به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 15 از 19 نخستنخست ... 5678910111213141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 186
  1. #141
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 89 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1387-12-27
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,853
    سطح
    39
    Points: 3,853, Level: 39
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    آنی عزیز سلام

    ببخشید که خیلی دیر جوابتون رو دادم.همه این تاخیرها رو به حساب گرفتاریهام بگذارید.

    همونطور که گفتم کارهای بچه ها خیلی از وقتم رو می گیره.ولی بعضی روزها کارهام کمی کمتره و وقت آزادهم پیدا می کنم.اما کم.

    از نظر خواب هم که بچه بزرگتر تا هر وقت ما بیدار باشیم بیداره و تحت هیچ شرایطی زودتر نمی خوابه.اما نی نی دخترم معمولا بین 11 تا 12 شب می خوابه.

    آنی عزیز فعلا که شوهرم اصلا حرف نمی زنه که من بخوام بهش مسئولیت بدم.اگه حرف هم بزنه زیر بار هیچ چیز نمی ره.کاملا مطمئنم.آخه خسته میشه اگه کاری کمکم کنه!!!!!!!

    کسی رو هم هنوز پیدا نکردم که یکی دو روز در هفته بتونه بیاد کمکم.خلاصه که خونه ما کار فراوونه .......

  2. کاربر روبرو از پست مفید ارزو خانم تشکرکرده است .

    ارزو خانم (سه شنبه 31 فروردین 89)

  3. #142
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    خانم آنی عزیز و سایر دوستان مشاور:
    بنظر شما این قهرهای طولانی مدت (مثلا صرفا برای لباس بچه) می تونه دلیل خاصی داشته باشه؟ یعنی منظورم اینه که به نظر شما شوهر آرزو در پی این قهرها دنبال چی می گرده؟ آیا عادت کرده آرزو هر بار برای آشتی پیش قدم بشه یا دلیل شخصیتی یا هر چیز دیگه ای می تونه داشته باشه؟

    البته اینم به شوخی بگم یه کم همه تون بخندید
    من و آرزو توی خوابگاه هر وقت قهر می کردیم آرزو با بزرگواری تمام با پرتاب موشک کاغذی از تخت روبرو من را به آشتی و گفتگو برای حل دعوامون دعوت می کرد. شرمنده اینو می گم اما انگار برای منم حق شده بود آرزو همش برای دوستی باهام پیش قدم بشه
    دوست خوبم همیشه دوستت دارم امیدوارم این روزهای سخت زندگیت هر چی زودتر بخوبی و خوشی برسه.

  4. کاربر روبرو از پست مفید ویونا تشکرکرده است .

    ویونا (سه شنبه 31 فروردین 89)

  5. #143
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    سلام آرزو جان

    خدا قوت مادر و همسر نمونه و صبور و بردبار


    این بی نظمی در ساعت خوابی برای یک بچه ی 4 ساله درست نیست و در نتیجه ی این بی نظمی به مرور با مسائل و مشکلات دیگری درگیر می شوی .( حتی در مراحل آموزشی و مدرسه و...)

    بچه باید از قاعده و نظم در سیستم تربیتی خود بهره مند باشد . این بی نظمی در امور دیگر هم حتما وجود دارد . آیا اینطور است ؟!!

    فکر می کنی چرا گل پسر ما زمان خوابش با پدر و مادر هماهنگ است ؟!چرا شروع نمی کنی به برنامه خوابی تعیین کردن برای او ؟!

    فکر می کنی اگر با برنامه ی پارک و بازی و فعالیت بدنی و کلاس ورزش ( مهد - نقاشی - فوتبال و شنا و جودو و...) او را در عرض روز وادار به فعالیت کنی و سر یک ساعت معین او را به اتاق و تختخوابش بفرستی و چند صفحه ای برایش کتاب بخوانی ظرف یکماه عادت خواب وی تغییر خواهد کرد ؟!
    دختر خانم گل ما هم دیر می خوابد و این ساعت خواب برای یک نی نی 5 ماهه خیلی دیر است . اینطور فکر نمی کنی ؟!
    عزیزم شما با همان سیستم گل پسر داری زمان خوابی نی نی را هم پیش می بری در نتیجه او هم وقتی بزرگتر شد تا زمانی که مامان و بابا بیدار هستند بیدار خواهد ماند !!

