به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 فروردین 90 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1390-1-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,421
    سطح
    21
    Points: 1,421, Level: 21
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    معضل خانوادگی

    با سلام
    برادرم 24 ساله است و مدرک سیکل بچه آخر خانواده. از کودکی کمی عصبی بود علی رغم تلاشهای ما، از دوره راهنمایی با دوستان ناباب همراه شد و ترک تحصیل و سیگاری شدن و رفتارهای خشن و توقعات بالا و ولخرجی او گریبانگیر خانواده شد. مادرمان برای آرام کردن او به جای تقابل به او باج داد و من دائما تو این سالها دنبالش بودم و صدها بار نصیحت و راهنمایی کردم ولی افاقه نکرد قبل سربازی وارد کار سری دوزی شد و مشکل اعتیاد هم پیدا کرد ( ترامادول) دوره سربازی را با مشکلات زیادی تمام کرد و بلافاصله خواست که با دختر دائی مان ازدواج کند دختری دیپلمه و تک دختر و تو خانواده ای با مشکلات متعدد. تو نانوایی که پدرم بعد بازنشستگی راه انداخت کار می کنه ولی تو این دو سال بارها با پدرم بگو مگو داشته به دلیل بی نظمی و غیبت و دیر پا شدن و نرفتن ها - شب ها دیر می خوابد به ظاهر مشکلات زناشویی هم به این معضلات اضافه شده. هر بار که پرخاش کرده و دعوایی راه می اندازد بلافاصله پشیمان می شود و سعی می کند جبران کند ولی باز تکرار می شود سریع از کوره در می رود و تحمل و صبر و ارامش در صحبت هاو انتقادات ندارد. از نظر من برادرم واقعا بیمار است و من به هیچ وجه مثل دیگر اعضای خانواده موافق طرد او و تهدید و اخراج و رها کردنش نیستم چرا که می تواند فاجعه بار باشد. ولی مانده ام که چگونه به او کمک کنم اگرچه تو این سالها خیلی تلاش کرده ام ولی حاصل کار این وضعیتی است که گفتم البته من تو این سالها تو شهرهای دیگری به دلیل نوع فعالیتم حضور داشتم الان هم تو شهر دیگری زندگی می کنم و ارتباطم با خانواده پدری خیلی نزدیک و زیاده به هر حال به شدت درمانده ام بارها خواستم ببرم پیش روانشناس و روانپزشک ولی همکاری نمی کند اغلب احترام من را دارد ولی سر موضوعات مختلف اگر نظرات او را قبول نکنم و اشتباه بودن نظراتش را بگم دیگر به من هم توجهی ندارد. شناخت من این است که قلب مهربونی دارد ولی مشکلات روحی و روانی و ناراحتی عصبی، اعتیاد مشکلات زناشویی و بی ثباتی در کار و درآمد منجر به این رفتارها شده است
    ممنون خواهم شد منو راهنمایی فرمائید.

  2. 2 کاربر از پست مفید sabahiay تشکرکرده اند .

    sabahiay (سه شنبه 23 فروردین 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: معضل خانوادگی

    به تالار خوش آمدی بهترین کاری که شما میتونی برای برادرت بکنی اول از همه اینکه باهاش صحبت کنی و بهش بگی که معتاده تا با کمک هم بتونه ترک کنه اگر برادرت بپذیره که معتاد شده میتونه راحتتر ترک کنه و خیلی از مشکلاتی که میگی حل میشه

  4. کاربر روبرو از پست مفید sara20 تشکرکرده است .

    sara20 (سه شنبه 16 فروردین 90)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: معضل خانوادگی

    سلام به تالار همدردی خوش آمدید

    چه خواهر خوبی که اینقدر به فکر برادرش هست و اینقدر نگران آینده و زندگی مشترک برادرش
    واقعا جای تقدیر داره و بهت آفرین می گویم که اینچنین مهربان و دلسوز هستی
    من باب یادآوری می گویم یادت هم نره که زندگی خودت مقدم بر زندگی دیگران حتی پدر و مادر و خواهر و برادر هایت هست یعنی باید جوری باشی که مسئله ها و مشکلات آنها بیش از حد روی زندگی مساله ساز نشود

    در خصوص ترک بیماری برادرت
    تا خود شخص نخواهد شما نمی تونی برایش کاری انجام دهی ...
    در این خصوص با انجمن معاتدین گمنام یا همون N.A در ارتباط باش

