به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 95
  1. #71
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    مطمئنا کاری که خانم تلاقی کرده کار اخلاقی نبوده وباید به هر جهت یا روی رابطه با همسرش کار می کرد تا
    رابطه اصلاح بشه و یا از هم جدا می شدند و هر کدام دنبال زندگی خودشون می رفتند که هم خو دشون آسیب کمتری در حال و آینده می دیدند وهم بچه اشون
    بهتره حالا هم تا اوضاع وخیم تر نشده هردو نفر و هم بصورت انفرادی با مشاوران مقبول جلسات حضوری داشته باشند.
    (ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است)
    مشکلی نیست که آسان نشود مرد باید که هراسان نشود
    ولی نکته قابل تو جه اینکه اگر یک آقا اینکار رو می کرد متاسفانه معمول تر بود ویا عرف تر یا شاید آقایون کمتر محکوم می کردند؟؟؟؟؟؟؟

  2. #72
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین غ

    خانم تلاقی عزیز به نظر من خیانت توی زندگی اون هم از سمت زن بخشش ناپذیره. ( چون همسر شما هم ایرانیه و ما ایرانی ها 2 نسلمون هم خارج از ایران زندگی کنه باز هم این فرهنگ توی گوشت و خون و رگ و ریشمونه / بماند که اگه می خواستم در مورد این که چرا فرهنگ ما ایرانی ها این طور شد و ما که نوادگان کوروش و اهورا مزدا هستیم و شعارمون برادری و برابری و آزادگی و .... بود و تحت تاثیر 300 سال حکومت اعراب بر ایران باورهامون کنفیکون شد و .... چی بودیم و چی شدیم و چرا شد حرف بزنم 10 صفحه ای باید می نوشتم )

    1_خیلی موافق این نیستم که خیانت بخشش ناپذیره اونی که باید ببخشه مرد ایرانی نیست ! وقتی خود خدا میگه من میبخشم . . .
    "و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا افتاده، پس برای گناهان خود طلب آمرزش می­کنند. و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد."
    ال عمران 135


    2_من هم مثل شما ایرانی هستم اما فکر نمیکنم از نوادگان کورش و اهورا مزدا باشیم
    تو این 2500 سال نژاد های مختلف با هم ترکیب شدن و کسی نمیتونه یه همچین ادعایی بکنه
    در ضمن اهورا مزدا به معنای خدای یکتاست و فرزند و به تبع اون نوه ای نداره

    3_توصیه میکنم کتاب" خدمات متقابل اسلام و ایران " شهید مطهری رو بخونید
    منم در مورد این موضوع خیلی سوال داشتم با خوندن این کتاب جواب خیلی از سوالامو گرفتم

    4_خانم نازنین مرد ایرانی رو حکومت 300 ساله اعراب تربیت نکرد
    مرد ایرانی رو دین اسلام هم تربیت نکرد
    مرد ایرانی رو پدر و مادر من و شما تربیت کردند
    بیاین ما بچه هامون رو خوب تربیت کنیم و مسئولیتش رو گردن بگیریم
    تا نسل بعد چشمش فقط به فراز و فرود تاریخ نباشه اینده رو ببینه !


    ببخشید که حرفام هیچ ربطی موضوع نداره
    ولی در جواب حرفایی بود که هیچ ربطی به موضوع نداشت !!

  3. 4 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (سه شنبه 27 اردیبهشت 90)

