به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: مقایسه کردن و حسودی

    آقای تسوکه میدونین چرا انقد تو تاپیکام از کلمه نمیدونم احمق و بیشعور و ........ استفاده کردم؟
    قبول دارم این حرفا اصلا درست نیست به هیچ وجه.
    اما برعکس اینجا که چون همو نمیبینیم و نمیشناسیم عقده هامو خالی میکنم و از این حرفا میزنم تو دنیای واقعی اصلا نمیتونم این طوری صحبت کنم حتی نمیتونم و روم نمیشه که محترمانه اعتراض کنم. بس که تو دلم پر میشه میام اینجا و دلمو خالی میکنم.
    حتی وقتی مادر شوهرم از اینکه خونواده خودمم دعوت کردم ناراحت شد که حق طبیعی من بود بازم هیچی نگفتم و برای چند لحظه ای به اتاقم پناه بردم و ...، اما خودم حتی یه کلمه هم به مامانش چیزی نگفتم.
    هیچ وقت چیزی نگفتم هیچ وقت حتی محترمانه چه برسه به بی ادبی.
    به کلماتم گیر ندین دردمو بفهمین.خواهش میکنم.

    باران عزیز راستش تموم حرفایی که تا حالا زدی رو از جون دل قبول دارم همشو دوباره خوندم و حتی یادداشت هم کردم اما یه جاهایی از این یکی پستتونو اصلا قبول ندارم
    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    شما هرجوری که میخوای میتونی با خانواده همسرت و خانواده ی پدریت رفت و آمد داشته باشی اما به هیچ وجه رفت وآمدهای این دو خانواده به شما ربطی نداره . احترام نمیذارن به شما ربطی نداره . نمیرن به شما ربطی نداره . میرن به شما ربطی نداره . با هم چطوری برخورد میکنن به شما ربطی نداره.
    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    نه من اصلا نمیتونم هرجوری میخوام باشم، باید اون طوری که شوهرم میخواد باشم و گرنه با اونهمه بی اعتنایی که از خونواده همسرم دیدم حاضر بودم برم تو کوره! بمونم خونه اونا نرم.اما کو؟ باید برم دهنمم تا کنار گوشم باز باشه.
    چرا به من ربط نداره؟ این در صورتی درسته که رفتار منم با بقیه، به خونواده ایشون ربط نداشته باشه. نه اینکه همه چیزا یه طرفه باشه. من نمیتونم کسی رو که از اینکه خونواده خودمم همزمان دعوت کردم سرم داد میکشه،ناراحت میشه و بهم میگه ایشالله نمیان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!دوست داشته باشم. واقعا شما میتونی؟؟؟؟؟؟؟؟فکر نمیکنم.
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    وقتی خانواده شوهرتو دعوت میکنی و از 5 نفر دونفر میان چرا باید فکرتو مشغول کنی که چرا نیومدن و اینو پای بی احترامی به خودت بذاری . شما فکر و حواست پیش اون دو نفر باشه که اومدن و بچسب به زندگی خودت .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    چون وقتی من تو بیمارستان بودم و نمیتونستم برم مهمونی دخترشون ،فقط خدا میدونه چطوری با من برخورد شد.
    از اینکه یک قانون واسه من اجباریه اما واسه دخترشون به هیچ وجه و من اصلا حق اعتراض هم ندارم و توجیه صددرصد میشه اعصابم خورد میشه.
    چرا من باید واسه کسی دولا راست شم که حتی دعوت منو قبول نمیکنه، حتی عید دیدنی خونه من نمیاد.
    این توقع زیادی که به شوهرم بگم اینا رو بفهم و درک کن و در مقابل از من نخواه با این طور آدمی صمیمی باشم و جونمو فداش کنم؟
    این پرتوقعیه؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  2. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,022

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: مقایسه کردن و حسودی

    وقتی که میگم مدیریت روابطتت با خانواده همسرت دست خودت هست همینه .

    نمیخوای باور کنی اما هست .

    وقتی میدونی که خانواده شوهرت دوست ندارن که با خانواده شما همزمان دعوت بشن چرا اینکارو میکنی که بعد بخوای بگی بی حرمتی دیدم و...

