به نظر من اختلاف سنی رو واسه خودت شاخ کردی در صورتی که واقعا یک سال چیز مهمی نیست من سراغ دارم خییلی از دخترایی رو که 2 3 سال از همسرشون بزرگترن و مشکلی ندارن بهانه تراشی میکنید.
تشکرشده 10 در 5 پست
به نظر من اختلاف سنی رو واسه خودت شاخ کردی در صورتی که واقعا یک سال چیز مهمی نیست من سراغ دارم خییلی از دخترایی رو که 2 3 سال از همسرشون بزرگترن و مشکلی ندارن بهانه تراشی میکنید.
تشکرشده 130 در 36 پست
آره خوب شاید اینم باشه. اما من قبل از عقد خانوادم مخالف بودن همش بهم می گفتن اون از تو بزررگتره ها یا اینکه دختره خوشگل نیست بهت گفته باشیم. بعد خوب الان اونا داره همش تو ذهنم مرور میشه.نوشته اصلی توسط میترا11
بعدشم یه مسئله دیگه هم هست که شاید اینم موثره. همین که تو جواب فرهاد گفتی. اینکه همش تو ذهنم میاد که من می تونستم دختری بگیرم که این مشکلات رو نداشت اون وقت اینقدر اعصاب خوردی نداشت. تو ذهنم میاد سال پایینی هام که خیلی هم به نظر دختر های خوبی میان و می تونستم از اونا انتخاب کنم . همش خودم رو سرزنش می کنم که چرا اجازه دادم عقد انجام بشه. اینقدر سریع همه چیز انجام شد که ... می دونم برگشتن به گذشته مکن نیست ولی باز همش میگم کاش....
بعد شما فکر کن اختلاف های دیگه هم میاد وسط ببین چی میشه. مثلاً اختلاف های فکری مذهبی یا ...
بعضی وقتا میگم چرا این ازدواج شد. واقعاً فکر کنم خدا خواست که بشه وگرنه من خیلی سعی کردم که نشه ( فقط حماقت کردم و رک نگفتم که من مخالف این ازدواجم)
من پست شما رو خوندم. اون حالاتی که شما گفتید میشید همون حالاتی هست که من تجربه کردم. البته الان خیلی خوبم. یعنی دیگه خیلی کم از اون فکرا می کنم.
مدیر محترم همدردی یک راهکار خوب دادند گفتن فکر کن همسر هم مثل پدر مادر عوض نمیشه. من هم با این فکر خیلی بهتر شدم. اما یه مطلب هست که من می ترسم. اگه الان که هنوز عروسی نکردیدم اینجوری باشم فردا تو زندگی مشکلی پیش نیاد.
من از جدایی خوشم نمیاد که به خاطر مسئله های اجتماعی و فرهنگی ازش می ترسم.
الان خانمم خیلی اصرار به جدایی داره. الان عصبانیتشم کم شده و خیلی منطقی صحبت می کنه. میگه بیا تا قبل از عروسی تصمیم درست بگیزریم. میگه ما واسه هم مناسب نبودیم ولی اشتباه کردیم و عقد کردیم . حالا هم باید تا وق هست جبران کنیم.
من نمی دونم بهش چی بگم. فعلاً بهش گفتم الکی که نیست باید کلی روش فکر کنیم.
تشکرشده 10 در 5 پست
من چون مشکل شما رو دارم درکتون میکنم ولی ازتون میخوام یه کاری کنید به این فکر کنید که میتونید در آینده اونطور که باید و شاید به همسرتون عشق بدید میتونید زندگی خوب و آرومی کنار ایشون داشته باشید اگه که قراره در آینده مدام بهش سرکوفت بزنید و همش حسرت بخورید و ای کاش اگر اما بیارید همین جا تموم بشه بهتره چون اینطوری به اون هم لطف کردین زندگی که بخواد همش با پشیمونی و حسرت به سر بره زندگی نیست و یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه من اگه قبل عقد فکر حرف مردمو نمیکردم هم الان اون راحت شده بود و رفته بود پی زندگیش هم من ولی با یک تصمیم اشتباه هر دو گرفتار شدیم ولی دیگه نمی خوام اشتباه دوم رو بکنم شما هم اگه میبینید واقعا نمیتونید دوستش داشته باشید به عنوان همسر نذارید وضع از این بدتر بشه و اشتباه بعدی رو نکنید .