  4. #73
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 خرداد 90 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1390-2-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 33 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    ممنون فرشته مهربان من اون لینکو خوندم .خیلی برام قشنگ بود که مبنای تصمیم ما باید ((حقیقت)) باشه و این حقیقت رو باید از زبان ((دیگران)) شنید...دارم تلاش می کنم تصمیم درست بگیرم .هر چند که آسون نیست.
    سبکتکین عزیز من دلم می خواد به زندگیمون فرصت بدم باز ولی تجربه 14 ساله بم نشون داده که زندگی ما از پایه اشتباه بود و هر چی پیش تر میره هم این اشتباه بزرگ تر و بزرگ تر میشه..زندگی که از روز اول با اشتباه آغاز بشه هیچوقتم درست نمی شه .وقتی توی این تالار مشکلاتی رو می بینم که زوجین اوایل زندگیشون دارن و باهاش به زور می سازن یاد سالهای اول ازدواجم می افتم ..خیلی تلاش کردم و چشمم رو روی حقایق بستم که فقط زندگیم حفظ شه ولی فقط خودمو توی این مدت گول زدم ..تلاش یه طرفه صد در صد بن بسته .کاش یکی بود اینا رو اون سالها توی مخ من فرو می کرد!!!
    امروز با مشاورم صحبت کردم..شوهرم از روزیکه رفته صد و هشتاد درجه عوض شده!! اینجا که بود مدام آویزون من بود و صبح تا شب می خواست با من باشه و قربون صدقم بره!!(که البته برام بیشتر خنده دار بود تا لذت بخش چون خیلی مصنوعی بود)و برعکس از روزی که رفته مدام داره منو تهدید می کنه...فحش های رکیک برام می فرسته..مدام برام اس ام اس میده که بیا زودتر طلاقتو بگیر من می خوام آزاد باشم(((انگار تا حالا آزاد نبودن ایشان!!)) و من اشتباه کردم بات ازدواج کردم و من هیچ هیچ لذتی از پولام با تو نبردم!!! بعضی وقتام یهو اس ام اس میده که بچمو به تو می سپارم و خداحافظ!!! و یا من الان دارم رگمو می زنم و با خونم روی دیوار می خوام اسم تو رو بنویسم که همه بخونن!!! بهش زنگ زدم همون لحظه گفت شوخی کردم!! نگران نباش زنده ام!!! حرفا و حرکات مسخره ای که یه عمره من دارم ازش می شنوم...دیگه آدمی که با یه بخث ساده زن و شوهری چاقو توی شکم خودش فرو می کنه ما رو به این چیزام عادت داده!!.مخصوصا هر بار که بحث جدایی پیش می اومد......مشاورم الان 5 ساله که منو می شناسه و در جریان مسایلم هست..اون بهم گفت به کارت بچسب و اصلا بهش اهمیت نده خودش خسته می شه و ول می کنه..اونم معتقد بود من باید زودتر اینکار رو می کردم تا کار به اینجا نرسه....اون بهم گفت یه چند ماهی صبر کن ....
    امشب شوهرم بعد از 10 روز که طبق معمول حتی به بچشم زنگ نمی زنه(که البته برای ما این مساله عادی شده کاملا)زنگ زد که من دارم فردا صبح می رم آمریکا .پرواز دارم و دیگه ممکنه که برنگردم..مطمین باش اینقدر پول دارم که خودمو بتکونم تمام خانوادتو بخرم ولی دیگه منو برای خرج بچتم پیدا نمی کنی!!
    گفتم اصلا مهم نیست شما هر جا دوست داری برو ...می دونم شما چند تا شناسنامه و پاسپورت داری و نمی تونم گیرت بیارم ..عین همه شاکی هات که سالها دویدن و به هیچ جا نرسیدن...
    منتظر می شم که امتحان های پسرم تموم شه برم ایران...خیلی نگرانم که چی باید به خانوادم بگم..اینهمه سختی کشیدم توی این زندگی و ((آدم بد این داستان متاسفانه من شدم))!!
    این قسمت خیلی منو آزار می ده...
    نازنین عزیز به نظر من اصلا مهم نیست نژادت چی باشه و از کجا اومده باشی ...کاشکی واقعا همون چیزی بودیم که اینهمه ادعاشو داریم.!!

  5. 4 کاربر از پست مفید تلاقی تشکرکرده اند .

    تلاقی (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  6. #74
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    تلاقی محترم

    همه حرفهاتو میفهمم. هر کدوم از ماها یه جور توی زندگیمون مشکل داریم. هر کدوم فکر میکنیم مشکلات خودمون لاینحله. من گاهی اوقات به مشکلات بعضیها که نگاه میکنم تعجب میکنم که چطور اصلا اسمشو گذاشتن مشکل. و مشکلات خودم رو هم به بعضیها که میگم شاید اصلا به نظرشون مسخره بیاد. من این رو خوب فهمیدم که نوع نگاه ما به مسائل هست که اونها رو برای ما یک امر عادی نشون میده یا یک مشکل سخت و غیر قابل تحمل. اما با علم به این موضوع هنوز نتونستم نگاهم را به سمتی ببرم که فکر کنم اونهایی رو که من بهشون میگم مشکل، مشکل نیستند یا اینکه لاینحل نیستند. سرم را با خیلی چیزها گرم کردم که به مسائلم فکر نکنم و خیلی وقتها هم اصلا بهش فکر نمیکنم و شاد زندگی میکنم. اما وقتی می بینم با همه این مسائلی که به تنهایی بارش رو به دوش میکشم باید یک زن مسئول هم باشم و نیازهای دیگران از جمله همسر را هم کوتاهی نکنم که مبادا از دین و اخلاق و... سر پیچی کرده باشم احساس بدی بهم دست میده.

