نمي دونم اجازه دارم اينجا شماره بدم يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه مي تونم مدير همدردي راهنمايي كنند.؟؟
تشکرشده 2,035 در 738 پست
نمي دونم اجازه دارم اينجا شماره بدم يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه مي تونم مدير همدردي راهنمايي كنند.؟؟
ليلا موفق (دوشنبه 14 شهریور 90)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
می دونی صحرا تو دقیقا داری با همسرت همون جوری رفتار می کنی که اون رفتار تورو آزار میده
بهت قبلا هم گفتم انگار داری این رفتارا رو یه جوری تو خونتون نهادینه می کنی
مطمئن باش این میشه عادتشون دفعه بعد هرجا بخواد بره مادرشو می بره
همه جا قاطعانه همراهیش کن حتی اگه نیاد
چون با نرفتن تو هم هیچی درست نمی شه
توی تایپ مینا این جمله بود که به نظرم خوب اومد:
همسرت رو هنرمندانه جذب کن. هر شخصی به همانجایی جذب میشه، که نیازهای عاطفی او پاسخ گفته میشه و با او آزادانه برخورد میشه
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (دوشنبه 14 شهریور 90)
تشکرشده 634 در 321 پست
اقللیما خواهر خوبم ممنون که همراهیم میکنی
من دقیقا" 4 سال همراهیش کردم ولی دقیقا" همه جاهایی که همراهیش میخواستم نبود یه جورایی انگار بود و نبود مهم نیست یعنی مادرش نمیذاره که مهم باشه با تاییدای بیجاش با حضور و عدم حضور به بی موقعش خودشم که اینقدر بچس و مغرور ....
تو بهم راه حل بده چه جوری ازش بخوام همراهیم کنه ؟؟ هرچی خودم همراهیش کردم نفهمید همراهیش نکردم نفهمید زبونی خواستم نفهمید ....
همسرت رو هنرمندانه جذب کن. هر شخصی به همانجایی جذب میشه، که نیازهای عاطفی او پاسخ گفته میشه و با او آزادانه برخورد میشه
خیلی جمله خوبیه ولی همسر یکی با هدیه جذب میشه یکی جنسی یکی شنوایی یکی لمسی اخه این مثل چوبه هیچ جوری جذب نمیشه چرا فقط یه جوری جذب میشه من عین یه احمق رفتار کنم هرچی میخواد همون باشه نیازهای اون برطرف شه منم که مهم نیستم . چه جوری تو زندگی واقعی باهاش ازادانه برخورد کنم ؟؟ اون زیر بار هیچ مسولیتی در قبال من نمیره فقط پول همین و بس .
چندوقت پیش بهش گفتم روابط شخصیمون مشکل داره این فواصل بین روابطمون اصلا" خوب نیست بعد بهم میگه اگه دوست داری رابطه ای باهات برقرار کنم باید فلان تیپ خاص بزنی همیشه . خوب این یعنی عملا" من باید بهش پیشنهاد بدم دیگه یه بار دوبار 10 بار خسته شدم حتی تو این مسالم میخواد من سر خم کنم و تسلیم خواستش بشم . بعد حاضر بشینه 10000 تا کانال مزخرف ببینه ولی مثل ادم سعی نکنه مشکل بینمون حل شه شماها که راهکاراش بلدید بگید چیکار کنم
تشکرشده 634 در 321 پست
يه اتفاق وحشتناك
امشب خيلي بي مقدمه با اينكه باهم قهر بوديم يهو اومد ساعت 10 شب خونه گفت از كارم استعفا دادم
خدااااااااااااااااااااااا اااا اينو كجاي دلم بذارم ديگه
اينقدر ناراحت و عصبيم خوابم نميبره وضعيت پيچيد تر از قبل شد خدايا چيكار كنم
اقاي sci شمام كه جدي جدي ديگه نمياي يه راه حلي بدي
تشکرشده 5,973 در 1,154 پست
خواهر عزیزم
به دلیل اینکه دفتر کارم نیستم و در سفر هستم کمتر سر می زنم
این رفتارها ها هیجان زده است.
فعلا شما عکس العملی نشون ندهید و نترسید و صبر کنید
سعی کنید با مشکلات به صورت مساله مدارانه برخورد کنید
sci (سه شنبه 15 شهریور 90)
تشکرشده 634 در 321 پست
sci برادر خوبم
تورو خدا زودتر بیاین بگید چیکار کنم
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
سلام صحرا جان خیلی ناراحت شدم بابت مشکل به وجود اومده
ازش دلیل کارشو پرسیدی؟
بعدش می خواد چی کار کنه؟
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (سه شنبه 15 شهریور 90)
تشکرشده 2,035 در 738 پست
دليل استعفا چي بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟نگفته؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
ليلا موفق (سه شنبه 15 شهریور 90)
تشکرشده 634 در 321 پست
سلام دوستای خوبم نمیدونم اگه اینجا نبود باید چیکار میکردم
ممنون که همراهمید
دیشب اینقدر شوک شدم فقط گفتم اگه ظرف 1 هفته دیگه کار پیدا نکنی شک نکن یه عکس العمل شدید نشون میدم.
همسرم خلبانی خونده عاشق این کار جزوه بهترین رتبه هام هست ولی مافیا بازیه تو استخدام هرجا امتحان میده قبول میشه ولی بازیشون میدن ورشون نمیدارن خلاصه بعد 1 سال بیکاری ( یعنی واردات میکرد ولی تو خونه بود) بعد اون همه مشکلی که برامون بوجود اومد رفت تو یه شرکت خیلی بزرگ مدیر بازرگانی اونجا بود حقوقش خوب نبود ولی بهرحال سرگرم بود مام مشکل مالی نداشتیم هی از 2 ماه پیش میگفت نمی خوام از ایران بریم من خلبانی میخوام .... . خلاصه تا دیشب که باهم قهر بودیم یهو گفت استعفا دادم منم اینقدر حالم بد شد نتونستم چون و چراشو ازش بپرسم
واقعا" روزهایی بدتر از یه کابوس گذروندم بازم وضعیت میشه وحشتناک
چیکار کنم خداااااااااااااا
بچه ها خواهش میکنم یه مشاور واقعا" خوب بهم معرفی کنید دیگه کشش ندارم
تشکرشده 1,673 در 522 پست
خیلی جدی نگیر.شاید الکی گفته، شاید راست گفته اما حتما یک دلیل محکم واسه خودش داره.
به نظر من خیلی خودتو درگیر نکن چون مسئولیت زندگی با ایشونه و خودشم باید یک فکری بکنه.
تازه نباید نکته ضعف دستش داد.(سحر چقدر با این حرف من ترسید و ناراحت شد!)
بهش اعتماد کن و در نهایت اعتماد به درست بودن کارش، ازش بپرس چرا؟
[align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...[/align]
آفتاب همدرد (سه شنبه 15 شهریور 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)