دختر میتونه برای شناخت پا پیش بزاره؟

[ستایش بارن]

ممنون از همه بویژه شما آقای LARG 62
بله مسدله اصلی من بلاتکلیفیه
من هر چی خواستگار داشتم یه مشکل اساسی داشتن اونی نبودند که میخواستم یعنی واسه من نبودند نیمه گمشدشون یکی دیگه بود
اما از چندین سال قبل با این آقا آشنایی داشتم اوایل عادی بود اما کم کم دیدم داره ازش خوشم میاد به دلایلی که تو پست اولم گفتم و کم کم یه جایی از ذهنمو به خودش اختصاص داد
اون هم یه نفرو خیلی دوست داشت مدتها پی اش بود اما دختر خانم به دلایلی این آقا رو بازی داد و در آخر جواب منفی داد و بعدها ازدواج کرد
تا اینکه این آقا فوق لیسانس قبول شد و تو محیط کارش حکم مدیریت بخشی رو بهش دادن و ماموریت خارج کشور و ... و خلاصه سرش شلوغ شد و به همین دلیل منطقش میگفت باید یه کم سرم خلوت بشه لااقل درسش تموم شه تا بتونه برای کسی که میره سراغش وقت بگذاره نه اینکه با کسی نامزد کنه و وقتی براش نداشته باشه
خبر دارم واقعا هم سرش شلوغه
اینه که فکر ازدواج رو از خودش دور کرد و هر کسی بهش پیشهاد شد زیر بار نمیرفت
برادر من هم بهش گته بود که یه نفرو برات سراغ دارم پرسید کیه اما اصراری نداشت چون به ازدواج فکر نمیکرد
اینا رو در جواب دوست عزیز "آویژه " گفتم
اما مسئله ، حل این موضوع برای خود منه میخوام این مسئله چه مثبت چه منفی برام تموم شه مخصوصا که انگاری بنامه سفر خارج از کشور برای همیشه تو ذهنشه
شاید هم این آقا هنوز اونی که میخواد رو پیدا نکرده
اینه که میگم باید تو شرایطش باشه حالا در مورد من هم اگه تمایل به آشنایی داشته باشه شاید باعث شه که جدی تر فکر کنه و با برنامه ریزی در منار کارهاش موضوع ازدواج رو هم قرار بده و به همشون برسه و وقت کم نیاره
همون طور که اول هم گفتم من از شخصیتش چیز زیادی نمیدونم شاید در مراحل آشنایی من به نتیجه برسم که اونی نبود که میخواستم

اما نوع اقدامم باید طوری باشه که برای هر دوطرف راه بازگشت رو بگزاره مخصوصا برای من
شاید هم همون اول بگه که نه نمیخوام
باز در این مورد هم من باید آمادگی داشته باشم
من هم شماره تلفنشو دارم هم آدرس ایمیل و ...
اما با هیچ کدومشون نمیتونم کاری بکنم جرات ندارم مستقیما کاری کنم
برادرم میتونه صحبت کنه خیلی راحت هم میتونه هر صحبتی بخوام رو داشته باشه اما میخوام سنجیده باشه برادرم هم بیگدار به آب نمیزنه
نمیدونم شاید با ایمیل بشه غیر مستقیم من خواستمو بگم یا از طریق برادرم اینکارو کنمنمیدونم
کمکم کنید
راهنمایی میخوام

[larg.62]

خانم ستایش محترم از لطفتون ممنونم
ببینین این ماجرا ها رو عینا تجربه کردم ، مهمترین لطمه این مسئله به شما اینه که در این بلاتکلیفی نمی تونین هیچ برنامه ای رو در زندگی تون اعم از بلند مدت یا کوتاه مدت پیش ببرین .
من 3سال با خودم انواع و اقسام خیالات رو در مورد دختر مورد علاقم می کردم ، بعد از اون الان 1 ساله که موضوع رو به خودش پیشنهاد دادم ( پیشنهاد ازدواج و ... ) درسته تو این 1 سال کمی فشارات روحی ا م تعدیل شد ولی بازم ذهنم خیلی درگیر بود . ( و با اطمینان می گ م 1 نمره از معدل ارشدم رو بخاطر همین درگیری ذهنی ام از دست دادم . )
حدود 1 ماه قیل پدرم در حدود 10 دقیقه با پدر دختر مورد علاقم حرف زد و این 4 سال بی قراری و استرس تو همین 10 دقیقه کاملا حل شد .
اینه که پیشنهاد دارم اقدام عملی کنین .
البته به فراخور روحیاتی کلا طبقه جنس مونث دارن باید خیلی حساب شده و منطقی و تاکید میکنم غیر مستقیم عمل کنین .
ولی حتما حتما حتما خودتون رو از بی قراری و استرس های بی سرانجام و یکطرفه خلاص کنین که خیلی کشنده و زجر آور خواهد بود واستون .
انشاالله اگه قسمت باشه خدا خلی کمکتون خواهد کرد . اینو بهتون قول می دم .
موفق باشین .