میترا11 (جمعه 22 مهر 90)
تشکرشده 222 در 43 پست
سلام تاپیکتو دنبال می کردم اما نمیخواستم براتون چیزی بنویسم که دیدم تردیدتون همچنان ادامه داره.......
بهانه گیری میکنید وگرنه چند ماه اختلاف سن منفی مشکلی نیست در مقابل خوبیهایی که خودتون از همسرتون شمردید.
برادر عزیز اول از همه [size=x-large]تکلیفتو با خودت روشن کن[/size] [size=medium]تا از زندگی و آنچه که داری لذت ببری... همسرت رو همونطور که هست عاشقانه دوست داشته باش وگرنه اگر بهترین و زیباترین و خوش اندامترین دختر هم به همسری برگزینی باز درگیر نداشته های او میشوی. این رو هم بدون گل بی عیب خداست.
با یک مشاور مجرب در ارتباط باش و گام به گام باهاش جلو برو در ابتدا بپذیر که برای حل مشکلت باید اقدامی بکنی هر روز که میگذرد رابطه تو با همسرت سردتر میشود و نمیدانی که با روح این دختر چه میکنی.
اگر هم فکر میکنی که مشکلی نیست و نمیخواهی با مشاور در ارتباط باشی هر چه زودتر از زندگی این دختر برو بیرون تا بیشتر عذابش ندی.[/size]پیشنهاد یک ماه جدایی از طرف تو هم اصلا برای یه دختر خوشایند نیست.
sali1987 (جمعه 22 مهر 90)
تشکرشده 130 در 36 پست
نوشته اصلی توسط میترا11
مرسی از نظرِ شما.
راستش دوستان هم گفتند که باید مطمئن بشی که تردیدها از بین رفته. راستش نمیدونم یآا بهتر بگم نمیتونم. امروز خیلی هم خوبم و احساس میکنم عاشق خانمم هستم ولی فردا باز یادم میاد که میتونستم با کسی ازدواج کنم که هم خوش اخلاق بود و هم این مشکلها رو نداشت. بد یهو دپ میشم. باز ناراحت میشم. باز با خانمم که حرف میزنم آروم میشم و میگم چه اخلاقِ خوبی داره ولن کن دنیا ۲ روزه ! ولی به چند روز نمیکشه که دوباره یهو بهای کاشای کاش میافتم . دیگه الان که توکّل کردم به خودا . فعلا تاا عروسی ۸-۹ ماه وقت هست.
من هم از اینای کاشها و اگه اینطوری میکردم و ... زیاد میاد تو ذهنم اما چه فایده که نمیشه زمان رو به عقب برگردوند.
ته دلم بدم نمیاد که همه چی بهم بخوره و من هم ۵-۶ سالی صبر کنم و بد به فکرِ ازدواج بیفتم. چون واقعا حس میکنم شخصیتِ من هنوز تثبیت نشده ! یه روز تو ذهنم میاد که کاش همسرم خوشگل بود مس فلانی. یه روز میاد که کاش هم رشته بود با من مثله ..
یه روز هم میگه نه همین خانمت خیلی خوبه ! خلاصه حس میکنم شخصیتم آماده نیست واسه ازدواج. و اشتباه کردم که اصلا ازدواج کردم.
ولی خوب دلم نمیاد که جدا بشم. یون دخترِ معصوم چه گناهی کرده. الان هم اگه اصرار به جدایی داره به خاطره بهونه گیریهای الکی مانعه. ضمنا اصلا حتا بخوام انجام بدم ، جوابِ خانوادهها رو چی بدم؟ این همه وقت و هزینه کردن ، نمیگن بچه مگه ما مسخره تو هستیم؟؟ نمیدونم . فعلا که گفتم هر چی خودا بخواد همون میشه.