    از این بابت هم درکت میکنم که باید مدتها نیاز به همسر را درخودت بکشی بعد که می بینیش یکهو انتظار هم دارند که احساسات سرکوب شده غلیان بکنه و همه اش را هم بدون کم و کاست بریزی به پاشون که کوتاهی نکرده باشی، غر هم نزنی، گلایه هم نباشه و بدونی و در کمال نا امیدی هم مطمئن باشی که این زندگی تا دنیا دنیاست و تا ما زنده ایم و طرف مقابلمون هم زنده است همینطوری خواهد بود و تغییری نخواهد کرد. بدتر خواهد شد اما بهتر نه!

    اما راه حل چیه؟

    راه حلش اینه که به یک آدمی که سالهای عمرمون رو به پاش هدر دادیم و اینهمه احساس قربانی بودن به ما داده، حالا یه کاری کنیم طلبکارش هم بکنیم؟ انگ آدم بده رو هم بخودمون بچسبونیم؟ لعن و نفرین عالم و آدم رو هم بجون بخریم؟

    شما بعنوان یک زن بهت انگ خیانت خورد. جرم مرتکب شدی، گناه کبیره کردی و اووووووووووووه تا قیام قیامت این دنیا و اون دنیا باید جوابگو باشی. که چی؟ که نتونستی یک [size=medium]"نه"
    بزرگ به این مرد بگی و از زندگیش بری بیرون و از زندگیت بیرونش کنی.

    همون کاری که بعضی مردان میکنند که از همسر اولشان حالا به هر دلیل موجه یا غیر موجه ناراضی اند، عین شما از طلاق میترسند ولی از نیازهاشون هم نمی گذرند و میرن دنبال همسر دوم یا صیغه ای. تازه حالا فکر کن اون دینی و قانونی هم هست مثلا!

    کی بدبخت میشه این وسط؟ کی انگ میخوره؟

    امروز داشتم به شما فکر میکردم. داشتم فکر میکردم چرا زن که همه احساس و عاطفه است باید اونقدر خشن بشه که همسرش رو در کنار زنان دیگه ببینه و حس کنه ولی احساس خوشبختی هم بکنه. باید به نیازهاش هم اصلا فکر نکنه که هیچ باید این نیازهای جسمی و روحی رو با قدرت هرچه تمامتر سرکوب کنه. بخواهی به این چنین مردان التماس کنی؟ غز بزنی؟ گلایه کنی؟ بعد چند ماه که میان پسشون بزنی؟ وااااااااااااااااااای گناهه! ای خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ا طلاق حلاله عین چی. خدا چیکار میکنه با مردمی که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میکنند؟ خدا چیکار میکنه با مایی که وقتی زن مطلقه می بینیم انگار دیو دیدیم؟ انگار جزامی دیدیم!

    حرفهام مخاطب خاصی نداره، میتونی درد دل فرضش کنی. گاهی وقتها که میخوام به خدا شکایت ببرم، یکهو یاد داستان حضرت ابراهیم می افتم که به امر خدا زن جوانش رو با یک نوزاد در صحرای عربستان (محل فعلی خانه کعبه) رها کرد و رفت. جایی که نه آب بود و نه آبادانی و این همسر دوم پیامبر، بچه به بغل توی گرمای سوزان عربستان چقدر بین صفا و مروه به امید یک قطره آب دوید که لب نوزادشو بتونه تر کنه. همسر پیامبری که باید پاک می موند و به نیازهای روحی و جسمی اش هم بی اعتنا می موند تا پیامبر خدا که خدا توی قرآن ازش به عنوان خلیل الله نام برده بتونه با همسر اولش در امن و امان زندگی کنه. تازه بعد از سالها پیداش میشه و میگه پسری را که به تنهایی بزرگ کردی حالا با ادعای پدری و به امر خدا میخوام ذبح کنم!

    دینداری چیز سختیه. با خدا بودن کار آسونی نیست. بهشت ارزون نیست. بهای سنگینی داره. اونهم وقتی که می بینی که همه یک اندازه سهمشونو نمیدن. تشخیص چرایی اش هم با ما نیست:

    کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
    کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

    هاجر چیکار میتونست بکنه؟ من و شما جای اون بودیم چیکار میکردیم؟ جاهلیت اون زمان و روشنفکری امروز!