    اما چرا ساعت خواب نی نی ها مهم است و روی آن بحث می کنم ؟! تو وهمسرت در نتیجه بی برنامه بودن بچه ها هیچ تایمی برای خودتان دونفر و خلوت کردن ندارید و در نتیجه یک سری آزردگی و خستگی را با خود حمل می کنید بدون اینکه فرصت خلوت کردن و به رابطه خود پرداختن داشته باشید !!!

    عزیزم آیااین امکان هست که پسرت را به مهد و یا کلاسهای ورزش و نقاشی و زبان انگلیسی و ... بفرستی ؟! وبرنامه ی روزانه اش را با فعالیت و تحرکی که یک بچه 4 ساله به آن نیاز دارد پر کنی ؟!

    فرزندان تو هر اندازه که در سیستم تربیتی شان رعایت قانون و نظم و ترتیب و فعالیت داشته باشند به این وضعیت عادت خواهند کرد و در مراحل سنی مختلف تحصیلی و زندگی انسانهای موفق تری خواهند بود و در نتیجه تو هم زند گی آرام تری خواهی داشت و زمان رسیدن و پرداختن به خودت و رابطه ات با همسرت را خواهی داشت .

    تو و همسرت با وضعیت خواب بچه ها تبدیل به دو انسان لت و پار و خسته می شوید که حوصله ای ندارید تا برای هم انرژی مثبت صرف کنید . ( وضعیت خواب بچه ها نمونه ای از بی نظمی تربیتی است )

    عزیزم تو باید برای بچه ها سازماندهی زمانی داشته باشی تا آنها یاد بگیرند تا چطور با برنامه ریزی درست و مفید زندگی خود را سامان بدهند و تلاش و دقت امروز تو برای همه ی عمر موفقیت و آرامش زندگی تو و آنها را بیمه می کند .

    پس هدف اول را بگذار برای تغییر رویه در برخورد با مسائل بچه ها . تو به عنوان والد باید به بچه ات برنامه بدهی نه اینکه او اینکار را برا ی تو انجام دهد و حاضر نباشید به هیچ قیمتی زودتر از تو و پدرش به تختخواب برود .

    لازم نیست که تو مستقیما بابت هر مسئله ای با همسرت به بحث و گفتگو بنشینی کافی است که تو برنامه ریزی های لازم را انجام دهی و بعد از آن پسرت خودش وارد چرخه ی خانواده خواهد شد و از پدرش درخواست خواهد کرد .
    اگر پسرت را آماده ی مهد رفتن بکنی و تمایل و اشتیاق حضور در مهد کودک را ایجاد کنی او با پدرش به صحبت می نشیند و از پدرش درخواست ثبت نام و ...خواهد کرد یا کلاس هایی که بنا به میل و استعدادهای او می توانی با هوشیاری آنها را شناسایی کنی و.... خواهش می کنم شروع کن و اشتیاق حرکت و نظم را در پسرت ایجاد کن .
    این کار درستی نیست که بچه در هر تایم و با هر میزان زمانی پای تلویزیون بنشیند و کارتون ببیند . تلویزیون نگاه کردن واقعا اندازه دارد بچه ها نیازمند کسب تجربیات و سرگرمی های دیگری به غیر از تلویزیون نگاه کردن هستند . برای یک بچه ی 4 ساله واقعا در 24 ساعت 1 نهایتا 2 ساعت تماشای کارتون کافی است . بقیه اش را یک فکر اساسی بکن .

