به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 دی 90 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 24 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Post کمک به قطع ارتباط با متاهل (خیلی سردرگم شدم)

    سلام دوستان خوبم دختری هستم تحصیلکرده به لحاظ اجتماعی اکتیو موندم سر در گم 3 سال پیش با پسری اشنا شدم تو این رابطه حس قشنگی داشتم چون من دختریم که با هر کسی ارتباط خصوصی برقرار نمیکنم من حتی با پسرهای فامیلم میگم میخندم اما حتی دست هم نمیدم باهاشون ولی شیطنتم زیاد و همه اذیت میکنم شادم تو این دوستی قانون خاص فقط این بود که زمتنی که ماهان خانه است ارتباط تعطیل بهانه اش هم این بود که جلوی باباش نمیتونه حرف بزنه و دست بر قضا با خواهرش هم محله در امدم و فهمیدم که بلههههههههههههههه طرف از همان موفعه که با من ئوست شده متاهل بوده ولی با مخالفت خانواده اش و الانم فقط ماهان میره پیش خانواده اش زنش قهره و گفته اونا باید بیان تا منم اشتی کنم حتی در جشن تنها برادرش نبودند چون بهشان نگفته بودند اخه از 3 ماه قبل ازذواج ماهان از خانه قهر کرده بوده الانم خیلی مشگلاتش زیاده قسط هزینه دانشگاه خرج رفت و امد خانه خود دختره داشته خواهرش میگه دختره خودش امد خواستگاری کاش تورو زودتر میدید تا اینکه فهمید من میدونم کلی حرفای جالب زد و اینکه میشه با هم باشیم این حس داشته باشیم بهم ادما همدیگرو خیلی بهتر از زن و شوهرها میتونند درک کنند بذون اینکه همسر باشند از طرفی مدعی اینم هست که زنش خانم خوبه اما فوق العاده حساس و میگه وقتی با تو حرف میزنم ارامش دارم نصف بیشتر مشگلاتم با تو حل شد منم در این 3 سال هیچی کم نزاشتم به عناوین مختلف هدیه میخریدم براش نا گفته نماند که من ساکن تهرانم اما دانشجو شهرستان و ماهانم تهران هست و ما همدیگرو خانه برادر من میددیم چون میگفت خیابان امنیت نداره اما حالا میفهمم چراااااااااا؟ حالا من نمیدونم چکار کنم تشویقش میکنم به خانه اش و اینکه با زنت حرف بزن بیاد به دیدن مامان و بابات میگه نه اون خیلی رفته ولی جواب نگرفته نمیخواو ارامسس بهم بریزم میگم پس خودت چی میگه خدام بزرگه من با خانواده همسرم مشگلی ندارم بهم خانه دادند بردنم سر بهترین کار ماشین انداختن زیر پام باید تا اخر عمر سپاسگذارشون باشم اما همه اش به نام زنش من خودمم جای اون زن میزارم گناه داره نمیخوام سفره عشقم روی پشت بام کسی دیگه پهن کنم حتی میدونم به زودی ممکن پدر هم بشه و ثابت شده رفتنی این داستان منم و ماندنی اونه بهش هم گفتم اگه بفهمم نفره بعدی بیاد خودم به زنت میگم حالا من باشم یا نباشم اما واقعا داغونم نه شب دارم نه روز ان دختر شاد حالا شده منزوی اگه یک روز حرف نزنیم کلافه ام باهاش خیلی خاطره دارم نه پای رفتن دارم نه دل موندن دروغ چرا دوستش دارم با اعماق وجودم من با اون خیلی چیزارو تجربه کردم خیلی چیزارو بلد نبوذم اون یادم داد اون حس دوست داشتن یادم داد و خیلی چیزای دیگه بهم بگید چکار کنم اگه کات کنم با دلم چکار کنم وقتی به جدایی فکر میکنم بخدا کارم به بیمارستان کشیده میشه زیر سرم میرم باورش سخته اما واقعیت حالم بد میشه نفسم در نمیاد کمکم کنید دوستان اما به داستان من از چشم من نگاه کنید اولین دوست اولین عشف و اولین تجربه ها با توجه به اینکه روز اول هم گفت به ازدواج نباید فکر کرد تا ببینیم چی فسمت رقم میزنه حتی 1 بار گفت بابات تورو به من میده اگه بیام خواستگاری؟ وبعدش هم گفت که سوالم اشتباه بود اما نگفت چرا داغونم الا 20 روزه که حوصله هیچی ندارم دوستام میگن باشید باهم اومولی فکر نکن اما وجدانم چی میشه تورو خدااااااااااا اگه میگید فراموشش کنم بگید چطوری کاش میتونستم با یکی از اعضای خانوادم حرف بزنم اما نمیتونم مشگل هم از من نیست تفوت نسلی و نداشتن خواهر در ضمن 27 سالمه و کارشناسی ارشد میخونم
    نمی خوام زیاد به این موضوع فکرکنم چون وقتی زیادی به این مسئله و مسئله های دیگه اش
    فکر می کنم دیوونه می شم وقاطی می کنم وحوصله هیچ کس وهیچی رو ندارم
    وبه همین خاطر ترجیح میدم فکر نکنم وسرمو با یه چیزی گرم کنم چون این به نفع
    همه است! اگه زیاد فکر کنم هیچی به جز غصه نصیبم نمی شه ویهو همه ی مشکلات
    رو سرم خراب میشن وباز دوباره فکر تنهایی می افته به جونم واون موقع است که
    در ودیوار خونه می خوان بخورنم پس به همین خاطر بیخیال فکر واین جور چیزا
    می شم آخه وقتی زیاد فکر میکنم ورفتارها رو تجزیه وتحلیل میکنم می بینم هیچکی
    واقعا اونی که هست نیست می دونین چی میگم؟ همه یه جورایی نقاب دارن