    برادرت به محبت شما و خانواده نیاز دارد ولی از نظر من حمایت های افراطی باعث شده برادرت مسئولیت پذیری اش رو از دست بده
    شما نگاه کن
    با وجود اینکه ترامادول مصرف میکرده
    بدون اینکه شغل و درآمد مناسبی داشته باشه طبق گفته خودتون بلافاصله پس از سربازی برایش اقدام به خواستگاری و تشکیل خانواده داده اید ==(نمی دونم شاید از ترس اینکه نکنه بدتر شود تن به خواسته اش داده اید ، که بسیار اشتباه بوده هست)
    اینکه در نزد پدر شما کار می کند هم جنبه های مثبتی دارد و هم منفی
    منفی از این جهت که پدر شما به خاطر همون حس پدر بودن ایشون رو از کار اخراج نمی کند شاید اگر در جای دیگری تعهد کار داشت و می دونست اگه کار نکنه بدون درآمد می مونه و نیاز زن و فرزندان را باید پاسخ دهد
    ولی چون این نیاز توسط دیگران پاسخ داده میشه برادرتون همچنان به همان رویه قبلی ادامه می دهد

    شما اگر قصد کمک به برادرتون رو دارید باید حس مسئولیت پذیری رو در ایشون قوی کنید
    خودباوری رو در وجودش تقویت کنید


    اینکه گفته می شود "حمایت افراطی ، درماندگی می آموزد " دقیقا یعنی


    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
    (18/2/1386)


    «حمایت افراطی در ماندگی می آموزد»


    حمایت افراطی یعنی
    وقتی شما به جای او احساس مسئولیت می کنید،
    به جای او پول در می آورید،
    به جای او اضطراب و تنش کارهای منزل را پیدا می کنید،
    به جای او برای زندگی هزینه می کنید
    به جای او به وظایفش می رسید
    معلوم است که او بی مسئولیت شده و نقش حاشیه ای در زندگ پیدا می کند.


    همچنین شخصیت وسواسی و جزئی نگر این حمایت افراطی را زیاد می کند یعنی،
    برای اینکه همه چیز درست پیش برود فرصت خطاکردن به همسرش نمی دهد.
    و دوست دارد یا خطایی پیش نیاید
    یا سریعا جهت بهبود و رفع آن اقدام نماید.

    لذا لازم است برای برون رفت از این مسئله شخصی حمایتگر ، نقش خود را به مرور کمرنگ کند و در پی این باشد که اضطرابها و تنشهای خود را کاهش داده و حس مسئولیت را به همسرش بازگرداند.


    اینکه وقتی برادرتون عصبانی میشه بعدش ناراحت میشه در صدد جبران برمیاید نقطه مثبتی هست و باید در جهت صحیح هدایت بشه
    اینکه گفتید مرتب این کارش را تکرار می کند(عصبانی شده .. پشیمان می شود) در حقیقت در یک دور تسلسل قرار گرفته
    شما باید اینبار که برادرتون پشیمان شد و درصدد جبران برآمد قاطعانه با وی برخورد کنید و بر رفتار درستون راسخ بمانید
    ادامه دارد


  6. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 16 فروردین 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 فروردین 90 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1390-1-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,421
    سطح
    21
    Points: 1,421, Level: 21
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: معضل خانوادگی

