سلام، من 26 سالمه و مدت هاس کسی ذهنمو درگیر کرده و وقتی می خوام به موارد دیگه فکر کنم ، این موضوع مانع می شه. تقریباً از 10 سال پیش متوجه علاقه یکی از افراد فامیلمون شدم، ( البته به صحبت و ابراز علاقه نکشیده ، توهم دخترای کم سن و سالم نیست، باهاش صحبت نکردم ولی به هر حال متوجه شدم) اوایل چون سنم کم بود خیلی برام مهم نبود، تا کم کم با هر بار دیدنش موضوع برام مهم شد و به خصوص اینکه من زیاد خواب این فردو می بینم که نشون میده، ناخودآگاهمم بدجوری درگیرشه، ولی مساله اینه که اون هیچ قدمی بر نمی داره! فقط یه بار تقریباًَ دو سال پیش بود یه اشاره فامیلی شد، که من اگه شکم داشتم ، مطمئن شدم که اشتباه نکردم.
تا حدی که از خودم شناخت دارم خیلی احساساتی نیستم، و اونقد می دونم که اگه پسری دختری رو واقعاً بخواد، حداقل یه فعالیتی می کنه. ولی نمی دونم چرا بهش فکر می کنم، و وجودش مانع فک کردن به موارد دیگه می شه؟!
از لحاظ سنی، هم سنیم، از لحاظ موقعیت فرهنگی و اقتصادی هم شبیهیم، فقط اینکه اون لیسانس داره من فوق لیسانس، و فامیل فک می کنن که من به کمتر از دکترا جواب مثبت
نمی دم :D
این دو خط آخرم نوشتم شاید کمکی بکنه، خلاصه ممنون می شم راهنماییم کنید، که درست تصمیم بگیرم ، چون یواش یواش داره سنم میره بالا:P
علاقه مندی ها (Bookmarks)