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    هستی عزیز
    به تالار همدردی خوش اومدی

    بله همینطور که خودتون هم پاسخ این ارتباط رو دادین ، باید هر چه زودتر از این رابطه که اول و وسطش غلط بوده بیاین بیرون ، و ایشالله آخر خوبی برا این ماجرا رقم بزنید.

    چندین موضوع مشابه این موضوع در تالار وجود داره و دوستان هم راهنمائیهای خوبی برای چگونگی قطع این ارتباط داده اند با یه جستجو می تونید از اونها استفاده کنید.

    الان یه کمی تالار از لحاظ فنی بهم ریخته س ، نمیشه جستجو کرد در یه فرصت دیگه لینکشون رو قرار میدم.

    با یاد خدا و درخواست مدد و یاری از او می تونید از این رابطه خارج بشید. همه چی به خودتون بستگی داره.
    بخواهید می توانید.

    مقابله با مشکلات پایان یافتن یک رابطه
    http://www.hamdardi.net/thread-7257.html

    پایان این رابطه.....درست است؟...چگونه؟؟
    http://www.hamdardi.net/thread-12471.html


    چگونه همسر يا نامزد قبلی خود را فراموش كنيم !
    http://www.hamdardi.net/thread-12809.html


  3. 7 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 10 آبان 90)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    دوست عزیز شمابه درستی درک کردین که ادامه ی این رابطه به نفعتون نیست واین خودش یک قدم بزرگه.
    درک میکنم که جدایی بعد از سه سال سخته و اولین عشق و وابستگیهای ناشی از اون شاید بسیار طاقتفرسا باشه اما...این توانایی در هر انسانی هست تا ناملایمات رو تحمل کنه.
    به خودتون و اینده تون فکرکنید.ادامه این رابطه منجر به این میشه که شما شانسهای خوبتون رو برای ازدواج از دست بدین درحالیکه ایشون همچنان با همسرشون هستن و یک روز به خودتون میاین و میبینین دختری سی وچند ساله هستین که فرصتهای زیادی رو از دست داده و بدون شک اون زمان حالتون بیش از حالا بد خواهد شد.
    توکل کنید به خدا و تصمیم بگیرید.حتی یک لحظه هم به ادامه دادنش تن دید.خیلی سریع این رابطه رو کات کنید و به مسائل مهم زندگیتون برسین.کسانی که به شما گفتن این نحو تفکر املیه متاسفانه از ارزش وجودی شما بی اطلاع بودن.شما این قدر گرانقدرید که حیفه که جوانیتونو در یک رابطه بی ثمر هدر بدید.
    روی درس و علائق شخصیتون تمرکز کنید و بس.
    موفق باشید