    و اما قهر

    قبلا گفتم که قهر از جایگاه کودک سازگار منفی اتفاق می افتد . یعنی یک حالت نمادین و نمایشی از نارضایتی . همسر محترم آرزو ناراضی و مخالف است و متاسفانه به جای اینکه بالغانه ریشه های نارضایتی را بررسی کند و خواستهای خود را مستقیما عنوان کند و برای درست کردن اوضاع و دستیابی و تلاش کردن برای رسیدن به خواسته هایش توسط قهر از موضوع اصلی مسئله و مشگل به نوعی فرار می کند در نتیجه مثلا می بینیم که حاصل یک لباس عوض کردن و گریه بچه می شود یک قهر یک ماهه و یا بیشتر !!!
    به نوعی هم فکر می کنم بتوان گفت مشغول بازی است !!!!اما هر چه هست او کودک است و

    راستش را بخواهید اگر من مرد بودم و به قول قدیمی ها بچه ام تا بوق سگ زاغ سیاه من و مادرش را چوب می زد قطعا من هم با همان بهانه ی لباس عوض کردن بچه و ...قهر می کردم شاید یکسال و حتی بیشتر !!!!( حالا آرزو خوشحال باش که من جای همسر محترم تو نیستم )

  6. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 31 فروردین 89)

  7. #144
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 89 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1387-12-27
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,853
    سطح
    39
    Points: 3,853, Level: 39
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    آنی عزیز

    من خیلی سعی کردم که برنامه خواب بچه ها رو درست کنم.ولی نمیشه.پسرم عادت داره بعد از ظهر ها می خوابه.گاهی 2 یا 3 ساعت هم میشه.ولی این رو امتحان کردم که حتی اگه نخوابه هم باز تا دیر وقت بیدار می مونه.هر چقدر که خسته باشه باز هم تا همه نخوابن نمی خوابه!

    واقعا فکر نمی کنم کلاس و ........هم روی ساعت خوابش اثری داشته باشه.چون همه صبح برگزار میشه و در هر صورت خسته هم که بشه بعد از ظهر می خوابه.

    تنها راهی که به نظرم میاد اینه که ما یه مدت زودتر بخوابیم مثلا ساعت 11.شاید شاید عادتش بشه.البته شاید.......
    که اینم تقریبا عملی نیست .چون همسر محترم که فعلا قهره وقتی هم آشتی باشه در این زمینه باهام همکاری نمی کنه.چون عادت داره دیر می خوابه و اگه بهش بگی هم ایرادی نمیبینه که بچه دیر بخوابه!!!!!!خودش عقل کله..........

  8. #145
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    سلام بر آرزو خانم گل ،مامان پر تلاش

    واقعیت این است که آرزو در اولین قدم با خودت تمرین کن که از کلمه هایی با بار منفی استفاده نکنی نمی توانم - نمی شود و ...

    هیچ غیر ممکنی در عالم هستی وجود ندارد .

    واقعا سعی کن به این باور برسی و جزو مسائلی باشد که به آن ایمان داری .باید تمرین کنی تا برای تو جا بیفتد و با تمرین به عادت آن مبتلا شوی که چه عادت خوبی هم هست که چنین باورهای انرژی بخشی داشته باشیم و تشعشات انرژی فکر تو به سمت کائنات محکم و قوی و ریشه دار و مثبت باشد .

    پس در رابطه با خواب گل پسر نباید بگویی :

    من خیلی سعی کردم که برنامه خواب بچه ها رو درست کنم.ولی نمیشه و...

    من در پاسخ به تو دوست نازنین با قاطعیت خواهم گفت : می شود و خوب هم می شود .

    1- یا روشهای تو روشهای مناسبی نبوده
    2- یا جدیت و پشتکار و زمان و برنامه ریزی و...لازم را برای اقا پسر گل به کار نبرده ای .

    برای تو مثالی عینی از تجربه ای که از نزدیک دیده ام می زنم

    یکی از دوستانم بی برنامه گی عجیب و فوق العاده ای در تربیت بچه اش داشت !!!!به نوعی می توان گفت معنای آزادی را با بی برنامه بودن و بی نظمی و ....در سیستم تربیتی با هم قاطی کرده بود .
    خلاصه اینکه بچه از صبح یا در اتاق بازی بود و با اسباب بازی های خودش سرگرم بود یا در اتاق خودش تلویزیون نگاه می کرد یا در خانه شان بساط سرو صدا راه انداختن ها بی موقع وجود داشت و یا نصفه شب راهی جاده شدن به بهانه ی سفر و....!!!
    خلاصه دردسرت ندهم این بچه به اتفاق خواهر کوچکترش تمام زندگی شان محدود بود به همین داستانها و البته گاهی کتاب خواندن از سر بی حوصلگی توسط پرستار !!!

