واقعا ناراحت شدم با خوندن این مطلب.اما این ویرونی یک شبه به وجود نیومده که یک شبه آباد شه.صبر داشته باش و کار درست رو انجام بده.حتما موفق میشی.
تشکرشده 16 در 9 پست
واقعا ناراحت شدم با خوندن این مطلب.اما این ویرونی یک شبه به وجود نیومده که یک شبه آباد شه.صبر داشته باش و کار درست رو انجام بده.حتما موفق میشی.
طلا محمدی (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 109 در 23 پست
F_z عزیز ممنون از همراهی شما
عزیز ممنون از همراهی شما
متاسفانه الان دقیقا همینطور شده. من یه خصوصیت بدی که دارم نمیتونم ناراحتیمو از کسی پنهان کنم. دیروز که همسرم از مح کارش زنگ زد بهم نتونستم ناراحتیمو پنهان کنم. گفتم همه چیو. اونم دوباره قاطی کرد و اصلا شاکی شد که چرا همش منو چک میکنی.........بجای اینکه راجع به این موضوع حرف بزنه خیلی وقیحانه میگفت دیگه از دستت خسته شدم!!!! ولم کن.............
فکر میکنم دیگه واقعا یه آدم دیگه شده. اصلا دلیل این همه اصرارشو برا این رابطه نمیفهمم. وقتی ایمیل هارو میخوندم میدیدم که بیشتر کرم از طرف همسر منه تا اون آقا.
دیروز بعد از کلی تماس بالاخره یه مشاور پیدا کردم و باهاش حرف زدم. البته خیلی سخت بود که خیانت و رفتار همسرم رو اینجوری تعریف میکردم. کلی غرورم خورد شد. یکم سبک شدم. مشاور هم حرف شما دوستان رو میزد. میگفت نباید دفعه پیش زود کنار میومدی. باید تنبیه میشد. اون گفت الان سعی کن با مهربونی و یادآوری خاطرات خوب و عشق گذشته برش گردونی. اما این راهو من تو این یه ماه رفته بودم. اون پیشنهاد کرد تهدیدش کن به جدایی و ... که این یکی اصلا جواب نمیده. چون شخصیت همسرمو میشناسم. اونم میگه بهتر . بریم جدا شیم!!! تازه اصلا هم زور نمیپذیره. بنابراین اصلا نمیدونم الان باید چیکار کنم!!!!
مشاور گفت اون آقارو تهدید کن با تلفن. اما برخورد فیزیکی نه. منم این کارو کردم. اونم خیلی بزدل تر از این حرفاست. دیشب با اون آقا جلو در ورودی شرکت روبرو شدم. اومد جلو که معذرت خواهی کنه من 4 تا فحش بهش دادم. البته با صدای آرومکه کسی نشنوه. یه تف هم انداختم جلوش و تهدیدش کردم. آخ که اگه جلو شرکت نبود لت و پارش میکردم. حیف که آبروی خودم و همسرم در میونه.................
Saint mary عزیز
ممنون از همدردی شما
Hamdam 96
از شما هم ممنونم.
دیروز تصمیم گرفتم دیگه تجسس نکنم. اون نرم افزار رو هم پاک کردم. چون دیگه برام مهم نیست چی پیش میاد. برام دعا کنین. از دیروز کلی دعوا کردیم. اصلا اوضاع خوب نیست. هر دو هنوز همونجا کار میکنیم. البته بهتره بگم هر سه!!!!!
متاسفانه من خر هنوزم دوسش دارم.... اما اون دیروز گفت ازت متنفرم.... خیلی راحت هم گفت.
طلا محمدی عزیز
ممنون از همدردی شما
الان هیچ راهی به ذهنم نمیرسه. فکر میکنم باید برم پیش یه مشاور دیگه. شاید کمکی بکنه. امروز یه وقت مشاوره دیگه هم دارم. با یه مشاور دیگه. ببنیم چی میشه. ولی فکر کنم بیشتر باید همسرم بره پیش مشاور....کلا رفتارش تغییر کرده. جالبه که همسر من فوق لیسانس روانشناسی خونده...........خودش یه دیوونست.....
برام دعا کنین............ از دیروز کلی سیگار کشیدم.......... دارم به طلاق فکر میکنم........
علی ایرانی (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 379 در 146 پست
سلام علی آقا به اعصاب خودتون مسلط باشید و با آرامش پیش بروید تا اوضاع رو بدتر نکنید شاید بشه با منطق و با راهنمایی مشاوران خوب اوضاع رو بدست بگیرید .
