ببین عزیزم من یه شهر غریب و دور از خانواده هستم
پدر ومادرهمسرم رو هفته ای دو بار میبینم
جاریهامو رو 6 تا 3 ماه ندیدم
هرچند در ظاهر و روزهای اول نشون می دادن که اهل سرزدن هستن اما تو مرخصی 6ماهه زایمان حتی یک نفر ( به خداوندی خدا قسم) از فامیل شوهرم زنگ نزد بگه مردی یا زنده ای و یا بلدی بچه ات رو ببری حمام
من تو محل کارم تکنفره تو شیفتم
فقط هفته ای 2 ساعت یکی از دوستانم میاد پیشم و وقتی میاد عین آتشفشان منفجر میشم از حرفهایی که تو دلم مونده
بقیه هم رد و گذری میان و کلا مردم خشکین و صمیمی نمیشن
تو هفته هم سه روز میرم باشگاه و اونجا هم یک ساعتی میحرفیم (البته اینم یه ماه میرم)

اما خیلی آروم شدم اصلا حرف زدن یادم رفته

در حالی که تو هفته سه بار مادر و خواهرام بهم زنگ می زنن ( سه ماهه یک بار هم یه هفته میرم پیش مامانم)
تنهایی رو اون موقع هاس که با گوشت و خونت حس می کنی

افسرده و تنها میشی باور کن
به نظرم اشتباه نکن
همسر من خیلی عالیه ولی گاهی همین تنهایی رو روابطمون تاثیر بد میزاره.
بیشتر فک کن.