    کاش ما زنان امروز یا صبر زنان دیروز را داشتیم یا به اندازه ادعاهای امروزمان قدرت تصمیم گیری و انتخاب داشتیم.
    [/size]

  7. 10 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  8. #75
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 فروردین 92 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1387-9-07
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,142
    سطح
    40
    Points: 4,142, Level: 40
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 289 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    سلام تلافی جان .....من تا حالا خواننده ی خاموش شما بودم .....و خیلی حرفهای شما رو درک میکنم و شرایطتون را ......ولی الان لازم دیدم چیزی برایت بنویسم ....بخاطر مطلبی که بهش اشاره کردی نگرانت شدم ..ببین برنامه ی ایران امدن را از سرت فعلا بیرون کن ..........با این وضعی که داری اصلا اصلا ایران نیا ....اینجا با توجه به قوانین و وضعیت همسرت که معلوم نیست چکار میخواد بکنه و چکاره هست .....خیلی میتونه برات خطر ناک باشه ....به ایران نیا ..متوجهی ...........همونجا نمیتونی تقاضای طلاق بدی و جدا بشی فکر کنم بتونی .....
    در ضمن فکر مردم را نکن حافظه ی ادمها یک هفته است بعد از یک هفته همه ی اتفاقها به فراموشی سپرده میشه و همه میرن دنبال زندگیشون ..اینه که تصمیم مهم زندگیت را خودت بگیر و به فکر این نباش به این چی بگم به اون چی بگم ..به هیچکس هیچی نگو ......سکوت کن اما عمل کن و خودتو از این برزخ بیرون بکش ......به توجه شرایط نا متعادل همسرت توصیه ی اکید میکنم ایران نیا ...ممکنه مدارکی ازت با خودش داشته باشه که برات خیلی گرون تموم بشه ....و نتونی جبرانش کنی ......به قانون 10 ...90 فکر کن ......این در اختیار و انتخاب توست ...فقط خودت ..........

  9. 2 کاربر از پست مفید kimiakhaton تشکرکرده اند .

    kimiakhaton (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  10. #76
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 11 شهریور 90 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1389-9-22
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,764
    سطح
    24
    Points: 1,764, Level: 24
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    سلام تلاقي عزيز
    تورو بخاطر روحياتت، جرأتت، خلاقيتت، پشتكارت و قدرت ريسك پذيريت تحسين مي كنم ولي از همون اول كه مطالبتو مي خوندم مي ديدم كه نقطه ضعف اساسيت شايد قدرت تصميم گيريت باشه كه اين مشكلو بيشتر مواقع با لجبازي حلش كردي. يعني ننشستي با فكر و تحليل تجارب گذشته و آينده نگري به يه تصميم اصولي برسي. به قول يه عزيزي كه گفته بود: حتي گرفتن تصميم غلط بهتر از تصميم نگرفتن هست. الان خوشحالم كه داري با راهنمايي دوستان تصميم مي گيري نه اينكه باز با لجبازي به ديگران و بيشتر از همه به خودت ضربه بزني.
    اميدوارم موفق و شاد باشي

  11. 2 کاربر از پست مفید پرنده مهاجر تشکرکرده اند .

    پرنده مهاجر (چهارشنبه 28 اردیبهشت 90)

