بالهای صداقت عزیز..
همسر من یک مشکل کاری داره که مدتی هست درگیر این موضوع هستیم..چند روز پیش وقتی از سر کار برگشتیم و ناهار خوردیم مادرش تماس گرفت و راجع به ماجرای جدیدی که پیش اومد برای مادرش تعریف کرد..در صورتیکه هنوز برای من تعریف نکرده بود..
اینکه از این رفتار شوهرت آزرده بشوی حق مسلم شماست چون شما نزدیکترین شخص به همسرت هستی
خوب این خیلی عادی بود و من به حساب اینکه خسته بوده و وقت نشده بود برای من تعریف کنه گذاشتم
آفرین
به این می گن مثبت دیدن و رفتار درست
بعد از اینکه مکالمش تمام شد اومدم پیشش و گفتم جریان چیه
چرابرای من تعریف نکردی و اون هم شروع به تعریف کرد..خیلی عادی این موضوع تمام شد..
بهتر بود به جای استفاده از لفظ چرا
احساست رو عنوان می کردی ( مهارت های ارتباطی)
مثلا
عزیزم اونقدر حس خوبی بهم دست میده که همیشه خبرهای داغ شما رو من اول می شنوم
==وقتی مردی به جای اینکه مورد توضیح قرار بگیره ( معولا جواب "چرا" با "چونکه" داده می شود) تشویق میشه بیشتر راغب به انجام کاری میشه ==
گاهی اوقات عوض کردن بعضی کلمات کوچک؛ اما هم منظور ؛ میتونه کمک شایانی به بهبود روابط بکنه
تا 2 روز پیش که فرداش مهمون داشتیم از اقوام خانواده اون.هر دو توی یک اتاق بودیم که مادرش تماس گرفت شروع به صحبت کردو من هم مشغول کارهام بودم تا اینکه مادرش پرسید برای فردا چه کار کردین همسر من هم گفت فلان میوه خریدم شیرینی خریدم و اینکه من یک دسر درست کرده بودم...بعد پرسید میخوای شیر موز هم بدیم...راستش من کمی ناراحت شدم..
اینجا هم حق مسلم شماست که آزرده بشی
من هم باشم ازرده می شم
چرا که من میزبان بودم و همه تدارکات رو برای پذیرائی به نحو احسنت دیده بودم..
دقیقا موافقم
و این سئوال اون این نشون میداد که من هنوز نمیدونم چه طور پذیرائی کنم از مهمونام...بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد ازش گلایه کردم که این سئوالت جالب نبود و من خودم از شیوه پذیرائی خودم مطمئنم و احتیاجی نیست با مادرش چک کنه(این هم بگم که کلا عادتشه ..توی مهمونیهای قبلیم هم همین رفتار رو انجام داده..که فلان غذا رو درست کرده...بسه این قدر برنج؟؟ فلان غذا خوبه؟؟)
به من حق بدین که ناراحت بشم..
بهت صد در صد حق می دهم
اما نکته این هست که عزیزم شما بتونی با مهارت های کلامی این ناراحتی ات رو جوری عنوان کنی که شوهرت رفتارش رو اصلاح کنه
سر این موضوع بحث کردیم و وسط دعوا اون هم گفت اصلا کی گفت به حرفهای من گوش بدی؟؟و این که من نمیتونم با مادرم راحت صحبت کنم؟؟!!
ببین خانومی
متاسفانه چون نتونستی با لحنی خوب به شوهرت دلخوری ات رو انتقال بدهی
نه تنها مشکلت حل نشد
بلکه محکوم هم شدی ===>>> " من نمیتونم با مادرم راحت صحبت کنم"
به خاطر همین موضوع من در پست قبل ازتون سئوال کردم "تا حالا شده به شوهرت ناراحتی ات را خیلی شفاف و مهربانانه بگویی؟"
خیلی بهم برخورد و دیگه هیچی نگفتم...
اینجا یه کمی تو به همسرت حق بده
اینکه دیگه هیچی نگفتی ، آفرین داره ( به عبارتی دیگه قضیه رو کش دار نکردی)
راستش فراموش کردم اما حتی بازگو کردن مجددش ناراحتم میکنه..احساس میکنم من رو غریبه حس میکنه ..
نه تو رو غریبه نمیدونه منتها به خاطر این دعواهای کوچولو به اون هم حس بدی دست داده از کجا معلوم شوهرت در ذهنش با خودش نمی گه
" چرا همسرم از من ناراحت میشه ؟
چرا نمی تونم با همسرم راحت باشم؟ "
این رو هم بگم که تک پسره و ما 4 ماهه اومدیم خونه خودمون و البته به خاطر اینکه 1 سال بیکار بود توی خونه همصحبت مادرش بوده...اینها رو درک میکنم و از شما میخوام که کمکم کنین که این عادت بد چک کردن همه چیز رو با مادرش ازش دور کنم...
نجوای عزیز با یه کم مطالعه در خصوص ارتباطات کلامی و زدودن حساسیت های کاذب خیلی خوب می تونی این عادت بد چک کردن رو از شوهرت بگیری
و یه چیزی نمی دونم خواهر شوهر داری یا نه ؟
اگر خواهر شوهر داری و طبق گفته خودت همسرت تک پسر هست
و معمولا هم دخترها با مادرانشون در این خصوص خیلی نظر رد و بدل می کنند شوهرت این الگو را از خانوده اش گرفته
مثلا وقتی خواهرش مو به مو موارد رو با مادرش چک می کنه و بعدش میاد کلی از مهمونی ها و کارهایش تعریف می کنه و میگه مامان اون نظرت خوب بود و یا فلان غذایی که تو گفتی عالی بود
ناخودآگاه توی ذهن شوهرت ثبت میشه که اگه با مادرش چک کنه همه چیز عالی پیش میره
اشتباه مسلم اینه که شما سعی کنی با دعوا و گله کردن جلوی اینکار همسرت رو بگیری
با تشکر از شما..لطفا منو راهنمائی کنین
علاقه مندی ها (Bookmarks)