با اجازه آرامش خیال عزیز
نه آقای باغبان توروخدا مرخص نشید من هر پستتون رو چندین بار خوندم حرفهاتون خیلی درسته ولی وقتی موقع عمل میشه خیلی سخته
من بارها سعی کردم از یاد ببرم که باهام چه رفتاری شده و چقدر بین من و جاریهام فرق گذاشتن چقدر با بچه های کوچک من که اونها هم مهر مادربزرگ پدربزرگ و عمه و عمو میخواستن مثل غریبه ها رفتار شد و .........
چرا همیشه من باید همه بدیهای اونها رو از یاد ببرم و بهشون لبخند بزنم و از هیچی گله نکنم ؟؟؟ این خیلی کار سختیه
بارها و بارها به مادرشوهرم گفتم هم خودم هم شوهرم بهش گفت هم برادرشوهرام بهش گفتن انقدر بین ما فرق نذار مادرشوهر عزیز ولی کو گوش شنوا انکار میکنه که اصلا همچین چیزی نیست و بازم به کارش ادامه میده
من وقتی ناراحت میشم تمام بدیهایی که بهم کردن جلوی چشمم رژه میرن مثل یه فیلم هی تکرار میشن انقدر عصبانی میشم که حد نداره
آقای باغبان عزیز ایکاش میشد حافظه مثل کامپیوتر بود فایل مربوط به اونها رو دیلیت میکردم ایکاش
علاقه مندی ها (Bookmarks)