سلام دختری هستم 23ساله ؛ مهر دانشجوی ارشد عمران می شم.یک سال و نیم پیش پسری از ورودی های پایین تر از ما از من خواستگاری کرد و قرار شد بعد کلاس با هم حرف بزنیم!من با مادرم تماس گرفتم و ایشان اجازه دادن باهم صحبت کنیم
این آقاپسر 25ساله سربازی رفتن، کارمند دولت و لیسانس عمران هستش .
من چون پارسال برای ارشد می خوندم قرار شد بعد از قبولیم بیاد منزلمون!
خوب تو این مدت باهم بیرون رفتیم و تماس تلفنی داشتیم و خیلی به هم نزدیک شدیم.
من تاحالا باپسری دوست نبودم و این رابطه بدجوری داره آزارم میده!احساس خیانت به همسر آینده ام دارم
خلاصه ایشان آمدن منزل ما ولی من از فرهنگ خانواده ایشان خوشم نیامد به ایشون گفتم حاضر به ازدواج با شما نیستم ولی ایشان آنقدر گریه کرد و زنگ زد تا من مادرم را راضی کنم تا یک بار دیگر بیایند
من مادرم را راضی کردم اما ایشان گفتن که اول پدر و مادر پسر باید شرایط من رو(از قبیل اجاره منزل نزدیک خانواده ی من، توضیح این که من هیچ کاری از کار منزل بلد نیستم،بهترین جشن ازدواج در تهران و...) بپذیرن تا ما برویم و منزل ایشان را که خارج از تهران است را ببینیم و اجازه ی رفتن پیش مشاوره ازدواج را به ما بدهن.
من ایشان را دوست دارم اما برای ازدواج دوست داشتن ملاک من نیست!!!!!!!
من می خواهم با شخصی ازدواج کنم که خوشبخت شوم
از نظر مالی:خانواده ی پسر پایین تر
از نظر تحصیلات:من بالاتر
ازنظر فرهنگ خانواده:خانواده ی پسر سنتی تر
از نظر عشق:فکر کنم ایشون عاشقتر
از نظر اخلاق:ایشون دارای روحیه ی متعادلتر و بهتر هستن
و.........
این نکته رو را هم باید اضافه کنم که ما دائم در حال مشاجره می باشیم برسر موضوعات مختلف!!!
یک بار به یاد ندارم با هم بیرون رفته باشیم و من راضی برگشته باشم منزل!!!!!!!!!
البته این را هم بگویم که من روحیات خاصی دارم و چون یکی یک دونه ام خیلی لجباز و لوس و زود رنج هستم !
در واقع قبول دارم که ایشان اخلاقشان بهتر است!!!!!!
حالا نمی دونم چی کارکنم آیا ادامه بدهم یا قطع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
می ترسم شانس های دیگر ازدواجم را به خاطر هیچ و پوچ از دست بدهم
ممنون می شوم راهنماییم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)