    وقتی نمیخوای بری خونه مادرشوهرت عذر وبهانه برای همسرت بیار . بگو دوست دارم بیام اما نمیتونم حالم خوب نیست و دوست ندارم اینجوری اونجا حاضر باشم .

    وقتی به نیومدنت حساس میشن و چیزی میگن تو میتونی طوری پاسخ بدی که اونها شرمنده بشن . یا میتونی اصلا به روی خودت نیاری و روی این رفتارا حساس نشی .

    وقتی تو بیمارستان بودی و اونا گله کردن که چرا نیومدی . حرف دلت رو بزن بگو من بیمارستان بودم طبیعی بود نتونم بیام اما خیلی ناراحت شدم که خانواده همسرم حالی ازم نپرسیدند . با این کار اونها رو خلع سلاح میکنی .

    بگذار یه چیزی رو رک بهت بگم . در برابر خانواده همسرت نقش بازی نکن ، خودت باش .وقتی زیادی احترام بگذاری ، زیادی خدمت کنی ، زیادی خوش زبونی کنی . هم توقعات خودت میره بالا هم توقعات اونا . خودت انتظار داری به همون اندازه ببینی تازه چون خودتو از اونا بالاتر میبینی ، بیشتر ازاینم میخوای و همین باعث میشه کوچکترین مورد بی ارزش هم برات بزرگترین توهین به حساب بیاد.
    از طرفی خانواده همسرت عادت میکنند که همیشه تو رو همین جور ببینند و اگر یک ذره متفاوت باشی سریع به چشمشون میاد و خورده میگیرن .
    خودت هم از این نقش بازی کردن خسته میشی چون درونی نیست ولی خودت انتخابش کردی پس بذارش کنار ممکنه اوایل ازت ایراد بگیرن و... اما کم کم به مینای جدید عادت میکنن .

    در رابطه با همسرت هم زیادی از خانوادش گفتی و برعکس به جای اینکه اونو وارد ارتباطت با خانوادش نکنی بیشتر واردش کردی . باید مدیریت این رابطه رو تو دست خودت بگیری و البته برای شخص خودت و به نوع رابطه شوهرت با خانوادش کار نداشته باشی و دخالت نکنی .

    میدونی این زیادی گله کردن از خانواده همسرت تو رو بیشتر از چشم شوهرت میندازه و بی ارزشت میکنه .چون از عزیزانش ایراد گرفتی همینطور که پدر و مادر تو برات عزیز هستن . با این کار فقط فاصله بین خودت و همسرت رو بیشتر میکنی و جایگاهت رو از دست میدی .

    این تاپیک رو بخون تا متوجه منظورم بشی .


    http://www.hamdardi.net/thread-15516-post-139367.html#pid139367

  3. 3 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (چهارشنبه 31 فروردین 90)

  4. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    Post RE: مقایسه کردن و حسودی

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68

    وقتی میدونی که خانواده شوهرت دوست ندارن که با خانواده شما همزمان دعوت بشن چرا اینکارو میکنی که بعد بخوای بگی بی حرمتی دیدم و...

    اگه میدونستم صد سال سیاه این کارو انجام نمیدادم.آخرین باری که دو تا خونواده هامون همو دیده بودند در اوج خوشحالی بود.بابای من همه خونواده ایشونو دعوت کرده بودن و پدر شوهرمم تو آسمونا بود از خوشحالی. از کجا میدونستم انقدر بی منظورند؟ و به این زودی همه محبتا یادشون میره.

    وقتی نمیخوای بری خونه مادرشوهرت عذر وبهانه برای همسرت بیار . بگو دوست دارم بیام اما نمیتونم حالم خوب نیست و دوست ندارم اینجوری اونجا حاضر باشم .