    ( یک کمی مثل اینکه روغن داغ ماجرا را زیاد کرده ام . آن هم دلیلش مخالفت جدی من با این نحوه ی تربیت بچه است )

    تا اینکه این بچه به مدرسه رفت و مشکلات تحصیلی و سرپیچی از فرامین معلم شروع شد !!!معلم دیکته می گفت و این بچه رو به آسمان برای خودش لای لای لالای می کرد !!! و دریغ از یک کلمه و یک خط نوشتن !!!


    تا اینکه معلم ها به صدا در آمدند و مدیریت مدرسه درخواست مشاوره تحصیلی و تائیدیه ضریب هوشی کرد !!

    در تست ضریب هوشی بچه فوق العاده عالی درخشیده بود اما مسئله این بود که مدرسه به هیچ عنوان نتوانست راحت و بی تفاوت از مشکلات او عبور کند .در نتیجه درخواست مشاوره ی با روانشناس مطرح شد و نتیجه فوق العاده بود .

    در یکی دو بار اول که دکتر با بچه صحبت کرد ( این بچه بسیار سخت ارتباط برقرار می کرد ) دکتر متوجه شد بچه از بی نظمی و بی برنامگی تربیتی رنج می برد .!!!( یک جمله ی دکتر که خیلی به دل من نشست و کلی کیف کردم این بود ، دکتر رو به دوست من گفت : خانم ، بچه ی شما معنی قانون و رعایت قانون را نمی داند . )
    در اولین قدم کار بر روی تنظیم ساعت غذا خوردن و خواب وپر کردن ساعات روز به طور دقیق و با برنامه ریزی جدی بود
    اوائل خیلی سخت بود چون نامنظمی و بی برنامه گی باعث می شد که تن به سیستم جدید ندهد اما مادر و پرستار تمام بعد از ظهر که از مدرسه می آمد برای او برنامه هایی می چیدند تا مانع خواب وی شوند و حتی به یاد دارم در اتومبیل مسیر خانه تا مدرسه و کلا ماشین شده بود محل چرت زدن های بچه . اما این مادر به قیمت توقف ماشین در کنار اتوبان و دست و روی او را شستن و قدم زدن کنار اتوبان او را از وضعیت خواب و چرت خارج می کرد و الی آخر که من تنها مسئله ای که شبیه به مشگل بچه تو بود را تعریف کردم . اما این بچه امروز با وجود سرو صدای وحشتناکی که همیشه در این خانه وجود دارد ( صدای تلویزیون و ضبط و کلا آلودگی صوتی این خانه به نظر من به نوعی از عجایب هفتگانه است که به عنوان آدم بزرگ به سختی تحمل می کنم )خلاصه سر ساعت 8 شب بخیر - مسواک - خواب ( حتی اگر در تخت بیدار باشد تا زمانی که خوابش ببرد )در نتیجه این تحولات در بچه بزرگتر خواهر کوچکتر هم از همین نظم و ترتیب پیروی می کند .

    واقعا برای بچه ات برنامه ریزی کن و وی را موظف به انجام آن بکن .
    صبح سر ساعت بیدارش کن و به او یاد بده دندان هایش را مسواک بزند و صورتش را بشوید و لباس شیک و مرتب بپوشد و سرو صورتی به روش بچگانه صفا بدهد و سر میز صبحانه حاضر شود و برای رفتن به مهد آماده اش کن و ........ برای بعد از ظهرها هم برنامه های جالب و فرحبخش تدارک ببین و چند وقتی که جدیت تو را ببیند کاملا با تو و برنامه های دقیق تو هماهنگ می شود و یک جنتلمن کوچولوی فوق العاده را راهی مدرسه خواهی کرد .