نوشته اصلی توسط sali1987
من اصلا از مشاورِ حضوری خوشم نمیاد ! واسه عقد به یکی از معروفترین مشاورهای تهران رفتم که فقط ۲ ماه نوبت بودم ! بهش گفتم رو سنّ مشکل دارم گفت اصلا بحثشو من نمیکنم !! گفتم آقا من ظاهر این خانم واسعم جذاب نیست ، منو نصیحت کرد که زیبایی مهم نیست و نجابت مهمّه . گفتم دلم به این وصلت نیست گفت خوب میشه !! گفتم دیگه حس نمیکنم خانم واسعم جذبه ، گفت در همین حد که تمایل ِ جنسی داشت باشی بهش کافیه! اینم نتیجهٔ ۳ ساعت مشاوره !
کاش ،ای کاش من اونموقع سایت ِ همدردی رو داشتم . به خدا اگه اشتباه میکردم. چه فایده که زمان برنمیگرده !
اونم که میگید از زندگی لذت ببرم ، من و خانمم از هم دور هستیم. تو ۲تا شهرِ مختلف ، فقط با تلفن و ایمیل باهم ارتباط داریم. تاا عروسی که میشه تو مرداد ماه. به خدا منم دلم میخواد از زندگی لذت ببرم اینکه همیشه هر روز با شوق زنگ بزنم بهش بگم دوست دارم ! (البته میزنم اما بدون شوق ، فقط واسه اینکه میگم گناه داره دخترا دوس دارن از این چیزا بهشون بگی همش)
نمیدونم چرا دلم نمیره به این سمت که این تردیدها عزم رفع بشه . کاش یون مشاوره به این دقت میکرد که بابا درسته مساله سنّ مهم نیست اما باید ببینی طرف چقد این مساله واسعش مهمه. خانمم هم میگه رو شخصیت من مشکل داره الان. دلیلِ اونکه یون الان اصرار به جدایی داره هم همین مشکلهای دهان بینی و ایراد گرفتن هام و اینکه یونی که فکر میکرده نیستم هست.
در مورد اینکه شما گفتید با هر دختری ازدواج میکردم همین میشد ، فکر نکنم. خوب یه دخترِ خوش اخلاقِ نجیبِ زیبا راحت پیدا میشه. اما من حتا اگه جدا بشم ازدواج نمیکنم. ۵-۶ سال صبر میکنم. باید به یک مرحله برسم که بفهمم چی میخوام و واسه چی میخوام ازدواج کنم.
کلام آخر واسعم دعا کنید که یونی که صلاح بشه. یادش به خیر قابل عقد رفتم مشهد چقد دعا کردم ، گریه کردم که یآا امام رضا یونی که صلاح اتفاق بیفته. شاید پر گناه بودم دعام جواب نداد. شما واسعم دعا کنید.
محسن1986 (شنبه 14 آبان 90)
تشکرشده 339 در 159 پست
اقا محسن من هم اگه جای شما بودم هر روز این جملات رو تکرار می کردم شکم بیشتر می شد
توی دین ما هم اگه کسی زیاد شک کنه بهش می گن به شکت توجه نکن مثلا کسی که موقع نماز زیاد شک می کنه که رکعت چندم رو خونده می گن به شکت توجه نکن
از نظر من یک بار هم شده برای همیشه تکلیف خودتون رو روشن کنید اگه می خواید زندگی کنید دیگه به این افکار اجازه ندید وارد ذهنتون بشن
بارن (دوشنبه 31 فروردین 94)
تشکرشده 339 در 159 پست
اقا محسن من هم اگه جای شما بودم هر روز این جملات رو تکرار می کردم شکم بیشتر می شد
توی دین ما هم اگه کسی زیاد شک کنه بهش می گن به شکت توجه نکن مثلا کسی که موقع نماز زیاد شک می کنه که رکعت چندم رو خونده می گن به شکت توجه نکن
از نظر من یک بار هم شده برای همیشه تکلیف خودتون رو روشن کنید اگه می خواید زندگی کنید دیگه به این افکار اجازه ندید وارد ذهنتون بشن
تشکرشده 16,567 در 3,447 پست
به نظر من مشكل خانمت نيست .
