دوستان عزیزم سلام:نوشته اصلی توسط blue sky
واقعا از همه شما سپاسگذارم که به من و دوستم همفکری می دید..من تمام پست های شما رو براش خوندم و اون هم کلی فکر کرده بود و من نتیجه رو تا الان رخ داده می گم:
بلواسکای عزیزم پست 6 این لینکو بخون تا در مورد این بیماری بهتر بدونی عزیزم :
http://www.hamdardi.net/thread-7775.html
در رابطه با تمام صحبت های دوستان کاملا صحیحه.
آقا حامد در رابطه با صحبت شما الان این دوست من 1.5 ساله عقده و شوهرش اصلا نفهمیده البته نمی دونم دقیقا از کی این عادتو شروع کرده ولی با اینکه با شوهرش ارتباط در حد عقد داشته و حتی مسافرت هم تنهایی داشتند همسرش اصلا متوجه نشده چون موهای خودش پر پشته ولی می گه مثلا نمی تونم جلو اون موهامو شونه کنم یا مثلا با موی خیس منو ببینه وگرنه می بینه که قسمتی از اون بی موست...و همین ها نگرانش کرده....ولی اگر همسرش دست بکشه هم هیچی نمی فهمه چون موهای خودش زیاده..و بلند..خودش می گه تا حالا شوهرش بارها دست کشیده و نفهمیده!
و البته ایشون در سوال بی بی امشب از همسرش پرسیده که اگر بدونی من دچار یک مشکل شدم که قابله حله و در اثر یک ندانم کاری رخ داده چکار می کنی؟اون گفته من وقتی بله گفتم به همه چیزت بله گفتم و تو رو خیلی دوست دارم ..اگر اون موردو خدا پیش آورده و تو درش نقش نداشتی که من تابع خدا هستم و در کنارت همیشه هستم چون تو بی تقصیری ..و اگر خودت اشتباهی کردی و دچار مشکل شدی من کنارت هستم و کمکت می کنم حلش کنی ولی بی خیال نمی شم ...کمکت می کنم تا حلش کنی....
خلاصه این دوست من از این جواب شوهرش خیلی خوشش اومده و الان با شادی به من اینو خبر داد و فکر می کنه حالا که این طوره به شوهرش کم کم قضیه رو بگه..منم چون دیدم جمیع نظرات اینه که گفته بشه دارم ترغیبش می کنم ...و توکلش و به خدا بالا می برم...
البته هنوز می ترسه ولی الان خیلی بهتره و گفت از شما تشکر کنم..و بازم نظرات خوبتونو می خونه...
حالا اگر بنا به این شد بگه...چطوری بگه بهتره؟
( من نظر فرشته مهربانو پرسیدم که آخر می گم ..می خوام نظرات شما دوستان خوبم هم بدونم..)
بازم ممنونم..
علاقه مندی ها (Bookmarks)