    با سلام
    ضمن تقدیر و تشکر از احساس همدردی و پاسخ سازنده و سریع شما، البته بنده برادر بزرگ ایشون هستم ما 5 برادر و دو خواهریم.
    واقعیت این است که خانواده ما در طول حیات سی چهل ساله اش برای اولین بار با چنین معضلی روبرو شده است که ریشه های آن قطعا در گذشته است شاید این حس در همه ما ایجاد می شد که در آینده او مشکلات اجتماعی و شخصیتی پیدا خواهد کرد ولی عدم همکاری او و مشغله های والدین فرصت کافی برای پرداختن به او را گرفت. در این شرایط حفظ آبرو و حیثیت یک خانواده ارام و بی حاشیه باعث شد که به خواسته های نامعقول او کم کم تن داده شده و در نهایت کنترل امور از دست ما خارج شود. من بیشتر نگران عقوبت الهی او هستم که خشم خدا به خاطر رنجش خاطر خانواده مخصوصا پدر و مادر دامان او را بگیره و روزگار بدی در انتظارش باشه و این واقعا برای من زجرآور است. قطعا این وضعیت کم کم پای خانواده همسرش را هم به وسط کشیده و به مشکلات متعددی دامن خواهد زد. هیچ وقت در زندگی این چنین درمانده نبودم. سال قبل به خواسته خودش برای ترک اعتیاد با یکی از همین NA ها هماهنگی شد و ترک کرد و مرتب در جلسات روزانه حاضر می شد ولی سر یک موضوع در خونه باز عصبانی شده و دوباره سراغ قرص می رود و جلسات را ترک کرد. از همان بچگی فقط و فقط عادت به گرفتن پول از والده داشت تا همین امروز که متاهل شده. هیچ وقت صریح از من یا پدرم یا دیگر اعضای خانواده پول نخواسته. همه والده را متهم به حمایت های افراطی از او می کنند و باج دادن های او برای اینکه او را ساکت کند ولی به نظر من اون بیچاره راه و چاره دیگری ندارد.
    مشکل اصلی این اواخر این است که او از پدر خواست که اداره کردن نانوایی را کاملا به او بسپارد و خودش دیگه اونجا نیاد کار کنه و اون به هزینه های خونه کمک کنه ولی دخل و خرج نانوایی با او باشه من هم از او حمایت کردم پدرم چند روز نرفت ولی باز تحمل نکرد و مداخله کرد که همین باعث به هم ریختن مجدد اوضاع شد. پدرم نگران این است که فقط با حقوق بازنشستگی نتواند از عهده مخارج خونه برآید و امیدی به کار جدی و منظم و مرتب برادرم ندارد و ممکن است باعث پراکنده شدن مشتری ها و خوابیدن نانوایی بشه. قبلا موقع تشرف والدین به مکه یک ماهی نانوایی دست او بود که متاسفانه عملکرد خوبی نداشت البته دلایلی را هم مطرح کرد و همین باعث نگرانی پدر شده. باز ما واسطه شدیم و مجددا قبول کرد تا اینکه بعد پنج روز باز سراغ حساب و کتاب با او رفته و سر همین موضوع اختلاف بالا گرفته و دیروز بگومگوی تندی با پدرم داشته ( هرچند مستقیم به او بی احترامی نکرده ) ولی بعد شکستن شیشه میز و پرت کردن قندون
    پدرم با لحن خیلی تند و توهین آمیز جلو همه اونو از خونه بیرون کرده و گفته دیگه حق اومدن به خونه و نانوایی رو نداره. اون هم دست همسرش رو گرفته برده خونه دایی ام واون الان معلوم نیست کجا رفته و با مقداری پول سرگردون شده.
    به نظر من سپردن نانوایی برای یکی دو ماه باعث تقویت مسئولیت پذیری او می شه کم کم خودشو جمع و جور می کنه و یا اینکه ار عهده کار بر نمیاد و حجت بر خودش و پدر تموم می شه ولی اوضاع بد جوری به هم ریخته. من از این روزها می ترسیدم و به پدرم گفت که شاید سپردن نانوایی به او اشتباه باشه ولی بهتر از اشتباه های بسیار بزرگ تر او در آینده است ولی متهم به کم درایتی شدم.
    به هر حال ضمن تشکر مجدد از نظرات شما خواهشمندم راهنمایی بفرمائید
    عذرخواهی می کنم از متن طولانی ام اجر شما با خدای متعال

  8. 4 کاربر از پست مفید sabahiay تشکرکرده اند .

    sabahiay (سه شنبه 23 فروردین 90)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: معضل خانوادگی

    با عرض پوزش از اینکه من اشتباها شما را خواهر خوب برادرتون مخاطب قرار دادم

    چنین دلسوزی هایی رو معمولا خواهر ها بیشتر دارند ،واقعا خوش به حال برادرتون که اینچنین شما به فکرش هستید



    نقل قول نوشته اصلی توسط sabahiay

    شاید این حس در همه ما ایجاد می شد که در آینده او مشکلات اجتماعی و شخصیتی پیدا خواهد کرد

    مشغله های والدین فرصت کافی برای پرداختن به او را گرفت.

    در این شرایط حفظ آبرو و حیثیت یک خانواده ارام و بی حاشیه باعث شد که به خواسته های نامعقول او کم کم تن داده شده و در نهایت کنترل امور از دست ما خارج شود.