  5. 5 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (سه شنبه 10 آبان 90)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    اینم یه لینک دیگه و تجربیات افراد دیگه

    ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
    http://www.hamdardi.net/thread-18174.html

    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه

    قبل از هر چیز باید بگم شما اولین کسی نیستی که مجبوره رنج دل کندن رو تحمل کنه و آخرین کسی هم نیستی که می بایست با پیامد های یک رابطه کنار بیاد. می تونم به جرات بگم روزی به این تالار نمی گذره که یکی نیاد و یه تاپیک جدید در مورد به شکست خوردن رابطه های دوستی باز نکنه ... پس شما تنها نیستی و خیلی ها تو شرایطی مثل شما گرفتارن. به خودت مسلط باش و دلت رو آروم کن... بعدا به راهکار های دیگه(از جمله راهکار قانونی) فکر خواهیم کرد ...

    لطفا اول کمی توی تالار بچرخ... مخصوصا تو این زیر مجموعه:
    http://www.hamdardi.net/forum-21.html

    کلی مثال می تونی شبیه خودت پیدا کنی و راهنمایی ها رو بخونی. حوصله کن و یواش یواش پیش برو ...

    شاید شروع از این دو تاپیک و پاسخ آقای مدیر به یک مراجع شروع خوبی باشه:

    http://www.hamdardi.net/thread-13554.html
    http://www.hamdardi.net/thread-11470.html

    فعلا ...

  7. 5 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 10 آبان 90)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 فروردین 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1390-6-01
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,322
    سطح
    29
    Points: 2,322, Level: 29
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 658 در 179 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    [align=justify]
    دست بر قضا با خواهرش هم محله در امدم و فهمیدم که بلههههههههههههههه طرف از همان موفعه که با من ئوست شده متاهل بوده

    ایـن قضــا رو دست کـم نگیــر!!!
    کسیکه میگه باید سپاسگذار خانواده زنش باشه و با خیانت سپاسگذاری میکنه، پس فردا با تو چه میکنه!؟
    مردی که نمیتونه خونواده شو و زنشو تو آغوش حمایت خودش بگیره چه منبع الهامی بوده برات!؟
    مردی که اونقدر قدرت نداره که بتونه از پس حل کردن مشکلات زندگیش بربیاد و متوسل به شما میشه
    مردی که هنوز یاد نگرفته چطور به شریک زندگیش عشق بده، چطور به تو دوست داشتن یاد داده!؟

    روز اول هم گفت به ازدواج نباید فکر کرد تا ببینیم چی فسمت رقم میزنه حتی 1 بار گفت بابات تورو به من میده اگه بیام خواستگاری؟ وبعدش هم گفت که سوالم اشتباه بود اما نگفت چرا

    بنظرت دوست داره!؟ کسیکه سه سال تاهلشو ازت مخفی کرده و بهت دروغ گفته!!؟؟
    کسیکه اینقدر خودخواهه و زندگیتو وارد یه بازی کرده که خودشم میدونسته اشتباهه!!؟؟
    بنظرت ارزش دوست داشت.......................................... ......................!!!!!؟؟؟؟
    دختره خودش امد خواستگاری کاش تورو زودتر میدید

    بایدم همه تقصیراتو بندازه گردن زنش و خودشو مظلوم و فریب خورده نشون بده ...!!!
    گیریم زنش سیــب باشه (وسوســـه گـــر!!) و شمــا حـــــوا (نــاجــی و فرشتـــه مهربـــونـــش!!)
    اما چه فرقي ميکنه وسوسه ي سيب... یا حوا... براي کسي که آدم نيست...!!

    http://www.hamdardi.net/thread-18906.html[/align]

  9. 2 کاربر از پست مفید pk1365 تشکرکرده اند .

    pk1365 (چهارشنبه 18 آبان 90)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 دی 90 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 24 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    دوستان خوبم واقعا ممنون که همگی بهم نظراتون گفتید