و باز به نظر من خودت را در فضايي از ترس و ترديد و .......اسير كرده اي و دامنه ي اين ترس و بي اعتمادي و بهانه جويي را به همسرت هم منتقل كرده اي
زن زيبا - مرد زيبا ، اختلاف سني و....بهانه است .
بايد راه اعتماد كردن به خودت را ياد بگيري و دامنه اش را گسترش بدهي تا به ديگران برسي . و اگر بر اين ترس و بي اعتمادي و...چيره نشي 6 سال ديگر هم چيزي مثل امروز است با اين تفاوت كه 6 سال ديگر تو بر حسب ميزان بالاي تجربيات و آسيب ها و ...سخت تر و سختگير تر و بي اعتماديت بيشتر مي شود .
تو ترس از انتخاب غلط داري و ترس از اين كه مبادا اين فاصله ي سني دامن گير رابطه ات بشود . ........من به تو مي گويم اگر براي اين ذهنيت كاري نكني قطعا اين اختلاف سني چند ماهه دامنگير رابطه ات مي شود ( همانگونه كه به نوعي شده . شدتش بيشتر هم مي شود )
تو ترس از قضاوت و حرف خانواده و سرزنش شنيدن داري و ...............اگر نه معطل نمي كردي و همين امروز اين رابطه را كات مي كردي و..........
تو ترس از اين داري كه آنچنان كه هستي و مي انديشي مورد قبول واقع نشوي و به همين علت به دروغ هر روز به زنت زنگ مي زني و حرفهايي از سر دوست دارم و .....مثل يك رباط تحويلش مي دهي !..........مثلا به حساب خودت مي خواهي او را شاد كني !
من به تو مي گويم اگر حرف از عمق وجودت زده نشود و هارموني لازم بين حرف و عمل و احساست وجود نداشته باشد . زنت از تو آنچه را كه بايد دريافت نمي كند و حتي خوشحال هم نمي شود كه يك مشت حرف بي پشت و .......را مي شنود . با خودت روراست باش تا بتواني با ديگران روراست باشي .
و ترس از اشتباه كردن
و ترس از شكست خوردن
و حتي ترس از خوشبخت شدن !
و ترس از .............
و در نهايت اينكه تو شهامت خودت را بازي نمي كني . شهامت داشته باش . اعتماد به نفس خودت را بالا ببر .
رابطه ات با زنت نمودار شخصيت تو در ارتباطات تو در دنياي حقيقي است . آنجا كه از سر ترس دچار تعلل در انتخاب و شك در انتخاب و تصميم گيري و ...........مي شوي . ببين و به خودت نگاه كن ببين چند بار كجا ها از زندگي ات عقب افتادي به علت اين شكيات و دو دلي ها و ..........بالا آمد و زمان سوزي كردي و فرصت هايت را از دست دادي و .........
در حالي كه محسن قابليت ليدر بودن - قابليت تجربه ي لحظات باشكوه و...........دارد .