    من بیشتر نگران عقوبت الهی او هستم که خشم خدا به خاطر رنجش خاطر خانواده مخصوصا پدر و مادر دامان او را بگیره و روزگار بدی در انتظارش باشه و این واقعا برای من زجرآور است.


    سر یک موضوع در خونه باز عصبانی شده و دوباره سراغ قرص می رود و جلسات را ترک کرد.

    از همان بچگی فقط و فقط عادت به گرفتن پول از والده داشت تا همین امروز که متاهل شده.

    هیچ وقت صریح از من یا پدرم یا دیگر اعضای خانواده پول نخواسته. همه والده را متهم به حمایت های افراطی از او می کنند و باج دادن های او برای اینکه او را ساکت کند ولی به نظر من اون بیچاره راه و چاره دیگری ندارد.
    درکتون می کنم که از شرایط پیش اومده ناراحت هستید

    یکم )
    و مسلما بیماری برادرتون نمی تونه باعث بشه خدشه ای ولو بسیار کوچک به خانواده محترمتون وارد بشه

    من خط به خط نوشته هاتون رو می خونم و تا اونجایی که در توانم باشه بهتون پاسخ می دهم اگر قصوری از اینجانب بود از کارشناسان محترم تقاضا دارم رسیدگی کنند


    گفتید که به دلیل مشغله ها فرصت کافی برای رسیدن به ابشون نبوده
    دوم )
    اتفاقا برعکس شاید در جایی رسیدگی لازم انجام نشده ولی برای جبرانش این رسیدگی در جایی نامناسب هزینه شده که آفتزا گردیده است

    ببینید باز هم تاکید می کنم
    مشکل برادر شما دلیلی بر از بین رفتن آبرو و حیثیت شما و خانودتون نمیشه
    درسته که ایشون هم عضوی از اون خانواده هست اما همه افراد از روی عملکرد خودشون بررسی می شوند و نباید به عنوان یک نقطه ضعف به آن نگاه کرد که باعث بشه شما عزت نفستون رو کم کنید

    سوم )
    در خصوصی عقوبت الهی
    شما کاری که می تونید بکنید دعا کردن برای اصلاح برادرتون هست
    ما که از پیامبر خدا بالاتر نیستیم
    پیامبر هم برای قومش نگران بود برای تک تک افراد دلش می سوزوند
    آنها را هدایت می کرد با مهربانی و نرمش با اونها برخورد می کرد و در نهایت وقتی آن دسته که از روی نه از روی عناد بلکه از روی ناآگاهی به راه حق پاسخ نمی دادند براشون دعا می کرد
    برادر شما هم که از روی عناد و غرض ورزی این کار را انجام نمی دهد بلکه از روی ناآگاهی هست
    شما که آگاه تری و قصد کمک به ایشون رو داری می بایست آرام آرام و با سعه صدر این بینش و آگاهی رو به ایشون بدهید

    چهارم )
    در خصوص اینکه گفتید پس از رفع بیماری ایشون سر یک موضعی بیماری ایشون باز گشته
    باید بگم که افرادی که به این بیماری دچار هستند نیاز به مراقبت های فراوانی دارند
    خیلی خیلی زیاد
    نه تنها این بیماری بلکه همه بیماری نیاز به مراقبت پس از بهبودی دارند ولی به طرق مختلف
    ببینید کسی که دیسک کمر داشته و کمرش رو عمل کرده بعد از عمل مراقب هست که وسایل سنگین بلند نکنه تا به ستون فقراتش و مهره های کمرش فشار وارد نشه و همین طور در مورد همه بیماری ها


    نکته دیگر که خیلی حائز اهمیت هست حمایت مادرتون به هر نوعی از ایشون هست
    گفتید عادت داشته از بچگی تا کنون که از مادرتون پول بگیره
    این حمایت مادرتون میشه دوستی خاله خرسه
    تا وقتی که این نیاز از طرف مادرتون پاسخ داده بشه
    برادرتون نمی تونه روی پای خودش بیاسته و از مشکلاتی که برای خودش و شما درست کرده خلاص بشه


    ببینید اگر چه عنوان کردید همه مادرتون رو مقصر می دونند در این حمایت افراطی ولی به نوعی شما هم موافقید
    دقت کنید خودتون نوشتید :
    " به نظر من اون بیچاره راه و چاره دیگری ندارد. "
    یعنی تلویحا این طرز فکر رو به ایشون هم می دهید که به ناچار باید از طرف مادرتون ساپورت بشه
    در حالیکه رفتار درست اینکه همگی با هم در این عقیده راسخ شوید و به هم کمک کنید تا ایشون خیلی ارام و آهسته به عنوان یک مرد بالغ و متاهل نقش خود را بپذیرد

