سلام،
می توانی بگویی که چرا پدر مادرت مخالفت می کنند؟
چه طور موضوع رو با اونها مطرح کردی؟
اونها چه دلایلی برای مخالفت آوردن؟
شما ترم 2 کارشناسی هستی؟
خب هنوز کمی طول می کشه تا بری سر کار و درآمد داشته باشی، درسته؟
آیا پدرت می تونه یک محلی برای سکونت در اختیار شما قرار بده؟
ببین، رابطه ای که شما داشتید اشتباه بوده و اتفاقی که نباید می افتاد، افتاده!
برای همین کمی شرایط پیچیده شده.
حالا هدف این نیست که کسی بخواهد اینجا شما رو ملامت کنه.
به این خاطر که شما نیامدی اینجا که دیگران شما رو مواخذه کنند، بلکه کمک می خواهی.
باید منتظر بشوی تا کارشناسان تالار راهنماییت کنند.
نام تاپیکت رو زیاد خوب انتخاب نکردی. نامفهوم هست و به این خاطر افراد کمتری جذب تاپیکت می شوند. در پست بعدیت در همین تاپیک یک نام دیگر بنویس تا مدیران عوض کنند.
100% یک مشاور حضوری در این شرایط می توانه به شما کمک کنه.
سعی کنید در مرحله اول این راز رو بین خودتون نگه دارید.
به هر حال اگر هم قرار هست ازدواج کنید، حتی با وجود اتفاقی که افتاده، باید احساسات رو کنار بگذارید و با منطق خودتون و با کمک یک مشاور و بزرگترها، ببینید تا چه حد مناسب همدیگر هستید. این رو خودت هم می دانی که رابطه شما شدیداً احساسی شروع شده، احساسی ادامه پیدا کرده و هنوز هم احساسی هست.
برای ازدواج باید از فاز احساسات خارج بشوید و با منطق تصمیم بگیرید.
این رو هم که می گویم نظر شخصی من هست. فکر می کنم با وجود اتفاقی که بین شما افتاده، مسئولیت روی دوش شما سنگین هست. یعنی تقریباً شما وقتی که این رابطه جنسی رو آغاز کردی، به نوعی همون موقع به صورت غیر رسمی اون رو به همسری خودت انتخاب کردی (دیگه بیشتر یادآوری نمی کنه که این کار اشتباه بوده). اگر روزی شما بخواهی او رو تنها بگذاری، در حق او ظلم کردی.
منظور من این نیست که شما باید به هر قیمتی با هم ازدواج کنید. ولی اگر قراره از هم جدا بشید، باید با رضایت هر دو باشه. امیدوارم منظورم رو فهمیده باشی.
در مورد 1 سال تفاوت سنی هم درسته که تفاوت سنی ایده آل 3-4 سال هست، ولی اینکه دختر 1 سال بزرگتر باشه هم حالا آن قدر مشکل بزرگی نیست که بخواهید به خاطرش از ازدواج با هم صرف نظر کنید.
بلکه معیارهای مهم تری هستند که اونها رو باید در نظر بگیرید.
از
این تاپیک هم می توانی کمک بگیری.
موفق باشی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)