    منم خودم میدونم که ادامه این رابطه اصلا برای من خوب نیست قصذم تعریف از خودم نیست اما باور کنید که ادمی هستم که همیشه سعی کردم واسه همه اطرافیانم مرحم باشم نمیگذارم کسی از دستم ناراحت باشه بخدا بارها شده قلبم ریشه ریشه شده اما نفرین نکردم نمیدانم میتونید حال من درک کنید یا نه وقتی عکسهای جشن انها خواهرش نشونم داد چه حالی شدم وقتی خواهرش بهم زنگ میزنه عذاب وجدان میگیرم باور کنید چندین بار گفته که بیا بریم خانواده ام میخواهند ببینن تورو اما از رو در روی با انها خجالت میکشم ولی خوب دلمم برای خودم میسوزه اخه به جرم چه گناهیم؟ چرا من ؟ باور کنید هر لحظه که صدای گوشیم بلند میشه دلم میلرزه وقتی یادم میاد که هنوز از چیزی خبر نداشتم و چقدر خوشحال بودم که کسی که انقدر به عقایدم نزدیکه پیدا کردم از سادگیم عصبانی میشم اما بهش گفتم که من همیشه از زندگیت با خبرم اگر بفهمم که باز راه بیراه رفتی خودم به همه میگم چه ادمی هستی اما الا" تسبت به همه بدبیبنم حتی به برادر خودم انقدر به زن داداشم گوشزد کردم که حواست باشه که عصبانی شد و کاری کرد که تنها برادرم با من قهر کنه خواهر هم که ندارم با تنهایی چکار کنم بچه ها من از تنها شدن و تنها بودن میترسم .نمیخوام کارم توجیه کنم نه خودم همه چی میدونم اما فقط یک چیزی نمیفهم که چرا اون کسی که مدعی خواستن زنش بوده و اونو به خانواده اش ترجیه داده پس چرا با من دوستی کرد چرا به حریم خصوصی من پا گذاشت چرا تا قبل اینکه من بفهمم همیشه صحبت از وفا صداقت میکرد چرا وقتی فهمید من فهمیدم باز خواست من داشته باشه چرا با من از مهربونیهای زنش میگه چرا خیلی راحت بهم میگه با تو ارومم من وقتی حلقه تو دستش میبینم احساس خفگی میکنم یعنی یک مر انقدر راحت میتونه آغوش متعلق به زنش بروی همه باز کنه وقتی تو تولد برادرم آمد همه بهم گفتند وای خوشبحالت تو چقدر خوش شانسی که یکی پیدا کردی اینقدر مهربان اماهیچکدام از زخم دلم خبر نداشتند باور کنید در این 1ماه که فهمیدم 7کیلو کاهش وزن پیدا کردم شبها با گریه میخوابم صبحها سرم سنگین حتی این ترم مرخصی گرفتم با همه این کاراش باز زبانم نمی چرخه که بگم الهی خیر نبینی من روز 1 همه چی صادقانه گفتم تو که میدانستی چرا با وجدانش چطوری کنار میومده بخاطرش جلوی خودش با کیا که بحث نکردم اعتماد خانوادم بخاطرش فروختم گفتم ارزش داره اما حالا این نبود جواب این همه صداقتم حتی میخواشت امتحانم کنه یل هر چیزه دیگه گفت ورشکسنه شدم چکام برگشت خورده 50 2میلیون تومان باید بدم کم دارم چکار کنم گفتم کمکت میکنم وقتی فهمید چطوری میخوام کمکش کنم فقط بهم گفت خوشبحال همسرت الانم باز با حرفاش زخم دلم عمیقتر میکنه میگه از دوست پسردیگه ات چه خبر کی شیرینی عروسیت میدی
    نمیدانم بچه ها برام دعا کنید کم نیارم گوشیم خاموش کردم که تا شمارش میبینم وسوسه جواب دادن نشم اما بخدا دلم اتیشه درکم میکنید نه؟ چرا با من اینکارو کرد چرااااااااااااااا ؟جواب این دلشکسته من کی باید بده حمافت خودم یا وجدان ماهان

    خسته از آمدن و رفتن و آواره شدن
    خسته از منحنی بودن و عشق
    خسته از حس غریبانه این تنهایی

    به خدا خسته ام از این همه تکرار سکوت
    به خدا خسته ام از این همه لبخند دروغ]
    به خدا خسته ام از حادثه ی صاعقه بودن در باد
    همه ی عمر دروغ گفته ام من به همه
    گفته ام: عاشق پروانه شدم !
    واله و مست شدم از ضربان دل گل !
    شمع را می فهمم !