    ادامه دارد

  10. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 17 فروردین 90)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: معضل خانوادگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sabahiay

    پدرم چند روز نرفت ولی باز تحمل نکرد و مداخله کرد که همین باعث به هم ریختن مجدد اوضاع شد.
    پدرم نگران این است که فقط با حقوق بازنشستگی نتواند از عهده مخارج خونه برآید

    البته دلایلی را هم مطرح کرد

    و همین باعث نگرانی پدر شده. باز ما واسطه شدیم و مجددا قبول کرد

    اون هم دست همسرش رو گرفته برده خونه دایی ام واون الان معلوم نیست کجا رفته و با مقداری پول سرگردون شده.
    به نظر من سپردن نانوایی برای یکی دو ماه باعث تقویت مسئولیت پذیری او می شه کم کم خودشو جمع و جور می کنه و یا اینکه ار عهده کار بر نمیاد و حجت بر خودش و پدر تموم می شه ولی اوضاع بد جوری به هم ریخته. من از این روزها می ترسیدم و به پدرم گفت که شاید سپردن نانوایی به او اشتباه باشه ولی بهتر از اشتباه های بسیار بزرگ تر او در آینده است ولی متهم به کم درایتی شدم.
    به هر حال ضمن تشکر مجدد از نظرات شما خواهشمندم راهنمایی بفرمائید
    عذرخواهی می کنم از متن طولانی ام اجر شما با خدای متعال


    درخواست ایشون از پدرتون مبنی بر سپردن تمام کارهای نانوایی دو حالت داره
    **
    با پدرتون سر ناسازگاری داره و به خاطر انتظارات پدرتون مبنی بر به موقع سر کار اومدن ، صحیح کار کردن و .... که برایش سخت هست تمایل داره که اداره نانوایی را به تنهایی در دست بگیرد

    **
    احتمال داره نشانه ای از به عهده گرفتن مسئولیت باشه
    که اگر این مورد صحیح باشه
    یعنی برادرتون پیش قدم شده واسه پذیرفتن مسئولیت اما نکته مهم تر نحوه واگذاری این مسئولیت به برادرتون و پیگیری های منظم و قاطع پدر به همراه خانواده از برادرتون هست

    ببینید هنگامی که مسئولیتی را بر عهده ایشون می گذارید
    باید دلسوزی خود را تعدیل کنید حتی اگر به تعطیل شدن نانوایی برسد
    اگر به موقع واسه دریافت آرد اقدام نکرد
    اگر دیر باز کرد و زود بست
    اگر مردم ناراضی شدند
    اگر از طرف سازمانها بهش اخطار دادند
    اگر درآمد مناسب را بدست نیاورد
    و اگر های زیاد دیگه

    شما باید فرصت خطا کردن را بهش بدهید تا خودش متوجه شود

    و در این خصوص باید پدرتون هم آگاه بشوند که یا این مسئولیت را بهش واگذار نکنند و یا اگر واگذار کردند در نحوه اداره اونجا وارد نشوند (شرایط معقول و منطقی رو همون اول برای برادرتون روشن کنند و با تمایل طرفین این مسئولیت واگذار بشه
    مثلا
    پدرتون بگه در صورتیکه نانی با این کیفیت در نانوایی عرضه بشه و در پایان ماه این مبلغ به عنوان سود من به عنوان مالک پرداخت بشه ، مسئولیتش رو به برادرتون واگذار می کنه )

    پدرتون مطلع باشند که در نانوایی چه می گذرد اما کاری ، حرفی و ... نداشته باشند و چنانچه عنوان کردن مطلبی رو لازم دونستند مِن باب پیشنهاد و صرفا طرح نظر بیان کنند و در انجام شدن یا نشدن نظرشون اصرار و پافشاری نداشته باشند.