[wintersun77]

آقاي لارج 62 با نهايت احترام گمان مي كنم نظر شما كارشناسي نيست و از ديد يك پسر و بدون در نظر گرفتن تفاوت ها به يك دختر خانم محترم راهنمايي مي كنيد. اميدوارم كه مدير عزيز تالار هم نظر خودشون رو بفرمايند تا براي باز كننده ي تاپيك ابهامي باقي نماند. نظر شخصي من اين است كه خانم آويژه بهترين پيشنهاد را دادند.
خانم ستايش باران لطفاً از صحبت هاي من دلگير نشويد اگر چه ممكنه موافق ميل باطني تان نباشد. از روي تجربه و از روي شناخت نظر دادم. باور كنيد عزت و احترام شما در حرفي كه زدم حفظ خواهد شد. پيشنهاد آويژه هم بايد حد اكثر اقدامي باشد كه از طرف شما انجام مي شود.

[ستایش بارن]

ممنونم از همراهی تون
جناب larg 62 عزیز من تا حدی که شما میفرمائید ذهنمو درگیر نکردم و در هیچ بخش از زندگی به خاطر این موضوع عقب نموندم
گفتم که فقط بخشی از ذهنمو به خودش اختصاص داده که اون هم میخوام با تصمیم درست حلش کنم
wintersun 77 عزیز از اینکه خالصانه نگران همه هستین ممنون
براتون توضیح دادم که کاری که آویژ] عزیز فرمودند به نوعی انجام شده نه به اون شکل که بشه اسمشو گذاشت یه اقدام
چون این آقا اصلا به ازدواج فکر نمیکنه پیشنهادات خونواده شون رو هم بدون اینکه بدونه کی هستن رد میکنه
در مورد من هم چون من میخوام تکلیفم با خودم معلوم شه اینکارو میخوام بکنم
من تمام شرایط پسر بودن و دختر بودن رو میدونم به خاطر همینه که سنجیده عمل کردن برام از هر چیزی ارزشش بیشتره
من حرفم اینه که شاید این آقا یه کسی بره سراغش بتونه بهش فکر کنه
من در دسترس این آقا نیستم و گفتم که فقط در حد سلام و احوالپرسی جمعی باهاش در ارتباط بودم
من حرفم اینه که که اگه یه کسی در تیررس آدم باشه میتونه اون شخصو در نظر بگیره اما وقتی اصلا ندونه که یه جای این دنیا یه همچین شخصی هم هست چطور میتنه یادش بیفته که اون هم هست و میشه بهش فکر هم کرد
من میخوام اقدام فقط در حدی باشه که این آقا به وجود من بیشتر پی ببره که بدونه من هم هستم
دوست عزیز bbk_agp حرف خوبی زدن و من هم قبولش دارم
" اکثرا دخترا پاپیش می ذارن ولی نکته اش اینجاست که غیرمستقیم... بعضیا با نگاه، بعضیا با طرز صحبت کردن و ... حرفشونو میرسونن."
در مورد من هیچ کدوم از اینها امکانش نیست چون با این آقا هیچ گونه ارتباطی ندارم و اصلا همدیگرو نمیبینیم
وگرنه حمل بر خودستایی نباشه من شخصیت متعالی ای دارم که هر پسری جذبم میشه
من فقط میخوام این آقا پی به این شخصیتم ببره بدونه هستم در ااون صورت خودش میاد سمتم (اعتماد به نفس بالایی دارم نه؟!)
به هیچ عنوان هم حاضر نیستم به به ارزش هام لطمه ای بخوره
جناب مدیر عزیز به راهنمایی شما هم احتیاج دارم

[*nadia*]

گویا بخش بزرگی از ذهنتون هم اشغال شده!!!
از اینکه ایشون خانمی رو دوست داشتن و بازی خوردن مشخصه که شدیداً شخصیت شکارچی دارن ،
که پیشنهاد می کنم اصلاً دیگه بحث رو با پیشنهادات دیگه ادامه ندید. گویا ایشون با بازی خوردن و ابراز بی میلی
بیشتر مشتاق می شن تا رفتار رو راست !