  12. #77
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    32
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    خانم تلاقی خیلی وقته به تالار سری نزدید
    دوست دارم بدونم چه تصمیمی گرفتید.
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  13. #78
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 خرداد 90 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1390-2-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 33 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    بی دل عزیز شاید یکی از مشکلات من توی زندگی اینه که خودم رو خیلی محدود به قواعدی که از دید منطق خودم منطقی نیست نمی کنم.به بی بند و باری و بی قیدی اعتقاد ندارم و به شدت هم مخالفم که افراد همه محدودیت ها رو بذارن کنار و نسبت به همه اصول اخلاقی بی قید باشند..این آدما خیلی زیادشدن..اونایی که همه چیز از نظرشون محدودیت حساب می شه و مدام به فکر فرارن..اینجا مخصوصا زیاد برخورد می کنم اما به هر حال من همش احساس می کنم اگر خداوند نیازی رو در وجود بنده هاش گذاشته مسلما ما انسانها با سرکوبش راه درست رو نمیریم..وقتی نیاز به عشق رو احساس می کنیم پس بایدم دنبالش بریم ..(البته هر چیزی هم عشق نیست اینو بش عقیده دارم)
    کیمیا خاتون عزیز ممنون که بهم کمک می کنی .عزیزم اینجا در صورتی می تونم اقدام کنم که همه چیز توافقی انجام بشه اما اگه جریان به دادگاه کشیده بشه باید ایران بیام.متاسفانه شوهر من اینجا مقیم نیست و جریان باید توی ایران حل بشه..اون نمی تونه از من شکایت کنه عزیزم چون مدرک قانونی نداره و ضمنا خودش اینقدر پرونده توی دادگاه داره که عدم صلاحیتش به همه محرضه .اما کلا راست می گی از این آدم همه چی بر میاد مخصوصا که الان عین یه مار زخمی شده....چاره ای نیست باید باهاش کنار بیام مگه اینکه بخوام رهاش کنم تا یه مدت زمان بگذره....که اونم خیلی صلاح نیست..دعا می کنم مساله توافقی حل بشه.
    پرنده مهاجر عزیز این حرفت رو خیلی خیلی دوست داشتم دقیقا درست تشخیص دادی .شاید خودم هم اینو می دونم اما فقط منتظر بودم یکی اینو بهم بگه .راست می گی عزیزم که مشکل من اینه که ((نمی تونم تصمیم های مهم رو بگیرم)) خودم هم احساس می کنم توی این مساله خیلی ضعف دارم..کوچکترین چیزی منو از تصمیمم منصرف می کنه مخصوصا اگه اون چیز احساس این باشه که به کسی صدمه نزنم..همیشه ترجیح می دم به جای تصمیم گیری اون مساله رو به حال خودش رها کنم و بذارم زمان اون مساله رو به یه نتیجه ای سوق بده...خیلی اشتباهه ولی متاسفانه من این ضعفو دارم ...لطفا همین جوری که اینو تشخیص دادی بهم کمک کن که برطرفش کنم..
    لایف استایل عزیز فعلا خبر خاصی نیست جز اینکه شوهرم صبح تا شب برام اس ام اس های ناله و نفرین می فرسته و یا همش می خواد به من بگه که می خواد خود کشی کنه...گهگاهی هم فحش می ده...دیروز براش یه میل زدم که می خوام از هم جدا شیم و فقط مساله خرج و مخارج بچه و حضانتش رو حل کنه...و جواب داده بود که یکشنبه میاد تا مساله رو بریم سفارت حل کنیم و به من برای طلاق وکالت بده...و آخرش هم کلی منو نفرین کرده بود.بهش گفتم دیگه خونه نیا و اگه می خوای بچه رو هم ببینی فعلا نبین چون بچه براش سوال میشه که چرا هتل رفتی...و جواب داده بود که نگران نباش من نمی خوام عیشتو به هم بزنم!!!
    مشکلاتم خیلی زیاده..از لحاظ مالی شرکتم توی مرحله خوبی نیست .موجودی شرکت رو شوهرم با خودش برده این سری که اومده .به حسابدار گفته قرض بدین از ایران که برام بفرستن بتون می دم و دیگه پس نداده..الان برای پرداخت چکای شرکت بد جوری به مشکل خوردم..دنبال اینم که ماشینمو بفروشم....این ماه به کارمندام حقوق نمی دم..چاره ای نیست اون برای اذیت من هر کاری می کرد.این مشکلات رو حالا حالاها دارم!!
    خیلی نگران پسرم هستم..اصلا نمی دونم باید بهش بگم یا نه؟؟؟اصلا چی بگم؟؟اون به جدا بودن ما عادت داره 11 ساله اینجوری بزرگ شده ..هیچوقت این بچه تا حالا ما رو توی یه خونه ندیده.ولی به هر حال طلاق طلاقه!! اسمش با خودشه و بچه هام به این کلمه حساسیت خاصی دارن..هر چند که این بچه به پدرش هم زیاد وابسته نیست..
    به خانواده خودم چی بگم؟؟اصلا باید بگم موضوع چی بوده یا لازم نیست؟؟؟اگه شوهرم بگه من چی بگم؟؟
    کلا پاک ریختم به هم..از همه طرف توی فشارم ..
    ممنون که راهنماییم می کنین