    ==
    سعی کنید با پدرتون صحبت کنید تا مثلا یه فرصت شش ماهه به برادرتون بدهند
    اگر چنانچه در رفتار برادرتون تغییری حاصل شد
    خوب همین راه را ادامه دهید اما اگر غیر از این بود مداخله کنند

    شما اینجا یه مقدار مسئولیتی که می خواهید بر عهده بگیرید سنگین میشه
    پس خوب فکر کنید و اوضاع را بسنجید ، سخنی نگویید که بعدا نتونید از پسش بر آیید
    هم باید دورادور مراقب برادرتون باشید
    و هم باید به خانواده امیدواری بدهید و اونها دعوت به صبر کنید

    ==
    (در خصوص دلایلی که برادتون در کار عنوا کرده)
    نمی دانم دلایل برادرتون چی بوده و در اصل موضوع هم تغییری نداره
    اما در راستای همون بیماری برادرتون
    در این جور مواقع دلایلش را بشنوید و ضمن آرام کردن ایشون راه حل های مشکل به وجو آمده را با زبان و لحنی نرم بهش بگویید

    این مهم هست که برادرتون درک کنه با شما در یک جناح هست نه در مقابل


    ===
    دقت دارید که
    دعوا می کند -- دیگران واسطه می شوند-- آشتی می کند ----مدتی می گذرد--- دعوا می کند---دیگران واسطه می شوند-- آشتی می کند ----مدتی می گذرد

    و این دور همین طور از کودکی تا امروز ادامه داره؟


    ===
    اقدام برادرتون مبنی بر اینکه دست همسرش رو گرفته و با حالت قهر رفته
    از نظر من نشانه هایی از این هست که خود ایشون هم تمایل داره اداره زندگی اش رو در دست بگیره اما راه درست را گم کرده
    اگر دایی شما ایشون را راه نمی داد ... شاید در ظاهر ناخوشایند بیاد
    اما برادرتون مجبور می شد فکر دیگری بکند چون خودش تنها نبود بلکه همسرش هم همراهش بوده یعنی مسئولیت نگهداری زنش رو هم داشته

    ===
    با خانم برادرتون هم صحبت کنید
    به ایشون بگویید که اگر خواهان این هست که زندگیشان اصلاح شود
    می بایست مدت زمان طولانی (شش ماه تا یکسال) را با مدارا با شوهرش بگذراند تا رفته رفته ریشه های نادرست رفتاری شوهرش اصلاح بشه

    ===
    دو نکته که از نظرم مهم هست را عنوان می کنم و امیدوارم بتونید با توضیحات بالا مشکلتون را حل کنید

    ****
    من از برادتون به عنوان بیمار یاد کردم و باور دارم که اعتیاد نوعی بیماری هست
    شاید واژه اعتیاد از نظرمون ناپسند باشه
    اما اعتیاد فقط به مواد مخدر نیست ، اعتیاد به خیلی چیزها می تونه باشه ، مثل اعتیاد به غذا، اعتیاد به نت و ...
    پس وقتی یقینا باور کنیم که با نوعی بیماری در ارتباط هستیم بهتر می تونیم بیمار رو درک کنیم و در راستای بهبودش کمک کنیم
    امیدوارم شما بتونید این دید را پیدا کنید و به خانواده هم انتقال بدهید


    ****
    دوست بسیار گرانقدر و عزیزی در این تالار به من گفت
    شوهر خواهرش قبل از ازدواج اعتیاد داشته
    و در هنگام عروسی و آزمایش آن را مخفی کرده
    خواهرش بعد از ازدواج متوجه اعتیاد همسرش شده
    با وجود اصرار شدید خانواده زن نسبت به طلاق
    این خانم پای شوهرش ایستاده
    13 سال زندگی مشترک را با بیماری شوهرش گذرونده .. هربار که شوهر اقدام به بهبود می کرده و بعد دوباره مبتلا میشده
    این خانم به شوهرش دلداری میداده که طبیعی هست و مرتب عزت نفس شوهرش رو تقویت می کرده که " تو می تونی خوب بشی"
    و پس از سالها تلاش الان به مدت 4 سال هست که این آقا سالم و سلامت هست و زندگی خوبی با همسرش دارد


    ***

    یا حق

  12. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (سه شنبه 23 فروردین 90)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 فروردین 90 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1390-1-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,421
    سطح
    21
    Points: 1,421, Level: 21
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: معضل خانوادگی