در کل از اونجایی که این مشکل حاد در اغلب آقایان ایرانی وجود داره که با روش روراست خانم ها مشکل دارن
شدیداً پیشنهاد می کنم و تاکید می کنم ادامه ندید به خصوص که شخصیت متعالی ای دارید !

ایشون متوجه حضور شما شدن و اگر تمایلی داشتن یک رابط قوی مثل برادرتون بین شماست ، می دونم که نمی خوای فرصت ها رو از دست بدی و دوست داری برای به دست آوردن خواسته هات تلاش کنی ولی مطمئن باشید این آقا اگر تمایلی داشتن الان پشت در خانه شما چادر زده بودن!

ذهنتون رو از ایشون خالی کنید و به زندگیتون برسید

[kashmar]

سلام.
ببین الان زمانه بدیه.
پسرها فوق العاده دچار توهم اند.
هیچی ام ندارنا فکر می کنن خیلی خوشتیپ ان- و دخترکش و ...
حالا دیگه خدا نکنه یه مدرک فضایی ام داشته باشن-یه جایی استخدام باشن-قیافشان بد نباشه و ...
دیگه فکر می کنن دختر شایسته سال را باید بدن به اینا
صبح تا شب توهم می زنند.
یعنی چرا به من نگاه کرد !
منظورش از این حرفا چی بود !!
داره منو نگاه می کنه !!!
ان دختره عاشق منه !!!!
باید بیاد خواستگاریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و......
حتی فکر هم کردن که اگه امد خواستگاریم به اش چی بگم که مثلا به اش برنخوره

این غرور کاذبشون هم نمیشکنه تا وقتی با کمال اعتماد به نفس میرن به یه دختر فوق العاده زیبا پیشنهاد اشنایی میدن ولی نهایتا با جواب منفی اون روبرو میشن.یا حتی سرکار میرن
و با پیدا شدن یه پسر بهتر پس زده میشن.

خلاصه کنم برات پسر اگه قصد ازدواج را داشته باشه فقط همینکه از قیافه دختر
خوشش بیاد حداقلش اینه که شروع می کنه به تحقیق و خودش را می خواهد نشان
بده.یعنی قدمهای اول را بر میداره و هی می خواد خودش را مطرح کنه
نهایتا اگه دختر همونی باشه که می خواهد هم حرفش را می زنه حتی اگه خیلی خجالتی باشه.پس خودت را کوچیک نکن که بعدا بیاد یه همچنین سایتهایی
بگه دوسش دارم ولی عاشقش نیستم.

موفق باشی

[آویژه]

دوست عزیز
نوشته بودید برادرتون به نوعی این کار (معرفی) رو انجام داده.
ولی به نظرم این هم کار چندان خوبی نبوده. عزت خانواده شما اینجوری حفظ نمیشه. معرفی از طریق یک نفر از خانواده شما، معنی اش این میشه که شما بهش علاقه دارید یا خانواده از شما خسته شدن و... که مطمئنا نمی خواید این برداشت ها بشه.

اگر این آقا خیلی خیلی شخصیت بزرگواری هم داشته باشن، فردا ها مطمئنا بین دعوا ها و بگو مگو های مشترکتون این رو یادآور میشن که "یادته خونوادت چقدر مشتاق بودن زن من بشی؟" یا"خودت خواستی" و ...


با توجه به غرور دخترانه و شخصیت متعالی ای که خودتون در پست شماره 14 ازش حرف زدید،کاملا با نظر نادیا و wintersun77 و kashmar موافقم که نباید بیشتر از این پا پیش بذارید.

موفق باشید.