  14. #79
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 فروردین 91 [ 15:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-10
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,401
    سطح
    21
    Points: 1,401, Level: 21
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 69 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    نقل قول نوشته اصلی توسط تلاقی
    بی دل عزیز شاید یکی از مشکلات من توی زندگی اینه که خودم رو خیلی محدود به قواعدی که از دید منطق خودم منطقی نیست نمی کنم.به بی بند و باری و بی قیدی اعتقاد ندارم و به شدت هم مخالفم که افراد همه محدودیت ها رو بذارن کنار و نسبت به همه اصول اخلاقی بی قید باشند..این آدما خیلی زیادشدن..اونایی که همه چیز از نظرشون محدودیت حساب می شه و مدام به فکر فرارن..اینجا مخصوصا زیاد برخورد می کنم اما به هر حال من همش احساس می کنم اگر خداوند نیازی رو در وجود بنده هاش گذاشته مسلما ما انسانها با سرکوبش راه درست رو نمیریم..وقتی نیاز به عشق رو احساس می کنیم پس بایدم دنبالش بریم ..(البته هر چیزی هم عشق نیست اینو بش عقیده دارم)
    کیمیا خاتون عزیز ممنون که بهم کمک می کنی .عزیزم اینجا در صورتی می تونم اقدام کنم که همه چیز توافقی انجام بشه اما اگه جریان به دادگاه کشیده بشه باید ایران بیام.متاسفانه شوهر من اینجا مقیم نیست و جریان باید توی ایران حل بشه..اون نمی تونه از من شکایت کنه عزیزم چون مدرک قانونی نداره و ضمنا خودش اینقدر پرونده توی دادگاه داره که عدم صلاحیتش به همه محرضه .اما کلا راست می گی از این آدم همه چی بر میاد مخصوصا که الان عین یه مار زخمی شده....چاره ای نیست باید باهاش کنار بیام مگه اینکه بخوام رهاش کنم تا یه مدت زمان بگذره....که اونم خیلی صلاح نیست..دعا می کنم مساله توافقی حل بشه.
    پرنده مهاجر عزیز این حرفت رو خیلی خیلی دوست داشتم دقیقا درست تشخیص دادی .شاید خودم هم اینو می دونم اما فقط منتظر بودم یکی اینو بهم بگه .راست می گی عزیزم که مشکل من اینه که ((نمی تونم تصمیم های مهم رو بگیرم)) خودم هم احساس می کنم توی این مساله خیلی ضعف دارم..کوچکترین چیزی منو از تصمیمم منصرف می کنه مخصوصا اگه اون چیز احساس این باشه که به کسی صدمه نزنم..همیشه ترجیح می دم به جای تصمیم گیری اون مساله رو به حال خودش رها کنم و بذارم زمان اون مساله رو به یه نتیجه ای سوق بده...خیلی اشتباهه ولی متاسفانه من این ضعفو دارم ...لطفا همین جوری که اینو تشخیص دادی بهم کمک کن که برطرفش کنم..
    لایف استایل عزیز فعلا خبر خاصی نیست جز اینکه شوهرم صبح تا شب برام اس ام اس های ناله و نفرین می فرسته و یا همش می خواد به من بگه که می خواد خود کشی کنه...گهگاهی هم فحش می ده...دیروز براش یه میل زدم که می خوام از هم جدا شیم و فقط مساله خرج و مخارج بچه و حضانتش رو حل کنه...و جواب داده بود که یکشنبه میاد تا مساله رو بریم سفارت حل کنیم و به من برای طلاق وکالت بده...و آخرش هم کلی منو نفرین کرده بود.بهش گفتم دیگه خونه نیا و اگه می خوای بچه رو هم ببینی فعلا نبین چون بچه براش سوال میشه که چرا هتل رفتی...و جواب داده بود که نگران نباش من نمی خوام عیشتو به هم بزنم!!!
    مشکلاتم خیلی زیاده..از لحاظ مالی شرکتم توی مرحله خوبی نیست .موجودی شرکت رو شوهرم با خودش برده این سری که اومده .به حسابدار گفته قرض بدین از ایران که برام بفرستن بتون می دم و دیگه پس نداده..الان برای پرداخت چکای شرکت بد جوری به مشکل خوردم..دنبال اینم که ماشینمو بفروشم....این ماه به کارمندام حقوق نمی دم..چاره ای نیست اون برای اذیت من هر کاری می کرد.این مشکلات رو حالا حالاها دارم!!
    خیلی نگران پسرم هستم..اصلا نمی دونم باید بهش بگم یا نه؟؟؟اصلا چی بگم؟؟اون به جدا بودن ما عادت داره 11 ساله اینجوری بزرگ شده ..هیچوقت این بچه تا حالا ما رو توی یه خونه ندیده.ولی به هر حال طلاق طلاقه!! اسمش با خودشه و بچه هام به این کلمه حساسیت خاصی دارن..هر چند که این بچه به پدرش هم زیاد وابسته نیست..
    به خانواده خودم چی بگم؟؟اصلا باید بگم موضوع چی بوده یا لازم نیست؟؟؟اگه شوهرم بگه من چی بگم؟؟
    کلا پاک ریختم به هم..از همه طرف توی فشارم ..
    ممنون که راهنماییم می کنین
    تجربه ی مورد شما نشان داد که بی وفایی جنسی و اخلاقی یک زن متاهل متعهد حتی نسبت به یک آدم ِ عیاش ِ بی قید ِ نادرست ، کار صحیحی نیست و همان " نه " ی بزرگ را باید می گفتید و تا حالا زندگی خوبی را ( شاید با آدمی خیلی بهتر ) می داشتید .