    ( بچه ها روانشناسان فوق العاده خوبی هستند ) دقت کن که این آشفتگی و بی حوصلگی و....روحی تو را بچه ها درک کرده اند حتی نی نی ، درنتیجه به ساده ترین و گویا ترین روش ، نافرمانی می کنند .

    من مطمئن هستم که تو موفق می شوی . و درنتیجه خودت هم از تغییرات ایجاد شده در جنتلمن کوچولو غرق لذت می شوی و پدرش هم از این همه تغییر متحیر و شگفت زده خواهد شد و به مرور او هم با تو هماهنگ می شود و زندگی ات جانی می گیرد .

    پس خواهش می کنم به شکل جدی و با برنامه ریزی درست بچه ها را در مسیر درست قرار بده و دلسرد هم نشو. زمان بر هست . سخت هست اما دستیابی به نتیجه ی دلخواه برای تو و بچه ها قطعی است .

    بی جهت انرژی صرف می کنی یک چیزی مثل روزمرگی را سپری می کنی چه بهتر از انرژی و وقتی که با عشق صرف می کنی موفقیت چشمگیر بدست بیاوری . پس تصمیم بگیر و اجرا کن .

    بچه های تو عشق هستند و تو مامان خوب و فوق العاده ای هستی که می توانی نیروی موثر بودن خودت را اینجا به نمایش بگذاری . در تربیت بچه ها خوش بدرخش و اعتماد به نفس آسیب دیده ات را سرو سامانی بده . همسر محترم تو زمان کمی در خانه است پس تو زمان و قدرت کافی برای اعمال روشهای خودت را داری . زمانی که برای بچه برنامه ریزی دقیق داشته باشی و بچه ات خسته باشد و چند وقتی نگذاری که بعد از ظهرها بخوابد چیزی حدود یک تا 6ماه باور کن سر ساعت 8 - مسواک - شب بخیر- لالا اتفاق می افتد . و تو زمان داری تا 12 شب مال خودت باشی . چیزی حدود 4 ساعت .این زمان برای تو حکم طلا دارد . فوق العاده است .


    این رویا و خیالبافی نیست یک واقعیت است که تو می توانی به آن دستیابی .

    دوست دارم این تاپیک را هم چاشنی حرفهایم کنم تا ببینی که هر غیر ممکنی ممکن است .

    http://www.hamdardi.net/thread-6152-page-1.html



    و این آدرس را دادم که بدانی شعار نمی دهم و من ناممکن های بسیاری دیده و تجربه کرده ام که ممکن شده است خدا را شکر که چهار ستون بدن بچه هایت سالم است کافی است قدری همت کنی و جدی باشی و پشتکار داشته باشی و تصمیم جدی بگیری و اجرا کنی .

  9. 2 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (چهارشنبه 01 اردیبهشت 89)

  10. #146
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    آرزوي عزيز سلام
    آني حرفاي خوبي ميزنه و اگه بتوني عمليش کني فوق العاده ميشه منم اميدوارم همه چيز خوب پيش بره و از خدا ميخوام کمکت کنه،تو اين دنيا هرکسي يه جور مشکل تو زندگيش داره اينو مطمئن باش بخصوص اينکه به نظر من تحمل اين مشکلات رو بيشتر خانمها به عهده دارن و البته اينم مطمئن باش خدا اجرش رو هم بهت ميده ، بهت حق ميدم خيلي از موقع ها آدم حس ميکنه ديگه طاقتش طاق شده ولي از ابتداي تايپيکت که من دنبالش کردم دوستان نکته هاي خوبي مطرح کردن و شايد عمل کردنش سخت باشه ولي به نظرم تو بايد تمام تلاشت رو بکني و اگه هم موفقيتي بدست آوردي خوشحال ميشيم تجربه ات رو در اختيار افرادي مثل من هم قرار بدي
    (راستي آني عزيز يه سوال:شما ديگه چرا تا اين وقت بيدار مونديد؟)

  11. کاربر روبرو از پست مفید مي مي تشکرکرده است .

    مي مي (چهارشنبه 01 اردیبهشت 89)

  12. #147
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 89 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1387-12-27
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,853
    سطح
    39
    Points: 3,853, Level: 39
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    آنی عزیز سلام

    از نظرات و راهنماییهای خوبت در مورد خواب بچه ها خیلی خیلی ممنونم.

