3 ماه با آقایی آشنا شدم که علاقه دو طرفه بینمون پیش اومد البته نه از نوع اتشین ولی کلا به دلم نشست و ایشون از روز اول که باهاشون تماس داشتم به من گفتن اهل دوستی بی نتیجه نیستم و فقط برای ازدواج ادامه بدیم راستش دلیل ایشون هم اونجور که متوجه شدم اینه که قیافه من مورد پسند ایشون بوده و دخترهایی که قبلا بهشون معرفی شده از این لحاظ ایشون رو راضی نکرده
البته خب ایشون میدونستن من لیسانس هم دارم ولی کلاچیز دیگه ازم نمیدونستن
خلاصه من که از این حرف آقا شوک شده بودم یه مقدار هم احتیاط کردم و مساله اعتماد هم مطرح بود گفتم یه مقدار فرصت بدین ولی رابطمونو ادامه دادیم تا یک ماه اگر چه بحث هایی بوده ولی رابطه خوبی داشتیم فقط مشکل ما این بوده که ایشون یه مقدار تو خونه مشکل دارن و نمیتونیم تلفنی حرف بزنیم فقط پیامکی رابطه داریم ایشون به گفته خودشون با دختری دوست نبودن ولی من بودم با توجه به قیافه ایشون و وضع مالی ایشون این مساله واسم عجیب بوده که تا 30 سالگی هیچ دختری تو زندگیشون نبوده خلاصه بعد از 2 هفته من قبول کردم با ایشون ازدواج کنم ولی چون منتظر نتیجه ارشد بودم و کلا کسی هستم که به کارو درس علاقمندم به ایشون گفتم تا اون موقع خواستگاری نیان و دلیل دیگه هم این بود که عروسی برادرم هم بود و من نخواستم به خانوادم فشار بیارم از نظر من هم این رابطه همین جوریشم خوب بود و عجله ای نداشتم و تو شوخی به ایشون گفتم حالا برم دانشگاه ببینم چه خبره بعدا بیا خواستگاری که ایشون اون موقع خندیدن و مشکلی نبود ولی یه روز که ایشون از صبح تا شب به من پیامک نزدن چون با خانواده بیرون بودن شب که پیامک دادن بهشون گفتم اصلا چرا الان خبر گرفتی اصلا نخواستیم
همون شد دیگه از فرداش اصلا جوابمو ندادو یه مدت قهر با اینکه همون لحظه معذرت خواستمو گفتم عصبانی بودم خلاصه دیدم جواب ندادن منم چند روز ندادم بعد خودشون پیامک دادن
ولی از اون روز دیگه ما همو ندیدیم با اینکه 1 ماه از ایشون می خوام بیان بیرون تا در مورد مشکلاتمون حرف بزنیم قبول نمیکنن و لی جواب منو میدن منم کمتر پیامک میدم میگن دیگه منو نمی خوان واسه این بیرون نمیان ولی من وقتی میگم نمی خوای تموم کنیم میگن باشه ولی بعد دوباره پیام میدن
من احساس می کنم ایشون لجبازی کردن و گاهی از عمد جواب منو نمیدن اینو مطمئنم ایشون مایل بودن من اصلا از روز اول میگفتم باشه و میگن چرا من من کردی یا می خوای بری دانشگاه کسی پیدا کنی یا چیزای دیگه اینم بگم که من به ایشون چند بار گفتم الان بیان خواستگاری ایشون اون تاریخو اصلا به روی خودش نیاورد و گفت باید صبر کنیم من فکر کنم در حالی که قبلش هی می گفت میخوام بیام ایشون خیلیم مغرورن
باور کنیدمن بارها این مسائل رو بهشون توضیح دادم و معذرت خواستم ولی بازم میگه تو شک داری خب یکم شک که همه دارن قبل ازدواج
احساس می کنم تو ذوقشون خورده الان به من میگن تو فقط قیافه داری درذ حالی که قبلا خیلی خوبی دیگه به من نسبت میدادن منم که میبینم این طوریه چند روز پیامک نمیدم بعد خودش میده تا میام رابطه رو عادی کنم دوباره گاهی از عمد جواب نمیده تا من فکر نکنم می تونم صمیمی شم و اون خیلی عاشق منه و این دور باطل مدام ادامه داره من می خوام رابطمون خوب باشه الان که یه مدته پیامکمو کم کردم ولی می ترسم مدت طولانی ندم چون باز میگه اگه منو دوست داشتی دوریمو تحمل نمیکردی خلاصه خیلی ناز میکنه الانم همش من پیامک میدم اون جواب میده بیشترشو ولی گاهیم حرصمو در میاره یا می پیچونه مردم آزاره و میگه اینا حقته
البته من اونقد هم قیافه خوبی ندارم ولی اون چیز که مد نظر ایشون بوده هستم حالا من نمیدونم چطور از این دور باطل خارج شم چند بار گفتم بریم بیرون میگه نمیام منم دیگه نمیگم الان
راهنماییم کنین با توجه بهاینکه فقط پیامک بین ما هست و سر بیرون اومدن هم لج کرده من چجوری رابطمونو خوب کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)