  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 دی 91 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1390-5-07
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    1,840
    سطح
    25
    Points: 1,840, Level: 25
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 284 در 111 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    سلام هستی جان

    به نظر من حیفه که احساستو پای همچین مردی بذاری . لیاقتتو نداره ، ( آدمی که یه بار خیانت کنه بازم اینکارو میکنه مطمئن باش ) پس محکم باش و از این رابطه بد بیا بیرون . ممکنه تو عاشق باشی یا وابسته ولی در هر صورت فرقی نمیکنه (اول باید بیشتر تحقیق می کردی ) ، بیشتر از این اشتباه نکن . سعی کن اعتماد به نفستو بالاتر ببری که راحت تر بتونی با این قضیه کنار بیای .

    همه سعیتو بکن . بازم تاکید میکنم این رابطه چیزی جز اشتباه و خیانت نیست .

    حالا که همه چیو میدونی دیگه .

  12. 2 کاربر از پست مفید matin_alone تشکرکرده اند .

    matin_alone (شنبه 14 آبان 90)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 03 دی 90 [ 01:32]
    تاریخ عضویت
    1390-6-14
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,210
    سطح
    19
    Points: 1,210, Level: 19
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    عزیزززززززززززززززززززززز زززززززززززم میفهمم چی میگی ولی دنبال جواب نباش، مهم اینه که روزای خوبی باهاش داشتی دیگه به گذشته فکر نکن و با این سوالا ذهن تو درگیر نکن. میدونم سخته ولی ببخش و به این فکر کن که این فقط یه امتحانه، ممکنه به زودی کسی که لیاقتتو داره بیاد پیشت..
    خودتو ناراحت نکن حیف این روزای جوونیت نیست با اشک و آه خرابش کنی..
    خیلی راحت بگذر از همه چی..

  14. 2 کاربر از پست مفید Andiaaaa تشکرکرده اند .

    Andiaaaa (چهارشنبه 11 آبان 90)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط hasti jon
    دوستان خوبم واقعا ممنون که همگی بهم نظراتون گفتید

    منم خودم میدونم که ادامه این رابطه اصلا برای من خوب نیست

    آفرین عزیزم.این خودش بزرگترین فدمه.پذیرش


    قصذم تعریف از خودم نیست اما باور کنید که ادمی هستم که همیشه سعی کردم واسه همه اطرافیانم مرحم باشم نمیگذارم کسی از دستم ناراحت باشه

    این خیلی خوبه که نمیزارید کسی از دستتون ناراحت شه.اما عملا توی زندگی امکان پذیز نیست.همه ی آدمها ظرفیت و شرایط خاص خودشونو دارن.نباید خودمونو تحت فشار بزاریم تا همه رو خوشحال نگه داریم.


    بخدا بارها شده قلبم ریشه ریشه شده اما نفرین نکردم نمیدانم میتونید حال من درک کنید یا نه وقتی عکسهای جشن انها خواهرش نشونم داد چه حالی شدم وقتی خواهرش بهم زنگ میزنه عذاب وجدان میگیرم باور کنید چندین بار گفته که بیا بریم خانواده ام میخواهند ببینن تورو اما از رو در روی با انها خجالت میکشم ولی خوب دلمم برای خودم میسوزه اخه به جرم چه گناهیم؟ چرا من ؟

    بازم آفرین که نفرین نمیکنید.نفرین کار آدمهای ضعیفه کسانی که اشتباهات خودشونو نمیپذیرن.اگه ارتباط با خواهرشونم اذیتتون میکنه این ارتباط رو کم یا قطع کنید.برای خودتون دلسوزی نکنید.و احساس گناه هم نکنید.درسته که شما گناهی نداشتین اما ادامه این روند که چرا من؟مگه کناهم چی بود؟ شما رو وارد چرخه ی احساسی میکنه که بی نتیجه است و تنها باعث افسردگی و انزواتون میشه.