    آنی عزیز چند روزیه که خیلی احساس درماندگی می کنم.واقعا من توی این زندگی چه می کنم؟تبدیل شدم به خدمتکار این مرد خیانتکار .............که حتی حاضر نیست باهام حرف بزنه!!!!!!!!!!!

    دیگه غیر آخر هفته بعضی روزها عصرها هم میره به همون شهر پیش معشوقش و آخر شب بر می گرده.

    از ترس اینکه من نباشم و اون زن رو پیش خودش نیاره حتی جرات نمی کنم چند روز پیش خانوادم برم.

    2 روز پیش مامانش کلی بهم توهین کرد و من جوابم بهش فقط سکوت بود.می تونستم بدترین جواب رو بهش بدم ولی نخواستم.دیدم این پیرزن کم سواد اصلا حرف منو نمی فهمه که بخوام باهاش هم کلام بشم.حالش خیلی خراب بود........

    و حالا آخر هفته رفتنها به اون شهر و به خانه پدرش برام هزار برابر زجرآور شده.دیگه نمی تونم حتی یه لحظه مامانش رو تحمل کنم.هر کاری که میتونستم کردم تا این مسافرتها کمتر بشه ولی بی نتیجه.بیشتر شد که کمتر نشد.و حتی حاضر نمیشه که تنها بره.ما رو هم باید به زور ببره.

    از روز جمعه تا حالا بدتر اعصابم خورد شده.به جایی رسیدم که این پیرزن بی شخصیت اینطوری بهم توهین کنه؟!!!!!!!!!!!!

    انگار توی مردابی افتادم که هر چی دست و پا می زنم بیشتر فرو می رم.

  13. 2 کاربر از پست مفید ارزو خانم تشکرکرده اند .

    ارزو خانم (دوشنبه 06 اردیبهشت 89)

  14. #148
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    سلام آرزو جون
    فینگول و مینگول حالشان چطور است ؟ از طرف خاله آنی حسابی بچه ها را ببوس . مدیریت برنامه ی زندگی بچه ها در چه حال است ؟! چه موفقیت و تغییری ایجاد کرده ای ؟!!

    آرزو تو دختر تحصیل کرده و باهوشی هستی .به حرفهایم خوب توجه کن .

    به غیر از خودت کس دیگری قادر به کمک کردن به تو نیست .

    خودت را دوست داشته باش و به خودت احترام بگذار و به خودت توجه کن ( هم توجه بیرونی و هم توجه درونی ) .

    درک میکنم که بانک عاطفی تو خالی است اما آرزو تو می خواهی این بانک توسط مرد زندگی ات پرشود وقتی این امکان وجود ندارد خودت باید یک فکری برای سپرده وسرمایه گذاری و برداشت از حساب عاطفی ات بکنی . و مطمئن باش خرج کردن از حساب عاطفی بدون اینکه سپرده ای داشته باشی مقدور نیست .

    آرزو ی نازنین من

    مادر و همسر و زن نمونه

    توشرایط روحی خود را کاملا وابسته به شرایط بیرونی کرده ای برای تقویت درون خود کاری انجام بده که بازدهی مثبت تو رابالا ببرد .

    نمی دانم طرز فکر من تاچه حد درست است اما به نظر من آنچه که در دیروز اتفاق افتاده حاصل بی خبری و ناآگاهی است ولی امروز که میدانی و میدانیم واقعا باید مسئولیت حالات و شرایط احساسی - فکری - عملی خودت و خودمان را بپذیری و بپذیریم . بدون اینکه دائم از همسرت بگویی . ( به تو گفتم که 70 -80 درصد حرفهای تو در مورد همسرت همه و همه قابل قبول و پذیرفته شده است ) اما امروز چه !!!
    باور دارم اگر پای صحبت همسر محترم تو هم بنشینیم او هم حرفهایی برای گفتن خواهد داشت .

