با سلام
برادرم 24 ساله است و مدرک سیکل بچه آخر خانواده. از کودکی کمی عصبی بود علی رغم تلاشهای ما، از دوره راهنمایی با دوستان ناباب همراه شد و ترک تحصیل و سیگاری شدن و رفتارهای خشن و توقعات بالا و ولخرجی او گریبانگیر خانواده شد. مادرمان برای آرام کردن او به جای تقابل به او باج داد و من دائما تو این سالها دنبالش بودم و صدها بار نصیحت و راهنمایی کردم ولی افاقه نکرد قبل سربازی وارد کار سری دوزی شد و مشکل اعتیاد هم پیدا کرد ( ترامادول) دوره سربازی را با مشکلات زیادی تمام کرد و بلافاصله خواست که با دختر دائی مان ازدواج کند دختری دیپلمه و تک دختر و تو خانواده ای با مشکلات متعدد. تو نانوایی که پدرم بعد بازنشستگی راه انداخت کار می کنه ولی تو این دو سال بارها با پدرم بگو مگو داشته به دلیل بی نظمی و غیبت و دیر پا شدن و نرفتن ها - شب ها دیر می خوابد به ظاهر مشکلات زناشویی هم به این معضلات اضافه شده. هر بار که پرخاش کرده و دعوایی راه می اندازد بلافاصله پشیمان می شود و سعی می کند جبران کند ولی باز تکرار می شود سریع از کوره در می رود و تحمل و صبر و ارامش در صحبت هاو انتقادات ندارد. از نظر من برادرم واقعا بیمار است و من به هیچ وجه مثل دیگر اعضای خانواده موافق طرد او و تهدید و اخراج و رها کردنش نیستم چرا که می تواند فاجعه بار باشد. ولی مانده ام که چگونه به او کمک کنم اگرچه تو این سالها خیلی تلاش کرده ام ولی حاصل کار این وضعیتی است که گفتم البته من تو این سالها تو شهرهای دیگری به دلیل نوع فعالیتم حضور داشتم الان هم تو شهر دیگری زندگی می کنم و ارتباطم با خانواده پدری خیلی نزدیک و زیاده به هر حال به شدت درمانده ام بارها خواستم ببرم پیش روانشناس و روانپزشک ولی همکاری نمی کند اغلب احترام من را دارد ولی سر موضوعات مختلف اگر نظرات او را قبول نکنم و اشتباه بودن نظراتش را بگم دیگر به من هم توجهی ندارد. شناخت من این است که قلب مهربونی دارد ولی مشکلات روحی و روانی و ناراحتی عصبی، اعتیاد مشکلات زناشویی و بی ثباتی در کار و درآمد منجر به این رفتارها شده است
ممنون خواهم شد منو راهنمایی فرمائید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)