    باور کنید هر لحظه که صدای گوشیم بلند میشه دلم میلرزه وقتی یادم میاد که هنوز از چیزی خبر نداشتم و چقدر خوشحال بودم که کسی که انقدر به عقایدم نزدیکه پیدا کردم از سادگیم عصبانی میشم اما بهش گفتم که من همیشه از زندگیت با خبرم اگر بفهمم که باز راه بیراه رفتی خودم به همه میگم چه ادمی هستی

    مطمئنا ایشون تنها کسی نبودن که عقاید مشابه شما داشتن.در ضمن معمولا این دسته از آقایون سعی میکنن با شبیه نشون دادن خودشون به طرف مقابل حس اعتماد و نزدیکی رو به طرف مقابلشون القا کنن.اگر قراره این رابطه رو کات کنید لازم نیست حتی به کارهای ایشون در آینده کاری داشته باشین.فقط و فقط روی خودتون متمرکز شین.با مشکلات و مسائل ایشون چه در حال و چه در آینده کاری نداشته باشین.ما فقط منجی یک نفر در دنیایم و اونم خودمون هستیم.


    اما الا" تسبت به همه بدبیبنم حتی به برادر خودم انقدر به زن داداشم گوشزد کردم که حواست باشه که عصبانی شد و کاری کرد که تنها برادرم با من قهر کنه

    بدبینی رو کنار بزارین.خوش بین مطلق هم نباشین.واقع بین باشید اما در حد ممکن از واقعیات برداشت خوب کنید.واقع بینی در جریان خودتون باعث میشه که شکرگزار باشین که به این مسئله پی بردین و تواناییشو دارین که رابطه تونو قطع کنید.یعنی یک آینده ی روشن و عالی پیش روتونه.


    خواهر هم که ندارم با تنهایی چکار کنم بچه ها من از تنها شدن و تنها بودن میترسم

    همه ی آدمها به نوعی تنهان.مگر این که بتونن خوذشونو با شرایط وقف بدن.مسلما ز این به بعد میتونین با آدمهای جدیدی رو به روشین.حتی کسانی هم که از شریک زندگیشون جدا میشن شانس دوباره دارن شما که مشکلتون در این حد نبوده.



    .نمیخوام کارم توجیه کنم نه خودم همه چی میدونم اما فقط یک چیزی نمیفهم که چرا اون کسی که مدعی خواستن زنش بوده و اونو به خانواده اش ترجیه داده پس چرا با من دوستی کرد چرا به حریم خصوصی من پا گذاشت چرا تا قبل اینکه من بفهمم همیشه صحبت از وفا صداقت میکرد چرا وقتی فهمید من فهمیدم باز خواست من داشته باشه چرا با من از مهربونیهای زنش میگه چرا خیلی راحت بهم میگه با تو ارومم من وقتی حلقه تو دستش میبینم احساس خفگی میکنم یعنی یک مر انقدر راحت میتونه آغوش متعلق به زنش بروی همه باز کنه وقتی تو تولد برادرم آمد همه بهم گفتند وای خوشبحالت تو چقدر خوش شانسی که یکی پیدا کردی اینقدر مهربان اماهیچکدام از زخم دلم خبر نداشتند باور کنید در این 1ماه که فهمیدم 7کیلو کاهش وزن پیدا کردم شبها با گریه میخوابم صبحها سرم سنگین حتی این ترم مرخصی گرفتم با همه این کاراش باز زبانم نمی چرخه که بگم الهی خیر نبینی من روز 1 همه چی صادقانه گفتم تو که میدانستی چرا با وجدانش چطوری کنار میومده بخاطرش جلوی خودش با کیا که بحث نکردم اعتماد خانوادم بخاطرش فروختم گفتم ارزش داره اما حالا این نبود جواب این همه صداقتم حتی میخواشت امتحانم کنه یل هر چیزه دیگه گفت ورشکسنه شدم چکام برگشت خورده 50 2میلیون تومان باید بدم کم دارم چکار کنم گفتم کمکت میکنم وقتی فهمید چطوری میخوام کمکش کنم فقط بهم گفت خوشبحال همسرت الانم باز با حرفاش زخم دلم عمیقتر میکنه میگه از دوست پسردیگه ات چه خبر کی شیرینی عروسیت میدی

    حق دارین که ناراحت باشین.این آقا مشکلات شخصیتی خاص خودشو داشته.و شما مسئول حل اونها نیستین.ایشون فقط دنبال دریچه ای میگشته که به رایگان و به دور از هر مسئولیت ازش محبت کسب کنه.این تقصیر شما نیست.اما حالا که فهمیدین راه درست چیه با توکل به خدا درش قدم بردارین.اعتماد خانواده تون مسلما بعد از قطع این رابطه دوباره به شما جلب میشه.خانواده ی شما خیر و صلاحتونو میخان و وقتی ببینن که شما خودتون دارین کار درست رو انجام میدن صد در صد راضی و خشنود میشن.