    قصد قضاوت ندارم که ابدا نه علمش را دارم و نه خود را صالح و مصلح می دانم و نه از بحث قضاوت خوشم میآید و.....هر آنچه که به تو می گویم از سر تجربه است و از آزمونها و خطاهایی که خود داشته ام .

    اما به واقع با این همه موج منفی که تو از خودت ساطع می کنی تکلیف تو و این مرد و بچه ها چه خواهد بود ؟!!

    آرزو تصمیم بگیر در درون خو د تعییر ایجاد کنی .
    تصمیم بگیر تاخودت و شرایط زندگی و مردی که با او زندگی می کنی را باور کنی و تصمیم وهدف روشنی برای زندگی کردن با این مرد داشته باشی .
    این وابستگی ها رادور بریز .

    تو روزها و شب های خودت را می توانی با نوع تفکر درست تغییر دهی . مثبت فکر کن .تا به این اندازه روی نداشته های خودت متمرکز نباش. خواهش میکنم به داشته های خود ت فکر کن و پیامهای خوب و درست به کائنات ارسال کن .

    به جمله هایی که نوشتی دقت کن تا خودت متوجه بار منفی جملاتت بشوی

    شوهر خیانتکار !!!!این پیام برای کائنات یعنی شوهر خیانتکار می خواهم .
    چند روزیه که خیلی احساس درماندگی می کنم. این پیام برای کائنات یعنی من آدم درمانده ای هستم .وسائلش را خودت جو ر کن
    تبدیل شدم به خدمتکار این مرد خیانتکار .............که حتی حاضر نیست باهام حرف بزنه!!!!!!!!!!!
    از ترس اینکه من نباشم و اون زن رو پیش خودش نیاره حتی جرات نمی کنم چند روز پیش خانوادم برم.
    بعضی روزها عصرها هم میره به همون شهر پیش معشوقش ...آخر هفته رفتنها به اون شهر و به خانه پدرش برام هزار برابر زجرآور شده
    دیگه نمی تونم حتی یه لحظه مامانش رو تحمل کنم
    هر کاری که میتونستم کردم تا این مسافرتها کمتر بشه ولی بی نتیجه
    بیشتر شد که کمتر نشد
    ما رو هم باید به زور ببره.
    از روز جمعه تا حالا بدتر اعصابم خورد شده
    به جایی رسیدم که این پیرزن بی شخصیت اینطوری بهم توهین کنه؟!!!!!!!!!!!!
    انگار توی مردابی افتادم که هر چی دست و پا می زنم بیشتر فرو می رم.


    کائنات دارای شعوری که تو فکر میکنی نیست اما تا بی نهایت بخشنده است .کاملا باید واضح روشن و شفاف از او طلب کنی تا به تو همان که می خواهی را طی زمان مناسب بدهد .تو پیامهای اشتباه به کائنات می فرستی و این پیامها نشان می دهد که تو به لحاظ روحی افت شدیدی داشته ای و اگرهمینگونه به ارسال پیام ادامه بدهی شرایط همینگونه باقی خواهد ماند.
    ام تو با مثبت اندیشی روحیه میگیری . اعتماد به نفس پیدا می کنی عزت نفس خوبی به دست می آوری - شهامت - توانمندی - بخشش - بزرگواری - عشق و....( و خلاصه چیزهای خوب خوب وارد چرخه ی زندگی ات می کنی ) و تجربه های خوب و قشنگ کسب میکنی و از زمینه های تغییرات درونی خودت لذت می بر ی و احساس های خوب و قشنگ تجربه می کنی و دامنه ی تغییرات تو گسترش می یابد و خانواده ات را تحت شعاع قرا ر می دهد و ... و بانک عاطفی ات لبریز از برکت و عشق می شود .

    مادرش به تو توهین کرد ؟!

    توهین یعنی چه ؟!فحش داد؟! تو را زد ! با نیش و کنایه با تو حرف زد ؟!

    چه کسی گفته که این چیزها یعنی توهین ؟! به غیر از ذهن تو .

    این دسته گل ذهنی است که تو باکمک او اقدام به تمبر جمع کردن می کنی .