    همچنین تجربه ی شما نشان داد که حدس من صحیح بود و بعد از شوک اولیه ، موج نفرت با همه ی تبعات خودش به سمت شما در حرکت است . در این حالت به هیچ وجه با شوهرتان برخورد متقابل نکنید چون او را در در ذهن اش برای اتخاذ هر تصمیم نادرستی محق جلوه خواهد داد و او به راحتی در دادگاه وجدان اش خویشتن را تبرئه خواهد کرد . از سوی دیگر ؛ همراهی با او هم کاری عبث و همزمان غیر ممکن خواهد بود . بهترین راه سکوت و گذشتن از کنار وقایع است .

    مشکل آگاه شدن خانواده تان را هم پیشتر من تذکر دادم ، ولی شما با گفتن چیزهایی از این دست که " خانواده ام به عجیب بودن زندگی ام عادت کرده اند " ، آن را با بی تفاوتی برگزار کردید . اما حالا که موضوع جدی تر شده ، یادتان افتاده که نباید در دید جمعی که به هر حال عزیزان تان هستند ، بدنام و رسوا شوید . همین مساله در باره ی فرزندتان هم صدق می کند . متاسفانه کاری کرده اید که تا آخر عمرتان او خواهد توانست با بهره بردن از آن به شما ضربه های سنگین بزند . تصور کنید که چند سال دیگر مدارکی را که از شما دارد ، جلوی فرزندتان بگذارد ! دلیل آن همه سفارش من برای بخشش و احیای روابط ، در امان بودن از وضعیتی این چنینی بود که تحت هیچ شرایطی قادر به کنترل و خنثی کردن آثار آن نیستید .

    خیلی متاسفم که این را می نویسم اما در یک کلام ، به نظر می رسد که تازه زخم تان در حال سرد شدن است و به تدریج درد آن را بیشتر احساس می کنید . باید بگویم که اوایل این تاپیک خودتان هم در شوک بودید ... توصیه می کنم مطالب پیشین را چند روز دیگر دوباره بخوانید .




  15. کاربر روبرو از پست مفید tvcdk تشکرکرده است .

    tvcdk (دوشنبه 07 آذر 90)

  16. #80
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 خرداد 90 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1390-2-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 33 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رفتار همسرم بعد از خیانت من....