    از نظر ات و راهنمایی های شما صمیمانه تشکر می کنم
    به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر علت اصلی مشکلات رفتاری برادرم، بیماری او یعنی اعتیاد می باشد آن هم در وضعیت شدید که طی دو جلسه حضور در کنار روانپزشک مشخص گردید و از نظر ایشان بخش عمده ای از مشکلات متعدد رفتاری او و معضل اشتعال و غیره بعد از درمان بیماری اش رفع می شود. ولی در حال حاضر مشکل ما قانع کردن او برای تن دادن به درمان و مصرف داروهای تجویز شده است که قبول نمی کند و از نظر خودش اعتقادی به تأثیر آنها ندارد چرا که دوستانش هم نتوانسته اند!! و می گوید بدون دارو و قرص باید ترک کند ولی فعلا موقعیت آن را ندارد!! خلاصه لجبازی و غرور و استناد به گذشته و وضعیت دوستان خودش مانع همکاری او برای درمان شده است و من تصمیم گرفته ام که با او اتمام حجت کنم که اگر بخواهد بعد این همه صرف انرژی و وقت گذاشتن و پند و نصیحت و دلسوزی همه چیز را نادیده بگیرد و به کارش ادامه دهد واقعیت من خسته شده ام و کلا برادری ام رو با اون انکار می کنم و دیگر حق ندارد اسم منو ببره و سراغ من بیاد و من هم سراغش نمی رم.
    نمی دونم آیا این تصمیم درست است و می تونه او وادار به همکاری کنه یا نه بدتر خواهد شد؟
    بعد از دعوای با پدرم و اخراج از خونه دو روز بعد دامادمون با برادر کوچکم رفتن واسطه شدن و از خونه دایی ام اونارو برگردوند خونه پدرم اون هم تو دو روزی که خونه پدرم بود فقط می خوابیده و لب به غذا هم نمی زده و بعد من دعوت کردم بیان خونه ما تو یه شهر دیگه
    الان 5 روز است اومدن خونه من و همسرم بیش از من به فکر اونا و مشکلات اوناست و نهایت همکاری رو داره ولی من خودم خیلی درمانده شده ام . مطمئنا اگه برگرده خونه پدری باز حمایت ها و دلسوزی های ویرانگر مادرم اوضاع رو به سابق برمی گردونه از طرفی خودش هم دیگه نمی خواد بمونه و می خوان بروند.
    مشخص شد که به طور متوسط روزانه 20 عدد قرص 100 میلی گرم ترامادول مصرف می کنه که اعتیاد شدید به این قرص است و دکتر تعجب می کرد که چطور تشنج نکرده است. براش یک سری داورهای آرام بخش و خواب آور و تسکین اعصاب و رفع افسردگی هم داده ( به اقرار خودش خیلی دلتنگ می شه و زیاد گریه می کنه و مشکلات روحی این چنینی هم داره) و یک نوع قرصهای خارجی داده که به صورت زیرزبانی هر 6 ساعت باید مصرف بشه تا کم کم وابستگی به ترامادول را از بین ببره و در ادامه با کاهش مصرف و افزایش فواصل زمانی مصرف اینارو هم ترک کنه. پیش دکتر چیزی نگفت ولی از مطب که اومدیم گفت که این روش فایده نداره و دوستام هم نتونستن. فلانی خودش تصمیم گرفت بدون قرص ترک کرد و بعد هر روز تو جلسات NA می ره و پاک پاک است. فرق نداره من به این قرص ها معتاد می شم و از این حرف ها. گفتم بابا تو روزانه 20 قرص ترامادول تو معده ات می ریزی ولی الان هر 6 ساعت یک قرص با عوارض کمتر و به سفارش پزشک جایگزین می کنی اون هم به صورت زیر زبانی که عوارض گوارشی و غیره هم نداره بعدش در طول زمان به تدریج کاهش می دی و می زاری کنار. از نظر هزینه هم فرقی به حالت نداره که هزینه اش کمتر هم است. ولی باز توجیه نشده و می گه من همین کارو با ترامادول هم می تونم و به تدریج کمش کنم . می گم خوب چرا این کارو تا حالا نکردی جوابی نداره.
    واقعا گیر کرده ایم. خواهش می کنم ما رو راهنمایی بفرمائید. از اینکه وقت ارزشمند شما رو گرفته می شه واقعا شرمنده و ناراحت می شم امیدوارم که خداوند خودش جبران این انسان دوستی و نوع دوستی های شما رو به بهترین شکل و مطلوب شما عنایت فرماید.
    من خوشی ها و شادی هایم را در چشمان دیگران جستجو می کنم در نگاه عزیزانم و هم نوعانم

  14. کاربر روبرو از پست مفید sabahiay تشکرکرده است .

    sabahiay (سه شنبه 23 فروردین 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.