دوست عزيز به خودت نگاه كن . يكبار به خودت اعتماد كن . به انتخابت . خودت را فعال و اكتيو ببين و هيچگاه فراموش نكن كه تو فردي منفعل نيستي كه اگر خلايي در زندگي و رابطه ات وجود داشته باشد نتواني براي آن كاري كني . اگر قرار است تصميم بگيري از اين خانم جدا شوي . ......بشو .نترس . هزينه و بها ي انتخابت را پرداخت كن . با خانواده صحبت كن . سرزنش ها را به جان و دل بپذير و بهاي انتخاب هاي درست و غلط خودت را پرداخت كن و ......................اگر باور به پريدن داري بعدش بپر و اما اگر نه اين ناله و بهانه گيري و ......را تمام كن . سهم خودت از مسئوليتها را بپذير و دستت را روي زانوهايت بگذار و بگو "يا علي "
و باز يادت باشه همين بها و هزينه هاي امروز با توجه به اين نوع تفكر و احساس ( كه بيشتر از سر عدم مسئوليت است ) به مراتب نسبت به يك تصميم در 6 سال ديگر كمتر است . چرا كه اگر اين راه را مثلا براي 6 سال با اين روش ادامه بدهي بايد اين زن را با يك يا دو بچه طلاق بدهي و ...................پس اندكي مسئوليت پذيري را وارد چرخه ي زيستي خودت بكن . زندگي فقط حرف زدن - ناله كردن و بهانه جويي و.....نيست .
ani (جمعه 22 مهر 90)
تشکرشده 222 در 43 پست
در مورد اینکه شما گفتید با هر دختری ازدواج میکردم همین میشد ، فکر نکنم. خوب یه دخترِ خوش اخلاقِ نجیبِ زیبا راحت پیدا میشه. اما من حتا اگه جدا بشم ازدواج نمیکنم. ۵-۶ سال صبر میکنم. باید به یک مرحله برسم که بفهمم چی میخوام و واسه چی میخوام ازدواج کنم.
من مظورم این نیست که با هر دختری ازدواج کنی همینه... لبکه گفتم گل بی عیب خداست فکر نکن که حتما در ازدواج بعدیت دختری زیبا و خوش اندام و نجیب و تحصیلکرده که عاشقت باشه و رفتارهای اشتباه تورو هم تحمل کنه و دم نزنه و....... حتما هست ؟؟؟ بعدم نصیب تو بشه......
در هر صورت من براتون خیای دعا میکتم تا از این وسوسه ها رها بشید و از زندگی لذت ببری در ضمن لذت زندگی به تنهت در کنار هم بودن نیست؟؟؟
در آخر هم تو برای زندگیت مختاری و هر آنچه بکنی انتخاب خودت هست. خوشبختی اتفاقی نیست و باید به دستش بیاری با تلاش.
تشکرشده 80 در 27 پست
سلام محسن عزیز
شما ابتدا عقد کرده اید و بعد از عقد پشیمان شده اید که آیا این کاری که کرده ام درست بوده یا خیر.خب حال یک سوال :
چه تضمینی وجود دارد که وقتی جدا شدید مدام به این موضوع فکر نکنید که این جدا شدنتان درست بوده یا خیر؟
به عبارت دیگر من موضوع مورد بحثم خانم شما نیست.شما با این نحوه شک کردن بیشتر از همه به خود آسیب می زنید.
شما که هزینه (مادی و معنوی) عقد با یک خانم را متحمل شده اید.حال به نظرتان اشتباه کرده اید.اشکالی ندارد.من این طور فرض می کنم که حق با شماست و این عقد اشتباه بوده.به هر حال برای جدایی که دیر نمی شود.دفترخانه و دادگاه و ... همه روزه به جز بعداز ظهر پنجشنبه ها و جمعه ها باز است.شما هرموقع که به آنجا مراجعه کنید می توانید تقاضای طلاق نمایید
خب به نظرتان منطقی نیست که : یکمی با همسرتان زندگی کنید.شاید برداشت شما اشتباه باشد؟به عبارتی حالا که عقد کرده اید.یک دو ماهی رو اصلا به این موضوع فکر نکنید که شاید اشتباه کرده باشید.با خانمتان این دو ماه رو زندگی کنید.اگر بعد از این دو ماه به این نتیجه رسیدید که در ازدواج با این خانم اشتباه کرده اید آن موقع درخواست جدایی دهید.به نظر من اینطور منطقی تر است.ولو اینکه چیزی را از دست نمی دهید و با اطمینان خاطر تصمیم گیری می کنید
موفق باشید
آریـا (چهارشنبه 09 فروردین 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)