    دوست عزیز من هنوز هم احساس می کنم توی شوکم!! همه این وقایع برام عین یه خوابه...بارها گفتم هنوزم وقتی یادم میاد این من بودم که وارد این رابطه شدم باور نمی کنم!! همین قدر می دونم که خیلی تنها بودم خیلی خیلی خیلی....هر چی بگم بازم نمی تونم بیان کنم که چه روزهایی رو گذروندم..فراری بودن های شوهرم زندان رفتن های پی در پیش بی مسیولیتیش در قبال ما.....حتی زمانی هم که چند سال اول زندگی رو با هم زندگی کردیم باز هم من احساس می کردم تنهام!!! اون از روز اول زندگی هیچ تعهدی نسبت به ما حس نمی کرد..تنها چیزی که حس می کرد این بود که باید پولدار بشه..این همه ذهنش رو پر کرده بود....شاید باورش سخت باشه اما بیشتر شبها تا صبح یه بالش بغل می کردم و اشک می ریختم..نمی دونستم با اینهمه نیاز چکار کنم..تنهایی بدترین درد روی زمینه..
    اون فقط خودش رو درگیر کاراش نکرد..چندین جا شرکت ثبت کرد توی هر شهر یه شرکت ثبت می کرد ..توی بیشترشون من و مادرش رو اعضای شرکت می کرد و با جعل امضای من و جعل هزاران جواز کاری وام های کلان می گرفت...اون توی جعل سند استاد بود..حتی مدرک لیسانس و فوق لیسانسم جعلی بود و جالب بود که با اون مدرک توی دانشگاه هم تدریس می کرد!!! سالها طول کشید تا تونستم خودم رو از دادگاهها و پرونده هایی که برام درست کرده بود نجات بدم..هر روز یه پرونده جدید رو می شد!! و هر روز پام یه دادگاه بود و هر روز یه مامور در خونمون بود!! هیچوقت احساس امنیت نداشتم ...همیشه دعا می کردم بگیرنش و تا ابد توی زندان نگرش دارن!! تا پاش به بیرون می خورد یه مشکل دیگه درست می کرد و باز باید ماهها و گاهی هم سالها می دویدم و کلی تحقیر و توهین می شنیدم تا خلاص شم.....همیشه توی دلم ازش تنفر داشتم ولی چاره ای جز سازش نداشتم ..اگه باهاش در می افتادم یه عمر بیچارم می کرد....خیلی به درگاه خدا التماس کردم و صبوری کردم و با زبون بازی به دلش راه اومدم تا از این گرفتاری ها رها شدم...هنوزم باورم نمیشه این من بودم....هنوزم شبا خواب اون دستبند ها و بازجویی ها و دادگاه هایی رو می بینم که هر کدومش سالها از عمرم کم کرد.....
    این روزهایی که الان دارم یه زمانی بزرگ ترین آرزوم بود!!! شاید باور نکنید ولی بزرگترین آرزوهام این بود یه جایی زندگی کنم که از در و همسایه و حتی خانواده خودم دور باشم! دیگه کسی برای بچم دلسوزی نکنه..کسی برای جا دادن به من و بچم ناز نکنه..کسی تومدرسه به بچم نگه بابات زندانه..شب و نصف شب مامور از در و دیوار خونمون نریزه تو..چشمم برای خرجی دست کسی نباشه..درسم تموم شده باشه...کسی غذامو به جرم زندگی با شوهرم از بقیه جدا نکنه((من بخاطر اینکه شوهرم زندانی بود همیشه توی خانواده خودمم مشکوک به ایدز بودم!!)) ..شوهرم بامون زندگی نکنه از بس که ما از اینجا به اونجا فراری بودیم!!!!!!
    توی دلم خیلی درد هست..دردایی که هر کدومش یه کوهه...شاید همین زخما منو اینقدر مقاوم و جسور کرد...هیچوقت هیچی منو از تلاش کردن نگر نداشت........
    دوست عزیز موج نفرت شوهرم از زمانی شروع شد که بهش اعلام کردم طلاق می خوام و بهش اعلام کردم دیگه اجازه نمی دم بم دست بزنه.....تا اون زمان فقط قربون صدقه بود!!
    به هر حال من باید انتخاب می کردم یا ادامه زندگی با آدمی که دوستش ندارم و جز یه آدم نامرد ازش دیدی دیگه ندارم و این نفرتشو بپذیرم و یا بازم با اون وضع ادامه می دادم و خودم ذره ذره اب می شدم....من راهمو انتخاب کردم..دیگه نمی خوام توی این لجنزار باشم که اسمش شده زندگی و شوهر!!! می خوام رها باشم ...حالا که حق خودمو از این زندگی سگی و این شوهر نامرد گرفتم می خوام ((خودم)) باشم...برامم مهم نیست اون می خواد چکار کنه..اون مسیول اعمال خودشه ....یه عمر برای پول همه کاری کرد الان خیلی می سوزه که همون پولای میلیاردیش هیچ کمکی بش نمی کنه!! همیشه با افتخار می گفت پول قدرت میاره!!! هر بار به این زندگی اعتراض می کردم این جوابم بود...الان احساس پوچی و بدبختی می کنه..من همچین حسی ندارم....
    دوست عزیز خانواده من خیلی سنتی هستن و خیلی هم مذهبی....مسلما این خبر برای همشون یه شوکه ولی مطمین هستم که منو مقصر این مساله نمی دونن...بارها مادرم بهم گفته بود دوباره ازدواج کن..تو جوونی و زیبایی تحصیلکرده ای و خانواده داری....مادرم و برادرام هر بار که میومدن انگلیس و منو تک و تنها می دیدن که بار یه زندگی رو توی یه کشور غریب به دوش می کشم تاسف می خوردن...زندگی من زبانزد خاص و عام بود..تنهایی منو همه حس می کردن.....این مساله رو راحت تر می پذیرن ولی مسلما خوشحال نمی شن!!!!!!!!!
    تنها چیزی که منو عذاب می ده همون مساله پسرمه که شمام گفتین ...نمی دونم یه روز میاد که اون منو درک کنه یا هیچوقت منو نمی بخشه؟؟ هر چند که این بچه رو من به تنهایی بزرگ کردم..اون فقط زحمت پدر شدنشو کشید!!!!!!!!
    ممنون که راهنماییم می کنی ..اینکه می گی سکوت کن و بی تفاوت باش خیلی قشنگ بود...خودمم همینکارو می کنم ..امیدوارم زودتر همه چی تموم بشه..هر چند که به قول شما این زخم تازه داره خودشو نشون می ده!!!!

  17. کاربر روبرو از پست مفید تلاقی تشکرکرده است .

    تلاقی (سه شنبه 10 خرداد 90)


 
صفحه 8 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.