سلام نمیدونم این تاپیک و باید اینجا باز میکردم یا نه ؟
آخه من خیلی با انجمن هایاین تالار آشنا نیستم ولی لطفا راهنمایی کنید چون یکی از دوستانم که خودش دسترسی به اینترنت نداره ازم خواسته که دنبال راه حل باشم.با توجه به اینکه منو از تمام مشکلاتش مطلع کرده امیدوارم بتونیم بهش کمک کنیم.
پدر دوستم آدم خیلی خوبه . مهربون خیر و مرد مومنی ! بود شایدم الان هم باشه نمیشه روی دین و مذهب انسانها به این راحتی قضاوت کرد ولی متاسفانه یکی دوسال اخیر با یه خانومی ارتباط برقرار کرده که شوهر و دو تا بچه داره و تا میتونه از این آقا پول میگیره و کاملا واضحه که فقط بخاطر پول با این آقا در ارتباطه!و کاری کرده که این آقا حتی به دیدن فیلم های مبتذل رو آورده دوستم میگه بابام تا نصفه شب کانالهای ماهواره رو زیر و رو میکنه تا حتی اگه شده یه صحنه ببینه . من خودم شخصا رفتم خونشون و تمامی کانالهای مبتذل و حذف کردم و کلا فقط کانالهای استانهای خودمون و چند تاکانال دیگه باقی گذاشتم ولی مطلب اینجاست که باز رفته و یه نفر و آورده تا واسش نصب کنن.در ضمن مدام اون خانوم بهش زنگ میزنه و بقول دوستم باباش مدام داره شارژ میخره که با اون خانوم در ارتباط باشه در ضمن شوهر اون خانوم معتاده و از این رابطه ظاهرا نفع میبره
این آقا دوبار حج رفته کربلا 2 بار سوریه مشهد ....
نماز -روزه...
ایشون خیر هم هستن....
یعنی میخوام بگم آدم بی دینی نبود ولی شد.........
الانم با اینکه همسر و 6 تا فرزند داره که البته همه ازدواج کردن با یه اون خانوم متاهل رابطه داره که جوونه و اون روش تاثیر منفی گذاشته البته ایشون هم زمینه داشته..
خوانواده اش هرکاری میکنن درست نمیشه تمام هزینه های زندگی اون خانومو با اینکه شوهر داره میده همیشه خونه اوناست..
براش طلا فرش و وسایل خوراکی برنج و گوشت ...میخره
براش دعا کنید یه روزی آدمی بود که صدای قرآنش توی محل میپچید اما حالا حرفهای ناجوره که پشت سرشه و متاسفانه درسته
خانومش ناراحتی قلبی گرفته ..آخه شوهر و پدر خوبی بوده حالا همه اشون شوکه ان
دختراش خجالت میکشن
حتی جدیدا مشروب هم میخوره همه متاسفانه...
دخترش همه چیزو واسم میگه ...تمام این بلاهارو اون زن سرشون آورده...خودش 2تا بچه داره
من باهاش حرف زدم ازین خانم های بده متاسفانه
این آقا حتی نمیتونه صیغه اش هم کرده باشه
چکار کنن این بیچاره ها کسی نظری داره بگه
دخترش میگه از بابام از یه طرف متنفرم و آرزوی مرگشو دارم از یه طرف یاد زحمتهایی که برامون کشیده میفتم داغون میشم.
زندگی نسبتا مرفهی هم دارن.
هیچ کس توی خونه دیگه دوسش نداره و بهش احترام نمیذاره
توجیهش اینه که من تا حالا زحمت کشیدم الان میخوام خوش باشم
از صبح تا شب وقتی که خونه اس داره با اون خانوم تلفنی صحبت میکنه خیلی بیشرم شده
دیگه از حرف مردم هم نمیترسه
داماداشو عروساش بهش میخندن و مسخره اش میکنن
مطلبی که خیلی زجر آوره اینه که تمام فامیل و همسایه ها میدونن و متاسفانه مثل قبل مه معتمد محل بود دیگه کسی براش ارزش قائل نیست قبلا اگه کسی مشکلی داشت میرفت و با این آقا مطرح میکرد و انصافا تا حل نمیکرد دست وردار نبود ولی بقول دوستم الان دیگه فقط پول میخواد که ببره واسه اون خرج کنه. خودش بازنشسته شده و مدام از بچه هاش پول میگیره اونا هم دریغ نمیکنن میگن بابامونه.بقول دوستم میگه اگه واسه خودشو مامانم بخواد من حاضرم تمام حقوقمو بی کم و کاست بهشون بدم ولی واسه عیاشی حالم بد میشه حق هم داره.
واقعا چکار باید کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
براش دعا کنید مخصوصا پدرش بخدا آدم زجر میکشه میبینه آدماهای خوب به راههای بد کشیده میشن ؟؟؟؟//توروخدا دعاشون کنید![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)