علی آقا یه سوال دارم ازتون شما مطمئن هستید که همه چیر رو برامون تعریف کردید؟!! تا قبل از این اصلا شما باهم دعوا نمی کردید یا سر مسائلی اختلاف نظر شدید داشته باشید؟
چون همسرتون در جواب شما خیلی صریح گفتند که من ازتون متنفرم!!!!!!!!
این تنفر از کجا منشا گرفته چرا متنفر هست شما که اینقدر ایشون رو دوست دارید؟
البته ایشون هم می دونه که شما دوستش دارید بخاطر همین شاید اینقدر واضح صحبت می کنه شما اول درست و حسابی چند جلسه حضوری مشاوره بروید و بعد تصمیم بگیرید.
خواهشا عجولانه عمل نکنید. سعی کنید فکرتون رو مدیریت کنید تا بتونید درست تصمیم بگیرید.
mamosh (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
سلام
طلاق آخرین راه حلتون باشه اصلا اصلا بهش فکرم نکنید چون این فکر باعث میشه نتونید اوضاع رو بهتر کنید و نا خوداگاه برید به سمت.....
سعی کنید همسرتون رو راضی کنید باهم برید پیش مشاور
تو دعوا و مرافه بهتون گفته ازتون متنفره پس زیاد جدی نگیرید
مطمئن باشید با آدم خوش قلبی مثل شما حتما اوضاع خوب میشه امیدوار باشید
شرایطتون خیلی سخته می دونم ولی همین الان تصمیم بگیرید همه تلاشتونو بکنید حتی اگه اون تلاشی نکرد
فکر جدایی و ...... رو هم از سرتون بیرون کنید
سیگار کشیدن باعث میشه نتونید خوب فکر کنید و فکرتونو می بنده
به نظرم یه روز برای خودتون برید یه جا خلوت کنید تا کمی آروم تر شید و بهتر بتونید تصمیم بگیرید
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 291 در 66 پست
خيلي شرايط سختي داري آقاي علي ايراني واقعا متاسف شدم.بنظر من خانمت رو تهديد به جدايي كن وبهش بگو كه به همه بعد از طلاق خواهي گفت به خاطر چه كار وقيحانش طلاقش دادي.فكر نميكنم آبروش براش كم اهميت باشه روي اين نكته كار كن .براتون دعا ميكنم
مريم صوفي (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 32 در 16 پست
مریم جان ببخشید اینو می گم ولی این تهدید ها واقعا بی نتیجه هستن .منم زمانیکه شوهرم فهمید با کسی ارتباط دارم از خدام بود بگه بریم من طلاقت بدم!! اصلا هم برام مهم نبود که به کسی بگه یا نه!! اینجوری تازه زحمت کار منو کمتر می کرد..منم از اینکه شوهرم هکم کرده بود حالم ازش به هم می خورد.بدتر احساس می کردم به حریم خصوصیم تجاوز شده.....
خیلی اشتباهه ولی واقعیت بود .التماس ها و بخشش های شوهرمم منو بدتر می کرد .روز به روز ییشم ضعیف تر به نظر می رسید ...
من این راهو رفتم .زنی که به این حد برسه دیگه باید فاتحه علاقه رو خوند...
متاسفم که من این خبر بد رو می دم.
sogand (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 36,015 در 7,406 پست
علی ایرانی گرامی
شما نیاز داری همسرت را بیشتر بشناسی .
واقعیت اینه که خانمها از مردان ضعیف خوششان نمیاد همانطور که مردان نیز از زنان ضعیف خوششان نمیاد .
اقتدار در عین محبت و ثبات و مسئولیت پذیر بودن و جذبه داشتن .... در یک کلام مرد بودن چیزیست که یک زن به آن احتیاج دارد . مردی که با داشتن این خصوصیات به همسرش عشق می ورزد و او را مورد محبت قرار می دهد . لازم است بداند که به همسرش امنیت عاطفی و روانی می بخشد .
ببینید از چه ناحیه ای همسر شما امنیت روانی اش از سوی شما تأمین نمی شود .
به نظر من قاطعیت در شما ضعیف است و البته متذکر می شوم که قاطعیت اصلاً خشونت نیست . اگر در مورد رفتار جرأت مندانه و قاطعیت و عزت نفس بیشتر مطالعه کنید دستتون می آید .
بهتره به بهانه اینکه می خواهم برای روشن شدن وضعیتمون و تصمیم جدی با هم نزد مشاور برویم وی را در مشاوره حضوری با خود همراه سازید .
ترس را برای قاطعیت نشان دادن از خود دور سازید .
به اون آقا هم جدی اولتیماتوم دهید که اگر ادامه دهد اقدامات دیگه ای خواهی داشت . سعی کنید مشتتون برای اینکه چه می خواهید بکنید باز نباشه . به عبارتی در این رابطه محکم و مبهم باشید .