    چند بار میتونم این حرفو بزنم؟ چند بار میتونم بهانه بیارم؟ آخرش که چی؟
    شوهرم نمیذاره جواب بدم میگی هیچی نگو خودم میگم اما خودشم هیچی نمیگه مگه دفاع از اونا باشه.
    مرسی درمورد نقش و اینکه چرا جرات مدارانه حرفمو نمیزنم کاملا قبول دارم . اما راستش از شوهرم میترسم که دعوا راه بندازه که: چرا جواب دادی؟ دیگه چی؟ باید میومدن عیادت تو چقدر پررویی؟! اونم جلو همونا.بیشتر آبروم بره. میدونم در هیچ شرایطی پشتیبانم نیست.
    میشه راهنماییم کنی چطوری مدیریت کنم؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  5. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,022

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: مقایسه کردن و حسودی

    خوب شما که نمیخوای یک دفعه به کل قطع رابطه کنی از 4 یا 5 بار یک بارش رو (البته اگر واقعا میلی به رفتن نداشتی) عذر و بهانه بیار . همسرت هم کم کم باید به این روند عادت کنه و انتظار نداشته باش همیشه بگی نمیام (که درست هم نیست) اون هم بپذیره و نباید همسرت رو حساس کنی و یک مشکل به مشکلاتت اضافه کنی .

    شما قرار نیست بی حرمتی کنی به خانواده شوهرت قرار هست که خودت باشی نه اینکه نقش بازی کنی . ناراحتی هات رو ابراز کنی همینطور در موقعی که خوب هستن تو هم خوب باشی . اما این بیان ناراحتی به خود شخصی که ناراحتت کرده باشه اونم فقط یکبار اونهم بابیانی که دعوا راه نیافته و بی احترامی توش نباشه .
    میتونی این کار رو جلوی روی همسرت انجام ندی .

    مینا دیگه به هیچ وجه پیش همسرت از خانوادش نگو گله و شکایت نکن . از طرفی اگر هم پیش اومد که همسرت گفت چرا اینجور بودی و اینکارو کردی . محترمانه ازش خواهش کن که بگذاره خودت روابطت با خانوادش رو مدیریت کنی و اینطور برای هردو شما بهتر هست .

  6. 4 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (سه شنبه 30 فروردین 90)

  7. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: مقایسه کردن و حسودی

    شما تا رابطه تون با شوهرتون خوب نشه، الكي دارين روي رابطه با خانواده اش كار ميكنين.
    اول بايد با شوهرت يه رابطه ي صميمي داشته باشي، اون وقت شوهرت هم كمكت مي كنه و هواتو داره و ممكنه ديگه اصلا نيازي نباشه روي رابطه ات با خانواده اش كار كني و خود به خود درست شه. چون ممكنه شوهرت وقتي با هم خوب شدين، بيشتر هواتو داشته باشه و به كسي اجازه نده بهت بدي نه.

    اول به فكر بهتركردن رابطه ات با آقاي شوهر باش كه اون هم نتيجه گرفتيم كه بايد از تغيير خودت شروع شه. پس اول به فكر تغيير خودت و رابطه با همسرت باش. اين قدر از اين شاخه به اون شاخه نپر. يكي را درست كن تا به بعدي برسي.
    باز دوباره تاپيك ديگه اي باز نكني و بگي كه چي كار كنم كه مادرزنم دوستم داشته باشه؟ چي كار كنم كه شوهرم بزاره دكترا بخونم؟ چي كار كنم شوهرم بچه نمي خواد؟ چي كار كنم، اعصابم خرده؟ ريشه ي تمام مشكلات شما، رابطه ي شما با همسرته كه اول بايد اونو درست كني.

  8. 2 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (چهارشنبه 31 فروردین 90)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غبطه و مقایسه خود با دیگران
    توسط Wishbone در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 16 بهمن 94, 11:58
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 خرداد 94, 14:00
  3. ده راه برای کاهش ریسک طلاق
    توسط بالهای صداقت در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 بهمن 90, 11:07
  4. مقایسه کردن ممنوع!( یا چطور بیاموزیم خود را با دیگران مقایسه نکنیم!)
    توسط آویژه در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 آذر 90, 22:00
  5. مقایسه کردن زبادی و تاثیر پذیری مخرب
    توسط sepi در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مرداد 90, 02:04

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.