    نمیدانم بچه ها برام دعا کنید کم نیارم گوشیم خاموش کردم که تا شمارش میبینم وسوسه جواب دادن نشم اما بخدا دلم اتیشه درکم میکنید نه؟ چرا با من اینکارو کرد چرااااااااااااااا ؟جواب این دلشکسته من کی باید بده حمافت خودم یا وجدان ماهان

    گوشیتون خاموش نکنید.شماره شو بزارید تو ریجکت لیست.یا خطتونو عوض کنید.لزومی نداره که به خاطر ایشون به خودتون سخت بگیرید.حال شما کاملا قابل درکه اما نیاز به واکنش اورژانسی داره تا سریع حل بشه.از اینکه چرا با شما این کارو کرد و غیره چشم پوشی کنید.ایشون مسلما وضعیت نرمالی نداشته و این موضوع به هیچ عنوان به شما برنمیگرده پس دیگه از این چراها و اما و اگرها دست بردارین.
    جواب دلشکسته رو خدا میده.خدا کمکتون میکنه البته به شرطی که بهش توکل کنید.



  16. 5 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (پنجشنبه 12 آبان 90)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 مهر 91 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,123
    سطح
    18
    Points: 1,123, Level: 18
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 63 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیلی سر در گم شدم کمکم کنید اورژانسی کمک!!

    با سلام
    دوست خوبم هستی جان , تایپیک شما را وقتی می خواندم سعی کردم خودم را در نقش تو با همان احساسهای پاک و غمناک و ... قرار دهم خیلی سخت بود که تشخیص بدم علت ناراحتیم چیه
    حس اینکه با احساساتم بازی شده و من را ساده فرض کرده برام دردآوره
    اینکه الان بین فامیلهام و خانواده ام - که تا چند وقت پیش به خاطر انتخابم تشویقم میکردند - حالا سرشکسته میشم .
    اینکه بهم دروغ گفته و من بارها و بارها بهش گفته بودم از دروغ بدم میاد
    اینکه سردر گمم و احساس پوچی میکنم
    اینکه احساس شکست میکنم
    اینکه بعدش چی میشه آیا کسی میاد یا نه یا تو مسیرم یکی دیگه مثل این قرار میگیره
    و .......
    اما بعداز اینکه همه این بدیها و بدبختیها را که مرور میکردم بازم یک نگاهی ته دلم کردم که واااااااای هنوز دوستش دارم . شایدم بهش عادت کردم ؛ نه بدون رو دروایسی دوستش دارم اصلا حسودیم میشه به زن اولش آخه اون همه چیز به پاش ریخته ؛ من چی دارم . اما به خودم میگم نه ولی ماهان من و از اون بیشتر دوست داره و همین فکر بیشتر من را دلتنگش میکرد منم مثل تو سردر گم شدم به حرف دوستام گوش بدم ،
    موبایل را خاموش کنم و.....
    هر روز به خودم بگم ولش کن اون لیاقت من را نداره تا یواش یواش با توکل بر خدا فراموشش کنم
    برم پیش یکی و درد دل کنم تا سبک بشم
    و
    ....
    ....
    اما دیدم اینها جوابی نیست که آرومم کنه , بهتره برم تو بقیه تایپیکها درباره همسر دوم , آسیبها و راهکار هاش بگردم
    آره این بهتره ؛ اگه شرایط مالی داره باهاش صحبت کنم به شرطی که خیلی فرق نگذاره حاضر بشم زن دومش باشم البته یک کمی هم تو زندگی باید قبول کنم که باید ایثار کنم . آخه الان 27 سالمه دیگه وقتشه مادری کنم
    نه اینم راهکاری مناسب نیست ولی بیشتر دلم را آروم میکنه . بهتره هم روش فکر کنم هم از اونایی که زن دوم شدند یه مقدار تحقبق کنم .

    در ضمن تذکر مدیر همدردی را جدی بگیر

  18. 5 کاربر از پست مفید پویا همت تشکرکرده اند .

    پویا همت (پنجشنبه 12 آبان 90)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.