[ستایش بارن]

صحبت های شما دوستان رو در کنار افکار خودم و شناختی که از این آقا دارم میزارم گیج میشم
فکر کنم این آقا رو طوری معرفی کردم که راجع بهش دچار سوء تفاهم شدین
من این آقا رو برتر نمیدونم اما تا حدی که میشناسم صحبت های شما حس میکنم عزت ایشون رو پایین آورده
ایشون آقایی هستن که بیشتر از سنشون بزرگ شدند و شخص بالغ و فهمیده هستند
شخصیت شکارچی یعنی چی؟!متوجه نمیشم منظورتون اینه که چون این آقا از کسی که دوست داشت باهاش ازدواج کنه و دختره چون این آقا مناسب بودن و دوست نداشتن از دستشون بدن اما اختلافاتی وجود داشت و یه جورایی تکلیفش با خودش معلوم نبود هم این آقا رو میخواست هم نمیخواست و دست آخر بعد از مدتی جواب منفی داد
شما منظورتون اینه کهچون این آقا همچین تجربه ای تو زندگیش داره پس میخواد با دخترا این کارو بکنه؟؟؟؟؟
اگه اینطور فکر میکنید به نظر من اشتباهه
درسته که من با ایشون زیاد ارتباط نداشتم اما همیشه تو خونواده ما حرف از ایشون هست (با برادرم خیلی صمیمی هستن) حرف عقل و منطق و بزرگ منشی و....ایشون
برادرم 5 سال در کنار ایشون زندگی کردن
مسدله اساسی اینه که واقعا واقعا واقعا این آقا قصد ازدواج ندارن به دلایلی که گفتم
چون میخوان برای همراه زندگیشون از همون اول ، و دوران نامزدی وقت داشته باشن و برنامه هاشون قاریشمیش نشه به نظرتون این غیرمنطقیه؟!
شما آقایون بگین اگه شرایطتون طوری باشه که آماده ازدواج نباشین حاضر میشین یک نفر رو در کنارتون داشته باشین ؟و دلایلتون بهانه هم نباشه! تو اون شرایط چی کار میکنین؟

برادر من اشاره ای به من نکردن بهشون گفتن یه نفرو برات سراغ دارم ایشون پرسیدن کی ؟ آشنا هستن ؟ از فامیل هستن ؟ برادرم گفتن بله از فامیل هستن و ادامه دادن که تو که حالا قصد ازدواج نداری هروقت خواستی ازدواج کنی بهت میگم و بحث همین جا تموم میشه

من نمونه های زیادی رو دیدم که دختر خانم خواستگاری کردن
از اقواممون هم یه نمونه هست که بابای دختر به خونواده پسر میگن که دختر ما هست اگر نمیخواین کاری کنین و ...
و خونواده پسر که از اقوام نزدیک خانواده دختر بودن میرن خواستگاری
الان سالهاست در خوشی زندگی میکنن خدا رو شکر خوشبخت هم هست
این اواخر هم موردی رو شنیدم که دختری از هم کلاسیش خوشش می اومد مدتها با خودش کلنجار میره و بالاخره موضوع رو با استادروانشناسیشون در میون میزاره واستادش هم کمکش میکنه و شماره پسر و میده به دختر خانم و دختر خانم با آقا پسر صحبت میکنه اما نه طوری که من مشتاق توام بیا خواستگاریم ایشون تمایل به آشنایی داشتن و به آقا پسر هم میگن آقا پسر هم 1-2 ماهی فکر میکنه و همه چیزو میسنجه و قبول میکنه و مراحل شناخت در کنار خونواده ها و دست آخر مراسم عروسی تو جشن این آقای استاد هم دعوت بوده

من خیلی خوشبین به قضیه نگاه نمیکنم و نمیگم همیشه ختم به خیر میشه اما بدبین هم نیستم
ولی یه اما بزرگ داره
اون هم اینکه : میترسم ......
و دوست هم ندارم که فردا روزی پشیمون شم که چرا برای خواستت تلاش نکردی!

جناب مدیر بی صبرانه منتظر راهنمایی شما هستم

[larg.62]

عذر می خوام مسلما نظرم کارشناسی نیستش .
شاید نتونستم اون طوری که باید ،خودم رو جای جنس مخالف قرار بدم .

