<bgsound src="http://www.tarhebartar.ir/music/Hechkasi_moein.mid" loop="-1">
<tr>
<td background="http://www.hamdardi.net/images/smilies/43.gif" colspan="3" align="center" bordercolor="#B50329" style="border: 0px groove #800000; padding: 4px; ">
<html>
<head>
<meta http-equiv="Content-Language" content="en-us">
<meta name="GENERATOR" content="Microsoft FrontPage 5.0">
<meta name="ProgId" content="FrontPage.Editor.Document">
<meta http-equiv="Content-Type" content="text/html; charset=windows-1252">
<title>به كلبه تنهايي من خوش آمديد </title>
</head>
<body bgcolor="#C60000">
<div align="center">
<center>
<table border="2" cellspacing="1" style="border-collapse: collapse" width="77%" height="561" bgcolor="#FF0000" bordercolor="#FF0000">
<tr>
<td width="100%" bgcolor="#000000" height="24">
<p dir="rtl" align="center"><b><span lang="fa">
<font color="#FF0000" size="2" face="Tahoma"> </font></span></b></p>
<p dir="rtl" align="center"><b><span lang="fa">
<font color="#FFFFFF" size="3" face="Tahoma"> ********</font>
<font size="4" face="verdana" color="#FF0000">كلبه صفا و مهرباني تالار همدردي </font>********<font color="#FFFFFF" size="3" face="Tahoma">
</font></span></b></p>
<p dir="rtl"> </td>
</tr>
<tr>
<td width="100%" bgcolor="#000000" height="490">
<p class="MsoNormal" dir="rtl" style="margin:0 0.5cm; text-align: justify; line-height: 150%; direction: rtl; unicode-bidi: embed; ">
</p>
<p class="MsoNormal" dir="rtl" style="margin:0 0.5cm; text-align: justify; line-height: 150%; direction: rtl; unicode-bidi: embed; ">
<b><span lang="AR-SA" style="font-size:8pt; line-height: 150%">
در كلبه ما رونق اگر نيست صفا هست ***آنجا كه صفا هست در آن نور خدا هست
تازمانیکه میتوانیدسخن بگوئید، بگذارید کلامتان مهرآمیزباشد!
پیش ازآنکه دست ها ازحرکت بازبمانند، بیائید هراندازه که می توانیم ببخشیم !
تازمانیکه ذهن میتواند کارکند، بیائید اندیشه های پاک ، بزرگوارانه ومقدس داشته باشیم !
وازهمه مهمتر، بیایید سرای خودرا تازمانیکه چراغ آن هنوز می سوزد، آماده وبه سامان کنیم .
در ژرفنای وجودم زمزمه ی ترانه هایی را می شنوم که نمی خواهند به جامه ی الفاظ در آیند.
ترانه هایی که دانه ی افشانده در کشتزار دل مرا می رویانند و نمی خواهند بردل سپید این صفحه نقش بندند. مانند غلافی شفاف عواطفم را فرا گرفته اند. چگونه می توانم آه ، معنایش را از نهاد ایمن خویش برآورم. چگونه آنها را برای چه کسی برخوانم ، حال آن که به سکوت خانه ی جانم عادت کرده اند. اگربه دیدگانم بنگری خیال آنها را می بینی واگر کناره های انگشتانم را لمس کنی ، لرزش آنها را در می یابی .حرکت دستان من بیانگر آنهاست ، چنان دریاچه ای که درخشش ستارگان را باز می تاباند و اشکهایم آنها را آشکارمی کنند، همچون قطره های شبنم که ازگلسرخ ، هنگامی که ازحرارت نیست می شوند ، پرده برمی دارد. ترانه هایی که آرامش آنها را پخش می کند وفریاد ها فرو میگیرند ورویاها تکرار میکنند و بیداری ،آنها را نهان می دارد.
آنها ازانفاس شکوفه ی یاسمین عطرآگین تراند، کدامین حنجره است که ازآنها دوری گزیند؟ پس کدامین تارها آنها را نواختن توانند
چه کسی می تواند غرش شکننده ی دریا وچهچهه ی بلبل را فراهم آورد؟
</table>
</center>
</div>
</body>
</html>
علاقه مندی ها (Bookmarks)