به امید موفقیت .
.
فرشته مهربان (سه شنبه 25 مرداد 90)
تشکرشده 358 در 196 پست
سلام آقا علی
اشتباه کردید به خانمتون گفتید دیگه تجسس نکنید جلوی خانمتون در رابطه با اون آقا اصلا حرف نزنید اینجوری روش باز میشه
هر کاری بخواید میتونید با اون آقا انجام بدید اما باید آیندتونو در نظر بگیرید که کاری منطقی کنید با یک وکیل یا کسی که با قوانین آشناست صحبت کنید ببینید ایمیلهاشون اگه خدای نکرده کار به دادگاه کشید برای شما به عنوان مدرک حساب میشه یا نه
طبق قوانین اگه همسرتونو تو خونه با یک فرد دیگه هم با پلیس دستگیر کنید بازم مورد قبول نیست مسخرس ولی میگن نیاز به شاهدی دارید که بدونه چی کردن
بدون اینکه خانمتون بفهمه برید با این آقا دعوا کنید حالا به قول فرشته مهربون تلفنی بهتره یا کسی رو بفرستید تحدیدش کنه بگید از اون شرکت بره
این خوب نیست که 3تایی با هم اونجا کار کنید اینکه خانمتون بره سر کار اونو ببینه آرامشتونو به هم میریزه براش یه جا دیگه کار پیدا کنید
تا اونجا که میتونید باید محکم باشید به هیچ وجه جلوش گریه نکنید
شما با سختگیریتون باید کاری کنید تا به خودش بیاد اون الان دست خودش نیست باید بفهمه اشتباه کرده
تشکرشده 109 در 23 پست
سلام دوستان عزیز
ممنون از اینکه واسه من وقت گذاشتید.
Mamush و eghlima عزیز
واقعا چون خودم اصلا شرایط روحی و فکری درستی ندارم الان هیچ تصمیمی نمیگیرم. حتما باید راضیش کنم و ببرمش پیش مشاور. یه فرد سوم میتونه مشکلات و کمبود های مارو بهتر ببینه.
مریم صوفی عزیز
متاسفانه همونطور که سوگند گفتن، اونم تو این لحظه منتظر اینه که من بگم بریم طلاق. چون خودش همش داره اینو میگه. و میگه که هیچی براش مهم نیست. چون آبروش پیش من رفته. الان سرشکسته است و ترجیح میده زودتر تمومش کنه.
Sogand عزیز
متاسفم که ایناور میشنوم. اگه تاپیکی اینجا داشتین، ممنون میشم لینکشو بگین. چون مشکل مشابه داریم شاید به دردم بخوره.
فرشه مهربان عزیز
من اصلا آدم ضعیفی نیست. البته همسرم مخالف اینو میگه. چون دفعه پیش که من این موضوع رو فهمیدم و دعوا کردیم بهم گفت: تو آدمی هستی که خوب اوج میگیری اما اگه زمین بخوری خیلی سخت از جات پا میشی!!! باید به حرف شما گوش کنم و این مشکلو با خودم حل کنم.
به اون آقا دیشب اولتیماتوم دادم. طوری که بعد از ساعت کاری دوباره اومده بود و میخواست با من حرف بزنه. خودش دوباره کلی به خودش فحش داد بابت رفتار اون دفعه اش. و معذرت خواهی کرد. ولی بابت این دفعه میگفت دیگ هیچی نبوده بین ما و من اصلا مقصر نیستم..... اما حیف که بازم محیط کاری بود. تصمیم گرفتم چند نفرو اجیر کنم یه کتک اساسی بهش بزنن. از حرفای و چیزایی که خودم دیدم، اینطور به نطر میرسه که مشکل از جانب همسر منه ( به قولی کرم از خود درخته). و این دفعه باید این مشکل کامل حل بشه. دیگه حرفی از دوست داشتن و بخشش نمیزنم. باید بتونه خودشو جمع و جور کنه و این حرکات رو با خودش حل کنه. امروز اگه حل نشه فردا باز میره سراغ یکی دیگه.
تشکرشده 358 در 196 پست
آقا علی به نظرتون با کتک زدنش مشکل حل میشه؟ شاید منم جای شما بودم این تصمیم رو میگرفتم چون تحت تاثیر احساساتید
فعلا تهدیدش کنید کافیه ممکنه با کتک زدن بلایی سرش بیاد که دیگه نتونید جمعش کنید آبرو تونم بره
مطمئن باش خدا جوابش رو بدجور میده اما نمیگم فقط به خدا واگذار کن با تهدید و ترسوندنش امیدوارم وضعیت بهتر بشه
hamdam 96 (سه شنبه 25 مرداد 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)