    چه کسی قادر ست تو را ناراحت کند تا زمانی که تو چنین اجازه ای صادر نکنی ؟! ( این حرفها به معنی تائیدحرفهای مادر شوهر تو نیست اما عزیزم تمبر جمع کردن تو هم تائید شده نیست )این تمبرجمع کردن ها چه کمکی به حال و روز امروز تو می کند زمانی که خودت می دانی کسی که این حرفها را زده از سطح آگاهی پائینی برخوردار ست و خو دت هم این مسئله را اذعان میداری و این را هم می دانی که طرف حالش بد بوده و.. ؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط مي مي

    (راستي آني عزيز يه سوال:شما ديگه چرا تا اين وقت بيدار مونديد؟)
    عزیزم من عاشق شب و خلوت شبانگاهی هستم .شب مال من است . مال خود خود خودم .

    بهترین زمان برای پرداختن به هر کاری که دوست دارم و شخص شخیص خودم را خوشحال می کند .

  15. 5 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 06 اردیبهشت 89)

  16. #149
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    با سلام خدمت آني عزيز و آرزوي عزيز
    آرزو جونم ميخواستم بهت تبريک بگم با يه همچين دوست خوبي مثل آني عزيز که صادقانه و زيبا حرفاي خوب ميزنه .البته همه و همه ي دوستاي تالاري خوبند و همه تلاش ميکنند تا مشکل همديگر رو حل کنند ولي همنجا ميخواستم از اني عزيز خواهش کنم يه سري هم به ما بزنه آخه داره حسوديم ميشه

  17. 3 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (دوشنبه 06 اردیبهشت 89)

  18. #150
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید

    آرزوی عزیزم دوست خوب و صمیمی ام:
    می دونم امروز احساس بدی بخاطر حرفهای مادرشوهرت داری اما نظر منو می خواهی بیخیال شو تو توی زندگی خودت مشکل زیاد داری پس بهتره دیگه حرص حرفهای سایر افراد را نخوری که این حرص خوردنها عواقب کار تورو سخت تر میکنه. آیا حرفهای مادر شوهرت از فحشهایی که پدرشوهر من توی کوچه نثارم کرد بدتر بود؟ اما امروز با توجه به راهنمایی های خوب خانم آنی و آقای نقاب و سایر دوستان همدردی من به این نتیجه رسیده ام که حساسیت بیش از اندازه من این توهینها رو باعث شد. امروز فهمیده ام که هرچند از دست یکنفر کلافه باشم اما نباید به روی خودم بیاورم و با سیاست از کنار بی احترامی هاشون بگذرم. در واقع اونها به خودشون بی احترامی می کنند نه به من و تو .
    البته اینهم بگم رفت و آمدهای مکرر خاهی نخواهی منجر به بحثهای ناخواسته هم می شود. (کاش میشد یه راه حلی پیدا می کردیم تا هر هفته مجبور نباشی به اونجا بری) آدم حتی اگه هر هفته خونه مادرش هم 3-4 روز بره ممکنه دلخوری بوجود بیاد. (خانم آنی چاره ای در ایم مورد هم بیندیشید لطفا)
    از طرفی این رو هم بدان هیچ پدر و مادری حاضر نمی شوند به بد بودن فرزندی که خودشون تربیت کردند اعتراف کنند پس بدون که مادرشوهر تو هم در هر صورت طرف شوهرت رو می گیره هر چند توی باطن بدونه که اون مقصره.
    آرزو از خدا بخواه. شک نکن خدا کمکت میکنه شاید توی همه این سختی ها مصلحتی نهفته باشه که سالهای بعد می فهمیم.
    در هر صورت به راهنمایی های خانم آنی توجه کن پشیمان نمی شوی.

    هر وقت از زندگی ات خسته و بقول خودت درمانده شدی به صورت معصوم دو تا گوگولی نگاه کن مطمئنام عشق به اونها خستگی تو در میکنه. همین که دوتا نی نی نازنین و سالم داری خدارا شاکر باش.

  19. کاربر روبرو از پست مفید ویونا تشکرکرده است .

    ویونا (دوشنبه 06 اردیبهشت 89)


 
صفحه 15 از 19 نخستنخست ... 5678910111213141516171819 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.