2.گفتید که اون اقا نتونسته از مرجع تقلید اجازه بگیره. مگه اجازه ازدواج دست مرجع تقلید؟ و اینکه اگه اون اقا اینهمه اعتقاد داشتن پس چرا با شما س.ک.س داشتن ؟ و اگه گفت نمیتونم ازدواج کنم چرا نمی گذاشت ازش جدا بشین ؟((آن آقا شیخی بودن و همانطور که شیخی ها رسم دارن.قبل از ازدواج حتما باید اجازه و موافقت سرکار آقایشان در الویت باشه...من جوان بودم.هوی و هوس جوانی و یکجور سوئ استفاده..الان خیلی پشیمانم که چرا من خودم را باختم ولی متاسفانه راه برگشتی نیست...شاید به خاطر احساس مالکیت نسبت به من..))
3.چرا دوست نداشتید با نفر اول ازدواج کنید؟
((چون نمی خواستم یک عمر در کنارش باشم. عقایدمان با هم جور نبود و مخصوصا دوست نداشتم یک شخصی به نام سرکار آقا 24 ساعت سایش تو زندگیم باشه.و برایم خیلی سخت بود درک کردن این موضوع که چطور آدما یک عمر می توانند همدیگر را تحمل کنن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)