ممنونم از همراهی تون
جناب larg 62 عزیز من تا حدی که شما میفرمائید ذهنمو درگیر نکردم و در هیچ بخش از زندگی به خاطر این موضوع عقب نموندم
من میخوام اقدام فقط در حدی باشه که این آقا به وجود من بیشتر پی ببره که بدونه من هم هستم

وگرنه حمل بر خودستایی نباشه من شخصیت متعالی ای دارم که هر پسری جذبم میشه

خدا رو شکر که تونستین با موضوع منطقی برخورد کنین .
با این شرایط به نظر بنده و با توجه به شخصیتتون ، و بنا به فرمودتون "این آقا به وجود من بیشتر پی ببره " تا حالا اقدامی که از طرف برادرتون انجام گرفته کافیه و هر نوع اقدام از طریق ایمیل یا اس ام اس یا ........ شما رو سبک می کنه .

شما آقایون بگین اگه شرایطتون طوری باشه که آماده ازدواج نباشین حاضر میشین یک نفر رو در کنارتون داشته باشین ؟و دلایلتون بهانه هم نباشه! تو اون شرایط چی کار میکنین؟



اگر مثلا در ذهنم ادامه در مقطع دکترا چه داخل چه خارج رو داشتم ،یا بخاطر مسائل دیگه موقعیت نداشتم ، فعلا اقدام نمی کردم .
یه مطلب دیگه اینه که افرادی که سخت کوش و خود ساخته هستن ، دنبال این هستن که تمام شرایط ایده آل رو در خودشون فراهم کنن ، تا بعد از اون اقدام کنن ، ( ریسک اینرو که خدای نکرده از طرف دختره یا خانوادش رد بشن رو پایین بیارن )

[چشم بارانی]

سلام
شما می ترسی که توسط این آقا دیده نشی!؟
عذر می خوام پس هنوز آقایون رو نشناختی!....
مطمئن باش با یک دیدار خیلی کوتاه هم اگه علف به دهن بزی شیرین بیاد( البته دور از جون شما و اون آقا) دنبالش تا کره ماه هم میره!!
حتی تصمیمش برای ازدواج یا عدم ازدواج تغییر می کنه....نمی خوام نا امیدت کنم عزیزم
اما به نظرمن در این شرایط شما باید فراموشش کنی ... ببین شما هر اقدامی بکنی ریسکش بالاس و ممکنه ضربه بخوری... هرچقدر هم خودت را آماده کرده باشی برای هرگونه جوابی... سعی کن یه مدت فراموشش کنی ... اصلا به نظرم لازم نیست شما و خانواده تون زیاد در جمع خودتون در مورد این آقا صحبت کنید... خانواده ی شما باید این نکته رو در نظر داشته باشند که شما در سن ازدواج هستید و جلوی شما انقدر از کسی تعریف نکنند چون احساسات شما ممکنه تحریک بشه... یعنی هرکسی باشه احساساتش تحریک می شه.... به هرحال شما خودت سعی کن هروقت بحث به این آقا کشیده میشه موضوع رو عوض کنی یا یه جوری جمع رو ترک کنی....به نظرم خودت تکلیف خودت رو با خودت مشخص کن... بگو تا وقتی نیومده نمی خوام بهش فکر کنم... اگه اومد تحقیق می کنم در موردش و تصمیم می گیرم اگه هم نیومد که هیچی.... ببین عزیز دلم اونو از فکر خودت بیرون کن... چون ایشون هنوز هیچ چراغ سبزی نشون نداده اما ممکنه در تصمیم گیری ات در مورد سایر خواستگارهات تاثیر بذاره...اگه شما همه رو به امید ایشون رد کردی و ایشون هم نیومد هیچ وقت و اصلا رفت سراغ یه نفر دیگه..... اون وقت چی؟ پس فعلا فراموشش کن و به زندگیت ادامه بده... این نکته رو هم در نظر داشته باش که اگه می خواهی به کسی که خیلی دوستش داری برسی باید فراموشش کنی.... من نمیدونم این نکته چقدر درسته اما خودم خیلی بهش اعتقاد دارم.... در ضمن قسمت رو مگه بهش اعتقاد نداری... پس از دیده نشدن نترس.... و ایمان داشته باش به اینکه اگه خدا بخواد این وصلت جوربشه ایشون همین که بدونه رفیقش یه خواهر داره کافیه براش و اصلا لازم نیست شما رو ببینه...
پس بی خیال شو و به زندگیت برس
عزیزم شاید حرفهای ما تلخ باشه... اما بدون شما الان تا حدی در درگیر احساسات شدی ...پس عجله نکن و همه جوانب رو بسنج

امضای من خیلی روح بخشه.... مخصوصا برای مواردی مثل مورد شما ...پس نترس