، این حصار را بشکن
که تیشه دست تو افتاده است اما من
شبیه سخت ترین سنگ کوه غم هستم
که یا بمان و مرو ، خُرد می شوم یا من ...
شعر از دوست بسیار با ارزشم آقای محسن سلطانی ( هجران )
علاقه مندی ها (Bookmarks)